gourmand

/ɡorˈmænd//ˈɡʊəmənd/

معنی: شکم پرست، صاحب سر رشته در خوراک
معانی دیگر: (در اصل) پر خور، دله، شکمباره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: gourmandism (n.)
• : تعریف: someone who takes great pleasure in eating and drinking, often to excess.

جمله های نمونه

1. The food here satisfies gourmands rather than gourmets.
[ترجمه گوگل]غذای اینجا به جای خوش‌خوراک، افراد خوش‌خوراک را سیر می‌کند
[ترجمه ترگمان]غذا در اینجا به جای gourmets، gourmands را ارضا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Everything for everyone, from the snacker to the gourmand.
[ترجمه گوگل]همه چیز برای همه، از تنقلات گرفته تا خوش خوراک
[ترجمه ترگمان]همه چیز برای همه، از the به the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Gourmand is a lover of good food.
[ترجمه sara] شکمو عاشق غذای خوب است.
|
[ترجمه گوگل]گورمند عاشق غذای خوب است
[ترجمه ترگمان]gourmand عاشق غذای خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I think a gourmand is someone who eats an excessive amount of food, replied Lydia.
[ترجمه گوگل]لیدیا پاسخ داد: فکر می‌کنم لذیذ کسی است که مقدار زیادی غذا می‌خورد
[ترجمه ترگمان]لیدیا جواب داد: به نظر من، یک شکم بزرگ غذا می خورد که بیش از حد غذا می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was long famed as a gourmand and smoker and drinker.
[ترجمه گوگل]او برای مدت طولانی به عنوان یک غذاخور و سیگاری و شراب خوار مشهور بود
[ترجمه ترگمان]او به نام gourmand و smoker معروف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Still, there was enough at John Mortimer's book launch last week to satisfy the most exacting social gourmand.
[ترجمه گوگل]با این حال، در مراسم رونمایی از کتاب جان مورتیمر در هفته گذشته به اندازه کافی برای راضی کردن دقیق ترین علاقه مندان اجتماعی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]با این حال، هفته گذشته کتاب جان مورتیمر کافی بود که the gourmand اجتماعی را راضی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The guidebook to the museum is write in three language english, gourmand japanese.
[ترجمه گوگل]کتاب راهنمای موزه به سه زبان انگلیسی، ژاپنی لذیذ نوشته شده است
[ترجمه ترگمان]کتاب راهنمای موزه در سه زبان انگلیسی در زبان زبان ژاپنی به زبان ژاپنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The guidebook to the museum is written in three languages English, Gourmand Japanese.
[ترجمه گوگل]کتاب راهنمای موزه به سه زبان انگلیسی، گورمند ژاپنی نوشته شده است
[ترجمه ترگمان]کتاب راهنمای موزه به سه زبان انگلیسی و ژاپنی نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The guidebook to the museum is written in three languages english, Gourmand Japanese.
[ترجمه گوگل]کتاب راهنمای موزه به سه زبان انگلیسی، ژاپنی گورمند نوشته شده است
[ترجمه ترگمان]کتاب راهنمای موزه به سه زبان انگلیسی، gourmand ژاپنی نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For the past five years, we have done alot of trade with gourmand.
[ترجمه گوگل]در پنج سال گذشته، ما تجارت زیادی با گورمند انجام داده ایم
[ترجمه ترگمان]در پنج سال گذشته، کاره ای زیادی با gourmand انجام داده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکم پرست (اسم)
epicure, gourmand, glutton

صاحب سر رشته در خوراک (اسم)
gourmand

انگلیسی به انگلیسی

• overeater; glutton; greedy person
a gourmand is a person who enjoys eating and drinking, especially in large amounts; a formal word.

پیشنهاد کاربران

عطرهایی که بوی شیرین مواد غذایی دارند ( بوی وانیل ، شکلات ، شکر سوخته و کارامل و . . . )
برای رایحه یا بو می توان گفت: اشتهاآور
در صنعت عطرسازی یک دسته از عطرهای ساخته شده از مواد غذایی، مانند کاکائو، سیب، یا آلو است.

بپرس