self consciousness

جمله های نمونه

1. in the penumbra of self-consciousness
در مرز خودآگاهی

انگلیسی به انگلیسی

• act of being aware of one's actions, self awareness

پیشنهاد کاربران

من حقیقی_من برتر
این من حقیقی از کودکی درما شکل میگیرد وبا ما بزرگ میشود وچسبیده بماست هم میتواند در داخل ویا بیرون ما باشد وبیشتر بعنوان ناظر عمل میکند.
a nervous or uncomfortable feeling that you have when you are worried about what people think about you or your actions:
یک معنای بسیار کلی این اصطلاح، همان خودآگاهی می تواند باشد. اما اینجا منظور از خودآگاهی بیشتر آگاهی ناراحت کننده ای از این موضوع است که دیگران، حتی غریبه ها به شخص خیره شده اند. یک جور، اضطراب و نگرانی از این است که الان دیگران در مورد من چه فکر می کنند. از این منظر، مطابق با واژه نامه های تخصصی مانند دیکشنری تخصصی انجمن روان شناسی آمریکا ( APA ) بیشتر یک صفت شخصیتی است که اگر بخواهیم معادلی برایش بگوییم به �کمروئی� نزدیک تر است.
...
[مشاهده متن کامل]

https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/self - consciousness

خودآگاهی به دو معنا:
1. آگاهی و توجه بیش از حد از خود، رفتار خود، ظاهر خود و غیره ( بار منفی دارد )
2. عامدانه و آگاهانه از انجام عمل و سلوک به گونهای مفید و موثر ( بار مثبت دارد )
منبع: فرهنگ آکسفورد
...
[مشاهده متن کامل]


نکته* در معنی اول با احساساتی مانند شرمساری یا ناخوشایندی که دوستان گفته اند همراه است اما خیلی نمی توان آن را به شرمساری، خجالت ترجمه کرد و قطعا برابرنهادِ پارانویا غلط است.

شرمساری از خود
حس ناخوشایند
خجالت
پارانویا
خودآگاهی
خجالت، کمرویی، دستپاچگی

بپرس