nexus

/ˈneksəs//ˈneksəs/

معنی: اتصال، رابطه، سلسله، پیوند، رابطه داخلی، گروه متحد
معانی دیگر: (رابطه یا اتصال میان اعضای یک گروه یا بخش های یک سری) همبستگی، همبست

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: nexus, nexuses
(1) تعریف: a connection or link between individuals of a series or group.
مشابه: liaison

(2) تعریف: a connected series or group.
مشابه: bond

جمله های نمونه

1. Shared ambition is the vital nexus between them.
[ترجمه گوگل]جاه طلبی مشترک پیوند حیاتی بین آنهاست
[ترجمه ترگمان]جاه طلبی مشترک، پیوند حیاتی بین آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Times Square is the nexus of the New York subway.
[ترجمه عارف] میدان تایمز به متروی نیویورک متصل است
|
[ترجمه گوگل]میدان تایمز پیوند متروی نیویورک است
[ترجمه ترگمان]میدان تایمز، مجموعه متروی نیویورک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There was a time when the soil nexus held the promise of unifying physical and human geography.
[ترجمه گوگل]زمانی بود که پیوند خاک نوید یکسان کردن جغرافیای فیزیکی و انسانی را می داد
[ترجمه ترگمان]زمانی بود که پیوند خاک نوید وحدت جغرافیای فیزیکی و انسانی را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They are born into a nexus of interactions and relationships that shape the expression of their own needs from the very beginning.
[ترجمه گوگل]آنها در پیوندی از تعاملات و روابط متولد می شوند که بیان نیازهای خود را از همان ابتدا شکل می دهد
[ترجمه ترگمان]آن ها در مجموعه ای از تعاملات و روابط متولد می شوند که بیان نیازهای خود را از همان ابتدا شکل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The significance of the class-party nexus will be explored in more detail shortly.
[ترجمه ب. احمدی] بزودی اهمیت رابطۀ حزب و طبقه به تفصیل مورد بررسی قرار می گیرد.
|
[ترجمه گوگل]اهمیت رابطه کلاس-پارتی به زودی با جزئیات بیشتری بررسی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اهمیت زنجیره طبقه - حزبی به زودی در جزئیات بیشتر مورد بررسی قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This nexus of factors had two important effects.
[ترجمه گوگل]این مجموعه عوامل دو تأثیر مهم داشت
[ترجمه ترگمان]این مجموعه فاکتورها دارای دو اثر مهم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That symbiotic nexus of press and professors has, in the meantime, revealed a sinister aspect too.
[ترجمه گوگل]این پیوند همزیستی مطبوعات و اساتید، در این میان، جنبه شومی را نیز آشکار کرده است
[ترجمه ترگمان]با این حال، این پیوند symbiotic مطبوعات و استادان نیز جنبه شومی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This paper summarizes the experiment design and the nexus between sealant samples ply warp and test data. It provides some gist for distinguishing test result of sealant.
[ترجمه گوگل]این مقاله طرح آزمایش و ارتباط بین تاب خوردگی و داده‌های آزمایشی نمونه‌های درزگیر را خلاصه می‌کند برای تشخیص نتیجه آزمایش درزگیر، نکاتی را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله به طور خلاصه طرح آزمایش و پیوند بین نمونه های درزگیر انجام داده و داده های آزمایشی را آزمایش می کند این امر به گونه ای است که برای تشخیص یک نتیجه تست از وسیله درزگیر به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nexus: The Kingdom of the Winds is a massively multiplayer onlinerole - playing game inspired by Asian mythology.
[ترجمه گوگل]Nexus: The Kingdom of the Winds یک بازی آنلاین چند نفره است که از اساطیر آسیایی الهام گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]Nexus: پادشاهی بادها یک بازی multiplayer به نام onlinerole است که از اساطیر آسیایی الهام گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Torso Action: the backbone of the body trunk, nexus, connecting his head and limbs.
[ترجمه گوگل]عمل تنه: ستون فقرات تنه بدن، پیوند، اتصال سر و اندام او
[ترجمه ترگمان]عمل Torso: ستون فقرات تنه بدن، پیوند، اتصال سر و دست او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What was needed was some one outside and above the territorial nexus, requirements fulfilled only by the young king.
[ترجمه گوگل]آنچه مورد نیاز بود یک نفر خارج و بالاتر از پیوند سرزمینی بود، الزاماتی که فقط توسط پادشاه جوان برآورده می شد
[ترجمه ترگمان]چیزی که مورد نیاز بود، در بیرون و بالاتر از پیوند قلمرویی بود که تنها توسط پادشاه جوان انجام می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The issue involved with the tracing of any problem or interest is to identify each nexus where a departure becomes apparent.
[ترجمه گوگل]موضوعی که با ردیابی هر مشکل یا علاقه ای درگیر است، شناسایی هر پیوندی است که در آن انحراف آشکار می شود
[ترجمه ترگمان]مساله درگیر با ردیابی هر مساله یا منافع، شناسایی هر پیوند است که در آن عزیمت آشکار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The other side of control consisted almost entirely of the cash nexus - the economic benefits.
[ترجمه گوگل]طرف دیگر کنترل تقریباً به طور کامل از پیوند نقدی - منافع اقتصادی - تشکیل شده بود
[ترجمه ترگمان]جنبه دیگر کنترل تقریبا به طور کامل از پیوند نقدی - منافع اقتصادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Given the tone of our conversation and the weather, an entire nexus of unspoken intrigue suddenly surrounded me.
[ترجمه گوگل]با توجه به لحن گفتگوی ما و آب و هوا، ناگهان مجموعه ای از فتنه های ناگفته مرا احاطه کرد
[ترجمه ترگمان]با توجه به لحن صحبت و آب و هوا، یک رشته رابطه پنهانی ناگهان من را احاطه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اتصال (اسم)
abutment, connection, connector, connectivity, junction, linkage, juncture, union, incorporation, continuity, conjunction, coupling, nexus, conjuncture, contact, connexion

رابطه (اسم)
connection, linkage, bond, tie, relation, respect, relevance, nexus, dash, relevancy, connexion, liaison, contingence

سلسله (اسم)
concatenation, run, string, flight, dynasty, genealogy, chain, suite, system, series, rank, nexus, gradation, catena, succession, ridge

پیوند (اسم)
graft, connection, linkage, union, synthesis, slur, link, nexus, confederacy, grafting, hyphen, ligament, zonule

رابطه داخلی (اسم)
nexus

گروه متحد (اسم)
nexus

انگلیسی به انگلیسی

• means of connection, link, joint; connected group
a nexus is a connection or a series of connections and links within a particular situation or system; a formal word.

پیشنهاد کاربران

در زیست شناسی معنی gap junction میدهد
مرکز یا نقطة کانونی
ارتباط، پیوند
Link
Connection
Causal nexus = causal link = رابطه علت و معلولی
At the nexus of = in the middle of
Second Avenue is a nexus for the city’s
. complicated relationship with tourism
کلاف، شبکه

بپرس