overthink

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
• : تعریف: combined form of think.

پیشنهاد کاربران

فکر و خیال کردن
پیش از اینکه �overthinking� این قدر سر زبان ها بیفتد، ماها �فکر و خیال� می کردیم و به کسانی که دچار این عارضه بودند می گفتیم: �این قدر فکر و خیال نکن!�
نه نیازی به �بیش اندیشی� داشتیم و نه نیازی به �نشخوار فکری� و امثال این معادل ها.
برگرفته از کانال ویراستار حسین جاوید
Over = ماورا، فوق، فرا
فرا اندیشی
نشخوار اندیشه ای، بیش اندیشی
بیش اندیشیدن, بیش اندیشی
بیش اندیش overthinker
فکر و خیال الکی کردن
نشخوار فکری
وسواس به خرج دادن
دگر اندیشیدن
وَسافکریدن.
وسااندیشیدن.
بیشافکریدن.
بیشااندیشیدن.
زیاده روی ، افراط
زیادی فکر کردن به چیزی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس