پیشنهادهای امیرعلی افشار (٣٤٩)
وادار کردن جلو راندن ( thruster:رانشگر ؛ مثل رانشگر یک کشتی )
علم مکان یابی دقیق یک فرد و سپس برنامه ریزی برای پیمایش در یک مسیر مشخص را گویند. مکان یابی و پیمایش یک مسیر
جهت یابی کردن با استفاده علامت ها و شاخصه های ساخت بشر. مثلا در دریا با استفاده از فانوس دریایی جهت ساحل رو تشخیص بدیم.
اتفاقات ( اغلب منفی ) جزئی و قابل اغماض
میزان بروز : incidence میزان شیوع: prevalence شیوع نشان دهنده تعداد کل افراد مبتلا به یک ویژگی یا بیماری در یک زمان مشخص است، در حالی که بروز نشان د ...
این یک فعل آکادمیک و رسمی هست به معنی نسبت دادن علت چیزی به کسی یا چیزی یا به عبارت خودمانی تر 👇 به گردن کسی ( یا چیزی ) انداختن. He attributed hi ...
متمایز کردن یک محصول در ذهن خریداران به گونه ای که خریدار از بین همه محصولات موجود محصول شما رو انتخاب کند. مثلا شما میتونید محصولتون رو در ذهن خرید ...
To correspond to To be consistent to To be related to Having a positive correlation
Challenged دارای ضعف و کم توانی دوستان دراینجا یعنی شخص نسبت به دیگران ضعیف تر هست مثلا visually challenged یا visually handicapped بدین معنی نیست ک ...
قابل افشا ( افشای آن یک الزام قانونی است یا اینکه افشای آن مغایر با قانون نیست )
یک راز یا حقیقت مهم و در عین حال شگفت انگیز و تعجب آور که به تازگی فاش یا کشف شده
قول گیرنده کسی که بدان تعهدی داده شده است
بر اساس نتایج بر اساس یافته ها با توجه به نتایج حاصله
1 ✓ امانتداری / صداقت و راست کرداری 2 ✓ استحکام و پایداری 3 ✓ انسجام و یکپارچگی
فرق convince با persuade در Convince شما کسی رو متقاعد میکنید که چیزی حقیقت دارد یا درست است یا چیزی غلط است ودر کل عقیده شخص را درآن باره عوض میکنید ...
فرق convince با persuade در Convince شما کسی رو متقاعد میکنید که چیزی حقیقت دارد یا درست است یا چیزی غلط است ودر کل عقیده شخص را درآن باره عوض میکنید ...
1 ✓ کوچک و کم اهمیت 2 ✓ رشته تحصیلی ثانویه ( غیر اصلی ) 3 ✓ زیر سن قانونی به صورت فعل اگر استفاده بشود معنی تحصیل کردن در رشته ای ثانویه را میدهد ...
قطع شده Amputated limb عضو قطع شده
1 - وصل کردن /متصل کردن I attached the red cable to the set 2 - وابسته بودن / دلبسته بودن He is attached to his family 3 - الصاق کردن / ضمیمه کردن A ...
( ( داشتن شناخت از ذات و صفات خود و دیگران ) ) با خرف اضافه into میاد Our teacher had a great insight into teenagers معلم ما شناخت خوبی از ماهیت نوج ...
1✓ وصل کردن یک دستگاه به برق 2✓ وصل کردن دو دستگاه به هم دیگه 3✓وصل کردن یک انسان به یک دستگاه ( مخصوصا تجهیزات پزشکی ) She was hooked up to a life ...
- ( یک نوشته ) نقل میکند - نوشته شده در . . .
Distort
�خیلی شبیه کسی بودن - کپی کسی بودن �عین یک چیز ؛ یک کس؛ یک صفت بودن
- تصویر - تصور ؛ ذهنی - نماد - رونوشت ؛ کپی ؛ نسخه
✓در صورتی فعل متعدی باشد ( یعنی با یک مفعول بیاید ) معانی زیر را دارد: قدر دانستن - قدر دانی کردن - درک کردن ✓درصورتی که فعل لازم باشد ( یعنی بعدش ...
تفاوت excerpt و extract در excerpt ما عین بخشی از متن رو برمیداریم و جایی نقل میکنیم. در extract ما چکیده ای از مطلب رو جایی نقل میکنیم که ممکن هست ...
Every other day=every second day یک روز درمیان Every third day دو روز درمیان Every fourth day سه روز در میان همینجوری برو تا آخر
Every other day=every second day یک روز درمیان Every third day دو روز درمیان Every fourth day سه روز در میان همینجوری برو تا آخر
معنی اول: حل کردن ( مشکل ) - پیدا کردن راه حل معنی دوم: عزم خود را جزم کردن مصمم شدن برای انجام کاری ( و از تصمیم خود برنگشتن )
وقتی که آماده باشد هنگامی که به درستی کار کند
آبله کوبی کردن روشی قدیمی برای واکسیناسیون علیه آبله با ایجاد خراش های روی پوست.
جنبه ی مثبت ماجرا ( یک جنبه مثبت از یک جریان که در کل جنبه منفی دارد ) مثال 👇 His car got crushed in the accident but the silver lining is that h ...
سخت در اشتباهین تجدید نظر کنین If you think that people care about you, think again
✓ خلق عمق در یک سطح صاف ( مثلا جوری طراحی کنی که در یک صفحه که ۲ بعد داره بتونی عمق رو حس کنی ) ✓ دیدگاه و نگرش ✓ دید واقع بینانه
منزل شخصی
بماند که . . .
NICU Neonatal Intensive Care Unit بخش مراقبت های ویژه نوزادان
To be dwarfed by ( sb/sth ) وقتی نفر دوم یا شی دوم از اولی به قدری بزرگتر از اولی باشد که اولی ناچیز جلوه کنه از قالب بالا استفاده میشه. Once Lond ...
الگوی تغییر، توسعه و فعالیت.
آمیختن با
شهرک سازی
مامور شدن He was commisioned to investigate about the theft او مامور شده بود تا درباره ی سرقت تحقیق و تفحص انجام بده
باقی ماندن ( در شرایط قبلی ) همچنان ( هنوزم که هنوزه . . . ) Tehran bazzar has been made a long time ago and it remains one of the biggest marketpl ...
نکته اول � اگر جمله بعد از as if گذشته باشد یعنی که فقط حدسی و فرضی است و واقعیت ندارد 👇 He looks as if he hasn't sleep for a week Live as if you w ...
یکی از معانیش که بهش پرداخته نشده ( تاثیر گرفتن ) هست Most people register with visual advertisement اکثر مردم از تبلیغات بصری تاثیر میگیرند.
در ریاضیات معنی کسری را میدهد مثل ۱/۲ ( یک دوم )
Qualitative کیفی Quantitative کمی
پادزهر
بر مسند قدرت بر روی کار
رفیق سمی دوست مخرب دوست ناباب
درک کردن پنداشتن دیدن برداشت کردن ( از موضوعی یا مفهومی ) Perception در بین افراد مختلف متفاوت هست. مثلا دونفر یه واقعه ای یا یک شخص رو میبینن و ه ...
اثبات کننده جرم
Complice ; Complicit ; accomplice ; شریک جرم Complicity ؛شراکت در جرم
شریک جرم
املای صحیح این جمله فقط یک L دارد. Alien
Prestigous Well - regarded
مثلا به اصطلاح اسمی وقتیه که شما شاکی هستین از چیزی و میخواین بگین اون یارو اسما مهندسه ولی هیچی بارش نیست. یا آقای مثلا مهندس یا آقای به اصطلاح دک ...
حاشیه لبه دورترین نقطه چیزی نسبت به مرکز آن
By mistake اشتباهاً
دانشجویان جدید الورود ( تِرمَک )
Subsidy ( ساب سیدی ) به معنی �یارانه و کمک مالی� هست و فعل آن ( subsidize ) می باشد. subside ( ساب ساید ) به معنی ( ( فروکش کردن ؛ نشست کردن؛آرام ت ...
آجری رنگ
طرفین جنگ جهانی دوم Allied powere متفقین ( بریتانیا - ایالات متحده - جماهیر شوروی - چین ) Axis powers متحدین ( ژاپن - ایتالیا - آلمان )
طرفین جنگ جهانی دوم Allied powere متحدین ( بریتانیا - ایالات متحده - جماهیر شوروی - چین ) Axis powers متفقین ( ژاپن - ایتالیا - آلمان )
To turn away
برنامه راهبردی
آغاز فعالیت رسمی کلید خوردن یک فعالیت تحلیف ریاست جمهوری
افتتاح کننده
بی اختیاری ادراری عدم توانایی در کنترل ادرار
کشتی تجاری ( عهده دار حمل و نقل کالاهای تجاری )
ناوگان تجاری گروهی از کشتی ها که حمل و نقل کالاهای تجاری و بازرگانی را به عهده دارند.
املای درست این کلمه address هست
تحت تاثیر قرار نگرفتن ( با چیزی ) See past ( sth ) My airpods are waterproof so they can see past rain در اینجا باران تاثیری روی عملکرد ایرپادها ن ...
Contradictory ضد و نقیض Contradicting نقض کننده
Contradictory ضد و نقیض Contradicting نقض کننده
درستش range from هست یعنی متغیر بودن تفاوت داشتن ( ( و یک محدوده رو بیان میکنه ) ) از فلان چیز یا مقدار یا مکان تا مقادیر یا مکان ها یا چیزهای دی ...
Restrain or constrain Restrain به معنی بازداشتن و جلوگیری کردن از انجام کار یا تکمیل یک کار هست. The police restrained thieves from escaping پلیس ما ...
به هیچ وجه
وفای به عهد
جامه ی عمل پوشاندن The government fulfilled it's promises over education دولت به وعده هایش درباره ی آموزش جامه عمل پوشاند. - - - - - - - - - - - - ...
به قول قدیمی ها . . .
به تنهایی بدون کمک به خودیِ خود
به خودیِ خود
ایالت های مرکزی ( باختر میانه )
خط مشی بیمه تعهدات و حقوق بین ۲ نفر در یک قرارداد
نزولات آسمانی شامل برف و باران و مه و تگرگ و . . .
هر آنچه که ( ( مربوط به نویسنده ) ) است. Authorial intent قصد نویسنده Authorial intrusion فن بیان نویسنده - قدرت قلم نویسنده Authorial biography زن ...
Anesthesia بی حسی - بی هوشی Synesthesia هم حسی - ربط دادن دو حس به هم ( مثل شنوایی به بینایی ) Esthesia حس
موضوع بحث و جدل محل اختلاف نظر
As long as Provided to
صفت : پیچیده فرایند طولانی و پیچیده = A long and involved process
تب تب و تاب ترند
نقش به سزایی داشتن در . . . کمک شایانی کردن به . . .
ردیاب حاجب سیم ها یا نوارهایی که در کنار سایر چیزها قرار میگیرد تا محل دقیق آنها در محل به کار رفته قابل شناسایی باشد. مثلا سیم های tracer در کنار ل ...
Infrastructure زیرساخت Suprastructure روساخت
To be of no help وقتیه که چیزی یا کسی کاری از دستش برنمیاد و نمیتونه کمکی کنه. Even if you were there you would probably be of no help حتی اگه اونجا ...
روش انتخابی وقتی برای انجام یک کار روش های مختلفی وجود داره یکی از روش ها ( روش انتخابی ) هست و بیشتر ازون روش برای انجام کار استفاده میشه.
نگرش داشتن نگرش اتخاذ کردن
سینمای ماشین رو سینمایی که پرده آن در محیط باز نصب شده و مشتری ها با ماشین میان و توی محوطه پارک میکنن و از توی ماشین خودشون فیلم رو نگاه میکنن.
خانه هایی که در دل کوه یا زیر زمین با کندن ایجاد شده اند. این کار به منظور تحمل گرمای زیاد و حشرات در برخی مناطق بد آب و هوا توسط انسان ها صورت گرف ...
قابل تحمل
بالای بر فراز بر روی بر روی بالاترین نقطه ی یک مکان Atop the world's highest mountain بر فراز مرتفع ترین قله ی جهان
بر روی بر فراز
عامل موثر/کمک کننده/دخیل
Economic : اقتصادی - هر چیز درمورد شرایط اقتصاد Economical: مقرون به صرفه
اسم؛ اقتصاد - شرایط اقتصادی - صرفه جویی صفت؛ قبل از یک محصول یا خدمت میاد و معنی مقرون به صرفه رو میده مثل 👇 Economy flight - Economy size یعنی شما ...
Decline Refuse Reject هر سه به معنای عدم پذیرش هستند لیکن بعد از reject ما نمیتونیم فعل بیاریم و فقط اسم میتونیم بیاریم ولی بعد از decline و refuse م ...
1 ) در شرایط . . . In the context of war nobody could feel happy 2 ) در متن . . . In the context of this unit 'establish' is used to mean start 3 ) ...
دست بر قضا از قضا وقتی این اصطلاحات استفاده میشه معمولا میشه دو اتفاق یا عمل که همزمان اتفاق میفته رو توصیف کرد، اتفاقاتی که احتمالش هم زیاد نبوده
دست بر قضا از قضا وقتی این اصطلاحات استفاده میشه معمولا میشه دو اتفاق یا عمل که همزمان اتفاق میفته رو توصیف کرد، اتفاقاتی که احتمالش هم زیاد نبوده.
دست به دامان شدن متوسل شدن کمک خواستن ( به یا سازمان یا منبع یا شخصی که دارای نفوذ یا وجهه مثبتی هست تا اینکه چیزی رو که میخواهیم را برای ما تایید ک ...
صفت exporting به معنای صادراتی یا مربوط به صادرات است. این صفت به فعل export ( صادر کردن ) اشاره دارد و به معنای فرآورده ها یا کالاهایی که به خارج از ...
Accompaniment ( اسم ) ملازمت و همراهی معمولا در صنعت موسیقی استفاده میشه With a piano accompaniment با همراهی پیانو Companion ( اسم ) همراه - ملازم ...
کلمه "advocacy" به معنای حمایت، دفاع یا ترویج یک موضوع، یک گروه یا یک ایده است. در واقع، advocacy به فعالیت هایی اطلاق می شود که برای حمایت از حقوق ی ...
کلمه "advocacy" به معنای حمایت، دفاع یا ترویج یک موضوع، یک گروه یا یک ایده است. در واقع، advocacy به فعالیت هایی اطلاق می شود که برای حمایت از حقوق ی ...
صفت هر چیزی راجع به فضانوردان یا علم فضانوردی
کیهان نوردی فضا نوردی
Opt for sth ترجیح دادن و انتخاب یک گزینه از بین گزینه های دیگر Opt to do sth ترجیح دادن و انتخاب انجام کاری از بین کارهای دیگر
هر چیزی که بر روی گوش یا درون گوش نصب میشه رو میگن. ممکنه برای هدفون باشه یا عینک یا . . .
1 ) در خلال انجام کاری بودن ( شروع شده ولی هنوز تمام نشده ) He is in the process of cooking a cake او در حال پختن یه کیکه 2 ) در خلال انجام کاری اتف ...
Aggregate ( فعل ) : تجمیع کردن >> یک جا جمع کردن Aggregate ( صفت ) : متراکم - انبوه - روی هم جمع شده $$ نکته : توجه کنید نوشتار یکی هست ولی تلفظ فعل ...
A feeds on B در اینجا الف از ب تغذیه میکند به عبارت دیگر ب غذای الف میشود
مشارکت محور به این گونه که وقتی چیزی مثل کلاس یا بحث یا فرآیندی participatory هست با کمک اعضا گردانده میشه و شرکت کننده ها در اون نقش دارن ( نظر مید ...
هر چیزی که مربوط به روند رشد یا بلوغ باشد
یک روش رسمی برای بیان محدودیت ها هست Financial constraints محدودیت مالی ( پول نداری ) Medical constraints محدودیت پزشکی ( اونقدر سالم نیستی که یه ک ...
توارث منظور در اینجا >> ویژگی های جسمی و روانی و ظاهری هستند که از طریق ژن ها به نسل بعدی منتقل میشه. Inheritance وراثت ( هم مادی هم ژنتیکی ) Her ...
ساختار مجهول دارد یک چیزی به گونه ای تصور میشده یا عقیده ای در باره ی چیزی وجود داشته. مثال 👇 Comets were thought to be a sign of a disaster این تصو ...
خرت و پرت کارهای کوچیک و متفرقه خورده کاری
برتری عددی داشتن. To be outnumbered طرف مقابل بر شما برتری عددی داره A outnumbers B اینجا الف بر ب برتری عددی داره و میتونی نسبت رو هم بیان کنیم با ...
Tittle contender مدعی عنوان قهرمانی
در همین حین، . . . . در اول جمله میاد و همزمانی کاری که در ادامه جمله میاد رو با کاری که در جمله ی قبلی اشاره شده بیان میکنه.
مسافران هواپیما
Coincidence
در کنارش wardrobe رو هم بیاموزید. جارختی کمد لباس رختکن
آشکار اون دوستمونم که غیرجاه طلبانه معنی کرده فک کنم با ambitious ( جاه طلبانه ) اشتباه گرفته
متناظراً
Convention همون کنوانسیون که میگن تو اخبار به معنی ( گردهمایی ، همایش، جلسه ) فعلش هم convene هست به معنی ؛ گرد هم آمدن - تشکیل جلسه دادن
1 ) از طریق - با عبور از I will go to Tehran via Qazvin من از مسیر قزوین ( یا با عبور از قزوین ) به تهران خواهم رفت. 2 ) به وسیله ی - با استفاده از ...
To be an expert on سر رشته داشتن در . . .
۱ ) - که به وسیله آن ۲ ) - به این خاطر که
Domesticated
به منظور | با امید } دستیابی به هدفی خاص با هدف |
وقتی یک ویژگی مثبت یک ویژگی منفی رو جبران میکنه ازین قالب استفاده ( ویژگی منفی ) makes up for ( ویژگی مثبت ) مثلا؛ his wealth makes up for his ug ...
ساکن مقیم اگر در شهری شما یک خانه دائمی داشته باشید یا بیشتر از ۱۸۴ روز در سال رو در اون شهر سپری کنید شما resident یا ساکن اون شهرید.
Resident ساکن مقیم
محل اقامت Domicile - habitation
پرستار دوره دیده پرستاری که دوره ای رو به صورت تخصصی گذرونده و در اون زمینه میتونه از وظایف پزشک کارهایی رو انجام بده.
بدنه ساختار اصلی شاکله ( که دیگر اجزاء و جزئیات یک شی روی آن سوار میشوند و یک سازه یا وسیله رو میسازند )
- مرکز ، کانون فعالیت - مرکز یک چرخ - قطب ( اقتصادی ، توریستی ، تفریحی ، کشاورزی و. . . ) - رابط شبکه محلی
فرمون دوچرخه
دوچرخه های بدون زنجیر که چرخ جلوی بزرگی داشتند.
نام اولیه ( دوچرخه ) که برای اولین بار بدون رکاب و در اسکاتلند اختراع شده بود.
ختم شدن به . . . سر درآوردن از . . . کشیدن کار به . . .
Ellipse بیضی ( شکل هندسی ) Oval بیضی ( شکل هندسی ) Testis بیضه ( خایه - از اندام تناسلی مردان ) Ovary تخمدان ( از اندام تناسلی زنان )
وقت کردن برای . . . ( انجام کاری که خیلی وقته میخوای انجامش بدی ولی هنوز نتونستی )
- رسیدگی کردن به یک مشکل - پیدا کردن راهی برای دور زدن یک مشکل - مسافرت کردن - رفتن یه جاهای مختلف بدون مشکل👇 My grandfather finds it harder to g ...
ملاقات کردن
مقاومت کردن ( با اشکال مختلف ) He always puts up a fight when it's bedtime
- بیشتر بستگی داشتن به . . . - مشکل اصلی اینه که . . .
موجود شدن ( در فروشگاه جهت فروش )
خونه زندگی تشکیل دادن
وقتی شما تصمیمی رو میگیرید و یا کاری رو انجام میدین بعدش ممکنه به درستی اون کارتون یا تصمیتون شک کنید یا یه حس دلهره و یا حتی گناه بهتون دست بده که ب ...
در کل موافق بودن بیشتر موافق بودن ( تا مخالف ) ( شاید در برخی جزئیات موافق نباشم )
Disclaim all responsibility سلب تمامی مسئولیت ها
شواهد اثبات کننده
اثبات کردن ( یک ادعا با ارائه ی مدرک )
مورد قبول عموم عموما تصدیق شده اکثر مردم قبول دارن
به طور کلی ( قید ) حالتی که فعلا زیاد جزئیات مطرح نیست
In general terms به صورت کلی ( قید )
راهنمایی واضح
صراحتا این معنی رو داشت که . . . His interview clearly implied that he is not going to come back to Iran's league مصاحبه ش صراحتا این معنی رو میدا ...
معنی دادن بار معنایی داشتن your remark imply that we are thieves حرفاتون این معنی رو میده ( یا داره ) که ما دزدیم
Giving a round of applause Giving a big clap تشویق کردن. دست زدن.
ابراز موافقت
پشت سر مرده ( بد ) گفتن
درمورد کسی یا چیزی بد گفتن. برعکسش میشه👇 Speak well ( or highly ) of
( Speak ( well/highly ) of ( sth/sb از کسی یا چیزی تعریف کردن
تحسین منتقدین
اجرای نمایش
Thunderous applause تشویق جانانه
Richly ) deserved ) ( کاملا ) به جا و به حق
زنده کردن خاطرات
خاطرات دونه دونه به یاد آمدن
Remind someone of sth/sb چیزی یا کسی رو به یاد کسی انداختن. مثلا👇 She reminds me ( strongly ) of an old friend اون من رو ( خیلی ) یاد یه دوست قدیمی ...
حالا که دارم خوب فک میکنم . . .
آغاز یک حمله
جنجالی شدن
پیامد مستقیم
شهامت را از دست دادن به اندازه ی کافی شجاع نبودن
خیره کننده
An excellent grasp of English درک و فهم عالی از زبان انگلیسی چنگ زدن یه چیزی با تمام دست چیزی رو گرفتن
مهم ترین دستاورد گل سر سبد دستاوردها
The meeting drew to a close at 07:00 جلسه در ساعت ۷ به پایان رسید
Coup به محل برخورد ضربه یا تروما میگن Countercoup نقطه مقابل محل اصابت ضربه ( که معمولا در سر اتفاق میفته، مثلا ضربه به پشت سر میخوره ولی استخوان پیش ...
قطع ناگهانی جدا شدن یک قسمت از یک کل گسستن
Come to an end به پایان رسیدن Bring to an end به پایان رساندن My time in the exam came to an end while there were 4 questions left that I hadn't ans ...
یک پایان عالی حُسن ختام
به پایان رساندن و تکمیل چیزی
آخرین اصلاحات رو اعمال کردن در اصل با معنی ( ( تکمیل کردن ) ) و ( ( به پایان رسوندن ) ) یک کار هست.
تازه وارد کم تجربه
Make great strides گام های بزرگی برداشتن ( پیشرفت خوبی کردن )
با کله بدون فکر و درنگ
صنف ها و طبقات مختلف جامعه
عشقِ مسافرت
- با فراغت بال و آسودگی خیال - به آهستگی
پیاده روی آرام
مسیر راحت و نزدیک برای پیاده رفتن به آنجا
Bear a striking resemblance to
از نظر ظاهری به کسی رفتن معادل take after someone
ایجاد دوستی کردن با دوست پیدا کردن متفاوت است make a friend
شفاف سازی کردن
مواد زدن ال اس دی ( نوعی ماده مخدره ) مصرف کردن
غیر مستقیم فهماندن
تعریف کردن جوک crack a joke شکاف و ترک
کاری یا چیزی رو مثل گذشته انجام دادن. یا کارها و چیزهای تکراری. مثلا👇 The same old way طبق روال سابق The same old story همون داستان همیشگی و تکرار ...
روال سابق
عوض کردن خانه. دوستان change house غلط هست و باید از move house برای تغییر خانه استفاده کنیم.
went astray یعنی به بیراهه رفته ( اشتباهی رفته - گم شده )
تفاوت crawl و creep در crawl چهار دست و پا راه میریم در creep سینه خیز راه میریم جفتشون رو به صورت استعاره ای بعنوان ( سرعت پایین ) هم استفاده میکنن ...
تفاوت crawl و creep در crawl چهار دست و پا راه میریم در creep سینه خیز راه میریم جفتشون رو به صورت استعاره ای بعنوان ( سرعت پایین ) هم استفاده میکنن ...
شدیدا ( افزایش پیدا کردن )
سمی مضر
- بو دادن these fruits smell off - بو حس کردن I smelled ( smelt ) a whiff of perfume - حس کردن چیزی ( استعاری ) مثلا بوی خطر رو حس کردن We smelt d ...
یکی از معانیش هم ( منظور ) هست I got the flavour of his talk although his voice wasn't clear
عطر ملایم
بوی گند و تعفن
بلا نسبت بلا نسبت ( بوی عن ) دادن
صفت بد بو Malodour ( اسم ) ؛ بوی بد Body odour بوی تن ، بوی عرق
صفت هستند Foul - smelling خیلی بد بو Foul - taste خیلی بدمزه
بوی قوی، تیز و آزار دهنده معمولا برای مواد شیمیایی حاصل از فعالیت کارخانه جات هست و تنفس و اسشمام اون باعث احساس سوزش در گلو میشه
حاشیه ای غیر اصلی فرعی
Narrowly با اختلاف کمی
قوس دار - خمیده - پیرامونی نام یکی از عروق قلبی که حالت قوس دار دارد و به پشت قلب کشیده میشود. از واژه circumference که محیط پیرامون دایره هست مشتق ...
Their attitudes hardened طرز برخوردشون بدتر شد Their attitudes softened طرز برخوردشون بهتر شد
شرایط بحرانی سخت و خجالت و آور موقعیتی که حل کردنش و ازون خارج شدن کار سختیه
نقطه ی مقابل تیز هست. در مورد اشیاء مثل چاقو و مداد معنی ( کُند ) رو میده و همینطور فاقد لبه های تیز. در مورد انسان معنی ( کند ذهن ) بودن
گوشت جر گوشت لجباز ( به راحتی بریده و جویده نمیشه ) در مقابلش گوشت ترد رو داریم >tender meat
پر از دست انداز Bump and dent فراز و نشیب Bumpy برای جاده و پرواز استفاده میشه Bumpy flight پرواز نا آرام و متلاطم Bumpy road جاده ناهموار نقطه مقابل ...
اندکی قرمز شدن
بلاتکلیف خنثی
مقدار زیادی از دوستان قبلا هم معنی رو گفته بودن من خواستم نکته ای رو یادآور بشم که عبارت با عبارت a big deal یکسان نیست. A big deal به کار مهمی اطل ...
یه معنیش هم میشه ؛ فایده و تاثیر داشتن . . . There is no point in هیچ فایده ای در . . . وجود نداره . . . هیچ فایده و تاثیری نداره. There is no poin ...
جوشکاری کردن گرداگرد محل اتصال ۲ تا لوله به هم.
در مورد *اشیاء *و *مشکلات* میشه استفاده کرد. به معنی در مقیاس بزرگ on a large scale A large scale map A large scale problem
مجاور مثل 👇 Neighbouring country Neighbouring town Neighbouring area
دور افتاده Far - off Far - flung Faraway Remote
الگوی تنفسی نا منظم و ناکارآمد نفس نفس زدن give a gasp یا اینکه تنفس های کوتاه و متقاطع داشتن ( در هنگام جان دادن ) Gasping
در مورد صدا معنی ( مهیب و بسیار بلند ) رو میده. An almighty explosion یک صدای انفجار مهیب
Deafening کر کننده با sound و noise استفاده میشه
سر وقت Bang یا dead یا right اگر قبل on time بیاد ینی ( درست سر وقت ) ( دقیقا سر وقت ) Bang on time Dead in time Right on time صفت ( وقت شانس ) هم ...
انجام فعالیتی برای راحت تر کردن گذر زمانی که مجبور هستید منتطر بمانید. مثلا منتظر اتوبوس هستید و کتاب میخونین تا time رو kill کنید. I killed some t ...
یکی از معانیش هم بدون سرپناه و در هوای آزاد هست Homeless is someone who sleeps rough - بی خانمان کسیه که شبا تو خیابون میخوابه - کارتن خوابی میکنه ...
تفاوت عمده و فاحش بین عقاید، نظرات، و شرایط ۲ گروه از مردم. مثلا شکاف بین فقراء و اغنیاء شکاف بین دموکرات ها و جمهوری خواهان
وقتی یک فرآیندی یا عملی در حال اجرا هست با ۲ نوع مزاحمت و اختلال میتونه مواجه بشه. اول ) disturbance دوم ) disruption اولی ایجاد اختلال و مزاحمت ه ...
وقتی یک فرآیندی یا عملی در حال اجرا هست با ۲ نوع مزاحمت و اختلال میتونه مواجه بشه. اول ) disturbance دوم ) disruption اولی ایجاد اختلال و مزاحمت ه ...
وقتی یک فرآیندی یا عملی در حال اجرا هست با ۲ نوع مزاحمت و اختلال میتونه مواجه بشه. اول ) disturbance دوم ) disruption اولی ایجاد اختلال و مزاحمت ه ...
وقتی یک فرآیندی یا عملی در حال اجرا هست با ۲ نوع مزاحمت و اختلال میتونه مواجه بشه. اول ) disturbance دوم ) disruption اولی ایجاد اختلال و مزاحمت ه ...
Offer a resistance ایستادگی کردن مقاومت کردن
رقابت - مسابقه Put up a competition رقابت کردن
مداوم کش دار Running battle نزاع ادامه دار
Call a ) ceasefire/truce/armistice ) همشون به معنی آتش بس هستند و همشون هم موقتی هستند تا اینکه به یک peace agreement برسن و جنگ end بشه
Call a ) ceasefire/truce/armistice ) همشون به معنی آتش بس هستند و همشون هم موقتی هستند تا اینکه به یک peace agreement برسن و جنگ end بشه
Call a ) ceasefire/truce/armistice ) همشون به معنی آتش بس هستند و همشون هم موقتی هستند تا اینکه به یک peace agreement برسن و جنگ end بشه. اون دوست ...
حفظ و پاسداری از صلح 👈 keep the peace ○برقراری صلح 👇 با اجبار ( مثلا توسط سازمان ملل ) ؛ enforce the peace به ارمغان آوردن صلح ؛bring about peace
قاطع سرنوشت ساز - تعیین کننده 👇 Decisive battle مبارزه سرنوشت ساز
کف قیمت بازار
Capture اسیر کردن - به دام انداختن Take captive اسیر کردن Captive ( صفت ) اسیر Be taken captive اسیر شدن Captivate مجذوب کردن - فریفتن - اسیر و شیدا ...
محیط یا دورتادور یه چیز یا به اصطلاح خودمون کلفتی یا چاقی 70%of women prefer girth to lenght ۷۰ درصد زنان کلفتی رو به درازی ترجیح میدن ( روم به دیوار ...
بررسی ارتباط میان ۲ چیز یا کلمه. مثلا ارتباط بین سیب و میوه که سیب یک ( مثال ) از میوه هست. در برخی تمرینات باید شما جای خالی رو تکمیل کنید که مثلا ...
Hold firmly to استوار ماندن پا پس نکشیدن بر یک باور بودن
خبر یا مصاحبه یا ستون یا مقاله ای که به صورت نوشتاری باشه.
دستبرد زدن #به یک شخص یا یک مکان معمولا عمومی# برای ماشین و خانه هم break into استفاده میشه. هیچوقت شئ دزدیده شده رو با rob نمیگیم. بلکه شئ دزدیده ...
- به یک جلد مجله میگن. ○Back issues ( شمارهای قبلی مجله که چاپ شدن ) - صدور ○Issue a fine ( جریمه صادر کردن ) ○Issue a verdict ( صدور حکم ) - ...
ملزم دانستن
تفاوت inhibit با prohibit در اینه که اولی یه حس درونی هست که شمارو باز میداره از چیزی مثلا شما مانع بروز احساسات خودتون شدین یا خودتون را از کاری منع ...
در مورد قانون اجرائی کردن - برقرار کردن
Compliance اجابت - انطباق - تقبل بدنبال درخواست دیگری Conformity انطباق - هم رنگ جماعت شدن خودت میخوای Obedience انطباق - فرمانبرداری با اجبار ماف ...
نظارت کردن ملاحظه کردن رعایت کردن👇 Observing law ( رعایت قانون ) یه کالوکیشن خوبه
تصویر مثال مصداق Clear illustration مصداق بارز - نمونه بارز
رَوَند مُد تغییر در یک بازه زمانی ( کاهش یا افزایش ) 👇 Significant trend یعنی ( تغییر فاحش ) نسبت به مقدار اولیه که میتونه کاهش بوده باشه یا افزایش.
تغییر فاحش
ادعا کردن - استدلال کردن ادعایی که برخلاف ( claim ) از شواهد و دلایل و منطق زیادی برخوردار هست
بار معنایی
- تامین مالی کردن - تحمل وزن کردن - از استدلالی یا ادعایی دفاع و حمایت کردن
- اثبات ادعاها - حمایت از دلایل Arguments به سلسله ای استدلال های منطقی گفته میشه.
Used to عادتی که در گذشته داشتی ◇I used to play football◇ Didn't use to عادتی که در گذشته نداشتی ♧I didn't use to play volleyball♧ Be used to verb ...
Tender vs bid Tender به فرایند مناقصه گفته میشه. Bidding یا ارایه ی پیشنهاد ( قیمت دادن ) که جزئی از فرآیند مناقصه هست و توسط شرکت کننده ها put in ( ...
فعل : متوجه شدن اسم: هشدار - اخطار - اعلان قبلی در مبحث استعفا شغل ها بازه زمانی خاصی رو برای Notice دارن مثلا بعضی هاشون باید اقلا یک ماه قبل اعلان ...
با فاصله ی کوتاهی از زمان ابلا غ *** تااطلاع ثانویه/till second notice
جواب سوال هارو دادن.
Offer یه پیشنهادیه که ما میخوایم کاری رو برای طرف انجام بدیم. معمولا هم با Would you like/would you mind این پیشنهاد رو مطرح میکنیم.
دلگرم کننده. خوش آتیه. امیدوار کننده.
به تلفظ دقت کنید. پرادجیوس ( اسم ) به محصولات کشاورزی و لبنی میگن پرودوس ( فعل ) به معنی تولید کردن - ارائه دادن و نشان دادن چیزی برای اثبات امری ( ...
خیلی زیاد زیادی این عبارت بار منفی دارد و درمورد مقداری غیر منطقی از چیزی صحبت میکنه کاربرد مثبتی نداره.
آشنائیت ۳ نوع داریم از نظر میزان آشناییت و صمیمیت Acquaintance آشنائیت سطحی ( مثلا همسایه ) Familiarity آشنائیت و صمیمیت زیاد Intimacy آشنائیت و صمی ...
اسم = سن و سال فعل = پیر شدن و پا به سن گذاشتن You haven't aged at all تو اصلا پیر نشدی ( از نظر ظاهری )
Lose your patience از کوره در رفتن - عصبانی شدن Finally he lost his patience and shouted at his friend سرآخر اعصابش خورد شد و سر دوستش داد زد
به ترکی میشه شیلتاخ کردن. به حالتی گفته میشه که خواسته یه بچه رو برآورده نمیکنی و اون با گریه و داد و فریاد میخواد حرفش رو به کرسی بشونه.
لطیفه شوخی سر به سرکسی گذاشتن Play a joke/trick ( on ) someone ما میگیم play a joke و نمیگیم make a joke. و همینطور Take a joke یعنی تحمل شوخی رو د ...
تحمل و جنبه ی شوخی را داشتن.
به صورت اتفاقی چشمت بیفته به چیزی. We caught a glimpse of a lion when we were coming back home
پراکنده پخش و پلا غیر متراکم
چکیدن و چکاندن. لیکن در کاربرد استعاره ای این فعل برای توصیف جمعیتی کم که به آرامی و نم نم به جایی روانه شدن میشه استفاده کرد. People trickled into ...
گیج کننده نمیشه معنیش. Confusable به چیزی گفته میشه که احتمال داره شما اشتباه بگیرینش با چیز دیگری. مثلا start و begin خاصیت Confusable دارن با همد ...
دشواری
به چیزی معروف/مشهور/شهره بودن. He was known to be a good swimmer at his time تو زمان خودش به شناگر خوبی بودن مشهور بود.
مطابق مد روز
Volatile Middle East خاورمیانه ی بی ثبات 😓
به قول خواجه عبدالله انصاری👇 ( مُمِّد حیات )
پراکندگی همراه با ایجاد فاصله و جدایی بین دو چیز Dispersal of businesses and people from cities پراکندگی ( فاصله ) بین مردم و مشاغل از شهر ها
۱ ) اتفاقی کاری رو انجام دادن We happened to discover a cave ۲ ) احیاناً ?Do you happen to ( by any chance ) have a pen احیانا یه خودکار نیست خدمتت ...
خوش مشرب
کاربرد داشتن بعنوان . . . عمل کردن مثل . . . Serve a purpose به یه دردی خوردن This machine can serve many purposes این ماشین میتونه کاربردهای زیا ...
مُکَلَّف
Be teeming with sth پر و مملو از چیزی بودن My grandmother's house is teeming with cats خونه ی مامان بزرگم پر از گربه س Oceans are teeming with livin ...
شاپرک - شب پره راحت ترین راه تشخیص این دو از طریق Antennae ( شاخک ) هست. Butterfly ها شاخک باریک با انتهای توپی دارند. Moth ها شاخک های یکنواخت پشم ...
Synonym: videlicet وقتی ازچیزی یا گروهی به صورت کلی یاد میشه و در جمله ی بعدی میخواهیم تک به تک اعضای اون گروه رو و یا جزئیات اون چیز رو بیان کنیم در ...
Namely
به این توجه کنید که به عنوان فعل هم استفاده داره. - جمع کردن - گروه بندی کردن - دسته بندی کردن
- هجوم بردن به جایی - ازدحام و شلوغی ( Rush hour ) - شتافتن و با شتاب چیزی را به جایی رساندن 👇 They rushed relief assistance to the area to help ...
عقب نشینی کردن ( نظامی ) صرف نظر کردن برداشتن پول از حساب علائم قطع مصرف ماده اعتیاد آور ( خماری )
Own ( فعل ) : دارا بودن - داشتن - مالک بودن Owner ( اسم ) : صاحب Ownership ( اسم ) : مالکیت برخی مواقع به معنی ( خودش خودم و. . . ) و همینطور برای تا ...
Something is secure ینی جاش امنه Feel secure احساس امنیت کردن To secure به چنگ آوردن چیزی با تلاش فراوان To secure بستن چیزی به جایی که حرکت یا فرار ...
مشخصا بر اساس شواهد از قرار معلوم اینجور که بوش میاد دوستانی که ظاهرا معنی میکنن apparently میشه ظاهرا ( بر اساس شنیده ها و حدس و گمان ) لیکن eviden ...
- محله - هم محلی ها یا مردم یک محله - انجمن یا جامعه ( مثلا شعرا ، دانشمندان ، اساتید ، فرهنگی . . . )
به معنی ( مِن جمله ) There is a wide variety of topics in this book, including science, art and so on
در نقش صفت : عادی, معمولی ( an average person ) در نقش اسم : میانگین در نقش فعل : به طور میانگین داشتن 👇 Most student average about six hours of ...
فصد خون حجامت زالو درمانی
معنیش رو که دوستان گفتن ( همچنین، بعلاوه ) فقط نکته ای که میشه اضافه کرد اینه که میشه در انتهای جمله هم به شکل as well استفاده کرد ازش به جای too. I ...
هنرپیشه هر کسی که با اجراش موجبات سرگرمی تماشاچیان رو فراهم کنه. # استندآپ کمدین یا مجری یا خواننده یا بازیگر و . . . #
فعل ؛ منتفع کردن - فایده رساندن اسم ؛ مزیت - سود
ناظم
ساماندهی کردن
- اگه اینطوره. - اگه جواب بله هست.
How soon is soon? زمانی میپرسید که میخواید بدونید منظور طرف از soon دقیقا چه مدت زمانیه. به مثال زیر توجه کنید ؛ your order will be ready soon. - ...
الان میگم چیکار کنیم ( یا چیکار کنی )
بیشتر از چیزهای دیگه دوست داشتن. What I like best about hiking is fresh air چیزی که بیشتر از همه درباره پیاده روی دوست دارم هوای پاک هست. I like pl ...
Incentive به معنی انگیزش انگیزش های خارجی مثل انگیزش های مالی و پاداش هایی که بیشتر جنبه مادی دارن. Motivation هم به معنی انگیزه برای انگیزه های شخص ...
- ارتکاب ( جرم ، خودکشی و . . . ) - فرستادن به زندان یا بیمارستان. - متعهد شدن برای انجام کاری. - وقف کردن خود ( پول و زمان و انرژی ) برای کاری.
- با توجه به شرایط موجود - با این تفاسیر
Plain soda آب گازدار یا آب کربناته. پایه ی ساخت نوشابه ها با اضافه کردن مواد دیگه س.
واگن غذا خوری. رستوران داخل قطار.
- در محدوده ی - در فاصله ی I was within a firing range of the enemy من در محدوده ی تیر رس دشمن بودم I live within a commuting distance of my work ...
Do you remember that you came over to borrow my book 2 weeks ago? یادته ۲ هفته پیش اومده بودی دم درمون ازم کتاب قرض بگیری؟ رفتن به خونه کسی یکی از م ...
مجرمین جرائم غیرسنگین ( رسمی ) جوجه خلافکار ( خودمونی )
صحنه ای نمایشی و معرکه ( عین تو فیلما )
معنی اول ؛ نماد یا اختصار چیزی بودن WHO stands for world health organization معنی دوم؛ شرکت کردن یا نامزد شدن انتخاباتی I'll stand for next election
. . . Branch out into یعنی یه کار جدید شروع کردیم که قبلا انجامش نمیدادیم. یا بخوام خیلی روون تر بگم من اینجوری معنیش میکنم: زدیم تو کار . . .