پیشنهاد‌های امیرعلی افشار (٣٤٩)

بازدید
٧٧٤
تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وادار کردن جلو راندن ( thruster:رانشگر ؛ مثل رانشگر یک کشتی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

علم مکان یابی دقیق یک فرد و سپس برنامه ریزی برای پیمایش در یک مسیر مشخص را گویند. مکان یابی و پیمایش یک مسیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جهت یابی کردن با استفاده علامت ها و شاخصه های ساخت بشر. مثلا در دریا با استفاده از فانوس دریایی جهت ساحل رو تشخیص بدیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اتفاقات ( اغلب منفی ) جزئی و قابل اغماض

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

میزان بروز : incidence میزان شیوع: prevalence شیوع نشان دهنده تعداد کل افراد مبتلا به یک ویژگی یا بیماری در یک زمان مشخص است، در حالی که بروز نشان د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

این یک فعل آکادمیک و رسمی هست به معنی نسبت دادن علت چیزی به کسی یا چیزی یا به عبارت خودمانی تر 👇 به گردن کسی ( یا چیزی ) انداختن. He attributed hi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

متمایز کردن یک محصول در ذهن خریداران به گونه ای که خریدار از بین همه محصولات موجود محصول شما رو انتخاب کند. مثلا شما میتونید محصولتون رو در ذهن خرید ...

پیشنهاد
٠

To correspond to To be consistent to To be related to Having a positive correlation

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Challenged دارای ضعف و کم توانی دوستان دراینجا یعنی شخص نسبت به دیگران ضعیف تر هست مثلا visually challenged یا visually handicapped بدین معنی نیست ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قابل افشا ( افشای آن یک الزام قانونی است یا اینکه افشای آن مغایر با قانون نیست )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

یک راز یا حقیقت مهم و در عین حال شگفت انگیز و تعجب آور که به تازگی فاش یا کشف شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قول گیرنده کسی که بدان تعهدی داده شده است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر اساس نتایج بر اساس یافته ها با توجه به نتایج حاصله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

1 ✓ امانتداری / صداقت و راست کرداری 2 ✓ استحکام و پایداری 3 ✓ انسجام و یکپارچگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

فرق convince با persuade در Convince شما کسی رو متقاعد میکنید که چیزی حقیقت دارد یا درست است یا چیزی غلط است ودر کل عقیده شخص را درآن باره عوض میکنید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فرق convince با persuade در Convince شما کسی رو متقاعد میکنید که چیزی حقیقت دارد یا درست است یا چیزی غلط است ودر کل عقیده شخص را درآن باره عوض میکنید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

1 ✓ کوچک و کم اهمیت 2 ✓ رشته تحصیلی ثانویه ( غیر اصلی ) 3 ✓ زیر سن قانونی به صورت فعل اگر استفاده بشود معنی تحصیل کردن در رشته ای ثانویه را میدهد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قطع شده Amputated limb عضو قطع شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1 - وصل کردن /متصل کردن I attached the red cable to the set 2 - وابسته بودن / دلبسته بودن He is attached to his family 3 - الصاق کردن / ضمیمه کردن A ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

( ( داشتن شناخت از ذات و صفات خود و دیگران ) ) با خرف اضافه into میاد Our teacher had a great insight into teenagers معلم ما شناخت خوبی از ماهیت نوج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

1✓ وصل کردن یک دستگاه به برق 2✓ وصل کردن دو دستگاه به هم دیگه 3✓وصل کردن یک انسان به یک دستگاه ( مخصوصا تجهیزات پزشکی ) She was hooked up to a life ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

- ( یک نوشته ) نقل میکند - نوشته شده در . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Distort

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

�خیلی شبیه کسی بودن - کپی کسی بودن �عین یک چیز ؛ یک کس؛ یک صفت بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

- تصویر - تصور ؛ ذهنی - نماد - رونوشت ؛ کپی ؛ نسخه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

✓در صورتی فعل متعدی باشد ( یعنی با یک مفعول بیاید ) معانی زیر را دارد: قدر دانستن - قدر دانی کردن - درک کردن ✓درصورتی که فعل لازم باشد ( یعنی بعدش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تفاوت excerpt و extract در excerpt ما عین بخشی از متن رو برمیداریم و جایی نقل میکنیم. در extract ما چکیده ای از مطلب رو جایی نقل میکنیم که ممکن هست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Every other day=every second day یک روز درمیان Every third day دو روز درمیان Every fourth day سه روز در میان همینجوری برو تا آخر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

Every other day=every second day یک روز درمیان Every third day دو روز درمیان Every fourth day سه روز در میان همینجوری برو تا آخر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

معنی اول: حل کردن ( مشکل ) - پیدا کردن راه حل معنی دوم: عزم خود را جزم کردن مصمم شدن برای انجام کاری ( و از تصمیم خود برنگشتن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقتی که آماده باشد هنگامی که به درستی کار کند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آبله کوبی کردن روشی قدیمی برای واکسیناسیون علیه آبله با ایجاد خراش های روی پوست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

جنبه ی مثبت ماجرا ( یک جنبه مثبت از یک جریان که در کل جنبه منفی دارد ) مثال 👇 His car got crushed in the accident but the silver lining is that h ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سخت در اشتباهین تجدید نظر کنین If you think that people care about you, think again

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

✓ خلق عمق در یک سطح صاف ( مثلا جوری طراحی کنی که در یک صفحه که ۲ بعد داره بتونی عمق رو حس کنی ) ✓ دیدگاه و نگرش ✓ دید واقع بینانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

منزل شخصی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بماند که . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

NICU Neonatal Intensive Care Unit بخش مراقبت های ویژه نوزادان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To be dwarfed by ( sb/sth ) وقتی نفر دوم یا شی دوم از اولی به قدری بزرگتر از اولی باشد که اولی ناچیز جلوه کنه از قالب بالا استفاده میشه. Once Lond ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

الگوی تغییر، توسعه و فعالیت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آمیختن با

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شهرک سازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مامور شدن He was commisioned to investigate about the theft او مامور شده بود تا درباره ی سرقت تحقیق و تفحص انجام بده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

باقی ماندن ( در شرایط قبلی ) همچنان ( هنوزم که هنوزه . . . ) Tehran bazzar has been made a long time ago and it remains one of the biggest marketpl ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

نکته اول � اگر جمله بعد از as if گذشته باشد یعنی که فقط حدسی و فرضی است و واقعیت ندارد 👇 He looks as if he hasn't sleep for a week Live as if you w ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

یکی از معانیش که بهش پرداخته نشده ( تاثیر گرفتن ) هست Most people register with visual advertisement اکثر مردم از تبلیغات بصری تاثیر میگیرند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در ریاضیات معنی کسری را میدهد مثل ۱/۲ ( یک دوم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Qualitative کیفی Quantitative کمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پادزهر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بر مسند قدرت بر روی کار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رفیق سمی دوست مخرب دوست ناباب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

درک کردن پنداشتن دیدن برداشت کردن ( از موضوعی یا مفهومی ) Perception در بین افراد مختلف متفاوت هست. مثلا دونفر یه واقعه ای یا یک شخص رو میبینن و ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اثبات کننده جرم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Complice ; Complicit ; accomplice ; شریک جرم Complicity ؛شراکت در جرم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شریک جرم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

املای صحیح این جمله فقط یک L دارد. Alien

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Prestigous Well - regarded

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مثلا به اصطلاح اسمی وقتیه که شما شاکی هستین از چیزی و میخواین بگین اون یارو اسما مهندسه ولی هیچی بارش نیست. یا آقای مثلا مهندس یا آقای به اصطلاح دک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حاشیه لبه دورترین نقطه چیزی نسبت به مرکز آن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

By mistake اشتباهاً

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دانشجویان جدید الورود ( تِرمَک )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Subsidy ( ساب سیدی ) به معنی �یارانه و کمک مالی� هست و فعل آن ( subsidize ) می باشد. subside ( ساب ساید ) به معنی ( ( فروکش کردن ؛ نشست کردن؛آرام ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آجری رنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طرفین جنگ جهانی دوم Allied powere متفقین ( بریتانیا - ایالات متحده - جماهیر شوروی - چین ) Axis powers متحدین ( ژاپن - ایتالیا - آلمان )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طرفین جنگ جهانی دوم Allied powere متحدین ( بریتانیا - ایالات متحده - جماهیر شوروی - چین ) Axis powers متفقین ( ژاپن - ایتالیا - آلمان )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To turn away

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برنامه راهبردی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

آغاز فعالیت رسمی کلید خوردن یک فعالیت تحلیف ریاست جمهوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

افتتاح کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی اختیاری ادراری عدم توانایی در کنترل ادرار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کشتی تجاری ( عهده دار حمل و نقل کالاهای تجاری )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناوگان تجاری گروهی از کشتی ها که حمل و نقل کالاهای تجاری و بازرگانی را به عهده دارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

املای درست این کلمه address هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تحت تاثیر قرار نگرفتن ( با چیزی ) See past ( sth ) My airpods are waterproof so they can see past rain در اینجا باران تاثیری روی عملکرد ایرپادها ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Contradictory ضد و نقیض Contradicting نقض کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Contradictory ضد و نقیض Contradicting نقض کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درستش range from هست یعنی متغیر بودن تفاوت داشتن ( ( و یک محدوده رو بیان میکنه ) ) از فلان چیز یا مقدار یا مکان تا مقادیر یا مکان ها یا چیزهای دی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Restrain or constrain Restrain به معنی بازداشتن و جلوگیری کردن از انجام کار یا تکمیل یک کار هست. The police restrained thieves from escaping پلیس ما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به هیچ وجه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وفای به عهد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جامه ی عمل پوشاندن The government fulfilled it's promises over education دولت به وعده هایش درباره ی آموزش جامه عمل پوشاند. - - - - - - - - - - - - ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به قول قدیمی ها . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به تنهایی بدون کمک به خودیِ خود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به خودیِ خود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ایالت های مرکزی ( باختر میانه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خط مشی بیمه تعهدات و حقوق بین ۲ نفر در یک قرارداد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

نزولات آسمانی شامل برف و باران و مه و تگرگ و . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هر آنچه که ( ( مربوط به نویسنده ) ) است. Authorial intent قصد نویسنده Authorial intrusion فن بیان نویسنده - قدرت قلم نویسنده Authorial biography زن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Anesthesia بی حسی - بی هوشی Synesthesia هم حسی - ربط دادن دو حس به هم ( مثل شنوایی به بینایی ) Esthesia حس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موضوع بحث و جدل محل اختلاف نظر

پیشنهاد
٠

As long as Provided to

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صفت : پیچیده فرایند طولانی و پیچیده = A long and involved process

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تب تب و تاب ترند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نقش به سزایی داشتن در . . . کمک شایانی کردن به . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ردیاب حاجب سیم ها یا نوارهایی که در کنار سایر چیزها قرار میگیرد تا محل دقیق آنها در محل به کار رفته قابل شناسایی باشد. مثلا سیم های tracer در کنار ل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Infrastructure زیرساخت Suprastructure روساخت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To be of no help وقتیه که چیزی یا کسی کاری از دستش برنمیاد و نمیتونه کمکی کنه. Even if you were there you would probably be of no help حتی اگه اونجا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

روش انتخابی وقتی برای انجام یک کار روش های مختلفی وجود داره یکی از روش ها ( روش انتخابی ) هست و بیشتر ازون روش برای انجام کار استفاده میشه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نگرش داشتن نگرش اتخاذ کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سینمای ماشین رو سینمایی که پرده آن در محیط باز نصب شده و مشتری ها با ماشین میان و توی محوطه پارک میکنن و از توی ماشین خودشون فیلم رو نگاه میکنن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خانه هایی که در دل کوه یا زیر زمین با کندن ایجاد شده اند. این کار به منظور تحمل گرمای زیاد و حشرات در برخی مناطق بد آب و هوا توسط انسان ها صورت گرف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قابل تحمل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بالای بر فراز بر روی بر روی بالاترین نقطه ی یک مکان Atop the world's highest mountain بر فراز مرتفع ترین قله ی جهان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر روی بر فراز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عامل موثر/کمک کننده/دخیل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Economic : اقتصادی - هر چیز درمورد شرایط اقتصاد Economical: مقرون به صرفه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسم؛ اقتصاد - شرایط اقتصادی - صرفه جویی صفت؛ قبل از یک محصول یا خدمت میاد و معنی مقرون به صرفه رو میده مثل 👇 Economy flight - Economy size یعنی شما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Decline Refuse Reject هر سه به معنای عدم پذیرش هستند لیکن بعد از reject ما نمیتونیم فعل بیاریم و فقط اسم میتونیم بیاریم ولی بعد از decline و refuse م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

1 ) در شرایط . . . In the context of war nobody could feel happy 2 ) در متن . . . In the context of this unit 'establish' is used to mean start 3 ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دست بر قضا از قضا وقتی این اصطلاحات استفاده میشه معمولا میشه دو اتفاق یا عمل که همزمان اتفاق میفته رو توصیف کرد، اتفاقاتی که احتمالش هم زیاد نبوده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دست بر قضا از قضا وقتی این اصطلاحات استفاده میشه معمولا میشه دو اتفاق یا عمل که همزمان اتفاق میفته رو توصیف کرد، اتفاقاتی که احتمالش هم زیاد نبوده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

دست به دامان شدن متوسل شدن کمک خواستن ( به یا سازمان یا منبع یا شخصی که دارای نفوذ یا وجهه مثبتی هست تا اینکه چیزی رو که میخواهیم را برای ما تایید ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صفت exporting به معنای صادراتی یا مربوط به صادرات است. این صفت به فعل export ( صادر کردن ) اشاره دارد و به معنای فرآورده ها یا کالاهایی که به خارج از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Accompaniment ( اسم ) ملازمت و همراهی معمولا در صنعت موسیقی استفاده میشه With a piano accompaniment با همراهی پیانو Companion ( اسم ) همراه - ملازم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

کلمه "advocacy" به معنای حمایت، دفاع یا ترویج یک موضوع، یک گروه یا یک ایده است. در واقع، advocacy به فعالیت هایی اطلاق می شود که برای حمایت از حقوق ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کلمه "advocacy" به معنای حمایت، دفاع یا ترویج یک موضوع، یک گروه یا یک ایده است. در واقع، advocacy به فعالیت هایی اطلاق می شود که برای حمایت از حقوق ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صفت هر چیزی راجع به فضانوردان یا علم فضانوردی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کیهان نوردی فضا نوردی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Opt for sth ترجیح دادن و انتخاب یک گزینه از بین گزینه های دیگر Opt to do sth ترجیح دادن و انتخاب انجام کاری از بین کارهای دیگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هر چیزی که بر روی گوش یا درون گوش نصب میشه رو میگن. ممکنه برای هدفون باشه یا عینک یا . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1 ) در خلال انجام کاری بودن ( شروع شده ولی هنوز تمام نشده ) He is in the process of cooking a cake او در حال پختن یه کیکه 2 ) در خلال انجام کاری اتف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Aggregate ( فعل ) : تجمیع کردن >> یک جا جمع کردن Aggregate ( صفت ) : متراکم - انبوه - روی هم جمع شده $$ نکته : توجه کنید نوشتار یکی هست ولی تلفظ فعل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

A feeds on B در اینجا الف از ب تغذیه میکند به عبارت دیگر ب غذای الف میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مشارکت محور به این گونه که وقتی چیزی مثل کلاس یا بحث یا فرآیندی participatory هست با کمک اعضا گردانده میشه و شرکت کننده ها در اون نقش دارن ( نظر مید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هر چیزی که مربوط به روند رشد یا بلوغ باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

یک روش رسمی برای بیان محدودیت ها هست Financial constraints محدودیت مالی ( پول نداری ) Medical constraints محدودیت پزشکی ( اونقدر سالم نیستی که یه ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توارث منظور در اینجا >> ویژگی های جسمی و روانی و ظاهری هستند که از طریق ژن ها به نسل بعدی منتقل میشه. Inheritance وراثت ( هم مادی هم ژنتیکی ) Her ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ساختار مجهول دارد یک چیزی به گونه ای تصور میشده یا عقیده ای در باره ی چیزی وجود داشته. مثال 👇 Comets were thought to be a sign of a disaster این تصو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خرت و پرت کارهای کوچیک و متفرقه خورده کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

برتری عددی داشتن. To be outnumbered طرف مقابل بر شما برتری عددی داره A outnumbers B اینجا الف بر ب برتری عددی داره و میتونی نسبت رو هم بیان کنیم با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Tittle contender مدعی عنوان قهرمانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

در همین حین، . . . . در اول جمله میاد و همزمانی کاری که در ادامه جمله میاد رو با کاری که در جمله ی قبلی اشاره شده بیان میکنه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسافران هواپیما

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Coincidence

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در کنارش wardrobe رو هم بیاموزید. جارختی کمد لباس رختکن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آشکار اون دوستمونم که غیرجاه طلبانه معنی کرده فک کنم با ambitious ( جاه طلبانه ) اشتباه گرفته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متناظراً

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

Convention همون کنوانسیون که میگن تو اخبار به معنی ( گردهمایی ، همایش، جلسه ) فعلش هم convene هست به معنی ؛ گرد هم آمدن - تشکیل جلسه دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

1 ) از طریق - با عبور از I will go to Tehran via Qazvin من از مسیر قزوین ( یا با عبور از قزوین ) به تهران خواهم رفت. 2 ) به وسیله ی - با استفاده از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

To be an expert on سر رشته داشتن در . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱ ) - که به وسیله آن ۲ ) - به این خاطر که

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Domesticated

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به منظور | با امید } دستیابی به هدفی خاص با هدف |

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

وقتی یک ویژگی مثبت یک ویژگی منفی رو جبران میکنه ازین قالب استفاده ( ویژگی منفی ) makes up for ( ویژگی مثبت ) مثلا؛ his wealth makes up for his ug ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ساکن مقیم اگر در شهری شما یک خانه دائمی داشته باشید یا بیشتر از ۱۸۴ روز در سال رو در اون شهر سپری کنید شما resident یا ساکن اون شهرید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Resident ساکن مقیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محل اقامت Domicile - habitation

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرستار دوره دیده پرستاری که دوره ای رو به صورت تخصصی گذرونده و در اون زمینه میتونه از وظایف پزشک کارهایی رو انجام بده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بدنه ساختار اصلی شاکله ( که دیگر اجزاء و جزئیات یک شی روی آن سوار میشوند و یک سازه یا وسیله رو میسازند )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

- مرکز ، کانون فعالیت - مرکز یک چرخ - قطب ( اقتصادی ، توریستی ، تفریحی ، کشاورزی و. . . ) - رابط شبکه محلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فرمون دوچرخه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوچرخه های بدون زنجیر که چرخ جلوی بزرگی داشتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نام اولیه ( دوچرخه ) که برای اولین بار بدون رکاب و در اسکاتلند اختراع شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

ختم شدن به . . . سر درآوردن از . . . کشیدن کار به . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Ellipse بیضی ( شکل هندسی ) Oval بیضی ( شکل هندسی ) Testis بیضه ( خایه - از اندام تناسلی مردان ) Ovary تخمدان ( از اندام تناسلی زنان )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وقت کردن برای . . . ( انجام کاری که خیلی وقته میخوای انجامش بدی ولی هنوز نتونستی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

- رسیدگی کردن به یک مشکل - پیدا کردن راهی برای دور زدن یک مشکل - مسافرت کردن - رفتن یه جاهای مختلف بدون مشکل👇 My grandfather finds it harder to g ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ملاقات کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مقاومت کردن ( با اشکال مختلف ) He always puts up a fight when it's bedtime

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

- بیشتر بستگی داشتن به . . . - مشکل اصلی اینه که . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موجود شدن ( در فروشگاه جهت فروش )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

خونه زندگی تشکیل دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

وقتی شما تصمیمی رو میگیرید و یا کاری رو انجام میدین بعدش ممکنه به درستی اون کارتون یا تصمیتون شک کنید یا یه حس دلهره و یا حتی گناه بهتون دست بده که ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در کل موافق بودن بیشتر موافق بودن ( تا مخالف ) ( شاید در برخی جزئیات موافق نباشم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Disclaim all responsibility سلب تمامی مسئولیت ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شواهد اثبات کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اثبات کردن ( یک ادعا با ارائه ی مدرک )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مورد قبول عموم عموما تصدیق شده اکثر مردم قبول دارن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به طور کلی ( قید ) حالتی که فعلا زیاد جزئیات مطرح نیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

In general terms به صورت کلی ( قید )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

راهنمایی واضح

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صراحتا این معنی رو داشت که . . . His interview clearly implied that he is not going to come back to Iran's league مصاحبه ش صراحتا این معنی رو میدا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

معنی دادن بار معنایی داشتن your remark imply that we are thieves حرفاتون این معنی رو میده ( یا داره ) که ما دزدیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Giving a round of applause Giving a big clap تشویق کردن. دست زدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابراز موافقت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشت سر مرده ( بد ) گفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درمورد کسی یا چیزی بد گفتن. برعکسش میشه👇 Speak well ( or highly ) of

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( Speak ( well/highly ) of ( sth/sb از کسی یا چیزی تعریف کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تحسین منتقدین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اجرای نمایش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Thunderous applause تشویق جانانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Richly ) deserved ) ( کاملا ) به جا و به حق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

زنده کردن خاطرات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خاطرات دونه دونه به یاد آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Remind someone of sth/sb چیزی یا کسی رو به یاد کسی انداختن. مثلا👇 She reminds me ( strongly ) of an old friend اون من رو ( خیلی ) یاد یه دوست قدیمی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

حالا که دارم خوب فک میکنم . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آغاز یک حمله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جنجالی شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیامد مستقیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شهامت را از دست دادن به اندازه ی کافی شجاع نبودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خیره کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

An excellent grasp of English درک و فهم عالی از زبان انگلیسی چنگ زدن یه چیزی با تمام دست چیزی رو گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهم ترین دستاورد گل سر سبد دستاوردها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

The meeting drew to a close at 07:00 جلسه در ساعت ۷ به پایان رسید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Coup به محل برخورد ضربه یا تروما میگن Countercoup نقطه مقابل محل اصابت ضربه ( که معمولا در سر اتفاق میفته، مثلا ضربه به پشت سر میخوره ولی استخوان پیش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قطع ناگهانی جدا شدن یک قسمت از یک کل گسستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Come to an end به پایان رسیدن Bring to an end به پایان رساندن My time in the exam came to an end while there were 4 questions left that I hadn't ans ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک پایان عالی حُسن ختام

پیشنهاد
٢

به پایان رساندن و تکمیل چیزی

پیشنهاد
١

آخرین اصلاحات رو اعمال کردن در اصل با معنی ( ( تکمیل کردن ) ) و ( ( به پایان رسوندن ) ) یک کار هست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تازه وارد کم تجربه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Make great strides گام های بزرگی برداشتن ( پیشرفت خوبی کردن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با کله بدون فکر و درنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

صنف ها و طبقات مختلف جامعه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عشقِ مسافرت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

- با فراغت بال و آسودگی خیال - به آهستگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیاده روی آرام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسیر راحت و نزدیک برای پیاده رفتن به آنجا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Bear a striking resemblance to

پیشنهاد
٢

از نظر ظاهری به کسی رفتن معادل take after someone

پیشنهاد
٠

ایجاد دوستی کردن با دوست پیدا کردن متفاوت است make a friend

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

شفاف سازی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مواد زدن ال اس دی ( نوعی ماده مخدره ) مصرف کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غیر مستقیم فهماندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تعریف کردن جوک crack a joke شکاف و ترک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کاری یا چیزی رو مثل گذشته انجام دادن. یا کارها و چیزهای تکراری. مثلا👇 The same old way طبق روال سابق The same old story همون داستان همیشگی و تکرار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روال سابق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عوض کردن خانه. دوستان change house غلط هست و باید از move house برای تغییر خانه استفاده کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

went astray یعنی به بیراهه رفته ( اشتباهی رفته - گم شده )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

تفاوت crawl و creep در crawl چهار دست و پا راه میریم در creep سینه خیز راه میریم جفتشون رو به صورت استعاره ای بعنوان ( سرعت پایین ) هم استفاده میکنن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تفاوت crawl و creep در crawl چهار دست و پا راه میریم در creep سینه خیز راه میریم جفتشون رو به صورت استعاره ای بعنوان ( سرعت پایین ) هم استفاده میکنن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شدیدا ( افزایش پیدا کردن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سمی مضر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

- بو دادن these fruits smell off - بو حس کردن I smelled ( smelt ) a whiff of perfume - حس کردن چیزی ( استعاری ) مثلا بوی خطر رو حس کردن We smelt d ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی از معانیش هم ( منظور ) هست I got the flavour of his talk although his voice wasn't clear

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عطر ملایم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بوی گند و تعفن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

بلا نسبت بلا نسبت ( بوی عن ) دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صفت بد بو Malodour ( اسم ) ؛ بوی بد Body odour بوی تن ، بوی عرق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

صفت هستند Foul - smelling خیلی بد بو Foul - taste خیلی بدمزه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بوی قوی، تیز و آزار دهنده معمولا برای مواد شیمیایی حاصل از فعالیت کارخانه جات هست و تنفس و اسشمام اون باعث احساس سوزش در گلو میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حاشیه ای غیر اصلی فرعی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Narrowly با اختلاف کمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قوس دار - خمیده - پیرامونی نام یکی از عروق قلبی که حالت قوس دار دارد و به پشت قلب کشیده میشود. از واژه circumference که محیط پیرامون دایره هست مشتق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Their attitudes hardened طرز برخوردشون بدتر شد Their attitudes softened طرز برخوردشون بهتر شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شرایط بحرانی سخت و خجالت و آور موقعیتی که حل کردنش و ازون خارج شدن کار سختیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نقطه ی مقابل تیز هست. در مورد اشیاء مثل چاقو و مداد معنی ( کُند ) رو میده و همینطور فاقد لبه های تیز. در مورد انسان معنی ( کند ذهن ) بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گوشت جر گوشت لجباز ( به راحتی بریده و جویده نمیشه ) در مقابلش گوشت ترد رو داریم >tender meat

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

پر از دست انداز Bump and dent فراز و نشیب Bumpy برای جاده و پرواز استفاده میشه Bumpy flight پرواز نا آرام و متلاطم Bumpy road جاده ناهموار نقطه مقابل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اندکی قرمز شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بلاتکلیف خنثی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مقدار زیادی از دوستان قبلا هم معنی رو گفته بودن من خواستم نکته ای رو یادآور بشم که عبارت با عبارت a big deal یکسان نیست. A big deal به کار مهمی اطل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

یه معنیش هم میشه ؛ فایده و تاثیر داشتن . . . There is no point in هیچ فایده ای در . . . وجود نداره . . . هیچ فایده و تاثیری نداره. There is no poin ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جوشکاری کردن گرداگرد محل اتصال ۲ تا لوله به هم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در مورد *اشیاء *و *مشکلات* میشه استفاده کرد. به معنی در مقیاس بزرگ on a large scale A large scale map A large scale problem

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مجاور مثل 👇 Neighbouring country Neighbouring town Neighbouring area

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دور افتاده Far - off Far - flung Faraway Remote

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

الگوی تنفسی نا منظم و ناکارآمد نفس نفس زدن give a gasp یا اینکه تنفس های کوتاه و متقاطع داشتن ( در هنگام جان دادن ) Gasping

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در مورد صدا معنی ( مهیب و بسیار بلند ) رو میده. An almighty explosion یک صدای انفجار مهیب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Deafening کر کننده با sound و noise استفاده میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سر وقت Bang یا dead یا right اگر قبل on time بیاد ینی ( درست سر وقت ) ( دقیقا سر وقت ) Bang on time Dead in time Right on time صفت ( وقت شانس ) هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

انجام فعالیتی برای راحت تر کردن گذر زمانی که مجبور هستید منتطر بمانید. مثلا منتظر اتوبوس هستید و کتاب میخونین تا time رو kill کنید. I killed some t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی از معانیش هم بدون سرپناه و در هوای آزاد هست Homeless is someone who sleeps rough - بی خانمان کسیه که شبا تو خیابون میخوابه - کارتن خوابی میکنه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تفاوت عمده و فاحش بین عقاید، نظرات، و شرایط ۲ گروه از مردم. مثلا شکاف بین فقراء و اغنیاء شکاف بین دموکرات ها و جمهوری خواهان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

وقتی یک فرآیندی یا عملی در حال اجرا هست با ۲ نوع مزاحمت و اختلال میتونه مواجه بشه. اول ) disturbance دوم ) disruption اولی ایجاد اختلال و مزاحمت ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

وقتی یک فرآیندی یا عملی در حال اجرا هست با ۲ نوع مزاحمت و اختلال میتونه مواجه بشه. اول ) disturbance دوم ) disruption اولی ایجاد اختلال و مزاحمت ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

وقتی یک فرآیندی یا عملی در حال اجرا هست با ۲ نوع مزاحمت و اختلال میتونه مواجه بشه. اول ) disturbance دوم ) disruption اولی ایجاد اختلال و مزاحمت ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

وقتی یک فرآیندی یا عملی در حال اجرا هست با ۲ نوع مزاحمت و اختلال میتونه مواجه بشه. اول ) disturbance دوم ) disruption اولی ایجاد اختلال و مزاحمت ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Offer a resistance ایستادگی کردن مقاومت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رقابت - مسابقه Put up a competition رقابت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مداوم کش دار Running battle نزاع ادامه دار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Call a ) ceasefire/truce/armistice ) همشون به معنی آتش بس هستند و همشون هم موقتی هستند تا اینکه به یک peace agreement برسن و جنگ end بشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Call a ) ceasefire/truce/armistice ) همشون به معنی آتش بس هستند و همشون هم موقتی هستند تا اینکه به یک peace agreement برسن و جنگ end بشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Call a ) ceasefire/truce/armistice ) همشون به معنی آتش بس هستند و همشون هم موقتی هستند تا اینکه به یک peace agreement برسن و جنگ end بشه. اون دوست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حفظ و پاسداری از صلح 👈 keep the peace ○برقراری صلح 👇 با اجبار ( مثلا توسط سازمان ملل ) ؛ enforce the peace به ارمغان آوردن صلح ؛bring about peace

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

قاطع سرنوشت ساز - تعیین کننده 👇 Decisive battle مبارزه سرنوشت ساز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کف قیمت بازار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Capture اسیر کردن - به دام انداختن Take captive اسیر کردن Captive ( صفت ) اسیر Be taken captive اسیر شدن Captivate مجذوب کردن - فریفتن - اسیر و شیدا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

محیط یا دورتادور یه چیز یا به اصطلاح خودمون کلفتی یا چاقی 70%of women prefer girth to lenght ۷۰ درصد زنان کلفتی رو به درازی ترجیح میدن ( روم به دیوار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بررسی ارتباط میان ۲ چیز یا کلمه. مثلا ارتباط بین سیب و میوه که سیب یک ( مثال ) از میوه هست. در برخی تمرینات باید شما جای خالی رو تکمیل کنید که مثلا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Hold firmly to استوار ماندن پا پس نکشیدن بر یک باور بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خبر یا مصاحبه یا ستون یا مقاله ای که به صورت نوشتاری باشه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

دستبرد زدن #به یک شخص یا یک مکان معمولا عمومی# برای ماشین و خانه هم break into استفاده میشه. هیچوقت شئ دزدیده شده رو با rob نمیگیم. بلکه شئ دزدیده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

- به یک جلد مجله میگن. ○Back issues ( شمارهای قبلی مجله که چاپ شدن ) - صدور ○Issue a fine ( جریمه صادر کردن ) ○Issue a verdict ( صدور حکم ) - ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ملزم دانستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

تفاوت inhibit با prohibit در اینه که اولی یه حس درونی هست که شمارو باز میداره از چیزی مثلا شما مانع بروز احساسات خودتون شدین یا خودتون را از کاری منع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در مورد قانون اجرائی کردن - برقرار کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Compliance اجابت - انطباق - تقبل بدنبال درخواست دیگری Conformity انطباق - هم رنگ جماعت شدن خودت میخوای Obedience انطباق - فرمانبرداری با اجبار ماف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نظارت کردن ملاحظه کردن رعایت کردن👇 Observing law ( رعایت قانون ) یه کالوکیشن خوبه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تصویر مثال مصداق Clear illustration مصداق بارز - نمونه بارز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رَوَند مُد تغییر در یک بازه زمانی ( کاهش یا افزایش ) 👇 Significant trend یعنی ( تغییر فاحش ) نسبت به مقدار اولیه که میتونه کاهش بوده باشه یا افزایش.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تغییر فاحش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ادعا کردن - استدلال کردن ادعایی که برخلاف ( claim ) از شواهد و دلایل و منطق زیادی برخوردار هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

بار معنایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

- تامین مالی کردن - تحمل وزن کردن - از استدلالی یا ادعایی دفاع و حمایت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

- اثبات ادعاها - حمایت از دلایل Arguments به سلسله ای استدلال های منطقی گفته میشه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Used to عادتی که در گذشته داشتی ◇I used to play football◇ Didn't use to عادتی که در گذشته نداشتی ♧I didn't use to play volleyball♧ Be used to verb ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

Tender vs bid Tender به فرایند مناقصه گفته میشه. Bidding یا ارایه ی پیشنهاد ( قیمت دادن ) که جزئی از فرآیند مناقصه هست و توسط شرکت کننده ها put in ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

فعل : متوجه شدن اسم: هشدار - اخطار - اعلان قبلی در مبحث استعفا شغل ها بازه زمانی خاصی رو برای Notice دارن مثلا بعضی هاشون باید اقلا یک ماه قبل اعلان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

با فاصله ی کوتاهی از زمان ابلا غ *** تااطلاع ثانویه/till second notice

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جواب سوال هارو دادن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Offer یه پیشنهادیه که ما میخوایم کاری رو برای طرف انجام بدیم. معمولا هم با Would you like/would you mind این پیشنهاد رو مطرح میکنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

دلگرم کننده. خوش آتیه. امیدوار کننده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به تلفظ دقت کنید. پرادجیوس ( اسم ) به محصولات کشاورزی و لبنی میگن پرودوس ( فعل ) به معنی تولید کردن - ارائه دادن و نشان دادن چیزی برای اثبات امری ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

خیلی زیاد زیادی این عبارت بار منفی دارد و درمورد مقداری غیر منطقی از چیزی صحبت میکنه کاربرد مثبتی نداره.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

آشنائیت ۳ نوع داریم از نظر میزان آشناییت و صمیمیت Acquaintance آشنائیت سطحی ( مثلا همسایه ) Familiarity آشنائیت و صمیمیت زیاد Intimacy آشنائیت و صمی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اسم = سن و سال فعل = پیر شدن و پا به سن گذاشتن You haven't aged at all تو اصلا پیر نشدی ( از نظر ظاهری )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Lose your patience از کوره در رفتن - عصبانی شدن Finally he lost his patience and shouted at his friend سرآخر اعصابش خورد شد و سر دوستش داد زد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

به ترکی میشه شیلتاخ کردن. به حالتی گفته میشه که خواسته یه بچه رو برآورده نمیکنی و اون با گریه و داد و فریاد میخواد حرفش رو به کرسی بشونه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

لطیفه شوخی سر به سرکسی گذاشتن Play a joke/trick ( on ) someone ما میگیم play a joke و نمیگیم make a joke. و همینطور Take a joke یعنی تحمل شوخی رو د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تحمل و جنبه ی شوخی را داشتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به صورت اتفاقی چشمت بیفته به چیزی. We caught a glimpse of a lion when we were coming back home

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پراکنده پخش و پلا غیر متراکم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

چکیدن و چکاندن. لیکن در کاربرد استعاره ای این فعل برای توصیف جمعیتی کم که به آرامی و نم نم به جایی روانه شدن میشه استفاده کرد. People trickled into ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گیج کننده نمیشه معنیش. Confusable به چیزی گفته میشه که احتمال داره شما اشتباه بگیرینش با چیز دیگری. مثلا start و begin خاصیت Confusable دارن با همد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

دشواری

پیشنهاد
٠

به چیزی معروف/مشهور/شهره بودن. He was known to be a good swimmer at his time تو زمان خودش به شناگر خوبی بودن مشهور بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مطابق مد روز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Volatile Middle East خاورمیانه ی بی ثبات 😓

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به قول خواجه عبدالله انصاری👇 ( مُمِّد حیات )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پراکندگی همراه با ایجاد فاصله و جدایی بین دو چیز Dispersal of businesses and people from cities پراکندگی ( فاصله ) بین مردم و مشاغل از شهر ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱ ) اتفاقی کاری رو انجام دادن We happened to discover a cave ۲ ) احیاناً ?Do you happen to ( by any chance ) have a pen احیانا یه خودکار نیست خدمتت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوش مشرب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

کاربرد داشتن بعنوان . . . عمل کردن مثل . . . Serve a purpose به یه دردی خوردن This machine can serve many purposes این ماشین میتونه کاربردهای زیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مُکَلَّف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Be teeming with sth پر و مملو از چیزی بودن My grandmother's house is teeming with cats خونه ی مامان بزرگم پر از گربه س Oceans are teeming with livin ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شاپرک - شب پره راحت ترین راه تشخیص این دو از طریق Antennae ( شاخک ) هست. Butterfly ها شاخک باریک با انتهای توپی دارند. Moth ها شاخک های یکنواخت پشم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

Synonym: videlicet وقتی ازچیزی یا گروهی به صورت کلی یاد میشه و در جمله ی بعدی میخواهیم تک به تک اعضای اون گروه رو و یا جزئیات اون چیز رو بیان کنیم در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Namely

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به این توجه کنید که به عنوان فعل هم استفاده داره. - جمع کردن - گروه بندی کردن - دسته بندی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

- هجوم بردن به جایی - ازدحام و شلوغی ( Rush hour ) - شتافتن و با شتاب چیزی را به جایی رساندن 👇 They rushed relief assistance to the area to help ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

عقب نشینی کردن ( نظامی ) صرف نظر کردن برداشتن پول از حساب علائم قطع مصرف ماده اعتیاد آور ( خماری )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Own ( فعل ) : دارا بودن - داشتن - مالک بودن Owner ( اسم ) : صاحب Ownership ( اسم ) : مالکیت برخی مواقع به معنی ( خودش خودم و. . . ) و همینطور برای تا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Something is secure ینی جاش امنه Feel secure احساس امنیت کردن To secure به چنگ آوردن چیزی با تلاش فراوان To secure بستن چیزی به جایی که حرکت یا فرار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مشخصا بر اساس شواهد از قرار معلوم اینجور که بوش میاد دوستانی که ظاهرا معنی میکنن apparently میشه ظاهرا ( بر اساس شنیده ها و حدس و گمان ) لیکن eviden ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

- محله - هم محلی ها یا مردم یک محله - انجمن یا جامعه ( مثلا شعرا ، دانشمندان ، اساتید ، فرهنگی . . . )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به معنی ( مِن جمله ) There is a wide variety of topics in this book, including science, art and so on

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

در نقش صفت : عادی, معمولی ( an average person ) در نقش اسم : میانگین در نقش فعل : به طور میانگین داشتن 👇 Most student average about six hours of ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فصد خون حجامت زالو درمانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

معنیش رو که دوستان گفتن ( همچنین، بعلاوه ) فقط نکته ای که میشه اضافه کرد اینه که میشه در انتهای جمله هم به شکل as well استفاده کرد ازش به جای too. I ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هنرپیشه هر کسی که با اجراش موجبات سرگرمی تماشاچیان رو فراهم کنه. # استندآپ کمدین یا مجری یا خواننده یا بازیگر و . . . #

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فعل ؛ منتفع کردن - فایده رساندن اسم ؛ مزیت - سود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناظم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

ساماندهی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

- اگه اینطوره. - اگه جواب بله هست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

How soon is soon? زمانی میپرسید که میخواید بدونید منظور طرف از soon دقیقا چه مدت زمانیه. به مثال زیر توجه کنید ؛ your order will be ready soon. - ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

الان میگم چیکار کنیم ( یا چیکار کنی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بیشتر از چیزهای دیگه دوست داشتن. What I like best about hiking is fresh air چیزی که بیشتر از همه درباره پیاده روی دوست دارم هوای پاک هست. I like pl ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

Incentive به معنی انگیزش انگیزش های خارجی مثل انگیزش های مالی و پاداش هایی که بیشتر جنبه مادی دارن. Motivation هم به معنی انگیزه برای انگیزه های شخص ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

- ارتکاب ( جرم ، خودکشی و . . . ) - فرستادن به زندان یا بیمارستان. - متعهد شدن برای انجام کاری. - وقف کردن خود ( پول و زمان و انرژی ) برای کاری.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

- با توجه به شرایط موجود - با این تفاسیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Plain soda آب گازدار یا آب کربناته. پایه ی ساخت نوشابه ها با اضافه کردن مواد دیگه س.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واگن غذا خوری. رستوران داخل قطار.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

- در محدوده ی - در فاصله ی I was within a firing range of the enemy من در محدوده ی تیر رس دشمن بودم I live within a commuting distance of my work ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Do you remember that you came over to borrow my book 2 weeks ago? یادته ۲ هفته پیش اومده بودی دم درمون ازم کتاب قرض بگیری؟ رفتن به خونه کسی یکی از م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مجرمین جرائم غیرسنگین ( رسمی ) جوجه خلافکار ( خودمونی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

صحنه ای نمایشی و معرکه ( عین تو فیلما )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

معنی اول ؛ نماد یا اختصار چیزی بودن WHO stands for world health organization معنی دوم؛ شرکت کردن یا نامزد شدن انتخاباتی I'll stand for next election

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

. . . Branch out into یعنی یه کار جدید شروع کردیم که قبلا انجامش نمیدادیم. یا بخوام خیلی روون تر بگم من اینجوری معنیش میکنم: زدیم تو کار . . .