marginally

/ˈmɑːrdʒənəli//ˈmɑːdʒɪnəli/

بطور حاشیه، در حاشیه

جمله های نمونه

1. Sales last year were marginally higher than in 199
[ترجمه گوگل]فروش در سال گذشته نسبت به سال 199 بسیار بیشتر بود
[ترجمه ترگمان]فروش سال گذشته کمی بالاتر از ۱۹۹ نفر بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Gina's grades have improved marginally since last term.
[ترجمه گوگل]نمرات جینا نسبت به ترم گذشته اندکی بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]کلاس های جی نا از دوره گذشته تا حدودی بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They now cost marginally more than they did last year.
[ترجمه گوگل]آنها اکنون نسبت به سال گذشته هزینه بسیار کمی دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال حاضر کمی بیش از سال گذشته هزینه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This year's profits were marginally higher than last year's.
[ترجمه گوگل]سود امسال نسبت به سال گذشته بسیار بیشتر بود
[ترجمه ترگمان]سود امسال کمی بیشتر از سال گذشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's in a new job but he's only marginally better off.
[ترجمه گوگل]او در یک کار جدید است، اما او فقط کمی بهتر است
[ترجمه ترگمان]او در یک شغل جدید است، اما فقط کمی بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The new system is only marginally more efficient than the old one.
[ترجمه گوگل]سیستم جدید فقط اندکی کارآمدتر از سیستم قبلی است
[ترجمه ترگمان]سیستم جدید کمی موثرتر از سیستم قدیمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These cameras have increased only marginally in value over the past decade.
[ترجمه گوگل]این دوربین ها در دهه گذشته فقط به مقدار اندکی افزایش یافته اند
[ترجمه ترگمان]این دوربین ها تنها در طی دهه گذشته به مقدار کمی افزایش یافته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They were, though, marginally the more inventive in a game that showed signs of decline from the early stages.
[ترجمه گوگل]با این حال، آن‌ها در بازی‌ای که نشانه‌هایی از افول را از مراحل اولیه نشان می‌داد، اندکی مبتکرتر بودند
[ترجمه ترگمان]با این حال، در یک بازی که نشانه هایی از کاهش از مراحل اولیه را نشان می داد، آن ها اندکی the بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. From people worried about the country being marginally swamped by immigrants, no doubt.
[ترجمه گوگل]از افرادی که نگران غرق شدن کشور توسط مهاجران هستند، بدون شک
[ترجمه ترگمان]از مردمی که نگران کشور بودند، بدون شک از طرف مهاجران در حال غرق شدن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This result is marginally bigger than the previous traditional estimate of 11p.
[ترجمه گوگل]این نتیجه اندکی بزرگتر از تخمین سنتی قبلی 11p است
[ترجمه ترگمان]این نتیجه کمی بزرگ تر از تخمین سنتی قبلی ۱۱ p است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The majority of the electorate are only marginally politically conscious, and the personalisation of political issues and allegiances reflect this marginality.
[ترجمه گوگل]اکثریت رای دهندگان فقط تا حدی از نظر سیاسی آگاه هستند و شخصی سازی مسائل سیاسی و وفاداری ها نشان دهنده این حاشیه است
[ترجمه ترگمان]اکثریت رای دهندگان تنها از نظر سیاسی هوشیار هستند و شخصی سازی مسائل سیاسی و تعلقات، این marginality را منعکس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And he is a marginally better bowler than Hick even if he's still seeking his first Test wicket.
[ترجمه گوگل]و حتی اگر هنوز به دنبال اولین ویکت آزمایشی خود باشد، او یک توپ‌زن بسیار بهتر از هیک است
[ترجمه ترگمان]و او خیلی بهتر از hick است، حتی اگر هنوز دنبال اولین فرصت Test است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Farmgate prices have only increased marginally so far because at present growers are keen to offload middle to lower grade quality.
[ترجمه گوگل]قیمت های فارم گیت تا کنون اندکی افزایش یافته است، زیرا در حال حاضر تولیدکنندگان مایل به تخلیه کیفیت متوسط ​​به پایین تر هستند
[ترجمه ترگمان]قیمت Farmgate تا کنون به میزان اندکی افزایش یافته است، زیرا در حال حاضر، پرورش دهندگان در حال انتقال به کیفیت پایین تر از کیفیت بالا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Bilk has now marginally slowed his playing activities in order to concentrate on a second love-painting.
[ترجمه گوگل]بیلک اکنون فعالیت‌های نوازندگی‌اش را کند کرده است تا روی دومین نقاشی عاشقانه تمرکز کند
[ترجمه ترگمان]Bilk اکنون به طور حاشیه ای فعالیت های نوازندگی خود را کاهش داده است تا بر روی دومین نقاشی عشق تمرکز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Predictions for 1993 are only marginally better, hence the emphasis on efficiency and cost reduction will be stronger than ever.
[ترجمه گوگل]پیش‌بینی‌ها برای سال 1993 فقط اندکی بهتر است، بنابراین تأکید بر کارایی و کاهش هزینه‌ها قوی‌تر از همیشه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]پیش بینی ها برای سال ۱۹۹۳ تنها کمی بهتر هستند در نتیجه تاکید بر بهره وری و کاهش هزینه از همیشه قوی تر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• on the edge, on the border, on the fringe; in a manner which is borderline
marginally means to only a small extent.

پیشنهاد کاربران

Narrowly
با اختلاف کمی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : marginalize
✅️ اسم ( noun ) : margin / marginal / marginalia / marginalization
✅️ صفت ( adjective ) : marginal
✅️ قید ( adverb ) : marginally
به طور نامحسوسی
Marginally= slightly اندکی
جزنی / اندک
حاشیه ای، کم ( به صورتی که تغییر مهمی ایجاد نکند )
فقط یکم - در حد کمی

بپرس