contender

/kənˈtendər//kənˈtendə/

(ورزش و سیاست و مباحثه و غیره) حریف، ستیزنده، هماورد، هماورد one of the contenders for this job یکی از مدعیان این شغل

جمله های نمونه

1. The team is a serious contender for the title this year.
[ترجمه مانصر] شانسهای دوم قهرمانی
|
[ترجمه گوگل]این تیم امسال مدعی جدی قهرمانی است
[ترجمه ترگمان]این تیم امسال یک رقیب جدی برای این عنوان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She was a strong contender for Britain's Olympic team.
[ترجمه گوگل]او یک مدعی قوی برای تیم المپیک بریتانیا بود
[ترجمه ترگمان]او یک نامزد قدرتمند برای تیم المپیک بریتانیا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The press established him as the leading contender.
[ترجمه گوگل]مطبوعات او را به عنوان مدعی اصلی معرفی کردند
[ترجمه ترگمان]مطبوعات او را به عنوان برنده احتمالی معرفی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her new album has to be a strong contender for the Album of the Year award.
[ترجمه گوگل]آلبوم جدید او باید یک مدعی قوی برای دریافت جایزه آلبوم سال باشد
[ترجمه ترگمان]آلبوم جدیدش به عنوان برنده جایزه بهترین آلبوم سال شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Bradley has been considered a possible presidential contender himself.
[ترجمه گوگل]برادلی خود یکی از رقبای احتمالی ریاست جمهوری در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]بردلی به عنوان نامزد احتمالی ریاست جمهوری شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jack had to bow out as a contender.
[ترجمه حمید سانی] جک مجبور بود مقابل حریفش تعظیم کنه.
|
[ترجمه گوگل]جک مجبور شد به عنوان یک مدعی تعظیم کند
[ترجمه ترگمان] جک \"مجبور شد به عنوان یه رقیب تعظیم کنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Peter is a contender for a gold medal in the Olympics.
[ترجمه گوگل]پیتر مدعی مدال طلای المپیک است
[ترجمه ترگمان]پیتر برنده مدال طلا در المپیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the event the only other contender was Enoch Powell- and he was a late starter.
[ترجمه گوگل]در این رویداد تنها مدعی دیگر انوک پاول بود و او دیر شروع کرد
[ترجمه ترگمان]در صورتی که تنها مدعی بود، \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \"a پاول\" \" بود \" \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The only serious contender left in the presidential race is Guei himself.
[ترجمه گوگل]تنها رقیب جدی باقی مانده در رقابت های ریاست جمهوری، خود گوئی است
[ترجمه ترگمان]تنها رقیب جدی باقی مانده در رقابت ریاست جمهوری، خود گوئی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Another naval aviator seen as a contender is Adm.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از هوانوردان نیروی دریایی که به عنوان یک مدعی دیده می شود، Adm است
[ترجمه ترگمان]یک خلبان نیروی دریایی دیگر که به عنوان رقیب شناخته می شود، دریادار مایک مولن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Muriel had the impression she was a strong contender for the position.
[ترجمه گوگل]موریل این تصور را داشت که یک مدعی قوی برای این موقعیت است
[ترجمه ترگمان]میوریل \"فکر می کرد که اون یه رقیب قوی برای موقعیت بوده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was the first and only Presidential contender to propose a world-view profoundly alternative to the traditions of imperialist perspective.
[ترجمه گوگل]او اولین و تنها مدعی ریاست جمهوری بود که یک جهان بینی عمیقاً جایگزین سنت های دیدگاه امپریالیستی را پیشنهاد کرد
[ترجمه ترگمان]او اولین و تنها رقیب ریاست جمهوری است که یک دیدگاه جهانی را پیشنهاد می کند - چشم انداز چشم انداز امپریالیسم را عمیقا جایگزین کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The obvious contender ought to be Lotus 1-2-3; the DOS version was one of the most successful software programs ever.
[ترجمه گوگل]رقیب آشکار باید لوتوس 1-2-3 باشد نسخه DOS یکی از موفق ترین برنامه های نرم افزاری بود
[ترجمه ترگمان]رقیب برجسته باید Lotus ۱ - ۲ - ۳ باشد؛ نسخه DOS یکی از موفق ترین برنامه های نرم افزاری بود که تا به حال اجرا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her brothers marveled as she became a family contender.
[ترجمه گوگل]برادرانش از اینکه او به یک رقیب خانوادگی تبدیل شد شگفت زده شدند
[ترجمه ترگمان]برادرانش در شگفت بودند که او یک رقیب خانوادگی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Teal was not, after all, a serious contender.
[ترجمه گوگل]به هر حال تیل یک رقیب جدی نبود
[ترجمه ترگمان]به هر حال، Teal یک مدعی جدی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• rival, competitor; applicant (for a position)
a contender in a competition is someone who takes part in it, usually someone who has a chance of winning.

پیشنهاد کاربران

Tittle contender
مدعی عنوان قهرمانی
در فوتبال و ورزش: مدعی
حریف، هماورد، رقیب، مدعی
noun
[count] :
🔴 a person who tries to win something in a contest; especially : a person who has a good chance of winning
◀️There are several contestants, but only two real contenders.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️the top/leading presidential contenders
◀️This latest defeat means that she's no longer a contender for the world title
◀️ A )
I think South American prisons have to be the worst in the world. Literally hell on earth.
B )
Some of the ones in the Philippines and Africa are definite contenders

مدعی، رقیب، حریف مدعی
Competitor
اسم:contender
رقیب. مدعی. حریف. داوطلب. متقاضی. . . .
Synonyms of contender. applicant, applier, aspirant, campaigner, candidate, expectant, hopeful, prospect, seeker. Words Related to contender. competitor, contestant, entrant, entry, favorite, qualifier. dark horse, spoiler, stalking horse

بپرس