endurable

/ɪnˈdjuːrəbl̩//ɪnˈdjuːrəbl̩/

معنی: تحمل پذیر
معانی دیگر: قابل تحمل، پایستنی، تاب آوردنی، یاراپذیر (در برابر: یاراناپذیر unendurable)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: endurably (adv.)
• : تعریف: able to be endured or withstood.
متضاد: unbearable

جمله های نمونه

1. endurable pain
درد قابل تحمل

2. I felt that life was no longer endurable.
[ترجمه گوگل]احساس کردم زندگی دیگر قابل تحمل نیست
[ترجمه ترگمان]احساس می کردم که دیگر زندگی برایم قابل تحمل نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He found the boredom scarcely endurable.
[ترجمه گوگل]او کسالت را به سختی قابل تحمل یافت
[ترجمه ترگمان]به زحمت این ملال را کم تر تحمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Confinement, which had gradually become accustomed and endurable, now chafed like chains.
[ترجمه گوگل]حبس که کم کم عادت و قابل تحمل شده بود، حالا مثل زنجیر پف کرده بود
[ترجمه ترگمان]confinement که رفته رفته به آن خو گرفته و گران بها شده بود اکنون مثل زنجیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Experiments prove that the segment is sharp and endurable, and has a satisfactory performance cost ratio.
[ترجمه گوگل]آزمایش‌ها ثابت می‌کنند که بخش تیز و بادوام است و نسبت هزینه عملکرد رضایت‌بخشی دارد
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها ثابت می کنند که این بخش تیز و قابل تحمل است و نسبت هزینه عملکرد رضایت بخش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We performs strict quality control, careful and endurable packing, and punctual delivery time.
[ترجمه گوگل]ما کنترل کیفیت دقیق، بسته بندی دقیق و بادوام و زمان تحویل دقیق را انجام می دهیم
[ترجمه ترگمان]ما کنترل کیفیت دقیق، دقیق و قابل تحمل را انجام می دهیم و زمان تحویل مناسب را به موقع انجام می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Environmental, non - poison, non - flammable, endurable to aging, climate, chemicals.
[ترجمه گوگل]زیست محیطی، غیر سمی، غیر قابل اشتعال، قابل تحمل در برابر پیری، آب و هوا، مواد شیمیایی
[ترجمه ترگمان]محیط زیست، غیر سمی، غیرقابل اشتعال، قابل تحمل برای پیر شدن، آب و هوا، مواد شیمیایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My solitude being no longer endurable, I went out and walked the town for hours.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که تنهایی ام دیگر قابل تحمل نیست، بیرون رفتم و ساعت ها در شهر قدم زدم
[ترجمه ترگمان]پس از چند ساعت بیرون رفتم و از شهر خارج شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With ABS cover, strong and endurable, widely use for packing.
[ترجمه گوگل]با پوشش ABS، قوی و بادوام، به طور گسترده ای برای بسته بندی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]با پوشش ABS، قوی و قابل تحمل، به طور گسترده برای بسته بندی استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Solitude can be endurable even sweet just for cherishing hope of love.
[ترجمه گوگل]تنهایی می تواند قابل تحمل باشد، حتی شیرین، فقط برای داشتن امید به عشق
[ترجمه ترگمان]تنهائی را می توان برای گرامی داشتن عشق از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The bed should be practical, endurable, comfortable and safe.
[ترجمه گوگل]تخت باید کاربردی، بادوام، راحت و ایمن باشد
[ترجمه ترگمان]تخت خواب باید عملی، قابل تحمل، راحت و بی خطر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The subtle factor that makes life endurable is "gradualness".
[ترجمه گوگل]عامل ظریفی که زندگی را پایدار می کند «تدریج» است
[ترجمه ترگمان]عاملی زیرکانه که زندگی را قابل تحمل می کند \"آرامی\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This new material is endurable.
[ترجمه گوگل]این ماده جدید قابل تحمل است
[ترجمه ترگمان]این مطالب جدید قابل تحمل نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His insults were not endurable.
[ترجمه گوگل]توهین های او قابل تحمل نبود
[ترجمه ترگمان]اهانت های او قابل تحمل نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The smallest courtesies along the rough roads of life are like the little birds that sing to us all winter long, and make that season of ice and snow more endurable.
[ترجمه گوگل]کوچک‌ترین محبت‌ها در جاده‌های ناهموار زندگی مانند پرندگان کوچکی است که تمام زمستان برای ما آواز می‌خوانند و آن فصل یخ و برف را پایدارتر می‌کنند
[ترجمه ترگمان]The در طول جاده های ناهموار زندگی مثل پرندگانی هستند که سراسر زمستان برای ما آواز می خوانند و فصل یخ و برف را قابل تحمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحمل پذیر (صفت)
tolerable, bearable, endurable, sufferable

انگلیسی به انگلیسی

• bearable, tolerable, sufferable

پیشنهاد کاربران

قابل تحمل
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : endure
✅️ اسم ( noun ) : endurance
✅️ صفت ( adjective ) : enduring / endurable
✅️ قید ( adverb ) : enduringly

بپرس