tracer

/ˈtreɪsər//ˈtreɪsə/

معنی: نقشه کش، دنبال کننده، ردیاب، رسام، جستجو کننده
معانی دیگر: (شخص یا چیز) ردیاب، پی گیر، رسم کننده، طراح، (دستگاه) نسخه بردار، سود بردار، (ارتش) مهمات رسام، فشنگ رسام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: someone or something that traces.

(2) تعریف: an inquiry or investigation concerning a missing person or thing.

(3) تعریف: a bullet or missile that leaves a trail of light or smoke when fired.

جمله های نمونه

1. Tracer bullets streaked through the sky.
[ترجمه گوگل]گلوله های ردیاب در آسمان راه افتادند
[ترجمه ترگمان]گلوله های توپ در آسمان جریان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The sky was bright with tracer fire.
[ترجمه گوگل]آسمان با آتش ردیاب روشن بود
[ترجمه ترگمان]آسمان روشن و روشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is no year tracer in this series of chassis numbers but I suspect your vehicle was built in 196
[ترجمه گوگل]هیچ ردیاب سالی در این سری از شماره شاسی وجود ندارد، اما من گمان می کنم که وسیله نقلیه شما در سال 196 ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]در این مجموعه از شاسی هیچ سالی وجود ندارد، اما من حدس می زنم که وسیله نقلیه شما در سال ۱۹۶ ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Every day, the newspapers carried photos of tracer bullets criss-crossing the skies above ancient cities.
[ترجمه گوگل]روزنامه‌ها هر روز عکس‌هایی از گلوله‌های ردیاب که از آسمان شهرهای باستانی عبور می‌کردند، منتشر می‌کردند
[ترجمه ترگمان]هر روز، روزنامه ها عکس هایی از tracer را که در آسمان بالای شهرهای باستانی یکدیگر را قطع می کردند، حمل می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Tracer rounds corkscrewed through the glare, and people were dying in long neat rows.
[ترجمه گوگل]گلوله‌های ردیاب از میان تابش خیره کننده عبور می‌کردند و مردم در ردیف‌های منظم و طولانی می‌مردند
[ترجمه ترگمان]گلوله های توپ از نور خیره کننده بیرون می آمدند و مردم در ردیف های طویل و تمیز در حال مرگ بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Tracer laid stitches across the sky: the bombers still in formation were firing long shots at him.
[ترجمه گوگل]ردیسر در آسمان بخیه‌هایی زد: بمب‌افکن‌هایی که هنوز در حال شکل‌گیری بودند، به سمت او شلیک می‌کردند
[ترجمه ترگمان]tracer در آسمان بخیه زدند: بمب گذاران هنوز در حال تشکیل بودند که به او شلیک می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their tracer fell away, wasted, as Barton hauled his formation squarely around to face them.
[ترجمه گوگل]ردیاب آنها از بین رفت، زیرا بارتون آرایش خود را به طور مربعی به اطراف می کشید تا با آنها روبرو شود
[ترجمه ترگمان]ردیاب آن ها از بین رفت، همان طور که بارتون سرش را به طرف آن ها خم کرده بود تا با آن ها روبه رو شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Scan the microwave channels to find tracer signals.
[ترجمه گوگل]کانال های مایکروویو را اسکن کنید تا سیگنال های ردیاب را بیابید
[ترجمه ترگمان]پویش کانال های مایکروویو برای پیدا کردن سیگنال های ردیابی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But the tracer was weaving from side to side.
[ترجمه گوگل]اما ردیاب از این طرف به آن طرف می بافت
[ترجمه ترگمان]اما ردیاب، از پهلو به طرف دیگر می چرخید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Terminate use of tracer calls and continue to monitor the circuits for desired information.
[ترجمه گوگل]استفاده از تماس های ردیاب را خاتمه دهید و برای اطلاعات دلخواه به نظارت بر مدارها ادامه دهید
[ترجمه ترگمان]Terminate از ردیابی tracer استفاده کرده و به بررسی مدارها برای اطلاعات مورد نظر ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Begin monitoring the channels on which tracer signals were found.
[ترجمه گوگل]شروع به نظارت بر کانال هایی کنید که سیگنال های ردیاب در آنها پیدا شد
[ترجمه ترگمان]شروع به نظارت بر کانال هایی که از آن سیگنال های ردیابی دریافت می شوند، شروع کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This paper summarizes the application of tracer test in underground gas storage reservoir in foreign country when made research on mixing problem .
[ترجمه گوگل]این مقاله به طور خلاصه کاربرد آزمایش ردیاب را در مخزن زیرزمینی ذخیره گاز در کشور خارجی در هنگام تحقیق در مورد مشکل اختلاط بیان می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله کاربرد آزمایش tracer در مخزن ذخیره سازی زیرزمینی در کشور خارجی را هنگامی که تحقیق روی مساله اختلاط را انجام داد، خلاصه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Plain tracer : With plastic or natural wood handle ; Metal Saw Tooth and economical using.
[ترجمه گوگل]ردیاب ساده: با دسته پلاستیکی یا چوب طبیعی دندان اره فلزی و استفاده مقرون به صرفه
[ترجمه ترگمان]tracer ساده: با دسته چوب پلاستیک یا پلاستیک طبیعی؛ متال دید دندان و استفاده اقتصادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Furthermore, incentive and response technology of the tracer was used to study the axial backmixing of the liquid in different structure cell.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، فناوری انگیزه و پاسخ ردیاب برای مطالعه اختلاط محوری مایع در سلول ساختاری مختلف استفاده شد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، از تکنولوژی واکنش و واکنش of برای مطالعه the محوری مایع در سلول ساختار مختلف استفاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نقشه کش (اسم)
draftsman, cartographer, planner, plotter, tracer

دنبال کننده (اسم)
tracer, chaser

ردیاب (اسم)
tracer, detector

رسام (اسم)
plotter, tracer

جستجو کننده (اسم)
seeker, snoop, tracer, quester, searcher, snooker

تخصصی

[شیمی] ردیاب
[عمران و معماری] ردیاب - ماده ردیاب
[برق و الکترونیک] ردیاب 1. ماده خارجی، معمولاً رادیواکتیو، که با ماده معینی مخلوط می شود تا مکان یا توزیع بعدی آن را بتوان اشکار کرد. 2. رشته ای با رنگ متمایز که برای شماسایی در عایق سیم یافته می شود . - ردیاب، مرور کننده
[ریاضیات] طراح، ردیاب، نقشه کش، رسام، پیرو، تعقیب کننده، پی جو
[پلیمر] راهنما

انگلیسی به انگلیسی

• one who tracks down missing persons or property; substance used to make a bullet's path visible at night
tracer bullets or tracers are bullets that can be seen in flight because they contain a substance that burns brightly.

پیشنهاد کاربران

فشنگ رسام
ردیاب
حاجب
سیم ها یا نوارهایی که در کنار سایر چیزها قرار میگیرد تا محل دقیق آنها در محل به کار رفته قابل شناسایی باشد.
مثلا سیم های tracer در کنار لوله های پلاستیکی دفن شده زیر زمین به کار میرود تا اینکه بتوان با تکنولوژی های خاصی محل لوله رو مشخص کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

و یا مثلا در اتاق عمل گازهای بکار رفته دارای tracer هستند که اگر در بدن جا بمانند با گرافی کاملا معلوم میشود و . . .

بپرس