dwarf

/ˈdwɔːrf//dwɔːf/

معنی: کوتوله، قد کوتاه، کوتوله شدن، کوتاه جلوه دادن
معانی دیگر: گورزا، گورزاد، کم رسته، نابرنا، (گیاه یا جانداری که از هم تیره های خود بسیار کوچکتر و کوتاهتر است) کوتاه، کم رشد، ریز اندام، ریزدیس، از رشد بازداشتن یا بازماندن، کوتاه (یا کم رشد) ماندن یا کردن، کوتوله شدن یا کردن، کوچک و کم اهمیت کردن، تحت الشعاع قرار دادن، کوچک جلوه دادن، (افسانه) نسناس، آدمچه، (نجوم - ستاره یا خورشید کوچک و نسبتا کم نور) ستاره ی کوچک (dwarfstar هم می گویند)

جمله های نمونه

1. dwarf breeds of horse
نژادهای اسب کوچک اندام

2. dwarf willow
بید کوتاه،بید علفی

3. skyscrapers dwarf the old church
آسمان خراش ها باعث می شوند کلیسای قدیمی کوتاه به نظر برسد.

4. You can grow dwarf conifers in pots on the patio.
[ترجمه آرش خراط] شما می توانید درخت سرو مینیاتوری را در پاسیو ی خانه پرورش بدهید.
|
[ترجمه گوگل]شما می توانید مخروطیان کوتوله را در گلدان در پاسیو پرورش دهید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید dwarf را در pots روی ایوان بزرگ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This new financial crisis may well dwarf most that have gone before.
[ترجمه مرضیه خدامی] بحران های مالی اخیر، باعث شده مشکلات قبل کوچک به نظر برسند
|
[ترجمه گوگل]این بحران مالی جدید ممکن است بیشتر کسانی را که قبلاً پشت سر گذاشته‌اند، کم رنگ کند
[ترجمه ترگمان]این بحران مالی جدید ممکن است به خوبی dwarf باشد که قبلا از بین رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is a dwarf.
[ترجمه گوگل]او یک کوتوله است
[ترجمه ترگمان]او یک کوتوله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The new skyscraper will dwarf all those near it.
[ترجمه گوگل]آسمان خراش جدید تمام کسانی که در نزدیکی خود هستند کوتوله خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]آسمان خراش جدید همه کسانی که در آن نزدیکی هستند، کوتوله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A dwarf going upstairs getting higher step by step.
[ترجمه گوگل]کوتوله ای که به طبقه بالا می رود قدم به قدم بالاتر می رود
[ترجمه ترگمان]یک کوتوله به طبقه بالا می رود و قدم بر می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They make ideal dwarf plants for a wide range of usages including rockeries and containers.
[ترجمه گوگل]آنها گیاهان کوتوله ایده آلی را برای طیف وسیعی از مصارف از جمله راک و کانتینر می سازند
[ترجمه ترگمان]آن ها گیاهان کوتوله ایده آل برای طیف وسیعی از usages از جمله rockeries و ظروف را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A white dwarf is supported by the exclusion principle repulsion between the electrons in its matter.
[ترجمه گوگل]یک کوتوله سفید توسط دافعه اصل طرد بین الکترون های ماده خود پشتیبانی می شود
[ترجمه ترگمان]یک کوتوله سفید از اصل طرد شدن بین الکترون ها در ماده خود پشتیبانی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I also like the dwarf rudbeckia Toto.
[ترجمه گوگل]من همچنین رودبکیا کوتوله توتو را دوست دارم
[ترجمه ترگمان]من هم \"کوتوله rudbeckia\" رو دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Around it, a dwarf cluster of irregular shapes outlined the village that had clung to the church for 800 years.
[ترجمه گوگل]در اطراف آن، یک خوشه کوتوله از اشکال نامنظم، روستایی را که برای 800 سال به کلیسا چسبیده بود، نشان می داد
[ترجمه ترگمان]در اطراف آن، انبوهی از اشکال نامنظم دهکده را که به مدت ۸۰۰ سال به کلیسا چسبیده بود، ترسیم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is a dwarf water-lily bearing yellow flowers.
[ترجمه گوگل]این نیلوفر آبی کوتوله با گلهای زرد است
[ترجمه ترگمان]این یک گل آبی است که گل های زرد دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dwarf wax myrtle is an evergreen shrub in the 2-to-4-foot range.
[ترجمه گوگل]مورت مومی کوتوله یک درختچه همیشه سبز در محدوده 2 تا 4 فوت است
[ترجمه ترگمان]رنگ wax کوتوله یک بوته همیشه سبز در محدوده ۲ تا ۴ فوتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Pixy Dwarf, good for heavy soils.
[ترجمه گوگل]پیکسی کوتوله، برای خاک های سنگین مناسب است
[ترجمه ترگمان]دو رف، با خاک سنگین، خوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کوتوله (اسم)
stub, gnome, atomy, dwarf, homunculus, grub

قد کوتاه (صفت)
little, dwarf, puny, lilliputian, pygmaean, pygmean

کوتوله شدن (فعل)
dwarf

کوتاه جلوه دادن (فعل)
dwarf

تخصصی

[ریاضیات] کوتوله

انگلیسی به انگلیسی

• abnormally short human, pygmy, midget; small man with magical powers (folklore)
reduce, minimize, miniaturize, make small
if one thing dwarfs another thing, it makes the other thing look small.
dwarf plants or animals are much smaller than other plants or animals of the same kind.
a dwarf is a person who is much smaller than most people.

پیشنهاد کاربران

کاهش دادن، کم کردن، کاستن
1 -
in stories for children, a creature like a little man with magical powers
در داستان های کودکانه، موجودی مانند یک مرد کوچک با قدرت جادویی
Snow White and the Seven Dwarfs
2 -
often offensive
...
[مشاهده متن کامل]

a word, which is often offensive, for a person who has a medical condition that causes their height to be much shorter than average
کلمه ای که اغلب توهین آمیز، برای فردی که مشکل پزشکی دارد که باعث می شود قد او بسیار کوتاه تر از حد متوسط ​​باشد، کوتوله
3 -
very small
صفت/ خیلی کوچک
You can grow dwarf conifers in pots on the patio.
4 -
If one thing dwarfs another, it makes it seem small by comparison
فعل / چیزی را در مقایسه کوچک جلوه دادن
The new skyscraper will dwarf all those near it.
This new crisis may well dwarf most that have gone before.
This year’s budget dwarfs all previous ones.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/dwarf
کوتولگی
کوچک جلوه دادن چیزی در مقایسه:
هر یک از گروهی از ستارگان که در مقایسه با سایر ستارگان، بسیار بزرگ یا درخشان نیستند، از جمله خورشید
فردی که بسیار کوچکتر از اندازه معمول است، یا ( در داستان های کودکان ) موجودی مانند یک مرد کوچک، به عنوان مثال. کسی که قدرت جادویی دارد
...
[مشاهده متن کامل]

اگر یک چیز چیز دیگر را کوتوله کند، در مقایسه آن را کوچک جلوه می دهد:
خیلی کوچک:
در داستان هایی برای کودکان، موجودی مانند یک مرد کوچک با قدرت جادویی:[کوتوله ها]

dwarf
کوتاه بالا - کوتوله
این واژه مربوط به فولکلور rumplestiltskin است که سال های خیلی دور یعنی پیش از انقلاب در ایران چاپ شده که معادل این واژه را "شیطان کوتوله" انتخاب کرده که نام کتاب هم همین است.
https://worldfolklore. net/index. php/2020/06/22/rumplestiltskin/
کمرنگ
کم اهمیت
ناچیز
کوتوله - کوچک اندام

بپرس