پیشنهادهای امین جهانگرد (٢٦٤)
قوی تر از قبل breaking bad season 1 episode 1: I am back with a vengeance.
The irony is that. . . جالبیش اینه The irony is that the vaccine supposed to cure people.
دلیل محکمه پسند There are strong grounds for believing his statements. The police did not have any reasonable grounds to arrest him.
قرار دادن ( در گروهی معین ) a wide range of offences are usually subsumed under the category of robbery. most of these phenomena can be subsumed un ...
دل نگران ( پیرامون سلامت و امنیت دیگران ) The nurse is extremely solicitous of the health of every patient in the ward. ( مثال از متون آزمون GRE )
فرمالیته، رفع تکلیفی
نادم ( از کاری که کرده پشیمان است ) penitential journeys to holly shrines.
dote on/upon sb: کسی را خیلی دوست داشتن و این کار را با عمل نشان دادن everyone doted on her, the only girl in the family
dote on/upon sb: کسی را خیلی دوست داشتن و این کار را با عمل نشان دادن everyone doted on her, the only girl in the family
doff: درآوردن لباس ( همین طوری و یا به نشانه احترام مثلا کلاه از سر بر داشتن ) He doffed his cap and bowed The manager doffed his hat to her. این ک ...
docile: مطیع، فرمان بردار ( هم برای انسان ها و حیوان ها ) Labradores are gentle, docile dogs. a cheap and docile worker.
disingenuous: ریاکارانه، فریبکارانه Keeping the details of the tax changes vague is disingenuous.
deign to do sth: منت گذاشتن. ( به عنوان شوخی و تیکه ) Travis called after her, but she didn’t deign to answer.
confound: مات و مبهوت کردن ( به این دلیل ک چیزی غیر منتظرس ) His amazing recovery confounded the medical specialists. خلاف چیزی/ کسی را اثبات کردن ...
coda: حسن ختام، بخش پایانی ( موسیقی، تئاتر ) Even so, the final forty seconds of the film provided a fascinating little coda on all that had happened
cacophony: صدای ناهنجار a cacophony of car horns
burlesque: نمایش کمدی و مستهجن a burlesque club نقیضه ( نمایشی که در آن یک موضوع مهم به مسخره گرفته میشود یا یک موضوع بی خود جدی و مهم تلقی می گردد )
bombastic: قلمبه سلمبه His bombastic style made him unpopular with his colleagues.
bolster: تقویت کردن، تحکیم کردن ( فرد تا حس بهتری بهش دست بده، به صورت کلی چیزی را بهتر کردن ) در هر دو صورت هم معنی boost است He is making a bold a ...
blowhard: آدمی که سیس میگیره از خودش تعریف میکنه ( گنده . . . ) Noah was considered something of a blowhard, even by his friends.
blithe: بی تفاوت ( نسبت به پیامد های کار ) a blithe disregard for the facts کسی که شاده کلا ( نسبت به زندگی بی تفاوته ) his friend is such a blithe ...
blight: آفت ( آفت در کشاورزی و آفت به معنی اتفاقات بد ) the blight of poverty Her guilty secret was a blight on her happiness.
شر ( ادم، موقعیت ) ، بچه شر ( بچه ای که شلوغ کاری کنه همش ) only way to deal with the menace of drug dealing تنها راه مقابله با شر مواد فروشی he is ...
درپیت، بیخود، زاقارت
austere: ساده ( شیئ بدون تزئین، زندگی ساده ) the church’s austere simplicity. Cuthbert led an austere life of prayer and solitude. عصا قورت داده ( ...
keep/stay abreast of sth: هم گام، به روز بودن با چیزی یا در حوزه ای this journal will help you keep abreast of the markets. It’s important to keep a ...
abyss: ورطه، پرتگاه a deep empty hole in the ground پرتگاه ( موقعیت بد ) The country might plunge into the abyss of economic ruin. At that time Bos ...
abstain: رای ممتنع داشتن Six countries voted for the change, five voted against, and two abstained پرهیز کردن، خود داری کردن ( از لذات مادی ) Pilots ...
agog: مشتاق، بی قرار I’ve been agog all afternoon, waiting for the next part of your story. Paul was agog with curiosity.
allure: جاذبه، کشش the allure of foreign travel At 50, she had lost none of her sexual allure
ambivalent: مردد ( نمیدونی یچیزی و میخای یا نه ) We are both somewhat ambivalent about having a child.
apathy: بی تفاوتی ( نسبت به وضعیت فعلی ) The campaign failed because of public apathy.
annul: لغو کردن فسخ کردن ( ازدواج یا قرار داد ) Their marriage was annulled last year.
artless: بی شیله پیله، صادق artless sincerity
arbiter: داور، حکم ( دعوی بین دو گروه ) judge The European Court of Justice will be the final arbiter ( =make the final decision ) in the dispute.
دقیق، درست you are on the money زدی تو خال
دوماد سر خونه
اشتباهی که متداوله dont worry about it it is an honest mistake نگران نباش، پیش میاد
از چاه دربیای بیفتی تو چاله
در متون تخصصی حسابداری معنی تهاتر نیز میدهد: FASB principles principle of non - compensation اصل عدم تهاتر که بیان میکند دارایی ها و بدهی ها باید جد ...
وقتی می خواهند روحانی بودن را به صورت لقب قبل از اسم عنوان کنند: reverend Morgan = کشیش مورگان
میخوام سنگام و باهات وا بکنم talk to sb about sth annoying that they have done to you I have a bone to pick with you
میخوام سنگام و باهات وا بکنم talk to sb about sth annoying that they have done to you
میخوام سنگام و باهات وا بکنم talk to sb about sth annoying that they have done to you
فن بیان
1 - حاصل کردن، داشتن ( اثر و یا نتیجه ) a rise in sea level produced by climate change the policy did not produce any good effect ۲ - تولید کردن ( م ...
کاسکت کلاهی ه با هدف محافظت پوشیده می شود pith helmet کلاه پنبه ای crash helmet کلاه کاسک مسابقه ( ماشین، موتور ) safety helmet کلاه ایمنی full - fa ...
everything that u wear on your head orthodontic headgear boxing headgear
کلاه پنبه ای ( به انگلیسی: Pith helmet ) ، نوعی کلاه پارچه ای با روکش پنبه ای است. کلاه پنبه ای معمولاً برای محافظت صورت در مقابل تابش نور خورشید و ج ...
قسمتی از گل که از برگ تشکیل شده و معمولا گرده
1 - تقلا، جون کندن، دست و پنجه نرم کردن firms are struggling with high costs she is struggling to bring up a family on her own 2 - درگیری، درگیر شدن ...
تامین سرمایه
trade union BrE labor union AmE هر دو به معنی اتحادیه کارگری
labor union AmE trade union BrE اتحادیه کارگری
سهام جایزه - سهامی که به سهامدارن فعلی از محل سود انباشته و اندوخته ها اعطا می گردد
نوعی بازی که در ماشین انجام میدهند یکی یک نشونه از یک شخص یا شیئ مثل حرف اول یا رنگ میگه بقیه باید حدس بزنن
اسم و رسم
مطالعه بیشتر
موضوع فرعی
حس مسئولیت پذیری
1 - امکان، احتمال every/good/real prospect = احتمال زیاد 2 - چشم انداز ( از یک مکان بالا ) my penthouse prospect in prospect محتمل my immigration t ...
مسخره بازی ( رفتار احمقانه و رو مخی ) i wont stand any nonsense
حس کنی که جوری باهات رفتار شده که لیاقتت نبوده
جذاب و غیر عادی که جلب توجه میکنه A dark man with striking features
حس همبستگی
حول و حوش the price was in the neighborhood of 3000
شکوفا ( درخت )
عمامه گذاری برادران کشیش و میگن یعنی کشیش شدن
دوزاری
رویه های حسابداری
بین بانکی
به اصطلاح، به ظاهر
مدعی real madrid is favorite to win the champions league Donald Trump is favorite to win presidential enlections
خداروشکر، شکر خدا
1 - ظرفیت، گنجایش factory is working at full capacity are the hotels are filled to capacity ظرفیتشون پره engine capacity=engine displacement 2 - ظرفی ...
مدیر میانی
1 - آزاد کردن، مرخص کردن i hope that anyone will be released from hospitals its good to release animals into the wild he was released from prison two ...
1 - v: ثبت کردن، یادداشت کردن ( اطلاعات تا بعدا از آنها استفاده گردد ) i record everything that prof teaches accountant clerks record every transact ...
حساب الحاقی ( که اررش دفتری بدهی را افزایش می دهد )
1 - وامی که بوسیله دارائی ثابت تضمین شده، مثلا شما با پولش خونه یا زمین بخری و همون خونه یا زمین رو گرو بانک بزاری، یا با اون پول دارائی نخری ولی یک ...
حسابداری، زیان واگذاری
در حسابداری: محقق شده برای درآمد تحمل شده برای هزینه
opening entry
egg with toy egg with a toy inside kinder surprise kinder joy
راحت باش! ( یعنی اجازه نگیر هر کاری میخای بکن، بیشتر سر سفره بکار میره ینی از خودتون پذیرایی کنید و هرچی میخاین بردارین )
1 - رهبر ارکستر 2 - جمع کننده بلیط قطار ( در آمریکا ) 3 - رسانا wood is a poor conductor
۱ - انجام دادن، اجرا کردن ( این فعل خیلی رسمیه و معمولا برای فعالیت با هدف کسب اطلاعات یا اثبات یک فکت به کار میره ) conduct an experiment, conduct ...
رفتار کردن ( به گونه ای که در فضای های عمومی، هنگام مصاحبه، سرکار و . . . حرفه ای و موجه به نظر برسیم ) you have to conduct yourself during an inter ...
دست سرنوشت
دست خدا ( قدرت خداوند در تعیین سرنوشت و رویداد ها )
1 - ابزار، وسیله، تجهیزات ( برای کار های علمی، پزشکی یا به طور کلی و یا ابزار اندازه گیری دما سرعت، فاصله و . . . که در هواپیما بکار میره، روش ) sur ...
تو بوق و کرنا کردن دستاورد های شخصی و در گویش آمریکایی بجای trumpet از horn استفاده می کنیم. he blowed his own trumpet/horn the night away
1 - فلوت 2 - لیوان باریک و دراز مخصوص شامپاین
آپارتمانی که کلا یک اتاقه یعنی همه چیز مبلمان، تخت خواب و . . . کنار هم در یک اتاق واقع می شوند سوئیت توی هتل برای اجارس ولی این نوع اپارتمان برای اق ...
آپارتمانی که کلا یک اتاقه یعنی تخت خواب، آشپزخانه تلویزیون و . . . در یک اتاق قرار میگیرند.
1 - خودکار automatic gearbox 2 - خود به خود hard work and persistence will result in an automatic success 3 - ناخودآگاه، غیر ارادی ( برای کاری که زیا ...
1 - نمایشگاه، ویترین shoe display, window display 2 - نمایش ( در یک مکان عمومی برای سرگرم کردن مردم ) firework display 3 - نمایشگر، صفحه نمایش
هنر میخاد! trading is quite an art خرید و فروش هنر میخاد!
درستشم همینه!
حضم کردن، تو ذهن خیس خوردن ( فهمیدن چیزی به مرور زمان )
شفارشی ( ساخته شده بر اساس سفارش یک مشتری خاص )
فلزات، مواد خام، تولیدات اولیه کشاورزی، و به طور کل هر چیزی که بشه اونو خرید و فروش کرد
طول و عرض
length and width
با دم شیر بازی کردن
۱ - هنر و اشیإ حاصل از هنر museum of modern arts art critics, work of art ۲ - هنر ( توانایی و مهارت انجام کاری ) the art of deal, the art of manage ...
رشته های دانشگاهی که علمی نیستند مثل تاریخ، زبان و . . .
نماد سهم مثل وبملت برای بانک ملت
1 - اجرا، بازی ( برای موسیقی و تیاتر و سینما ) what a performance by him عجب بازی ای کرد! 2 - عملکرد ( شخص، شرکت ) they blamed him for the poor per ...
۱ - سر کردن ( با مشکل و اوضاعی خاص ) how new yorkers coping with the pandemic 2 - از پس کار سختی برآمدن my mobile phone can cope with multiple tasks
1 - رسیدن به هدف، به دست اوردن، نایل شدن ( به مقام و هدفی بزرگ بعد از تلاش فراوان its crystal clear that i would achieve my goal of becoming first ra ...
1 - مجزا، جداگانه، به صورت تک تک each individual accountant needs a pc 2 - انفرادی، فردی individual sports, individual goal 3 - distinctive خاص متمای ...
1 - رژه، رژه رفتن 2 - راهپیمایی، تظاهرات 3 - با عصبانیت و کوباندن پا راه رفتن 4 - کسی را با خشونت به جایی بردن مثل مامور they marched the suspect to ...
1 - اخراج کردن There are plan to axe 2600 staff 2 - از شر ( برنامه، خدمات و . . . ) خلاص شدن ( برای پس انداز پول ) the company axed the tv show hav ...
1 - برخورد، زد و خورد، درگیری، مبارزه کردن ( این اصطلاح در اخبار بین دو گروه مثلا پلیس و مردم یا دو گروه نظامی و . . . به کار میرود ) police forces ...
احضار کردن، فرا خواندن ( برای یک جلسه رسمی مانند دادگاه )
وقایع مهم سیاسی و اجتماعی که در حال روی دادن می باشند
1 - منتشر کردن، چاپ کردن ( فرآیند نوشتن، چاپ، فروختن کتاب، روز نامه و . . . یا چاپ یک مقاله در روزنامه ) they are publishing a book on accounting i ...
1 - وقتی گروه هلدینگ شرکتی را divest میکند اونو میفروشه تا از شرش خلاص شه ( شرکت زیان ده ) 2 - وقتی شرکتی divest میکنه یعنی بخشی از دارایی هاش و بخا ...
سیاست پرداخت حقوق اگر برابر بازار باشه follow بالاتر از بازار lead پایین تر از بازار lag
آسیتینارو بالازدن، شروع به کار کردن
هله هوله
don't count your eggs before they're hatched
to watch carefully what someone is doing, especially so that you can criticize them کسی را پاییدن ک کارش و درست انجام بده ( مثل حسابرس شرکت )
حسابداری: گزارشگری با مقاصد عمومی
آزمون آزمایشی و تمرینی ک نمرش اثر نداره
کسی که همش دو دو تا چهارتا میکنه و به فکر پوله
1 - برقرار کردن، ایجاد کردن ( رابطه ) Iran never established diplomatic relations with the US since the revolution 2 - determine تعیین کردن مشخص کرد ...
تحلیلگر تکنیکی، تحلیل گری که از روش تکنیکال استفاده میکند
تاریخ سازی کردن. we made history تاریخسازی کردیم
مسیر تاریخ a decision that changed the course of history تصمیمی که مسیر تاریخ را عوض کرد
تاریخ صدر the early history of islam تاریخ صدر اسلام
1 - طرف، سمت، کنار food is cheaper on this side of the city there is a scar on the right side of his face she hurried to his side دوید سمتش 2 - پهلو ...
اتش بس بعد از توافق رسمی و قطعی ceasefire: آتش بس برای مدتی معلوم برای مذاکره و رسیدن به توافق دایمی truce: آتش بس موقت
آتش بس برای مدت زمان معلوم برای مذاکره و رسیدن به توافق call a ceasefire truce:اتش بس به صورت موقت armistice: اتش بس بعد از توافق قطعی و رسمی
آتش بسی که موقت هست call a truce ceasefire: اتش بس برای مدت زمانی معلوم برای مذاکره و رسیدن به توافق armistice: اتش بس بعد از توافق قطعی و رسمی
در دعوا و مشاجره طرف کسی را گرفتن
طرف کی هستی؟! کنایه به اشخاصی که انتظار داریم در دعوا و مشاجره طرف مارو بگیرند ولی خلاف انتظار عمل میکنند.
1 - فیصله دادن، پایان دادن ( به بحث ) they were willing to settle out of court 2 - معلوم کردن، قطعی کردن، تصمیم گرفتن nothing's yet settled هنوز هیچ ...
دلا راست شدن ( کنایه از تملق رئسا )
کله پوک
کله پوک
"February the 29th" Happy leap day
1 - ( آغاز ) شدن، برای اتفاقات نا خوشایند بکار میرود i was in London when the war broke out وقتی جنگ شد لندن بودم i was seating in cafe when the figh ...
1 - آغاز کردن، شروع کردن، به راه انداختن ( راجب کار های بزرگ ) The book launched his career as a novelist they would launch a campaign to raise 1M$ ...
1 - مخالفت، اعتراض public opposition to gas prices 2 - تیم یا رقیب متقابل they played against a powerful opposition 3 - تضاد there are lots of opposi ...
1 - مخالفت کردن 2 - در مقابل ( رقیب ) قرار گرفتن، رقابت کردن He is opposed by two other candidates Madrid will oppose City in this stage
1 - سیاست، خط مشی ( برای حزب سیاسی، شرکت ) Iran's policy towards the US new financial policy of the firm 2 - بیمه نامه، قرارداد بیمه i renewed my ca ...
1 - Bre حوزه انتخاباتی، انگلستان به ۶۴۶ ناحیه تقسیم شده که هر کدام یک نماینده برای پارلمان انتخاب میکنند، به هر یک از این ۶۴۶ ناحیه میگن حوزه انتخابا ...
1 - used foe meeting party elections etc برگزار کردن 2 - have a particular job position record title در دست داشتن he had held the job for a decade re ...
hook the door در و چفت کن
تا جایی که بهش مربوطه
تازیانه ( ضربه شلاق ) he cried out at each stroke of the whip
college admission test
آزمون ورودی
1 - great & sudden computer & internet had a dramatic impact on human life 2 - exciting or impressive what a dramatic comeback from Real Madrid!!! 3 ...
1 - فیلم، سریال، نمایش New drama series, comedy drama 2 - نمایش ( رشته هنری ) drama school, drama teacher 3 - هیجان ( اتفاقات هیجان انگیز ) her lif ...
sb who behaves as if situations are worse than they really are غر غرو، کولی stop being a drama queen انقد غر نزن، کلی بازی در نیار
محکوم کردن ( به مجازات ) he sentenced to death محکوم به مرگه the judge sentenced her to three years in prison قاضی اون رو به سه سال زندان محکوم کرد ...
protocol car ماشین تشریفات
۱ - مدرک ( که قطعیه و باعث اثبات جرم، واقعه، تیئوری و . . . میشه ) ولی evidence قطعی نیست و ممکنه رد بشه ۲ - پسوند: bulletproof ضد گلوله waterproof ...
محاکمه کردن، دادرسی کردن ( در دادگاه )
1 - هزینه، خرج، بها ( بابت خدمات و . . . ) there is a charge for using my car you cant provide food at no charge=free free of charge=free 2 - اتهام ...
1 - دادگاه court of law 2 - زمین ( تنیس، اسکوئاش، بکستکبال و . . . ) که از اطراف محصوره ( برای یادگیری بهتر تو گوگل امیجز سرچ کنید ) 3 - place where ...
1 - شک داشتن، حدس زدن، گمان کردن، حس کردن ( که یک موضوعی بدی رخ داده یا وجود داره ) no one suspect a thing she suspected that he was lying to her do ...
تفاضل گل ( در فوتبال )
tax evasion=tax fraud فرار مالیاتی
علاوه بر ضرب و شتم معنی تعدی هم میده indecent assaults on weman
recite
1 - شلیک کردن، زدن ( با تیر و تفنگ ) a woman was shot dead police has order to shoot to kill پلیس اجازه داره که به قصد کشت شلیک کنه 2 - شوت کردن، شو ...
1 - summit=summit meeting اجلاس سران ( کشور ها و دولت ها ) nato summit, g20 summit 2 - top of the mountain قله
نوعی قتل ک همیشه غیر قانونیه هیچ جای دفاعی در دادگاه نداره ولی homicide میتونه قابل دفاع باشه مث دفاع از خود در واقع murder حالت خاصی از homicide است.
homi=human cide= the act of killing قتل فرقش با murder اینه که murder همیشه غیر قانونیه ولی homicide ممکنه قانونی باشه مث دفاع از خود و . . .
قتل نا موفق، اقدام به قتل
در مدارس، دانشگاها، شرکت ها، کارخانجات، زندانها و . . . میتونه به عنوان سالن غذاخوری ترجمه بشه canteen ( BrE ) synonym self service restaurant
crime doesnt pay خلاف آخر عاقبت نداره
جدا؟!جدی میگی؟! واقعا؟! اینجوریاس؟! هم میتونه جدی بیان بشه هم میتونه تمسخر آمیز باشه John's got the flu so he'll have to skip this week. " B: "Is tha ...
The Star Spangled Banner نام سرود ملی ایالات متحده آمریکا
right first time or right the first time used to say that, in making a product, it is better to perform an operation correctly the first time, rather ...
در ریاضیات monotonic monotonic function تابع یکنوا
1 - ساکت، کم حرف he is a silent boy 2 - ساکت، بی صدا ( برای خانه، محله. . . ) what a silent place to live!!! 3 - صامت، حرف بی صدا w is silent in wre ...
بلند، با صدای بلند، بلند بلند read it out loud so we can all hear she laughed out loud i was just thinking outloud
catching breath نفس گرفتن بعد دوییدن و کار های فیزیکی سنگی slow down i need to catch my breath take sb's breath away نفس کسی را بردن she took his bre ...
دَم exhale:بازدَم
1 - لوله ( آب، گاز و . . . میتونه فلزی، شیشه ای، لاستیکی و . . . باشه ) 2 - long hollow object that is usually round pasta tubes, toilet roll tube 3 ...
oh dear, dear oh dear ای وای ‘I think I’m getting a cold. ’ ‘Dear oh dear!’ فک کنم سرما خوردم، ای وای Oh dear, I’ve broken the lamp. ای وای، لامپ و ...
شیر یا خط heads=obverse=شیر tails=reverse=خط وقتی سکه را برای شیر یا خط پرتاب میکنیم از افعال toss ( BrE ) flip ( Ame ) استفاده میکنیم
shade سایه - معمولا قسمت وسیعی از زمین که مستقیما مورد اصابت نور خورشید نیست مثل سایه درخت سایه ساختمان should we sit in the shade or sun? تو سایه بش ...
draw کشیدن، رسم کردن، طراحی کردن ( با مداد و خودکار ) draw a picture, draw a circle 10 cms in diameter paint نقاشی کردن، کشیدن ( با رنگ و قلمو و . . ...
۱ - نادیده گرفتن، چشم پوشی کردن problems that we cant afford to ignore ۲ - اعتنا نکردن ( انگار نشیدی یا ندیدی ) i asked my question but the teacher ...
1 - exactly درست you are just like your father cup of tea is just what i need right now یه لیوان چایی درست همون چیزیه که میخوام just then he appeared ...
symmetrical
1 - پس زمینه in the background you can see my college friends 2 - پشینه، عقبه ( خانوادگی، تحصیلی، شغلی ) do you know anything from his background?! ...
abaya
با توجه به تعریف لانگ من و چیزی که گوگل ایمیجز میاره همون مانتو خودمونه
a story, event, action etc that shows the truth or existence of something very clearly ( معنی دوم در دیکشنری لانگمن ) حکایت
1 - صحنه، سن ( تیاتر و سینما ) the opening scene, violent scenes 2 - عرصه، صحنه the drug scene, political scene 3 - صحنه ( ارتکاب جرم، رویداد حادثه ...
1 - روشن کردن، توضیح دادن ( با کمک مثال ) let me give an example to illustrate the point 2 - be an example that shows sth نشان دادن this dispute ill ...
BrE کسی که در حال شنا کردن است، شناگر مایو
۱ - مالیدن ( اعضای بدن، کرم ) she yawned and rubbed her eyes can you rub some sun cream on my back?! ۲ - مالیدن/ساییدن چیزی به چیز دیگر he rubbed hi ...
1 - برداشتن/گرفتن ( چیزی یا کسی ناگهانی و با خشونت ) ، قاپیدن، زدن=snatch i grabbed his collar, i grabbed my bag they grabbed him and pushed him to t ...
1 - to search or go somwhere using your hands only because you cant see کورکورانه رفتن/گشتن she groped for her glasses on the bedside table i groped ...
فعل feel معنی نزدیکی با لمس کردن و لامسه داره 1 - notice sth that is touching you حس کردن i felt a bee on my neck i felt her breath on my neck 2 - to ...
1 - فین فین کردن ( هنگامی که بینی پر است یا هنگام گریه ) stop sniffing and blow your nose 2 - بو کشیدن ( راجب سگها به کار میره ) the dog sniffed at ...
تصادفی شنیدن و مثلا میگیم به گوشم خورد i overheard part of their conversation بخشی از مکالمشون و تصادفا شنیدم یا به گوشم خورد و به بمعنی استراق سمع ن ...
1 - good or quick at noticing things تیز، تیزبین supervisors trained to be observant 2 - مقید، پایبند ( به دین، قانون و . . . ) observant muslims
1 - see and notice sth مشاهده کردن دیدن it was observed that most of them are rookie مشاهده شده که. . . دیده شده که. . . 2 - see sth or sb carefully ...
notice 1 - verb:realise that sth exists i noticed the she staring at me متوجه شدن 2 - توجه they took no notice متوجه نشدن ill bring it to your notice ...
1 - حس ( یکی از حس های پنجگانه ) the five senses حواس پنجگانه sixth sense حس ششم 2 - حس، احساس sense of achievement حس موفقیت sense of panic 3 - حس، ...
تخصصی حسابداری pre - emptive right حق تقدم ( برای خرید سهام جدید )
BrE: a room in a private house that is not a kitchen, bedroom, or bathroom – used by people who sell houses اتاق پذیرائی، همون[ پذیرائی]خودمون
1 - تبدیل کردن/شدن - تغییر کاربری دادن they converted the bedroom to office it converts light energy to heat energy 2 - تغییر دین دادن یا کسی را متقا ...
زیقی
sth that is impressive makes you admire it because it is very good, large, important etc. چشمگیر، برانگیزنده، تحسین برانگیز
1 - large in amount or number substantial salary, a substantial breakfast قابل توجه، اساسی 2 - large and strongly made a substantial peice of furnit ...
a pity=a shame what a pity چه بد what a pity he doesnt accept the job noun: ترحم i listened to him with pity verb: دلسوزی کردن i pity his wife دلم بر ...
شرم، شرمساری، سرافکندگی، ننگ، خجالت، تاسف بار shame on you خجالت بکش have you no shame?! خجالت نمیکشی؟! i bow my head in shame سرم و از خجالت انداختم ...
suburb: به معنی حاشیه شهر و خارج شهر نیست به شهرک های مسکونی دور از مرکز شهر و نزدیک به حاشیه شهر گفته می شود که خانه های حیاط دار دارند و به مراتب ا ...
1 - جدایی، فراق An emotional parting at the airport The moment of parting لحظه جدائی 2 - BrE فرق ( مو ) AmE part centre parting/part فرق وسط
1 - to take sth away: reference books cant be removed برداشتن، بردن 2 - get rid of: cleaner can remove the stains, they removed the rules, remove bar ...
put/throw a spanner in works تحت الفظیش میشه قرار دادن آچار در کارها همون چوب لا چرخ چیزی کردن خودمونه
1 - all the people who live together in one house اهل خانه ( با خانواده هم معنی نیست زیرا میتونه به افرادی اشاره کنه که صرفا هم خانه هستند ) 2 - do ...
1 - foreign and domestic policy domestic flights, domestic treble داخلی ( برای کشور کار میره ) 2 - domestic chores, domestic violence خانگی ( بعضی و ...
1 - whats the legal procedure?! رویه، روند، پروسه 2 - medical treatment or operation
dread ( noun ) : دلهره، ترس، وحشت و بیم Dread of losing those we love dread ( verb ) : دلهره داشتن، ترسیدن، وحشت داشتن، استرس داشتن Im dreading going ...
1 - pasta and rice are both filling شکم پر کن 2 - هر چیزی که با آن چیز دیگری را پر کنند ( دندان پزشکی ماده ای که دندان را با آن پر میکنند، آشپزی مواد ...
1 - خاراندن 2 - خراشیدن prisoners scratched their names on the walls 3 - خط انداختن sorry ive scratched your car 4 - cross out خط زدن، قلم زدن i scra ...
1 - توان مالی داشتن، استطاعت داشتن، پول کافی داشتن i cant afford to live in this city on my own. 2 - وقت کافی داشتن I really want to take part but i ...
cut sb down to size کسی را سر جایش نشاندن
کسی را سر جایش نشاندن
1 - کت شلوار 2 - ( حقوق ) دادخواست، دادخواهی، دعوی 3 - مدیر یا کارمندی که مجبوره در اداره کت و شلوار و لباس رسمی بپوشه 4 - خال پاسور four cards of sa ...
1 - مد ( چیزی که مده ) latest fashion 2 - مد ( تجارت و رشته دانشگاهی ) London college of fashion 3 - رایج، مرسوم، مد، باب Eastern religions used to ...
formal ) a Christian priest ) اصلاح رسمی برای کشیش
way 1 - راه و روش you are going the wrong way there is no way 2 - طرز، نحو، طور، جور i didnt know you felt that way look at the way he is dressed 3 - ...
1 - زیاد کردن، بالا بردن turn up the radio. turn up the oven. 2 - سر و کله پیدا شدن، ظاهر شدن، حاضر شدن، امدن ( اغلب معنای منفی دارد ) he doesnt tu ...
1 - his new book is due to be published next year کتاب جدیدش ( قراره ) که سال بعد منتشر بشه 2 - حق دیگران چه مادی چ معنوی 3 - مناسب، مقتضی، شایسته ( ...
همون بزن دررو خودمونه اصلاحا به تصادفی گفته میشه که راننده به یک عابر بزنه و اون رو رها کنه hit - and - run accident
1 - نگهداشتن، حفظ کردن 2 - هِی why do you keep asking?! چرا هی میپرسی؟! 3 - he ignored me and kept going ادامه دادن keep to the speed limit با سرعت ...
سرعت مجاز exceed/break the speed limit سرعت مجاز را رد کردن
1 - your nose is bleeding خونریزی کردن، خون آمدن 2 - he had a doctor to bleed him حجامت کردن 3 - his ex - wife bled him for every last penny اخاذی کر ...
1 - گیج ( دارای سرگیجه ) با confuse اشتباه گرفته نشه heat and champagne made him feel dizzy 2 - گیج ( حواسپرت ) that dizzy woman 3 - گیج کننده ( سرس ...
noun: 1 - افنجار 2 - صدای بلند 3 - ضربه سنگین و محکم ( به اعضای بدن ) a bang on the head verb: 1 - کوبیدن i left banging the door behind me stop bang ...
1 - زننده، تند و زننده ( زشت، کثیف ) nasty person, nasty smell, nasty taste, nasty appearance, nasty feeling dont be so nasty to your mum 2 - severe ...
1 - economic development, development of relationships توسعه 2 - child development, emotional development رشد 3 - recent developments, computer devel ...
developer
معمولا در جواب سحر خیز باش تا کامروا شوی بکار میرود hey johnny, early bird catches the worm yeah, but the second mouse gets the cheese ( موش اول در ...
1 - کوچک، کم اهمیت minor problem, minor issue, minor news 2 - جزئی minor illness, minor burns 3 - صغیر ( کسی که زیر سن قانونی است ) 4 - رشته دوم دان ...
1 - This is major? You got me out of bed for this? major news مهم 2 - major poet, major problem بزرگ 3 - major road, major role اصلی 4 - major oil pr ...
۱ - مصدوم، مجروح، زخمی ۲ - آزرده، رنجیده
get it into/through your ( thick ) head/skull این و تو اون کلت ( کله پوکت ) فرو کن این و بکن تو کلت
used to tell someone that they should pay attention to what you are saying They’re going to regret firing me, you mark my words! انها از اخراج کردن ...
1 - خسته و کوفته، لِه، خیلی خسته ۲ - خالی شده، تهی شده
بیخواب شدن
by/out of/from habit از روی عادت
wide open/awake/apart=completely open/awake/apart کاملا بیدار light sleep = خواب سبک!!
sound asleep=fast asleep = in a deep sleep در خواب عمیق بودن
to think about something pleasant, especially when this makes you forget what you should be doing رویا پردازی که موقع کار، کلاس و. . انجام میدیم، تا ...
1 - خوابی و رویایی که میبینیم که هم میتونه خوب باشه هم بد ( nightmare فقط خواب بده، کابوس ) 2 - رویا، آرزو، خواب و خیال 3 - رویا پردازی کردن، خیال پ ...
در طول در حین طی هنگام ظرف
used to tell someone that they should pay attention to what you are saying They’re going to regret firing me, you mark my words! انها از اخراج کردن ...
living wage دستمزد کافی برای امرار معاش ( بخور نمیر )
i owe you one یکی طلبت
بزرگ، خیلی بزرگ، عظیم کلان گنده، حجیم
با توجه ب جایی ک بکار میره معانی مختلف داره: بزرگ، بسیار بزرگ برای استادیوم و . . . عظیم برای جمعیت و . . . کلان و هنگفت برای مبالغ غظیم الجثه و غو ...