پیشنهاد‌های امین جهانگرد (٢٦٤)

بازدید
٩٢٣
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قوی تر از قبل breaking bad season 1 episode 1: I am back with a vengeance.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

The irony is that. . . جالبیش اینه The irony is that the vaccine supposed to cure people.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

دلیل محکمه پسند There are strong grounds for believing his statements. The police did not have any reasonable grounds to arrest him.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

قرار دادن ( در گروهی معین ) a wide range of offences are usually subsumed under the category of robbery. most of these phenomena can be subsumed un ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

دل نگران ( پیرامون سلامت و امنیت دیگران ) The nurse is extremely solicitous of the health of every patient in the ward. ( مثال از متون آزمون GRE )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

فرمالیته، رفع تکلیفی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نادم ( از کاری که کرده پشیمان است ) penitential journeys to holly shrines.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

dote on/upon sb: کسی را خیلی دوست داشتن و این کار را با عمل نشان دادن everyone doted on her, the only girl in the family

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

dote on/upon sb: کسی را خیلی دوست داشتن و این کار را با عمل نشان دادن everyone doted on her, the only girl in the family

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

doff: درآوردن لباس ( همین طوری و یا به نشانه احترام مثلا کلاه از سر بر داشتن ) He doffed his cap and bowed The manager doffed his hat to her. این ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

docile: مطیع، فرمان بردار ( هم برای انسان ها و حیوان ها ) Labradores are gentle, docile dogs. a cheap and docile worker.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

disingenuous: ریاکارانه، فریبکارانه Keeping the details of the tax changes vague is disingenuous.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

deign to do sth: منت گذاشتن. ( به عنوان شوخی و تیکه ) Travis called after her, but she didn’t deign to answer.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

confound: مات و مبهوت کردن ( به این دلیل ک چیزی غیر منتظرس ) His amazing recovery confounded the medical specialists. خلاف چیزی/ کسی را اثبات کردن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

coda: حسن ختام، بخش پایانی ( موسیقی، تئاتر ) Even so, the final forty seconds of the film provided a fascinating little coda on all that had happened

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

cacophony: صدای ناهنجار a cacophony of car horns

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

burlesque: نمایش کمدی و مستهجن a burlesque club نقیضه ( نمایشی که در آن یک موضوع مهم به مسخره گرفته میشود یا یک موضوع بی خود جدی و مهم تلقی می گردد )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

bombastic: قلمبه سلمبه His bombastic style made him unpopular with his colleagues.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

bolster: تقویت کردن، تحکیم کردن ( فرد تا حس بهتری بهش دست بده، به صورت کلی چیزی را بهتر کردن ) در هر دو صورت هم معنی boost است He is making a bold a ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

blowhard: آدمی که سیس میگیره از خودش تعریف میکنه ( گنده . . . ) Noah was considered something of a blowhard, even by his friends.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

blithe: بی تفاوت ( نسبت به پیامد های کار ) a blithe disregard for the facts کسی که شاده کلا ( نسبت به زندگی بی تفاوته ) his friend is such a blithe ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

blight: آفت ( آفت در کشاورزی و آفت به معنی اتفاقات بد ) the blight of poverty Her guilty secret was a blight on her happiness.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

شر ( ادم، موقعیت ) ، بچه شر ( بچه ای که شلوغ کاری کنه همش ) only way to deal with the menace of drug dealing تنها راه مقابله با شر مواد فروشی he is ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

درپیت، بیخود، زاقارت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

austere: ساده ( شیئ بدون تزئین، زندگی ساده ) the church’s austere simplicity. Cuthbert led an austere life of prayer and solitude. عصا قورت داده ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

keep/stay abreast of sth: هم گام، به روز بودن با چیزی یا در حوزه ای this journal will help you keep abreast of the markets. It’s important to keep a ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

abyss: ورطه، پرتگاه a deep empty hole in the ground پرتگاه ( موقعیت بد ) The country might plunge into the abyss of economic ruin. At that time Bos ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

abstain: رای ممتنع داشتن Six countries voted for the change, five voted against, and two abstained پرهیز کردن، خود داری کردن ( از لذات مادی ) Pilots ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

agog: مشتاق، بی قرار I’ve been agog all afternoon, waiting for the next part of your story. Paul was agog with curiosity.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

allure: جاذبه، کشش the allure of foreign travel At 50, she had lost none of her sexual allure

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ambivalent: مردد ( نمیدونی یچیزی و میخای یا نه ) We are both somewhat ambivalent about having a child.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

apathy: بی تفاوتی ( نسبت به وضعیت فعلی ) The campaign failed because of public apathy.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

annul: لغو کردن فسخ کردن ( ازدواج یا قرار داد ) Their marriage was annulled last year.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

artless: بی شیله پیله، صادق artless sincerity

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

arbiter: داور، حکم ( دعوی بین دو گروه ) judge The European Court of Justice will be the final arbiter ( =make the final decision ) in the dispute.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

دقیق، درست you are on the money زدی تو خال

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

دوماد سر خونه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اشتباهی که متداوله dont worry about it it is an honest mistake نگران نباش، پیش میاد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

از چاه دربیای بیفتی تو چاله

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در متون تخصصی حسابداری معنی تهاتر نیز میدهد: FASB principles principle of non - compensation اصل عدم تهاتر که بیان میکند دارایی ها و بدهی ها باید جد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

وقتی می خواهند روحانی بودن را به صورت لقب قبل از اسم عنوان کنند: reverend Morgan = کشیش مورگان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

میخوام سنگام و باهات وا بکنم talk to sb about sth annoying that they have done to you I have a bone to pick with you

پیشنهاد
٢

میخوام سنگام و باهات وا بکنم talk to sb about sth annoying that they have done to you

پیشنهاد
١٠

میخوام سنگام و باهات وا بکنم talk to sb about sth annoying that they have done to you

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

فن بیان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

1 - حاصل کردن، داشتن ( اثر و یا نتیجه ) a rise in sea level produced by climate change the policy did not produce any good effect ۲ - تولید کردن ( م ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کاسکت کلاهی ه با هدف محافظت پوشیده می شود pith helmet کلاه پنبه ای crash helmet کلاه کاسک مسابقه ( ماشین، موتور ) safety helmet کلاه ایمنی full - fa ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

everything that u wear on your head orthodontic headgear boxing headgear

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کلاه پنبه ای ( به انگلیسی: Pith helmet ) ، نوعی کلاه پارچه ای با روکش پنبه ای است. کلاه پنبه ای معمولاً برای محافظت صورت در مقابل تابش نور خورشید و ج ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

قسمتی از گل که از برگ تشکیل شده و معمولا گرده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

1 - تقلا، جون کندن، دست و پنجه نرم کردن firms are struggling with high costs she is struggling to bring up a family on her own 2 - درگیری، درگیر شدن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تامین سرمایه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

trade union BrE labor union AmE هر دو به معنی اتحادیه کارگری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

labor union AmE trade union BrE اتحادیه کارگری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

سهام جایزه - سهامی که به سهامدارن فعلی از محل سود انباشته و اندوخته ها اعطا می گردد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

نوعی بازی که در ماشین انجام میدهند یکی یک نشونه از یک شخص یا شیئ مثل حرف اول یا رنگ میگه بقیه باید حدس بزنن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اسم و رسم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

مطالعه بیشتر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

موضوع فرعی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

حس مسئولیت پذیری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

1 - امکان، احتمال every/good/real prospect = احتمال زیاد 2 - چشم انداز ( از یک مکان بالا ) my penthouse prospect in prospect محتمل my immigration t ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

مسخره بازی ( رفتار احمقانه و رو مخی ) i wont stand any nonsense

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

حس کنی که جوری باهات رفتار شده که لیاقتت نبوده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

جذاب و غیر عادی که جلب توجه میکنه A dark man with striking features

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

حس همبستگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

حول و حوش the price was in the neighborhood of 3000

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

شکوفا ( درخت )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

عمامه گذاری برادران کشیش و میگن یعنی کشیش شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دوزاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

رویه های حسابداری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بین بانکی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

به اصطلاح، به ظاهر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

مدعی real madrid is favorite to win the champions league Donald Trump is favorite to win presidential enlections

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خداروشکر، شکر خدا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

1 - ظرفیت، گنجایش factory is working at full capacity are the hotels are filled to capacity ظرفیتشون پره engine capacity=engine displacement 2 - ظرفی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مدیر میانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

1 - آزاد کردن، مرخص کردن i hope that anyone will be released from hospitals its good to release animals into the wild he was released from prison two ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

1 - v: ثبت کردن، یادداشت کردن ( اطلاعات تا بعدا از آنها استفاده گردد ) i record everything that prof teaches accountant clerks record every transact ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

حساب الحاقی ( که اررش دفتری بدهی را افزایش می دهد )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

1 - وامی که بوسیله دارائی ثابت تضمین شده، مثلا شما با پولش خونه یا زمین بخری و همون خونه یا زمین رو گرو بانک بزاری، یا با اون پول دارائی نخری ولی یک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

حسابداری، زیان واگذاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در حسابداری: محقق شده برای درآمد تحمل شده برای هزینه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

opening entry

پیشنهاد
٣

egg with toy egg with a toy inside kinder surprise kinder joy

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

راحت باش! ( یعنی اجازه نگیر هر کاری میخای بکن، بیشتر سر سفره بکار میره ینی از خودتون پذیرایی کنید و هرچی میخاین بردارین )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

1 - رهبر ارکستر 2 - جمع کننده بلیط قطار ( در آمریکا ) 3 - رسانا wood is a poor conductor

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

۱ - انجام دادن، اجرا کردن ( این فعل خیلی رسمیه و معمولا برای فعالیت با هدف کسب اطلاعات یا اثبات یک فکت به کار میره ) conduct an experiment, conduct ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

رفتار کردن ( به گونه ای که در فضای های عمومی، هنگام مصاحبه، سرکار و . . . حرفه ای و موجه به نظر برسیم ) you have to conduct yourself during an inter ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

دست سرنوشت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دست خدا ( قدرت خداوند در تعیین سرنوشت و رویداد ها )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

1 - ابزار، وسیله، تجهیزات ( برای کار های علمی، پزشکی یا به طور کلی و یا ابزار اندازه گیری دما سرعت، فاصله و . . . که در هواپیما بکار میره، روش ) sur ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

تو بوق و کرنا کردن دستاورد های شخصی و در گویش آمریکایی بجای trumpet از horn استفاده می کنیم. he blowed his own trumpet/horn the night away

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

1 - فلوت 2 - لیوان باریک و دراز مخصوص شامپاین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

آپارتمانی که کلا یک اتاقه یعنی همه چیز مبلمان، تخت خواب و . . . کنار هم در یک اتاق واقع می شوند سوئیت توی هتل برای اجارس ولی این نوع اپارتمان برای اق ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

آپارتمانی که کلا یک اتاقه یعنی تخت خواب، آشپزخانه تلویزیون و . . . در یک اتاق قرار میگیرند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

1 - خودکار automatic gearbox 2 - خود به خود hard work and persistence will result in an automatic success 3 - ناخودآگاه، غیر ارادی ( برای کاری که زیا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

1 - نمایشگاه، ویترین shoe display, window display 2 - نمایش ( در یک مکان عمومی برای سرگرم کردن مردم ) firework display 3 - نمایشگر، صفحه نمایش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

هنر میخاد! trading is quite an art خرید و فروش هنر میخاد!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

درستشم همینه!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

حضم کردن، تو ذهن خیس خوردن ( فهمیدن چیزی به مرور زمان )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

شفارشی ( ساخته شده بر اساس سفارش یک مشتری خاص )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

فلزات، مواد خام، تولیدات اولیه کشاورزی، و به طور کل هر چیزی که بشه اونو خرید و فروش کرد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

طول و عرض

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

length and width

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

با دم شیر بازی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

۱ - هنر و اشیإ حاصل از هنر museum of modern arts art critics, work of art ۲ - هنر ( توانایی و مهارت انجام کاری ) the art of deal, the art of manage ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

رشته های دانشگاهی که علمی نیستند مثل تاریخ، زبان و . . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

نماد سهم مثل وبملت برای بانک ملت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

1 - اجرا، بازی ( برای موسیقی و تیاتر و سینما ) what a performance by him عجب بازی ای کرد! 2 - عملکرد ( شخص، شرکت ) they blamed him for the poor per ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

۱ - سر کردن ( با مشکل و اوضاعی خاص ) how new yorkers coping with the pandemic 2 - از پس کار سختی برآمدن my mobile phone can cope with multiple tasks

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

1 - رسیدن به هدف، به دست اوردن، نایل شدن ( به مقام و هدفی بزرگ بعد از تلاش فراوان its crystal clear that i would achieve my goal of becoming first ra ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩٢

1 - مجزا، جداگانه، به صورت تک تک each individual accountant needs a pc 2 - انفرادی، فردی individual sports, individual goal 3 - distinctive خاص متمای ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٦

1 - رژه، رژه رفتن 2 - راهپیمایی، تظاهرات 3 - با عصبانیت و کوباندن پا راه رفتن 4 - کسی را با خشونت به جایی بردن مثل مامور they marched the suspect to ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

1 - اخراج کردن There are plan to axe 2600 staff 2 - از شر ( برنامه، خدمات و . . . ) خلاص شدن ( برای پس انداز پول ) the company axed the tv show hav ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

1 - برخورد، زد و خورد، درگیری، مبارزه کردن ( این اصطلاح در اخبار بین دو گروه مثلا پلیس و مردم یا دو گروه نظامی و . . . به کار میرود ) police forces ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

احضار کردن، فرا خواندن ( برای یک جلسه رسمی مانند دادگاه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

وقایع مهم سیاسی و اجتماعی که در حال روی دادن می باشند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

1 - منتشر کردن، چاپ کردن ( فرآیند نوشتن، چاپ، فروختن کتاب، روز نامه و . . . یا چاپ یک مقاله در روزنامه ) they are publishing a book on accounting i ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

1 - وقتی گروه هلدینگ شرکتی را divest میکند اونو میفروشه تا از شرش خلاص شه ( شرکت زیان ده ) 2 - وقتی شرکتی divest میکنه یعنی بخشی از دارایی هاش و بخا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

سیاست پرداخت حقوق اگر برابر بازار باشه follow بالاتر از بازار lead پایین تر از بازار lag

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

آسیتینارو بالازدن، شروع به کار کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

هله هوله

پیشنهاد
٤

don't count your eggs before they're hatched

پیشنهاد
٣٢

to watch carefully what someone is doing, especially so that you can criticize them کسی را پاییدن ک کارش و درست انجام بده ( مثل حسابرس شرکت )

پیشنهاد
١

حسابداری: گزارشگری با مقاصد عمومی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

آزمون آزمایشی و تمرینی ک نمرش اثر نداره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

کسی که همش دو دو تا چهارتا میکنه و به فکر پوله

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥٤

1 - برقرار کردن، ایجاد کردن ( رابطه ) Iran never established diplomatic relations with the US since the revolution 2 - determine تعیین کردن مشخص کرد ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

تحلیلگر تکنیکی، تحلیل گری که از روش تکنیکال استفاده میکند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

تاریخ سازی کردن. we made history تاریخسازی کردیم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

مسیر تاریخ a decision that changed the course of history تصمیمی که مسیر تاریخ را عوض کرد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

تاریخ صدر the early history of islam تاریخ صدر اسلام

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

1 - طرف، سمت، کنار food is cheaper on this side of the city there is a scar on the right side of his face she hurried to his side دوید سمتش 2 - پهلو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اتش بس بعد از توافق رسمی و قطعی ceasefire: آتش بس برای مدتی معلوم برای مذاکره و رسیدن به توافق دایمی truce: آتش بس موقت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آتش بس برای مدت زمان معلوم برای مذاکره و رسیدن به توافق call a ceasefire truce:اتش بس به صورت موقت armistice: اتش بس بعد از توافق قطعی و رسمی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

آتش بسی که موقت هست call a truce ceasefire: اتش بس برای مدت زمانی معلوم برای مذاکره و رسیدن به توافق armistice: اتش بس بعد از توافق قطعی و رسمی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

در دعوا و مشاجره طرف کسی را گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

طرف کی هستی؟! کنایه به اشخاصی که انتظار داریم در دعوا و مشاجره طرف مارو بگیرند ولی خلاف انتظار عمل میکنند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٢

1 - فیصله دادن، پایان دادن ( به بحث ) they were willing to settle out of court 2 - معلوم کردن، قطعی کردن، تصمیم گرفتن nothing's yet settled هنوز هیچ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

دلا راست شدن ( کنایه از تملق رئسا )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

کله پوک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

کله پوک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

"February the 29th" Happy leap day

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٢

1 - ( آغاز ) شدن، برای اتفاقات نا خوشایند بکار میرود i was in London when the war broke out وقتی جنگ شد لندن بودم i was seating in cafe when the figh ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

1 - آغاز کردن، شروع کردن، به راه انداختن ( راجب کار های بزرگ ) The book launched his career as a novelist they would launch a campaign to raise 1M$ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

1 - مخالفت، اعتراض public opposition to gas prices 2 - تیم یا رقیب متقابل they played against a powerful opposition 3 - تضاد there are lots of opposi ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

1 - مخالفت کردن 2 - در مقابل ( رقیب ) قرار گرفتن، رقابت کردن He is opposed by two other candidates Madrid will oppose City in this stage

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

1 - سیاست، خط مشی ( برای حزب سیاسی، شرکت ) Iran's policy towards the US new financial policy of the firm 2 - بیمه نامه، قرارداد بیمه i renewed my ca ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

1 - Bre حوزه انتخاباتی، انگلستان به ۶۴۶ ناحیه تقسیم شده که هر کدام یک نماینده برای پارلمان انتخاب میکنند، به هر یک از این ۶۴۶ ناحیه میگن حوزه انتخابا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

1 - used foe meeting party elections etc برگزار کردن 2 - have a particular job position record title در دست داشتن he had held the job for a decade re ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

hook the door در و چفت کن

پیشنهاد
١٠

تا جایی که بهش مربوطه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

تازیانه ( ضربه شلاق ) he cried out at each stroke of the whip

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

college admission test

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

آزمون ورودی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

1 - great & sudden computer & internet had a dramatic impact on human life 2 - exciting or impressive what a dramatic comeback from Real Madrid!!! 3 ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩١

1 - فیلم، سریال، نمایش New drama series, comedy drama 2 - نمایش ( رشته هنری ) drama school, drama teacher 3 - هیجان ( اتفاقات هیجان انگیز ) her lif ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

sb who behaves as if situations are worse than they really are غر غرو، کولی stop being a drama queen انقد غر نزن، کلی بازی در نیار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

محکوم کردن ( به مجازات ) he sentenced to death محکوم به مرگه the judge sentenced her to three years in prison قاضی اون رو به سه سال زندان محکوم کرد ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
-١٤

protocol car ماشین تشریفات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

۱ - مدرک ( که قطعیه و باعث اثبات جرم، واقعه، تیئوری و . . . میشه ) ولی evidence قطعی نیست و ممکنه رد بشه ۲ - پسوند: bulletproof ضد گلوله waterproof ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

محاکمه کردن، دادرسی کردن ( در دادگاه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

1 - هزینه، خرج، بها ( بابت خدمات و . . . ) there is a charge for using my car you cant provide food at no charge=free free of charge=free 2 - اتهام ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

1 - دادگاه court of law 2 - زمین ( تنیس، اسکوئاش، بکستکبال و . . . ) که از اطراف محصوره ( برای یادگیری بهتر تو گوگل امیجز سرچ کنید ) 3 - place where ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

1 - شک داشتن، حدس زدن، گمان کردن، حس کردن ( که یک موضوعی بدی رخ داده یا وجود داره ) no one suspect a thing she suspected that he was lying to her do ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

تفاضل گل ( در فوتبال )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

tax evasion=tax fraud فرار مالیاتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

علاوه بر ضرب و شتم معنی تعدی هم میده indecent assaults on weman

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

recite

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

1 - شلیک کردن، زدن ( با تیر و تفنگ ) a woman was shot dead police has order to shoot to kill پلیس اجازه داره که به قصد کشت شلیک کنه 2 - شوت کردن، شو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

1 - summit=summit meeting اجلاس سران ( کشور ها و دولت ها ) nato summit, g20 summit 2 - top of the mountain قله

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

نوعی قتل ک همیشه غیر قانونیه هیچ جای دفاعی در دادگاه نداره ولی homicide میتونه قابل دفاع باشه مث دفاع از خود در واقع murder حالت خاصی از homicide است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٦

homi=human cide= the act of killing قتل فرقش با murder اینه که murder همیشه غیر قانونیه ولی homicide ممکنه قانونی باشه مث دفاع از خود و . . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

قتل نا موفق، اقدام به قتل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

در مدارس، دانشگاها، شرکت ها، کارخانجات، زندانها و . . . میتونه به عنوان سالن غذاخوری ترجمه بشه canteen ( BrE ) synonym self service restaurant

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

crime doesnt pay خلاف آخر عاقبت نداره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

جدا؟!جدی میگی؟! واقعا؟! اینجوریاس؟! هم میتونه جدی بیان بشه هم میتونه تمسخر آمیز باشه John's got the flu so he'll have to skip this week. " B: "Is tha ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

The Star Spangled Banner نام سرود ملی ایالات متحده آمریکا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

right first time or right the first time used to say that, in making a product, it is better to perform an operation correctly the first time, rather ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در ریاضیات monotonic monotonic function تابع یکنوا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

1 - ساکت، کم حرف he is a silent boy 2 - ساکت، بی صدا ( برای خانه، محله. . . ) what a silent place to live!!! 3 - صامت، حرف بی صدا w is silent in wre ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

بلند، با صدای بلند، بلند بلند read it out loud so we can all hear she laughed out loud i was just thinking outloud

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

catching breath نفس گرفتن بعد دوییدن و کار های فیزیکی سنگی slow down i need to catch my breath take sb's breath away نفس کسی را بردن she took his bre ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

دَم exhale:بازدَم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

1 - لوله ( آب، گاز و . . . میتونه فلزی، شیشه ای، لاستیکی و . . . باشه ) 2 - long hollow object that is usually round pasta tubes, toilet roll tube 3 ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

oh dear, dear oh dear ای وای ‘I think I’m getting a cold. ’ ‘Dear oh dear!’ فک کنم سرما خوردم، ای وای Oh dear, I’ve broken the lamp. ای وای، لامپ و ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

شیر یا خط heads=obverse=شیر tails=reverse=خط وقتی سکه را برای شیر یا خط پرتاب میکنیم از افعال toss ( BrE ) flip ( Ame ) استفاده میکنیم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

shade سایه - معمولا قسمت وسیعی از زمین که مستقیما مورد اصابت نور خورشید نیست مثل سایه درخت سایه ساختمان should we sit in the shade or sun? تو سایه بش ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

draw کشیدن، رسم کردن، طراحی کردن ( با مداد و خودکار ) draw a picture, draw a circle 10 cms in diameter paint نقاشی کردن، کشیدن ( با رنگ و قلمو و . . ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

۱ - نادیده گرفتن، چشم پوشی کردن problems that we cant afford to ignore ۲ - اعتنا نکردن ( انگار نشیدی یا ندیدی ) i asked my question but the teacher ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٢

1 - exactly درست you are just like your father cup of tea is just what i need right now یه لیوان چایی درست همون چیزیه که میخوام just then he appeared ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

symmetrical

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

1 - پس زمینه in the background you can see my college friends 2 - پشینه، عقبه ( خانوادگی، تحصیلی، شغلی ) do you know anything from his background?! ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

abaya

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

با توجه به تعریف لانگ من و چیزی که گوگل ایمیجز میاره همون مانتو خودمونه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

a story, event, action etc that shows the truth or existence of something very clearly ( معنی دوم در دیکشنری لانگمن ) حکایت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

1 - صحنه، سن ( تیاتر و سینما ) the opening scene, violent scenes 2 - عرصه، صحنه the drug scene, political scene 3 - صحنه ( ارتکاب جرم، رویداد حادثه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

1 - روشن کردن، توضیح دادن ( با کمک مثال ) let me give an example to illustrate the point 2 - be an example that shows sth نشان دادن this dispute ill ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

BrE کسی که در حال شنا کردن است، شناگر مایو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

۱ - مالیدن ( اعضای بدن، کرم ) she yawned and rubbed her eyes can you rub some sun cream on my back?! ۲ - مالیدن/ساییدن چیزی به چیز دیگر he rubbed hi ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٢

1 - برداشتن/گرفتن ( چیزی یا کسی ناگهانی و با خشونت ) ، قاپیدن، زدن=snatch i grabbed his collar, i grabbed my bag they grabbed him and pushed him to t ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

1 - to search or go somwhere using your hands only because you cant see کورکورانه رفتن/گشتن she groped for her glasses on the bedside table i groped ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

فعل feel معنی نزدیکی با لمس کردن و لامسه داره 1 - notice sth that is touching you حس کردن i felt a bee on my neck i felt her breath on my neck 2 - to ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

1 - فین فین کردن ( هنگامی که بینی پر است یا هنگام گریه ) stop sniffing and blow your nose 2 - بو کشیدن ( راجب سگها به کار میره ) the dog sniffed at ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

تصادفی شنیدن و مثلا میگیم به گوشم خورد i overheard part of their conversation بخشی از مکالمشون و تصادفا شنیدم یا به گوشم خورد و به بمعنی استراق سمع ن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

1 - good or quick at noticing things تیز، تیزبین supervisors trained to be observant 2 - مقید، پایبند ( به دین، قانون و . . . ) observant muslims

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

1 - see and notice sth مشاهده کردن دیدن it was observed that most of them are rookie مشاهده شده که. . . دیده شده که. . . 2 - see sth or sb carefully ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

notice 1 - verb:realise that sth exists i noticed the she staring at me متوجه شدن 2 - توجه they took no notice متوجه نشدن ill bring it to your notice ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١٣

1 - حس ( یکی از حس های پنجگانه ) the five senses حواس پنجگانه sixth sense حس ششم 2 - حس، احساس sense of achievement حس موفقیت sense of panic 3 - حس، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

تخصصی حسابداری pre - emptive right حق تقدم ( برای خرید سهام جدید )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

BrE: a room in a private house that is not a kitchen, bedroom, or bathroom – used by people who sell houses اتاق پذیرائی، همون[ پذیرائی]خودمون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٩

1 - تبدیل کردن/شدن - تغییر کاربری دادن they converted the bedroom to office it converts light energy to heat energy 2 - تغییر دین دادن یا کسی را متقا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

زیقی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

sth that is impressive makes you admire it because it is very good, large, important etc. چشمگیر، برانگیزنده، تحسین برانگیز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

1 - large in amount or number substantial salary, a substantial breakfast قابل توجه، اساسی 2 - large and strongly made a substantial peice of furnit ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

a pity=a shame what a pity چه بد what a pity he doesnt accept the job noun: ترحم i listened to him with pity verb: دلسوزی کردن i pity his wife دلم بر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

شرم، شرمساری، سرافکندگی، ننگ، خجالت، تاسف بار shame on you خجالت بکش have you no shame?! خجالت نمیکشی؟! i bow my head in shame سرم و از خجالت انداختم ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨٧

suburb: به معنی حاشیه شهر و خارج شهر نیست به شهرک های مسکونی دور از مرکز شهر و نزدیک به حاشیه شهر گفته می شود که خانه های حیاط دار دارند و به مراتب ا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

1 - جدایی، فراق An emotional parting at the airport The moment of parting لحظه جدائی 2 - BrE فرق ( مو ) AmE part centre parting/part فرق وسط

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

1 - to take sth away: reference books cant be removed برداشتن، بردن 2 - get rid of: cleaner can remove the stains, they removed the rules, remove bar ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

put/throw a spanner in works تحت الفظیش میشه قرار دادن آچار در کارها همون چوب لا چرخ چیزی کردن خودمونه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

1 - all the people who live together in one house اهل خانه ( با خانواده هم معنی نیست زیرا میتونه به افرادی اشاره کنه که صرفا هم خانه هستند ) 2 - do ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

1 - foreign and domestic policy domestic flights, domestic treble داخلی ( برای کشور کار میره ) 2 - domestic chores, domestic violence خانگی ( بعضی و ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

1 - whats the legal procedure?! رویه، روند، پروسه 2 - medical treatment or operation

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

dread ( noun ) : دلهره، ترس، وحشت و بیم Dread of losing those we love dread ( verb ) : دلهره داشتن، ترسیدن، وحشت داشتن، استرس داشتن Im dreading going ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

1 - pasta and rice are both filling شکم پر کن 2 - هر چیزی که با آن چیز دیگری را پر کنند ( دندان پزشکی ماده ای که دندان را با آن پر میکنند، آشپزی مواد ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥٠

1 - خاراندن 2 - خراشیدن prisoners scratched their names on the walls 3 - خط انداختن sorry ive scratched your car 4 - cross out خط زدن، قلم زدن i scra ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠٧

1 - توان مالی داشتن، استطاعت داشتن، پول کافی داشتن i cant afford to live in this city on my own. 2 - وقت کافی داشتن I really want to take part but i ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

cut sb down to size کسی را سر جایش نشاندن

پیشنهاد
٨

کسی را سر جایش نشاندن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤٥

1 - کت شلوار 2 - ( حقوق ) دادخواست، دادخواهی، دعوی 3 - مدیر یا کارمندی که مجبوره در اداره کت و شلوار و لباس رسمی بپوشه 4 - خال پاسور four cards of sa ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

1 - مد ( چیزی که مده ) latest fashion 2 - مد ( تجارت و رشته دانشگاهی ) London college of fashion 3 - رایج، مرسوم، مد، باب Eastern religions used to ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

formal ) a Christian priest ) اصلاح رسمی برای کشیش

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٨

way 1 - راه و روش you are going the wrong way there is no way 2 - طرز، نحو، طور، جور i didnt know you felt that way look at the way he is dressed 3 - ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥٧

1 - زیاد کردن، بالا بردن turn up the radio. turn up the oven. 2 - سر و کله پیدا شدن، ظاهر شدن، حاضر شدن، امدن ( اغلب معنای منفی دارد ) he doesnt tu ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

1 - his new book is due to be published next year کتاب جدیدش ( قراره ) که سال بعد منتشر بشه 2 - حق دیگران چه مادی چ معنوی 3 - مناسب، مقتضی، شایسته ( ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

همون بزن دررو خودمونه اصلاحا به تصادفی گفته میشه که راننده به یک عابر بزنه و اون رو رها کنه hit - and - run accident

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

1 - نگهداشتن، حفظ کردن 2 - هِی why do you keep asking?! چرا هی میپرسی؟! 3 - he ignored me and kept going ادامه دادن keep to the speed limit با سرعت ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

سرعت مجاز exceed/break the speed limit سرعت مجاز را رد کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

1 - your nose is bleeding خونریزی کردن، خون آمدن 2 - he had a doctor to bleed him حجامت کردن 3 - his ex - wife bled him for every last penny اخاذی کر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

1 - گیج ( دارای سرگیجه ) با confuse اشتباه گرفته نشه heat and champagne made him feel dizzy 2 - گیج ( حواسپرت ) that dizzy woman 3 - گیج کننده ( سرس ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

noun: 1 - افنجار 2 - صدای بلند 3 - ضربه سنگین و محکم ( به اعضای بدن ) a bang on the head verb: 1 - کوبیدن i left banging the door behind me stop bang ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦١

1 - زننده، تند و زننده ( زشت، کثیف ) nasty person, nasty smell, nasty taste, nasty appearance, nasty feeling dont be so nasty to your mum 2 - severe ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٩

1 - economic development, development of relationships توسعه 2 - child development, emotional development رشد 3 - recent developments, computer devel ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

developer

پیشنهاد
٧

معمولا در جواب سحر خیز باش تا کامروا شوی بکار میرود hey johnny, early bird catches the worm yeah, but the second mouse gets the cheese ( موش اول در ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٠

1 - کوچک، کم اهمیت minor problem, minor issue, minor news 2 - جزئی minor illness, minor burns 3 - صغیر ( کسی که زیر سن قانونی است ) 4 - رشته دوم دان ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥٥

1 - This is major? You got me out of bed for this? major news مهم 2 - major poet, major problem بزرگ 3 - major road, major role اصلی 4 - major oil pr ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

۱ - مصدوم، مجروح، زخمی ۲ - آزرده، رنجیده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

get it into/through your ( thick ) head/skull این و تو اون کلت ( کله پوکت ) فرو کن این و بکن تو کلت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

used to tell someone that they should pay attention to what you are saying They’re going to regret firing me, you mark my words! انها از اخراج کردن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

1 - خسته و کوفته، لِه، خیلی خسته ۲ - خالی شده، تهی شده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

بیخواب شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

by/out of/from habit از روی عادت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٤

wide open/awake/apart=completely open/awake/apart کاملا بیدار light sleep = خواب سبک!!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

sound asleep=fast asleep = in a deep sleep در خواب عمیق بودن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

to think about something pleasant, especially when this makes you forget what you should be doing رویا پردازی که موقع کار، کلاس و. . انجام میدیم، تا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

1 - خوابی و رویایی که میبینیم که هم میتونه خوب باشه هم بد ( nightmare فقط خواب بده، کابوس ) 2 - رویا، آرزو، خواب و خیال 3 - رویا پردازی کردن، خیال پ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

در طول در حین طی هنگام ظرف

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

used to tell someone that they should pay attention to what you are saying They’re going to regret firing me, you mark my words! انها از اخراج کردن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

living wage دستمزد کافی برای امرار معاش ( بخور نمیر )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

i owe you one یکی طلبت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

بزرگ، خیلی بزرگ، عظیم کلان گنده، حجیم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩١

با توجه ب جایی ک بکار میره معانی مختلف داره: بزرگ، بسیار بزرگ برای استادیوم و . . . عظیم برای جمعیت و . . . کلان و هنگفت برای مبالغ غظیم الجثه و غو ...