solicitous

/səˈlɪsətəs//səˈlɪsɪtəs/

معنی: مواظب، نگران، مشتاق، ارزومند، دلواپس، مایل
معانی دیگر: علاقمند به، در فکر، مضطرب، خواهان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: solicitously (adv.), solicitousness (n.)
(1) تعریف: anxiously or tenderly concerned or attentive (usu. fol. by about, of, or for.)
مترادف: anxious, attentive, considerate
مشابه: apprehensive, concerned, heedful, mindful, regardful, tender, thoughtful, worried

- The woman next door is very solicitous of her elderly neighbor.
[ترجمه گوگل] زن همسایه خیلی مشتاق همسایه مسن خود است
[ترجمه ترگمان] زن همسایه بسیار نگران همسایه پیر خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'm lucky to have a doctor who is truly solicitous of my health and well-being.
[ترجمه سید امیر موسوی] من خوش شانس هستم برای داشتن دکتری که واقعا به روند سلامتی و تندرستی من اهمیت میده.
|
[ترجمه گوگل] من خوش شانس هستم که دکتری دارم که واقعاً مراقب سلامتی و رفاه من است
[ترجمه ترگمان] من خوش شانسم که یه دکتر دارم که واقعا به سلامتی و سلامت من علاقه داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: eagerly desirous.
مترادف: eager, greedy
مشابه: anxious, ardent, avid, desirous, earnest, enthusiastic, importunate, zealous

- solicitous of approval by others
[ترجمه گوگل] درخواست تایید توسط دیگران
[ترجمه ترگمان] به فکر جلب موافقت دیگران بود،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. solicitous for her children's welfare
علاقمند به سعادت فرزندانش

2. solicitous of his sick wife's health
نگران سلامتی همسر بیمارش

3. solicitous to make friends with her
خواهان دوست شدن با او

4. He was very solicitous for her safe return.
[ترجمه گوگل]او برای بازگشت سالم او بسیار مشتاق بود
[ترجمه ترگمان]او خیلی نگران بازگشت او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was so solicitous of his guests.
[ترجمه گوگل]خیلی مشتاق مهمانانش بود
[ترجمه ترگمان]او خیلی به مهمان هایش اهمیت می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was very solicitous for our welfare.
[ترجمه گوگل]او برای رفاه ما بسیار مشتاق بود
[ترجمه ترگمان]او به خاطر رفاه و آسایش ما خیلی نگران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He made a solicitous enquiry after her health.
[ترجمه گوگل]او پس از سلامتی او پرس و جو کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از سلامتی اش جویا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her eyes wide and solicitous and framed by jet-black lashes I made thick and long by trimming the ends every few months.
[ترجمه گوگل]چشم‌هایش گشاد و مشتاق بود و با مژه‌های جت سیاه قاب شده بود که هر چند ماه یک‌بار با کوتاه کردن انتهای آن، ضخیم و بلند می‌کردم
[ترجمه ترگمان]چشم هایش گشاد و نگران بودند و با مژه های مشکی که تا چند ماه دیگر آن را اصلاح می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The egg meets a less solicitous fate in the other two paintings.
[ترجمه گوگل]تخم مرغ در دو نقاشی دیگر به سرنوشتی نه چندان سخت دست می یابد
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ نسبت به دو نقاشی دیگر سرنوشت solicitous کمتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So the piece was solicitous in trying to alleviate the shocks by explaining that the novelist himself was shocked.
[ترجمه گوگل]بنابراین، این قطعه در تلاش برای کاهش شوک‌ها با توضیح این که خود رمان‌نویس شوکه شده بود، مشتاق بود
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، این قطعه به فکر فرو رفت تا با توضیح این که خود رمان نویس دچار شوک شده بود، از شوک آن بکاهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He dashed about her, solicitous but irascible.
[ترجمه گوگل]او در مورد او بداخلاقی کرد، سخت کوش اما عصبانی
[ترجمه ترگمان]او با نگرانی به اطراف نگاه کرد، اما تند و تیز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Larry spoke to Davis in sympathetic and solicitous tones during the interview.
[ترجمه گوگل]لری در طول مصاحبه با لحنی دلسوزانه و سختگیرانه با دیویس صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]لری با لحنی دلسوزانه و دلسوز در طی مصاحبه با دیویس صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was solicitous about lighting her cigarette and inquiring as to her comfort.
[ترجمه گوگل]او مشتاق بود که سیگار او را روشن کند و در مورد راحتی او جویا شود
[ترجمه ترگمان]به این فکر افتاد که سیگارش را روشن کند و از او بپرسد که خیالش راحت است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fayed was solicitous, seeing him three or four times a week.
[ترجمه گوگل]فاید مشتاق بود و هفته ای سه یا چهار بار او را می دید
[ترجمه ترگمان]چهار یا چهار بار او را در هفته ملاقات کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مواظب (صفت)
careful, alert, trim, advertent, attentive, cautious, watchful, mindful, solicitous, heedful, tidy, attent, surveillant, considerate, dutiful, forethoughtful, overwarm

نگران (صفت)
apprehensive, agog, agaze, gazing, solicitous, anguished

مشتاق (صفت)
anxious, impatient, willing, longing, strenuous, earnest, studious, keen, agog, solicitous, eager, enthusiastic, aspiring, avid, wistful, desirous, appetent, fond, thirsty, lickerish, athirst, hungry, breathless, fervid, full of desire, perfervid, raring, wishful

ارزومند (صفت)
anxious, solicitous, avid, wistful, ambitious, aspirant, desirous, appetent, wishful

دلواپس (صفت)
anxious, solicitous

مایل (صفت)
disposed, willing, longing, keen, solicitous, wishing, desirous, inclined, fond, hankering, bent, oblique, wanting, craving, sideling, sidling, wishful, yearning

انگلیسی به انگلیسی

• anxious, concerned; thoughtful; eager, earnest; very careful, attentive
someone who is solicitous shows anxious concern for someone; a formal word.

پیشنهاد کاربران

خیلی مشتاق :
Jean was solicitous, but he was not pleading or insistent; if anything, he was fraternal and lighthearted.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : solicitude
✅️ صفت ( adjective ) : solicitous
✅️ قید ( adverb ) : solicitously
دل نگران ( پیرامون سلامت و امنیت دیگران )
The nurse is extremely solicitous of the health of every patient in
the ward.
( مثال از متون آزمون GRE )

بپرس