bombastic

/bamˈbæstɪk//bɒmˈbæstɪk/

معنی: قلنبه، گزاف، مطنطن، غلنبه، غلیظ
معانی دیگر: (از ریشه ی فارسی) گزافه گویی، وابسته به سخن یا نوشته ی خوش ظاهر و تو خالی، پرطمطراق، قلمبه سلمبه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: bombastically (adv.)
• : تعریف: overblown or pretentious, as speech, writing, or a person speaking or writing in this way.
مشابه: orotund, pompous, portentous, pretentious, superlative

- The politician's bombastic speech was ridiculed in the press.
[ترجمه گوگل] سخنان بمباران این سیاستمدار در مطبوعات مورد تمسخر قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] سخنان مطنطن این سیاست مدار در مطبوعات مورد تمسخر قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He is best known for three rather bombastic poems.
[ترجمه گوگل]او بیشتر به خاطر سه شعر نسبتاً غم انگیز شهرت دارد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر سه تن از اشعارش بهتر شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The candidate spoke in a bombastic way of all that he would do if elected.
[ترجمه گوگل]این نامزد به شیوه‌ای مهیج از تمام کارهایی که در صورت انتخاب شدن انجام می‌دهد صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]کاندیدای مورد نظر به شیوه ای پر کننده از تمام آنچه که در صورت انتخاب شدن انجام خواهد داد سخن گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Of course, this kind of thing can become bombastic and rhetorical.
[ترجمه گوگل]البته این جور چیزها می‌تواند تباه کننده و لفاظی شود
[ترجمه ترگمان] البته، این یه چیز بزرگ و پرمعنی میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was vain and bombastic.
[ترجمه گوگل]او بیهوده و مهیب بود
[ترجمه ترگمان]او مغرور و گزاف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Leavitt's bombastic, trivial films were completely phoney.
[ترجمه گوگل]فیلم های غم انگیز و پیش پا افتاده لیویت کاملا ساختگی بودند
[ترجمه ترگمان]در نهایت، فیلم های بی اهمیت و بی اهمیت به طور کامل مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is nothing electric here, nothing bombastic nor blaring, as this is his first acoustic recording.
[ترجمه گوگل]در اینجا هیچ چیز برقی وجود ندارد، هیچ چیز غم انگیز و صدای بلندی وجود ندارد، زیرا این اولین ضبط صوتی اوست
[ترجمه ترگمان]اینجا هیچ چیز برقی وجود ندارد، هیچ چیز گزاف نیست، چون این اولین ضبط صوتی اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His bombastic style made him unpopular with his colleagues.
[ترجمه گوگل]سبک بمب‌آمیز او باعث شد که در بین همکارانش محبوبیت نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]سبک bombastic او را از همکاران خود نامحبوب ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The bombastic, vainglorious Nivelle had virtually announced to the world his grandiose expectations, making the dreadful defeat doubly damaging.
[ترجمه گوگل]نیول غرورآفرین و غرورآفرین عملاً انتظارات بزرگ خود را به جهانیان اعلام کرده بود و این شکست هولناک را مضاعف می کرد
[ترجمه ترگمان]The، لاف و گزاف، عملا انتظارات grandiose را به جهانیان اعلام کرده بود، و این شکست وحشتناک را مضاعف می ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The orator spoke in a bombastic manner.
[ترجمه گوگل]سخنور با حالتی غم انگیز صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]سخنران با لحنی گزاف شروع به صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I went on, using the characteristically bombastic language of the time.
[ترجمه گوگل]من ادامه دادم، با استفاده از زبان مشخصاً بمب‌آمیز آن زمان
[ترجمه ترگمان]من ادامه دادم، با استفاده از زبان اصلی گفته شده در آن زمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Answer: actually, that is not scientific and realistic and kind of bombastic.
[ترجمه گوگل]پاسخ: در واقع، علمی و واقع بینانه نیست و نوعی بمب گذاری است
[ترجمه ترگمان]پاسخ: در حقیقت، آن علمی و واقع گرایانه و نوعی پر از گزافه گویی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Tom's increase in importance did not lead him to bombastic speeches at the party.
[ترجمه گوگل]افزایش اهمیت تام او را به سخنرانی‌های غم انگیز در مهمانی سوق نداد
[ترجمه ترگمان]افزایش اهمیت تام منجر به سخنرانی های مطنطن در حزب نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A diffident, shuffling stick figure on stage, at the keyboard he had a penchant for lugubrious tempos, affecting profundity and a crashing, bombastic virtuosity.
[ترجمه گوگل]چهره‌ای متحیر و متلاطم روی صحنه، روی صفحه‌کلید او میل به تمپوهای هولناکی داشت که بر عمق تأثیر می‌گذاشت و مهارتی هولناک و غم‌انگیز
[ترجمه ترگمان]یک شخص محجوب، که روی صحنه روی صحنه نقش بسته بود، به صفحه کلید علاقه مند شده بود که میل شدیدی به tempos داشت و در عمق ذوق و a تاثیر عمیقی می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قلنبه (صفت)
baggy, lumpy, pompous, highfalutin, nobby, bombastic, outstanding, flocculate, sonorous, high-flown, stilted, stodgy

گزاف (صفت)
steep, high, extravagant, stupendous, immense, tall, bombastic, exorbitant, costly, extortionate, high-flown, unconscionable

مطنطن (صفت)
great, pompous, bombastic

غلنبه (صفت)
bombastic, grandiloquent

غلیظ (صفت)
coarse, rude, dense, compact, thick, bombastic, grandiloquent, inspissated

انگلیسی به انگلیسی

• ornate, florid; inflated, exaggerated
bombastic statements are intended to impress people because they contain long and important sounding words; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

شاید بشه 'پر اغراق' هم ترجمه کرد
این درباره زرتشت نیچه، کتابی از دوره اخیرتر زندگیش، که بیشتر از همه کتابهاش، لحن بلیغ و بزرگنمایانه و پر اغراق داشته ،
بخصوص نسبت به آثار میانه عمرش که در آنها اهل شک هست و بدون مدرک چیزی رو قبول نمی کنه
...
[مشاهده متن کامل]

Its exaggerated, rhetorical, and often bombastic style marks a radical departure from the cool, dry skepticism of the middle works

گنده گوز ( با عرض پوزش )
کسی که قلنبه سلنبه حرف میزنه و چسی میاد. ولی چیزی نیست
Bombastic یک صفت بوده و از اسم Bombast میاد.
Bombast به صدا و یا سخنرانی و کلامی گفته میشه که صداش خیلی بلنده و همه متوجهش میشن ولی هیچ مفهوم و ارزش کلامی و معنوی نداره، پوچ و نامفهومه. حتی میشه اینطوری تعبیر کرد که آن کلامی است که قراره بی ریا، بی شیله پیله، روراست، معتبر و صادق باشه ولی نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

Bombast که یک اسم ( noun ) هست، مترادف Gibberish هست که اونم اسم هست. Gibberish به سخن و کلامی میگن که یک نفر داره بکار میبره ولی مفت گرونه که بخوای گوش کنی چون اصلاً معنا نداره، مجموع واژگان سردرگم و بی معنی و احمقانه. مثلاً اگه سخنرانی های جو بایدن را دیده باشید، یکسری جاها همش چرت و پرت میگه، کلمات بی معنی و نابجا که مثل همونارو رئیس جمهور ۶ کلاسه ی ما هم زیاد بکار برده ( لوکوموتیر ) . اینا همش Gibberish هست. یعنی بگی �چرا. پتلری بتک رو نیاز هسین مذپوو�. این الان Gibberish بود، مترادف Nonsense و Bullshit.
Bombastic رو میشه متورم و الکی گنده شده هم معنا کرد. یعنی در مغز پوچ ولی از صدا و گنده گویی خیلی قوی.
حالا مثال ها رو هم بررسی کنیم:
◀️ a bombastic speech/speaker : یک سخنرانی پر از لاطائلات و شر و ور و سخنان بیهود و احمقانه و مزخرف
◀️ political bombast : حرف های سیاسی دروغین، ماله کشانه، غیر اثر بخش و احمقانه و غیر واقعی
تو میمی های مجازی اصطلاح Bombastic و Mr Boombastic و Bombastic side eye رو مطمعنا شنیدید. این معنیش همون میشه
شاید Mr Boombastic به کسی اطلاق بشه که سعی میکنه دیگران را تحت تأثیر قرار بده با گفتن چیزهایی یا انجام دادن یکسری کارها که تاثیرگذار به نظر می رسند اما در واقع تاثیرگذار نیستند و حتی بی معنی هستند.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : bombast
✅️ صفت ( adjective ) : bombastic
✅️ قید ( adverb ) : bombastically
bombastic: قلمبه سلمبه
His bombastic style made him unpopular with his colleagues.

بپرس