docile

/ˈdoʊsaɪl//ˈdəʊsaɪl/

معنی: رام، رام شدنی، سر براه، مطیع، سربزیر، تعلیم بردار
معانی دیگر: حرف شنو

جمله های نمونه

1. The once docile population has finally risen up against the ruthless regime.
[ترجمه حیدر سهیلی اصفهانی] مردمی که روزگاری فرمانبر و مطیع بودند، سرانجام در برابر رژیم بی رحم قیام خواهند کرد.
|
[ترجمه گوگل]مردمی که زمانی مطیع بودند سرانجام علیه رژیم ظالم قیام کردند
[ترجمه ترگمان]مردم مطیع و مطیع، در نهایت علیه این رژیم ظالم قد علم کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The result was either docile acquiescence to the hegemony of bourgeois culture or schizophrenia.
[ترجمه گوگل]نتیجه یا رضایت مطیع هژمونی فرهنگ بورژوایی یا اسکیزوفرنی بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه آن یا تسلیم مطیع به استیلای فرهنگ بورژوا و یا schizophrenia بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Also, Dierdre is a docile baby.
[ترجمه حیدر سهیلی اصفهانی] دیردری هم بچۀ سر به راهی است.
|
[ترجمه رابرت] همچنین، Dierdre کودک حرف شنویی است.
|
[ترجمه گوگل]همچنین، دیردره نوزادی مطیع است
[ترجمه ترگمان] همچنین، \"Dierdre\" بچه docile
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Religion has been accused indeed of keeping people docile and naive.
[ترجمه حیدر سهیلی اصفهانی] البته دین متهم به فرمانبر و خام نگه داشتن مردم است.
|
[ترجمه گوگل]دین در واقع متهم شده است که مردم را مطیع و ساده لوح نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]دین نیز به این متهم شده است که مردم را مطیع و ساده لوح نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She cringed in her corner, whining and docile.
[ترجمه گوگل]او در گوشه خود به هم خورد، ناله و مطیع
[ترجمه ترگمان]او در گوشه و کنار او تکانی خورد، ناله کرد و رام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But let him out, the docile beast becomes himself-with nostrils flared, he roars.
[ترجمه گوگل]اما او را رها کنید، جانور مطیع خودش می شود - با سوراخ های بینی باز، غرش می کند
[ترجمه ترگمان]او نعره می زند: اما بذار بره بیرون، جانور مطیع خودش رو با پره های بینی اش تیز می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The two men stare at her, uncomprehending, rendered docile by her gibberish.
[ترجمه گوگل]دو مرد به او خیره می شوند، بدون درک، که از حرف های بیهوده او مطیع شده است
[ترجمه ترگمان]دو مرد به او خیره می شوند، در حالی که از حرف های نامفهوم او رام شده و رام شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Then castrate him to render him docile.
[ترجمه گوگل]سپس او را اخته کنید تا او را مطیع کنید
[ترجمه ترگمان]سپس او را تضعیف کند تا او را مطیع و مطیع سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Labradors are gentle, docile dogs.
[ترجمه گوگل]لابرادورها سگ های مهربان و مطیع هستند
[ترجمه ترگمان]Labradors، سگ های رام و رام هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Kangaroos are not as docile as they look.
[ترجمه Afshin] کانگوروها آنقدر که به نظر می رسد رام نیستند.
|
[ترجمه گوگل]کانگوروها آنقدر که به نظر می رسند مطیع نیستند
[ترجمه ترگمان]Kangaroos به آن اندازه که به نظر می آیند رام نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She rejected the traditional female roles of docile daughter and dutiful wife.
[ترجمه گوگل]او نقش های سنتی زنانه دختر مطیع و همسر وظیفه شناس را رد کرد
[ترجمه ترگمان]او نقش زن سنتی دختر مطیع و وظیفه شناس را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Has it made him more docile and thus easier to control, or has it destabilised him?
[ترجمه گوگل]آیا این امر او را مطیع تر و در نتیجه کنترل آن آسان تر کرده است یا باعث بی ثباتی او شده است؟
[ترجمه ترگمان]آیا از این بهتر است که او را رام و رام کرده و یا از دست دادن او راحت تره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However, it did not make him a docile infant.
[ترجمه گوگل]با این حال، او را به یک نوزاد مطیع تبدیل نکرد
[ترجمه ترگمان]با این همه باعث نمی شد که او یک نوزاد مطیع و مطیع باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nor will Mr Kim nuzzle docile under China's wing, though his son might.
[ترجمه گوگل]همچنین آقای کیم زیر بال چین مطیع نخواهد بود، هرچند پسرش ممکن است
[ترجمه ترگمان]و همچنین آقای کیم با وجود اینکه پسرش ممکن است مطیع جناح چین باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. With him they will be gentle and docile as lambs.
[ترجمه گوگل]با او مانند بره ها ملایم و مطیع خواهند بود
[ترجمه ترگمان]با او مثل بره ای رام و رام خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رام (صفت)
domestic, tame, amenable, docile, meek, manageable, obedient, biddable, treatable, governable

رام شدنی (صفت)
amenable, docile, obedient, tamable, tameable

سر براه (صفت)
polite, docile, obedient, arranged, tractable

مطیع (صفت)
subordinate, subject, conformable, docile, obedient, submissive, limber, biddable, dutiful, duteous

سربزیر (صفت)
docile, obedient, tractable

تعلیم بردار (صفت)
docile, treatable

انگلیسی به انگلیسی

• manageable, compliant, submissive
a docile person or animal is quiet and easily controlled.

پیشنهاد کاربران

docile ( adj ) ( dɑsl ) =quiet and easy to control, e. g. a docile child. a docile horse. docilely ( adv ) , docility ( n )
docile
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : docility
صفت ( adjective ) : docile
قید ( adverb ) : docilely
زود فراگیر - تعلیم پذیر - سر به راه - مطیع - حرف گوش کن ( درباره انسان و حیوان )
◀️ It is believed that cows and sheep are almost the same in terms of intelligence. In addition to being easier to work with, sheep are also gentle, docile, and trainable, so they can even be kept and raised as pets. Both of these animals have the same IQ level and are competent in their own ways.
...
[مشاهده متن کامل]

adjective
[more docile; most docile] : easily taught, led, or controlled
◀️His students were docile and eager to learn.
◀️a docile, well - behaved pet
DOCILELY قید
◀️The horses behaved docilely
DOCILITY داسِلِتی / اسم غیر قابل شمارش
◀️This breed is known for its gentleness and docility.

docile: مطیع، فرمان بردار ( هم برای انسان ها و حیوان ها )
Labradores are gentle, docile dogs.
a cheap and docile worker.
در مورد حیوان ( خانگی )
در مورد حیوان ( اهلی )

بپرس