blowhard


معنی: پرحرف، خود ستا، ادم لاف زن، خود ستا
معانی دیگر: (لوله ای که توسط آن پیکان یا ساچمه یا حب و غیره را با فوت کردن به هدف می پرانند) دم لوله، پرانساز، (امریکا - خودمانی) آدم لاف زن، آدم چاخان

جمله های نمونه

1. Noah was considered something of a blowhard, even by his friends.
[ترجمه گوگل]نوح حتی از نظر دوستانش چیزی بسیار سخت تلقی می شد
[ترجمه ترگمان]نوح نیز مانند دوستانش لاف و لاف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Of course, some foreign buyers are blowhards who end up destroying companies and themselves.
[ترجمه گوگل]البته برخی از خریداران خارجی افرادی هستند که در نهایت شرکت ها و خودشان را نابود می کنند
[ترجمه ترگمان]البته برخی از خریداران خارجی blowhards هستند که به نابودی شرکت ها و خودشان خاتمه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But Gassee was no mere blowhard.
[ترجمه گوگل]اما Gassee صرفاً سختگیر نبود
[ترجمه ترگمان]اما Gassee فقط لاف زن نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A filibustering blowhard of a politician, Dod would use bureaucratic wrangling to further the Federation's aims and hinder the efforts of those who would expose their chicanery.
[ترجمه گوگل]دود که یک سیاستمدار کوبنده است، از دعواهای بوروکراتیک برای پیشبرد اهداف فدراسیون استفاده می کند و مانع از تلاش کسانی می شود که شیطنت آنها را افشا می کنند
[ترجمه ترگمان]A blowhard یک سیاست مدار، از wrangling بروکراتیک برای پیشبرد اهداف این فدراسیون استفاده خواهد کرد و مانع تلاش های کسانی خواهد شد که chicanery خود را افشا خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. “No, no,” says Congressman Blowhard. “The Porkbelly plan would increase the size of an already bloated government.
[ترجمه گوگل]بلوهارد نماینده کنگره می گوید: «نه، نه "طرح Porkbelly اندازه یک دولت از قبل متورم را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]عضو کنگره blowhard می گوید: \" نه، نه، برنامه Porkbelly اندازه یک دولت جدید را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Such behavior is closer to that of a blowhard who may be insecure in his own abilities, but is certain of one thing — his own brilliance.
[ترجمه گوگل]چنین رفتاری نزدیک‌تر به رفتار آدم‌هایی است که ممکن است در توانایی‌های خود ناامن باشند، اما از یک چیز مطمئن هستند - درخشش خود
[ترجمه ترگمان]چنین رفتاری به فرد blowhard نزدیک است که ممکن است در توانایی های خود نامطمئن باشند، اما در مورد یک چیز کاملا مطمئن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The worst kind of interviewer is the blowhard.
[ترجمه گوگل]بدترین نوع مصاحبه کننده، سخت گیر است
[ترجمه ترگمان]بدترین نوع مصاحبه کننده the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't believe his nonsense. He's nothing but a blowhard!
[ترجمه گوگل]مزخرفاتش را باور نکن او چیزی نیست جز یک ضربه گیر!
[ترجمه ترگمان]حرف های احمقانه او را باور نکن اون هیچی نیست جز لاف زن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Yet there is no denying that Will has a point: The old man is a blowhard.
[ترجمه گوگل]با این حال، نمی توان انکار کرد که ویل یک نکته دارد: پیرمرد یک دمدمی مزاج است
[ترجمه ترگمان]با این حال شکی نیست که ویل حق دارد بگوید: پیرمرد لاف زن لاف زن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I don't want to sit next to that old blowhard.
[ترجمه گوگل]نمی‌خواهم در کنار آن سنگر قدیمی بنشینم
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم کنار آن لاف زن پیر بنشینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The question ahead is whether we can get Senator Porkbelly and Congressman Blowhard to agree.
[ترجمه گوگل]سوال پیش رو این است که آیا می توانیم سناتور پورکبلی و بلوهارد نماینده کنگره را به توافق برسانیم؟
[ترجمه ترگمان]سوال پیش رو این است که آیا ما می توانیم سناتور Porkbelly و نماینده کنگره blowhard را به توافق برسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To be sure, government accountants may treat the Porkbelly and Blowhard plans differently.
[ترجمه گوگل]مطمئناً، حسابداران دولتی ممکن است با طرح های Porkbelly و Blowhard متفاوت رفتار کنند
[ترجمه ترگمان]برای اطمینان، حسابداران دولت ممکن است با برنامه Porkbelly و blowhard متفاوت رفتار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرحرف (اسم)
gabber, bagpipe, blowhard, prattler

خودستا (اسم)
bighead, hector, boaster, gabber, bouncer, braggart, bragger, blowhard, blow, tinhorn, gasser, blusterer, blower, brag, bucko, braggadocio, whiffler, gascon, hot-shot, tiger, skite, swashbuckler

ادم لاف زن (اسم)
boaster, blowhard

خودستا (صفت)
ostentatious, braggart, blowhard, boastful, swank, vainglorious, self-opinionated, self-praising, stuck-up

انگلیسی به انگلیسی

• boaster, braggart

پیشنهاد کاربران

a person who likes to talk about how important they are/ a boastful or pompous person/ an arrogantly and pompously boastful or opinionated person
لاف زن و پرگو، خود رای و لجوج، خود ستا
"the segregationist blowhards who would dominate the politics of my state for a generation"/ Carolla frequently and publicly chides media personalities whom he considers blowhards
...
[مشاهده متن کامل]

blowhard: آدمی که سیس میگیره از خودش تعریف میکنه ( گنده . . . )
Noah was considered something of a blowhard, even by his friends.

بپرس