پیشنهاد
١

با چرب زبانی کردن چیزی را از کسی گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

If you describe someone or something as the cat's whiskers or the cat's pyjamas, you mean they are the best person or thing of their kind

پیشنهاد
٦

To say or do something that offends, upsets or embarrasses someone else. To say something inappropriate

پیشنهاد
٧

گفتن یه چیز نامناسب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

آخرین اجرای عمومی یا حرفه ای قبل از بازنشست شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

You do it very quickly and without thinking carefully about what you are doing

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیلی ناامید، ناراحت یا افسرده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

To move in a dramatic or affected manner

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ادامه دادن با وجود کمبود انرژی و اشتیاق To be continuing to operate with no or very little enthusiasm, energy, or resources left. I've been paintin ...

پیشنهاد
٧

تشویق کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

used when you are offering to shake hands with somebody because you agree with them or want to praise them

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

خودداری کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

اگر بازیکن توپ را قبل از صدای زنگ رها کند ( در لحظات پایانی بازی ) و بعد از اینکه زنگ پایان بازی به صدا درآمد توپ وارد سبد شود امتیازش محسوب می شود ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

To diminish one's enthusiasm, excitement, or positive outlook ( about something ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

نا امیدم کرد، انرژیمو گرفت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

تماس گرفتن مثال:the line is busy—I can't get through

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

تمام کردن I can't wait till I get through school

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

اصلأ حرفشم نزن

پیشنهاد
٧

Difficult to understand or describe because it's not clear or focused enough

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کسی یا چیزی که شدیداً ناخوشایند و غیر قابل تحمله

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

The expert or the best

پیشنهاد
٣

خیلی خوشحال و راضی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Money in form of cash or notes , not cheque or credit card

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Money in form of cash or notes , not cheque or credit card

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به طور مداوم و برای مدت زمان زیادی گریه کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Cry alot ( informal )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Cry alot ( informal )

پیشنهاد
٣

Something that make a good thing even better

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی ارزش یا کم ارزشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تازه تمام کردن چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Doing something extremely well, better than they had hoped

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

عالی عمل کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

کاملا سالم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کاملا آماده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Not know what to say ندونی چه چیزی و بگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

روحیه ماجراجویی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

محدود کردن کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کارش تمومه

پیشنهاد

Remember the past nostalgically به یاد آوردن خاطرات قدیمی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Pay for something yourself خودت پول چیزی رو پرداخت کنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کارت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

فریب دادن بقیه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

وانمودکنی ضعیف تر یا قوی تر از چیزی که هستی هستی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

یه موقعیتی که ناواضح و ناشناختست که ممکنه خطرناک یا سخت باشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

هیچ پیشرفتی نکردن ، هیچ بازده یا نتیجه موفقی نگرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

مردم فکر می کنن که کار بدی کرده اید و این را در آینده به یاد خواهند داشت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

تاثیر منفی طولانی مدت یک اشتباه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

یک دفعه ای متوجه چیزی شدن یا قبول کردن چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

اعتقادات دینی خود را عوض کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

فهمیدن یه چیز خنده دار و اینکه به نظرت خنده دار بیاد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

اهمیت چیزی را فهمیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

کاری کنی که بقیه معقول تر از قبل فکر و عمل بکنن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

کاری کنی که بقیه معقول تر از قبل فکر و عمل بکنن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مورد انتقاد شدید قرار گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

مورد انتقاد شدید قرار گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

استفاده کردن از قدرتی که موقعیتش بهش میده برای اینکه مجبور کنه که بقیه کاری رو انجام بدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

استفاده کردن از قدرتی که موقعیتش بهش میده برای اینکه مجبور کنه که بقیه کاری رو انجام بدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

استفاده کردن از قدرتی که موقعیتش بهش میده برای اینکه مجبور کنه که بقیه کاری رو انجام بدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به طور بدی تحت تاثیر قرار گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

قربانی شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

موقعیتی که مشکلات و خطرات مخفی داره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

با کسی کار کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مهم ترین و قابل توجه ترین چیز یا شخص، در مرکز توجه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

غیرقابل قبول بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

به طور نادرستی از موقعیتت استفاده کنی تا پول بیشتری به دست بیاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بدون اینکه کسی بدونه، در غیاب کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

خیلی عصبانی شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

کنترل کردن چیزی به طور جدی و موثر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

نگه داشتن یک مکان گروه یا سازمان به طور خیلی منظم و اداره کردن به طور موثر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

خیلی جدی بودن در مدیریت کردن سازمان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

معروف یا محترم شدن به خاطر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

خیلی عصبانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوستان و خانواده ، آشنایان

پیشنهاد
٢

اوضاع یهویی خیلی بی نظم ، خطرناک ، سخت یا جدال آمیز بشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بدون محدودیت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

تنبلی رو تموم کن

پیشنهاد
٣

انقدر ترسیدند که نمی تونند درست فکر کنند و نمی دونند چیکار کنند پس هیچ کاری انجام نمی دهند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

باید یک موقعیتی که دوست ندارند را قبول کنند چون نمی توانند تغییرش بدهند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

قرضی که اخلاقی به دیگران مدیون هستید نه مالی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

قرضی که اخلاقی به دیگران مدیون هستید نه مالی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

اجازه دادن شروع شدن چیز جدیدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

تلاش کردن برای بهبود دادن یک تجربه بد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ناگهانی و پیش بینی نشده به کسی سر زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

کاری انجام بدی که وضعیت چیزی خوب و قابل قبول بشه، بهتر کردن چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

گرفتن یک موقعیت اجتماعی بهتر یا پول بیشتر از قبل، موفق تر شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

شروع کردن به گوش کردن با دقت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

سریع و کاملا شکست خوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

خیلی صاف بایستی یا بشینی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیلی صاف بایستی یا بشینی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

خیلی ساکت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

یه چیزی که فقط یکبار اتفاق میافته ، تکرار نشدنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

مطیع و خوش رفتار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

خیلی احمق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

عجیب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

له شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

صاف و تخت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

خیلی سریع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

حافظه ی ضعیف داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

خیلی سنگین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

خیلی سبک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

خیلی زشت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوری کردن از کسی یا چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیلی قوی بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

همه چیز رو می بینه ، هیچ چیزی رو از دست نمیده ، خیلی هوشیار بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

خیلی زیرک ، مکار و حیله گر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیلی زیرک ، مکار و حیله گر

پیشنهاد
١

ناراحت بودن به خاطر اینکه با بقیه افراد اون جمع متفاوت هستید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی که روش و موقعیتشو عوض می کنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

حیله گر و غیر قابل اعتماد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

گرفتن و کنترل کردنش سخته

پیشنهاد
٢

خسته و داغون

پیشنهاد
٢

ژولیده و کثیف ، نامرتب

پیشنهاد
٥

ژولیده و کثیف ، نامرتب

پیشنهاد
١

خسته و داغون

پیشنهاد

خیلی عصبانی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیلی آزاد، کاملا آزاد، بدون محدودیت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

خیلی آزاد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

سرت خیلی شلوغ باشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

واقعا سریع حرکت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اصلا نتونی ببینی، بینایی ضعیفی داشته باشی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

مکان مورد علاقه ای که وقت زیادی رو در اونجا میگدرونی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مخفی شدن از کسی یا چیزی ، ظاهر نشدن در اجتماع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

کاملا ایده آل بودن برای کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

تعداد زیاد از آن در یک منطقه هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تعداد کمی از آن در یک منطقه هست

پیشنهاد
٢

آرزو کردن برای ناپدید شدن ، آرزو کردن برای داشتن راه فرار از آزرده شدن یا خیلی خجالت کشین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

ایجاد کردن شرایط خوب و مناسب برای رخ دادن چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

شروع کردن به تولید کردن یا عمل کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

خوب و موفق شروع شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

عوض کردن نظر و استدلال ، تغییر نگرش دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

عوض کردن نظر و استدلال ، تغییر نگرش دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

عوض کردن نظر خود یا قبول کردن موقعیت دیگری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در موقعیتی که شخصی ممکنه که چیزی بگه یا انجام بده که نتیجه بدی ایجاد کنه و مردم رو عصبانی کنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

داشتن نگرش یا نظری که ممکنه مردم رو ناراحت کنه یا آزار بده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

نپذیرفتن عوض کردن نظر و رفتار

پیشنهاد

کاری کنی که نظرهای اونها کم تاثیر تر به نظر بیاد با انجام دادن یک کار پیش بینی نشده

پیشنهاد

کاری کنی که نظرهای اونها کم تاثیر تر به نظر بیاد با انجام دادن یک کار پیش بینی نشده

پیشنهاد
٥

کاری کنی که نظرهای اونها کم تاثیر تر به نظر بیاد با انجام دادن یک کار پیش بینی نشده

پیشنهاد
٠

یک دفعه ای برای کسی مشکل درست کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

( سرباز ) پیشروی کردن به سمت مکان دلخواه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

عقاید و علایق مشابه

پیشنهاد
١

اگر شرایط خیلی سخت یا جدی بشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

متوقف کردن چیزی به خاطر اینکه احساس کنی ارزش ادامه دادن رو نداره ، دست کشیدن از فعالیتی که بی فایده هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

ناخوشایندتر ، غیر قابل قبول تر ، یا سخت تر از قبل شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

- درست کار نکردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

- به طور منفی یا انتقادی یا احساسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

- مشکل مالی داشتن در شرایط فقر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

- آسیب دیدن فیزیکی یا احساسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

تلاش کردن برای رفتار کردن به بهترین نحو ممکن ، خیلی مودب بودن

پیشنهاد
١

مقابله کردن و ایجاد کردن بهترین نتیجه از یک موقعیت بد ، بدشانسی ، ناخوشایند

پیشنهاد
٢

مثبت باشی درباره یک شرایطی که دوستش نداری ولی نمی تونی عوضش کنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

الان ناخوشاینده ولی درآینده خوب میشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

خوبه برخلاف این که اولش ممکنه بد به نظر میاد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

سود بردن از دوچیز متفاوت به طور همزمان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به خوبیه بهترین نیست ، چیزی که واقعا می خواین نیست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

کسی یا چیزی که یک کم با بهترین بودن فاصله داره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

تغییر نظر دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به درد خوردن، به کار آمدن در آینده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کار بیشتری انجام دادن یا چیز بهتری از چیزی که قبلا انجام داده شده است انجام دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

شرکت کردن در یک کار موفق و سودآور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

شرکت کردن در یک کار موفق و سودآور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

دوباره به کار برگشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

به صورت عادی کار نکردن ( شاید بخاطر مریضی یا جراحت )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

یک مکان خیلی شلوغ با مردمی که همیشه سخت در حال کار کردن هستند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

خنده آور یا شوخ رفتار کردن معمولا برای سرگرم کردن دیگران

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

جدی نگرفتن چیزی، احمقانه رفتار کردن، سرسری گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

خنده آور یا شوخ رفتار کردن معمولا برای سرگرم کردن دیگران

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بچگانه رفتار نکن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

متوقف کردن انجام دادن کاری که مردم زیادی دوست ندارند یا موافق نیستند باهاش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

سعی کردن برای رفتار کردن یکسان با دو گروه متفاوت از مردم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

درگیر شدن در فعالیت موفق دیگری یا انجام دادن کاری مشابه با آن برای به دست آوردن موفقیت مشابه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دیدن یا فهمیدن اتفاقی هنگامیکه دارن کاری رو انجام می دهند ( معمولا یک کار زشت )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلاش کردن برای فهمیدن احساسات کسی باتوجه به چیزی که گفته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

فرستادن یک پیام کوتاه ، کارت پستال یا ایمیل ، تماس تلفنی، یادداشت گذاشتن

پیشنهاد
١

دوچیز خیلی مشابه هستند اگرچه چیز دوم بدهست در حالیکه اولی نیست

پیشنهاد
١

تفاوت کمی بین دوچیز وجود داره

پیشنهاد
١

دوچیز خیلی مشابه هستند اگرچه چیز دوم بدهست در حالیکه اولی نیست

پیشنهاد
١٣

تصمیم بگیری که چیزی تموم شده و شما نمی خواهید دوباره در موردش فکر کنید

پیشنهاد
١٥

تموم کردن چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به طور واضحی دو چیز را از هم جدا کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

جوری رفتار کنی که ازت انتظار نمیره، به طور غیرقابل قبول یا نامناسب رفتار کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

مشابه به

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

نامناسب، کاری که نباید انجام داده می شد یا چیزی که نباید گفته می شد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نظر میاد کسی چیزی رو به دست میاره ( چیزهای خوب : کار، جایزه )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

پیشرفت زیاد و قابل توجهی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

خیلی موفق شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

انجام دادن هرکاری که لازم باشه برای انجام دادن یا به دست آوردن چیزی بدون توجا به اینکه اونکار چقدر سخت باشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

انجام دادن هرکاری که لازم باشه برای انجام دادن یا به دست آوردن چیزی بدون توجا به اینکه اونکار چقدر سخت باشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

خیلی زیاد تلاش کردن ، خیلی کار کردن برای انجام دادن چیزی

پیشنهاد
١

خیلی زیاد تلاش کردن ، خیلی کار کردن برای انجام دادن چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

غمگین و افسرده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

یک کار سخت که زمان و انرژی زیادی برای انجام شدن میبره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

خیلی طولانی و خسته کننده

پیشنهاد
٣

لیست خیلی بلند از کاری هایی که باید انجام بشه

پیشنهاد
٨

به طور خلاصه

پیشنهاد
٦

در جواب سوال هایی به کار میره که توش از how long استفاده شده. در مواقعی که پاسخ دهنده جواب رو نمیدونه یا نمی خواد حدس بزنه، در مواقعی که جواب قطعی بر ...

پیشنهاد
٥

رفتن از مکانی بدون هیچ پشیمونی و احساس غم

پیشنهاد
٣

بدون هیچ پشیمونی و احساس غم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

خیلی زیاد تلاش کردن برای خشنود کردن یا کمک کردن به کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

خیلی زیاد تلاش کردن برای خشنود کردن یا کمک کردن به کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

از روشی اومده که درست یا رسمی نیست، به طور غیر مستقیم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

از روشی اومده که درست یا رسمی نیست، به طور غیر مستقیم

پیشنهاد
٦

اجناس دزدیده شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

( اشیاء ) کم تر اهمیت داده می شور ، یک چیز دیگر مهم تر می شود، ( شخص ) شما اجازه میدید که بقیه همه قدرت ، اهمیت و مسئولیت رو داشته باشند، کناره گیر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

از همه شهرها دوره، یک جای دور افتاده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

از همه شهرها دوره، یک جای دور افتاده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

از همه شهرها دوره، یک جای دور افتاده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

کم تر اهمیت دادن به چیزی ، کم تر روش فکر میشه یا بهش توجه میشه، به تاخیر افتاده یا معلق شده ، الان انجام ندادن و بعدا رسیدگی کردن به چیزی

پیشنهاد
١

خیلی خوب مکانی یا شخصی یا چیزی را بشناسی ، مثله کف دستت چیزی رو بشناسی

پیشنهاد
٢٣

اگه تو کمکم کنی منم بهت کمک می کنم

پیشنهاد
١

انجام دادن کاری وقتی دیگران نمی تونند ببینند که چه کار می کنید ( معمولا چیزی که اون شخص نمی تونه بپذیره ) ، وقتی که کسی حواسش نیست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

( عامیانه ) 1 - عصبانی کردن ، آزار و اذیت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

( عامیانه ) 1 - عصبانی کردن ، آزار و اذیت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

( غیر رسمی ) به طور مدوام از کسی بخوای کاری رو انجام بده یا ازشون به طور آزاردهنده ای انتقاد کنی ، گیر دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

( غیر رسمی ) خیلی سخت کار کردن، تلاش زیادی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

( غیر رسمی ) خیلی سخت کار کردن، تلاش زیادی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

( غیر رسمی ) خیلی سخت کار کردن، تلاش زیادی کردن

پیشنهاد
٨

انجام دادن اون کار خیلی سخت یا غیر ممکنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

( انجام دادن قتل ) به طور بیرحمانه و بی احساسانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

( غیر رسمی ) ( برای فیلم ) خیلی پر خشونت بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

خیال کسی را راحت کردن، ترس و نگرانی کسی رو از بین بردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیال کسی را راحت کردن، ترس و نگرانی کسی رو از بین بردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

( برای ماشین ) اونجوری که میخوای کار نمی کنه، غیر قابل پیش بینی رفتار کردن

پیشنهاد
١٢

داشتن شخصیت یا توانایی فکر کردن یا عمل کردن یا شکل دادن ایده ها بدون تحث تائثیر بیرون قرار گرفتن، خود مختار بودن

پیشنهاد
٢

احساس آسودگی کردن به خاطر اینکه یک نگرانی رفع شده است

پیشنهاد

احساس آسودگی کردن به خاطر اینکه یک نگرانی رفع شده است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اطلاعات یا توصیه خواستن از کسی که بیشتر از شما در اون زمینه میدونه

پیشنهاد
٤

( غیر رسمی ) نمی تونی از فکر کردن یا حرف زدن در مورد چیزی دست برداری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

یک خصوصیت خاص و قابل توجه که کسی یا چیزی را استثنایی می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

یاد گرفتن یا حفظ کردن چیزی به طور کامل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

مصمم بودن برای به دست آوردن چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

به اندازه ای که یک فرد راضی بشه بدون محدودیت مثال: please eat to your hearts content لطفا به هر اندازه ای که دلتون می خواد میل کنید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

به اندازه ای که می خوای انجامش میدی به خاطر اینکه ازش لذت می برید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

یک چیز ( معمولا انتقادی ) رو جدی بگیری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

یک مکالمه جدی با کسی داشتن و آشکارا بیان کردن احساسات خود

پیشنهاد
١٢

شما تحسین می کنیدشون به خاطر اینکه مثل شما رفتار یا فکر می کنند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

شروع به احساس ناراحتی یا نگرانی کردن ، اندوهگین شدن ناراحت شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی رو خیلی ناراحت کردن ( معمولا کسی که عاشقتونه ) ، قلبه کسی رو شکستن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

عوض کردن نظرتون یا روشی که احساس می کنید ، تغییر عقیده دادن

پیشنهاد
٢

منظور بدی نداشتن ، خوش قلب بودن

پیشنهاد
٢

قلب کسی از هیجان یا شادی یک لحظه نزدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

نگرانی های مخفیت رو با کسی در میون بذاری ، احساسات شخصیت رو به کسی بگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

احساساتی را ( با کسی ) در میان گذاشتن ( معمولا یک چیز چشمگیر )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به اشتراک گذاشتن عمیق ترین احساسات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

خیلی عصبانی بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

خیلی فقیر بودن در حدی که به اندازه زنده موندن پول درمیارند

پیشنهاد
٢

حرف زدن با کسی به طور خصوصی

پیشنهاد
٠

قلب کسی در دهانش آمدن ( از ترس ) به شدت ترسیدن و اضطراب داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

ساکت ماندن، واکنش ندادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

قبول کردن موقعیت و باعزم بهش رسیدگی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

برخلاف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

آزار دادن یا عصبانی کردن کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

رد کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

دخالت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

دخالت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به طور مستقیم از کسی شنیدن، با حرف زدن نه نوشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

راز نگهدار بودن، به کسی نگفتن راز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

راز نگهدار بودن، به کسی نگفتن راز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

گفتن اینکه چیزی رو باور دارید یا ازش حمایت می کنید ولی انجام ندادن هیچ کاری برای حمایت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

خیلی مشتاق بودن برای شنیدن چیزی

پیشنهاد
٤

گوش نکردن یا توجه نکردن ، فورا فراموش کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

پاسخ دادن به شرایط همون موقع که اتفاق افتاده ، جلوتر تصمیم گیری نکردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در خیال کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک اتفاق یا شرایطی که به طور پیش بینی نشده ازش چیزی یاد میگیری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

باعث شد برای اولین بار بفهمم که ، فهمیدن حقیقت چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

هیچ واکنشی ندادن ، تعجب خود را نشان ندادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

هیچ واکنشی ندادن ، تعجب خود را نشان ندادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

not bat an eye هیچ واکنشی ندادن ، تعجب خود را نشان ندادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیچ واکنشی ندادن ، تعجب خود را نشان ندادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در یک چشم بهم زدن ، خیلی سریع ، در زمان خیلی کمی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوب کار نکردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

شروع کردن به خراب شدن و بد شدن بخاطر اینکه قدیمی هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

نگاه سریع کردن به چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

سوپرایز و شوکه کردن مردم My best friend's pink hair definitely raised a few eyebrows at our very strict school. موهای صورتی بهترین دوستم در مدرسه جد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

موافق بودن با یکدیگر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آگاه بودن نسبت به همه مشکلات که ممکن وجود داشته باشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

نتونی نگاه کردن بهش رو متوقف کنی به خاطر اینکه خیلی زیبا یا جالبه

پیشنهاد
١

نمی تونست چیزی رو که می بینه باور کنه

پیشنهاد
٢

شوکه یا سوپرایز شدن

پیشنهاد
١

کسی مجبورت می کنه که به نظرش گوش بدی و سعی می کنه مجبورت کنه که قبولش کنی

پیشنهاد
٠

باعث بشی یکی یک نظر یا عقیده رو قبول کنه

پیشنهاد
٠

انتقادکردن یا شکایت شخصی از کسی کردن

پیشنهاد
١٩

گفتن چیزی که خیلی وقته می خواستی بگی و بعد از گفتن اون چیز احساس بهتری کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

خیلی آزاردهنده

پیشنهاد
٢

توجه بیش اندازه به اینکه کسی چی کار میکنه به طور آزاردهنده یا تهدید کننده ای

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

اعتراف کردن به کار اشتباه خود ، گفتن حقیقت در مورد کار اشتباه خود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به طور خیلی عصبانی دعوا کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

هیچ واکنش احساسی نشون ندادن وقتی که یک چیز بدی رخ داده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

خیلی دلواپس ، نگران یا نا امید یا مضطرب شدن درمورد چیزی ( معمولا در حالت استمراری به کار میره )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

آرام باش ( معمولا با حالت دستور گفته میشه )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

در حضور شخص دیگر نه با تلفن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

باتوجه به ظاهر چیزی ، در نگاه اول اینجوری به نظر میرسه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

چیزی رو همینجوری که به نظر میرسه قبول کنی بدون اینکه فکر کنی ممکنه کاملا اونجوری که به نظر میرسه نباشه

پیشنهاد
٦

چیزی رو همینجوری که به نظر میرسه قبول کنی بدون اینکه فکر کنی ممکنه کاملا اونجوری که به نظر میرسه نباشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

وانمود کنی که درباره چیزی خوشحالی وقتی که خوشحال نیستی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

خودتو خوشحال تر ، راحت تر یا قوی تر از چیزی که هستی نشون بدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

نخندی یا حالت چهرتو تغییر ندی اگرچه که میخوای بخندی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

نشون بدی که چیزی رو دوست نداری با نشون دادن حالت چهره ناخوشایند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تا جایی که ممکنه کم تر حرف بزنی تا از دعوا دوری کنی ، خود را درگیر نکردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

تا جایی که ممکنه کم تر حرف بزنی تا از دعوا دوری کنی ، خود را درگیر نکردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

با عصبانیت حرف زدن با کسی ، به کسی تندی و تحکم کردن، تشر زدن

پیشنهاد

به اندازه کافی پول داشته باشی که زندگی کنی یا کارتو ادامه بدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بدون فکر کردن طولانی درمورد چیزی یا نگاه کردن به چیزی که قبلا در موردش نوشته شده

پیشنهاد
١١

بدون فکر کردن طولانی درمورد چیزی یا نگاه کردن به چیزی که قبلا در موردش نوشته شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

کاملا قبول کردن یا فهمیدن چیزی ( غیر رسمی ) معمولا به صورت منفی can't get your head around به کار میره

پیشنهاد
٦

باعث بشی یکی بخواد کاری رو انجام بده که قبل نمی خواسته انجام بده ( معمولا یه کار احمقانه )

پیشنهاد
٨

از کسی بخوای کاری رو انجام بده که انجام نخواهد داد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کنترلتو از دست بدی یا وحشت کنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

کنترلتو از دست بدی یا وحشت کنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آرام ، با ثبات ، معقول و خونسرد بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

آرام ماندن مخصوصا در شرایط سخت یا خطرناک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

آرام ، با ثبات ، معقول و خونسرد بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

آرام ماندن مخصوصا در شرایط سخت یا خطرناک

پیشنهاد
٥

چیزی نداره که بتونه باهاش از ادعاش یا موقعیتش حمایت کنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

حفظ کردن فاصله با شخصی ، دوری کردن از دوستی کردن با کسی یا درگیر شدن احساسی با اون ها ، از کسی دوری کردن، ( به کسی ) نزدیک نشدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

حفظ کردن فاصله با شخصی ، دوری کردن از دوستی کردن با کسی یا درگیر شدن احساسی با اون ها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترغیب کردن یا مجبور کردن کسی برای انجام دادن کاری که واقعا نمی خواسته انجامش بده

پیشنهاد
١

سرد یا غیر دوستانه برخورد کردن با کسی بدون هیچ دلیلی ، نادیده گرفتن کسی

پیشنهاد
٣

حمایت کردن کسی در زمان سختی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

همدردی یا حمایت در زمانی که دردسری وجود داره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مردم رو برای یک چیز منفی که براش اتفاق افتاده سرزنش می کنه و این احساسات رو تا آخر عمرش داره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

اهل کشمکش و مرافعه، همیشه ناراضی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

علت اختلاف، مایه ی نفاق، موضوع دعوا ، چیزی که مردم در موردش موافق نیستن

پیشنهاد
٢

از ته دل احساس کردن، احساس ژرفی نسبت به چیزی داشتن

پیشنهاد
٨

تو یک کاری انجام دادی که منو آزار داده و ما باید در موردش باهم بحث کنیم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

قبول نکردن تغییر وضعیت

پیشنهاد
٨

همون کاری رو انجام بدی که دیگران ( معمولا اعضای خانوادت ) قبلا انجام دادند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

اقدام قاطع کردن، مؤکد اصرار کردن، سخت مقاومت کردن، دو پای خود را در یک کفش کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

خیلی خوش شانس یا موفق بودن در یک شرایط سخت بدون رنج بردن از نتایج منفی بزرگ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

خیلی خوش شانس یا موفق بودن در یک شرایط سخت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

تو دست و پای کسی بودن ، کارهای کسی رو مختل کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تو دست و پام هستن ، کارهامو مختل می کنند

پیشنهاد
٢٥

شروع بدی داشتن ( در یک رابطه یا فعالیت )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

عادت کردن به چیزی، احساس کنی می تونی از عهده شرایط بر بیای

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

تجربه کردن اضطراب یا نگرانی قبل از تلاش کردن برای انجام کاری معمولا به قدری که فرد از انجام اون کار خودداری می کنه

پیشنهاد
٤

همیشه عادی باشی و واقع گرا ، آرام و ثابت و معقول و واقع گرا باشی ، خیلی احساساتی واکنش ندی یا تحت تاثیر هر تغییری در شرایط قرار نگیری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

خیلی سرت شلوغ باشه، پر مشغله

پیشنهاد
٥

روی پای خود وایستادن، مستقل بودن، مراقب خود بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ادامه ندادن درگیر شدن در کاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کمک کردن ( مثلا برای جابجا کردن چیزی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در دسترس، نزدیک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

با هدف از دست ندادن یا فراموش نکردن توانایی یا دانش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای اولین بار امتحان کردن

پیشنهاد
٧

برای اولین بار امتحان کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

فروخته شدن به یک صاحب جدید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

مستقیم یا از تجربه یا دانش خودتون

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

از کنترل خارج شدن، پر هرج و مرج و غیر قابل کنترل شدن یک موقعیت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

تلاش کردن برای انجام دادن کاری، شروع کردن چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به کسی اجازه بدی هرکاری که می خواد بکنه، به کسی آزادی کامل بدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

یک قانون کلی که در بیشتر چیزها درسته، قانون کارآمد و کلی

پیشنهاد
٧

متفاوت از هرچیز دیگه دیده میشه در محدوده خودش ( معمولا منفی ) ، خیلی آشکار بودن ، انگشت نما بودن

پیشنهاد
٩

رنج کشیدن از یک چیز ناخوشایند یا یک نتیجه ویرانگر ( مخصوصا از دست دادن کلی پول )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تشخیص دادن یا به یاد آوردن به طور کامل ، واضح ، یا درست

پیشنهاد
٩

آرزو کردن برای خوش شانسی یا موفقیت در کاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

1 - کاملاً آشنا بودن به، کاملاً وارد بودن، مثل آب خوردن بلدبودن 2 - در دسترس داشتن، حاضر و آماده داشتن، کاملاً در اختیار داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

داره در موردش بحث میشه، آماده شده ولی هنوز عمومی نشده

پیشنهاد
٢

خراب کردن چیزی مثلا: نقشه یا جلوگیری کردن از موفق شدن آن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

شروع کردن به گفتن برعکس چیزی که قبلا گفتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

خشمناک شدن، از جا دررفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

یک سو تفاهم بین شما و کسی وجود دارد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک سو تفاهم بین شما و کسی وجود دارد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

تنها انجام دادن ، بدون کمک دیگران انجام دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

به کار کردن ادامه میده ولی پیشرفت کمی می کنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کند یا متوقف کردن انجام کاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

یک کسی که توی وسیله نقلیه می شینه و تلاش می کنه راننده رو راهنمایی کنه یا از مهارت رانندگیش انتقاد می کنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

برای انجام کاری آماده شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به صورت جسمی و روحی خسته بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

راه و چاه را به کسی نشان دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

به یکی نشون بدی چطوری یک کار یا فعالیتو انجام بده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیوستن به بحث وقتی دیگر شرکت کنندگان نمی خواهند که اینکار را بکنید ، بدون اینکه کسی بپرسد نظر خود را گفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

برای کار :کساد، کم رواج، خیلی موفق نبودن برای اشخاص: آرام و افسرده، دل مرده، ناراحت بودن و انرژی نداشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

ریسکی کنی که باعث مشکل یا خطر بشه ( معمولا در حالت استمراری به کار میره )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دوری کردن از چیزی یا کسی به خاطر اینکه برای شما خطرناکه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

بودن در شرایط مساوی ( معمولا شرایط سخت )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

یه چیزی بگی یا انجام بدی که باعث ایجاد مشکل بشه معمولا وقتی که تلاش می کنی یک موقعیت رو تغییر بدی که بقیه مردم نمی خواهند تغییرش بدهند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

خرج کردن یه عالمه پول معمولا برای مهمانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

در شخصیت شما نیست یا مخالف عقاید شماست انجام دادن یا گفتن اون

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بذاری حوادث تو رو با خودشون پیش ببرن بدون اینکه هیچ تصمیمی بگیری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

خیلی خوب و عمیق بخوابی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

لرزیدن به خاطر ترس یا نگرانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

شخصی در یک موقعیت خوشحال و راحت هست به خاطر اینکه در اون خوب هست در چیزهایی که به آن مربوط است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

شما در یک موقعیت خوشحال و راحت هستید به خاطر اینکه شما خوب هستید در چیزهایی که به آن مربوط است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

به شما چیزهای مهمی که بقیه می دانند گفته نمی شود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

متعلق بودن به سطح اجتماعی خیلی بالا ، قدرتمندترین و قویترین سطح جامعه

پیشنهاد
٦

فهمیدن اینکه موقعیت قبل از اینکه که تو درگیر موضوع بشی چجوری بوده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

پایین ترین و کم ترین مقدار ممکن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

خیلی خوشحال بودن

پیشنهاد
٧

آنها هیچ آگاهی در مورد جهان واقعی ندارند

پیشنهاد
٤

ایده های کسی واقع بینانه نیست ، بی توجه به اطراف بودن یا عجیب رفتار کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شکست خوردن، مردن

پیشنهاد
١٢

یک چیزی که شما رو یهویی به واقعیت برمی گردونه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

یک چیزی که شما رو یهویی به واقعیت برمی گردونه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

یه چیز جدید، هیجان انگیز تر ، متفاوت و خوشایند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

نا معلوم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

همه می تونستن حسش کنند، همه جا

پیشنهاد
٦

انجام دادن یک کاری که بقیه می کنند برای به دست آوردن سودی که از آن کارها می برند

پیشنهاد
٦

کسی رو مطلع کردن یا اطلاعات بروز رو بهشون دادن

پیشنهاد
٥

توضیح دادن موقعیت به کسی، مطلع کردن کسی

پیشنهاد
٥

دیر خوابیدن و زود بیدار شدن

پیشنهاد
٢

با حال بد از خواب بیدار شدن و کل روز اون حال بد رو داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

با عصبانیت واکنش دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

تصمیم گیری رو به تاخیر می اندازید یا نمی تونید از بین دوچیز انتخاب کنید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

با عصبانیت واکنش نشون دادن ( غیررسمی ) ، به طور غیر قابل کنترل عصبانی شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

داشتن یک توضیح برای چیزی که قبلا نمی تونستید بفهمید

پیشنهاد
٢

شروع به کار کردن در یک سطح پایین از یک سازمان بخاطر اینکه شما یک کار بهتر در همون سازمان می خواهید در آینده، یک کاری انجام بدی که باعث ایجاد فرصت های ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Come home to somebody: کاملا فهمیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

یک جایی که در اونجا احساس راحتی می کنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

ترک کردن جایی، شروع کردن سفر، رفتن به خونه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

باعث معروف شدن یک مکان شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

سفر کردن بین دو مکان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

سفر کردن بین دو مکان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در یک لحظه سرنوشت ساز در تاریخ، در لحظه انتخاب یا تغییر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

یک مکان دورافتاده و کمتر شناخته شده، مکانی که دوره از جایی که مردم زندگی می کنن یا میرن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

قبلا خوب بوده ولی دیگه نیست، افت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک کار خیلی سختی که تلاش خیلی زیادی برای دوره طولانی نیاز داره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک کار خیلی سختی که تلاش خیلی زیادی برای دوره طولانی نیاز داره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

یک کار خیلی سختی که تلاش خیلی زیادی برای دوره طولانی نیاز داره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

فکر کردن و رفتار کردن به طور غلط

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

فکر کردن و رفتار کردن به طور درست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

راست کار خودته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

این برات عالیه، دقیقا چیزیه که مناسبه سلیقته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

این برات عالیه، دقیقا چیزیه که مناسبه سلیقته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خیلی آزردن و ناامید کردن کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

در یک موقعیت خسته کننده بدون هیچ امیدی برای هیجان یا آینده کاری ، حالت زندگی یا کار بدون تغییر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

وقتی گفته میشه که دویا چند نفر هم دیگر را اتفاقی ببینند نه عمدی I hope our paths cross again: امیدوارم دوباره به زودی همدیگر را ببینیم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

شخص یا چیزی که دیگه نمی خوانش یا ازش استفاده نمی کنن به خاطر اینکه پیر یا قدیمی شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

اون شخص یا چیز خیلی محبوب هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

اون شخص یا چیز خیلی محبوب هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

تولید کردن یک نتیجه مثبت ، نتیجه ای که می خوای

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

یک فعالیت یا کاری که برای به دست آوردن پولی که نیاز داری ، مهمترین یا تنها منبع درآمد کسی

پیشنهاد
٢

یک چیزی خیلی عالیه ، خیلی جالبه

پیشنهاد
٠

یک چیزی خیلی عالیه ، خیلی جالبه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

احساس حماقت یا شرمساری کردن به خاطر کاری که قبلا انجام دادی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

احساس حماقت یا شرمساری کردن به خاطر کاری که قبلا انجام دادی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

انجام دادن کاری تا آخر حتی اگر خیلی سخت باشه یا زمان زیادی ببره

پیشنهاد
٤

داشتن یک خاطره ناخوشایند از چیزی ، تاثیر منفی روی کسی گذاشتن

پیشنهاد
١٢

یعنی انجام دو کار خوب یا داشتن دو چیز خوب به طور همزمان غیر ممکنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

یک مزیت اضافه یا جنبه مثبت برای چیزی که خودش مثبت یا سودمند درنظر گرفته میشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

برانگیختن اشتها یا اشتیاق کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

یعنی اینکه کسی ترجیح میده غذاهای شیرین بخوره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

باعث میشه که آب دهن کسی راه بیافته ، باعث میشه که بخوای بخوریش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

یک نقطه ضعف که می تونیم ازش بهره ببریم یا سود ببریم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک نقطه ضعف که می تونیم ازش بهره ببریم یا سود ببریم

پیشنهاد
٦

وقتی که شرایط جدی یا سخت میشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

داشتن چیزی برای شکایت کردن درمورد آن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

نظر یا عقیده قوی داره و می خواد همه رو متقاعد کنه که خودش درست میگه ( معمولا برای انتقاد به کار میره )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

پل های پشت سر خود را خراب کردن، کاری کنی که برگشتن به وضعیت قبلی خودت رو ناممکن کنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

سعی کردن برای به دست آوردن چیزی که احتمالا نمی تونید به دست بیارید.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

روش و رفتار یک شخص جلوی او را از رسیدن به اهدافش خواهد گرفت و باعث بیشترین مشکلات او هست ، مانع درونی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیلی عصبانی بودن و اعتراض کردن با صدای بلند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به تاخیر انداختن انتقاد کردن یا پرسیدن از کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به تاخیر انداختن انتقاد کردن یا پرسیدن از کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بین دعوای شدید دونفر گیر کردن که برات بی طرف بودن رو سخت می کنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

انجام دادن تصمیم گیری های مهم و قدرت کامل داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

همیشه مورد سرزنش و انتقاد بودن برای هر اتفاقی که رخ می ده

پیشنهاد
٢

کاری رو انجام بدی یا چیزی رو بگی که یک شرایط بد رو بدتر کنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به طور عمد چیزی رو بگی یا کاری رو انجام بدی که به کسی آسیب بزنه یا ناراحتشون کنه، انجام دادن یا گفتن چیزی مخصوصا انتقادی، ناخوشایند مخصوصا به کسی که ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به یکی با تنفر و خشم نگاه کنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به یکی با تنفر و خشم نگاه کنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اجازه ندی که بقیه ذهنت ، ایده هات و قوانینتو عوض کنن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

کاری رو خیلی زود انجام بدی قبل از زمانیکه باید انجام بدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

با یک شرایط سخت روبرو شدن و قاطعانه عمل کردن و ازش دوری نکردن ، انجام دادن یا قبول کردن یک چیز ناخوشایند بعد از یک دوره تعلل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

خیلی کثیف، نامرتب، چیزی که خیلی بد انجام شده

پیشنهاد
٣

رفتار کردن به طور خیلی بد اخلاق یا عصبانی ، آزرده

پیشنهاد
٠

با انجام یک عمل دو نتیجه کارآمد رو به دست بیاری

پیشنهاد
٣

قاطعانه عمل کردن، مقابله کردن با یک مشکل یا شرایط سخت به طور مستقیم و با اعتماد به نفس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

پرسیدن غیر رسمی، با مردم به صورت غیر رسمی صحبت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

نامه کاغذی ( در مقایسه با ایمیل به کار میره )

پیشنهاد
٥

با عجله کاری را کردن و به طور بی دقت و بی معنی کاری را کردن ، انجام دادن کاری به طور نامنظم یا کنترل نشده و آرام و عاقلانه فکر نکردن ، تلاش زیادی برا ...

پیشنهاد
٢

زود گذز ، بی تاثیر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

ایده اینکه قویترین یا بی رحم ترین فرد در یک جامعه یا گروه زنده میمونه ، اشخاصی موفق ترند که قوی تر هستند و اهمیتی نمی دهند که دیگران آسیب می بینند یا ...

پیشنهاد
٢

اتاق کمی یا فضای کمی درجایی وجود دارد

پیشنهاد
١٧

ایجاد کردن یک موقعیت بحرانی یا مشکل دار ، کاری کنی یا چیزی بگی که باعث دعوا و ناسازگاری بین مردم بشه

پیشنهاد
١

بصورت اتفاقی رازی یا چیزی رو به مردم گفتید که نباید می گفتید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

یک موقعیت و شرایط خوب به یک موقعیت بد تبدیل میشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کار زیادی انجام میدم ولی همش بی فایده هست ، کار بیهوده کردن، آب در هاون کوبیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کار زیادی انجام میدم ولی همش بی فایده هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

زیاد خوردن

پیشنهاد
١

دلشوره داشتن ، خیلی مضطرب بودن ، عامیانه ) بسیار دلواپس و عصبی بودن ( مثلاً قبل از امتحان یا نطق ) ، دلهره داشتن

پیشنهاد
٥

دلشوره داشتن ، خیلی مضطرب بودن ، عامیانه ) بسیار دلواپس و عصبی بودن ( مثلاً قبل از امتحان یا نطق ) ، دلهره داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

وقتی گفته میشه که یک کسی رازی رو بهتون گفته ولی شما نمی خواهید بگویید که چه کسی بوده است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اختیارات تام دادن، آزادی عمل دادن ، آزادی کامل

پیشنهاد
٣

شروع کردن کاری به طور مصمم ، عزم خود را جزم کردن

پیشنهاد
٥

شروع کردن کاری به طور مصمم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

یک اشتیاق قوی برای سفر کردن ( bug در اینجا معنی ویروس می دهد )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

آزارش به مورچه هم نمی رسه، هیچوقت به کسی آسیب نمی زنه و بی آزاره

پیشنهاد
٠

ممکنه خشن و خشم آلود به نظر بیاد ولی واقعا نیست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

موش آزمایشگاهی ، کسی که ایده های جدید و روش ها و شیوه های درمانی روشون آزمایش میشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کسی که خیلی دوستانه نیست و احساساتشو بروز نمیده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کسی که دوست نداره با بقیه باشه ، کسی که دوست داره کارهاشو خودش انجام بده نه با مردم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

1. کسی که باهوشه یا بامهارته طوریکه هیچ کس نمی دونسته یا پیش بینی نمی کرده 2. کسی که پیش بینی نشده مسابقه رو میبره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

وقتی که توی شرایط سختی هستی مخصوصا شرایطی که آزمایش می کنه که می تونی به مردم اعتماد کنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

بهترین کاری که می تونی انجام بدی که نتیجه ای که می خوای رو به دست بیاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بهترین کاری که می تونی انجام بدی که نتیجه ای که می خوای رو به دست بیاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

به نظر میاد اتفاق می افته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به اول یک پروژه برگردی به خاطر اینکه تلاش های قبلیت شکست خورده است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

انجام دادن یک کار مهم یا سخت که مدت زیادی به انجام دادنش فکر می کردین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کسی را مجبور می کنی که درستی حرف خود را ثابت کند یا ثابت کنند که کاری رو که می گویند انجام خواهند داد بخاطر اینکه اونها رو باور ندارید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

همون کاری رو انجام میدی که بقیه انجام داده اند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسئولیت اشتباه یا تصادف یا یک تصمیم مهم را قبول نکردن

پیشنهاد
٤

صادقانه به کسی گفتن در مورد اینکه به چه چیزی فکر می کنید یا چه برنامه ای دارید

پیشنهاد
٦

صادقانه به کسی گفتن در مورد اینکه به چه چیزی فکر می کنید یا چه برنامه ای دارید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاری رو خوب انجام بدی تا چیزی که میخوای رو به دست بیاری ( غیر رسمی و معمولا به صورت if you play your cards right. . . . به کار میره )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در شرایط منصفانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

همکاری کردن با هدف به دست آوردن چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

با ابتکار خودمون بدون کمک خواستن از کسی دیگر

پیشنهاد
٠

یکی مسئوله که انتخاب کنه چه کاری انجام بدهند، به کسی بستگی داشتن، نوبت کسی بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شروع کردن یک فعالیت و تشویق کردن بقیه برای ملحق شدن به آن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

یک چیزی که ته نداره و هرچیزی که بندازی توش ناپدید میشه ، یک منطقه ای که چیزی درش گم میشه و دیگه پیدا نمیشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

یک چیزی که مشکل هست و خیلی واضح نیست چون قانون خاصی در موردش نیست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

نوشته شده، نه فقط توافق حرفی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

کارمندانی که در اداره کار می کنند و کار فیزیکی انجام نمی دهند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

کارمندانی که در اداره کار می کنند و کار فیزیکی انجام نمی دهند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

کارمندانی که در اداره کار می کنند و کار فیزیکی انجام نمی دهند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

حومه شهر که از ساختن خانه حفاظت شده و مردم اجازه ساخت در اون منطقه رو ندارند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

باغبان با مهارتی بودن، در باغبانی خوب بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

خیلی حسود نسبت به یک شخص ، خیلی می خواید کاری که دیگری انجام میده انجام بدید یا چیزی که دارن رو داشته باشید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

کارگرهایی که کار فیزیکی انجام می دهند مخصوصا در کارخانه ها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

کارگرهایی که کار فیزیکی انجام می دهند مخصوصا در کارخانه ها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

متعلق بودن به بالاترین طبقه اجتماعی، اشرافی

پیشنهاد
٤

You can complain about it till you're blue in the face, but we're going to your grandmother's for Thanksgiving whether you like it or not میتونی در م ...

پیشنهاد
١

یک چیز رو خیلی بار بگی ولی کسی گوش نکنه ، انجام دادن کاری با تلاش زیاد برای زمان طولانی بدون موفقیت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

یک چیز بی اهمیت که توجه رو از موضوع اصلی برمی داره

پیشنهاد
١١

منشا اصطلاح : این اصطلاح احتمالا به خونی که روی دستای قاتله برمیگرده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

قوانین و سندهایی که غیر لازم به نظر میان و باعث تاخیر در انجام کار میشن

پیشنهاد
٣

تصمیم میگیری که ببینی شرایط چجوری پیش میره قبل از اینکه درموردش تصمیم بگیری

پیشنهاد
٣

تصمیم میگیری که ببینی شرایط چجوری پیش میره قبل از اینکه درموردش تصمیم بگیری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

شندین اطلاعاتی که بقیه می خواستن مخفی نگهش دارن ، بو بردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بعضی وقتا به نظرمیاد چیزی یا کسی رو دوست دارن و بعضی وقتا دوست ندارند و به خاطر همین بقیه رو گیج می شن درمورد اینکه اونها واقعا چه احساسی دارند

پیشنهاد
٥

گفتن یا انتخاب کردن چیزی به طور تصادفی یا بدون فکر کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

نادیده گرفته شد ن یا قدردانی نشدن ، کسی بهش گوش نکرد یا تاثیری روشون نذاشت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بعد از کلی گشتن جای کسی یا چیزی را پیدا کردن

پیشنهاد
٤

انجام دادن هرکاری که ممکنه برای به دست آوردن چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

ارزشمندترین آدم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

بعضی اوقات ولی نه به طور منظم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

بعضی اوقات ولی نه به طور منظم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بعضی اوقات نه به طور منظم و ادامه دار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

بالاخره و به طور قطعی I’ve decided once and for all that this city is not the place for me.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

به نظرمیاد که دیگه هیچوقت اتفاق نمی افته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

انجام دادن کاری در صبح خیلی زود ، وقتی خورشید طلوع میکنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

فورا انجام دادن ، دقیقا در همون لحظه ، در آن زمان و مکان، بی معطلی، همانجا ، بلافاصله

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کاری رو انجام بدی که قبلا فرصتشو نداشتی که انجامش بدی

پیشنهاد
٥

خیلی مشغول بودنto be very busy

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

تصمیم بگیری چیزی رو تموم کنی ( معمولا کار ) ، ترک کردن کار و رفتن به خونه ، بازنشسته شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

خیلی سریع انجامش بدی ، در زمان خیلی کوتاهی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

سریع کار کنی چون وقت محدودی داری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

محبوب بودن یا خوب یاد شدن برای زمان طولانی ، با گذر زمان ضعیف تر نشده ، از مد نیافتاده و قدیمی نشده ، مردم برای سال های زیادی آن را ارزشمند و کارآمد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

در آخرین لحظه ممکن قبل از تموم شدن مهلت یا شروع شدن چیزی یا قبل از وقوع حادثه، قبل از اینکه خیلی دیر بشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

قدردان بودن و احترام قائل شدن برای کسی یا چیزی، دوست داشتن و تحسین کردن کسی یا چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

قبل از به دنیا آمدن کسی یا قبل از اینکه به اندازه کافی بدونن چی به چیه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سفرکردن در زمان گذشته یا آینده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

یک چیزی که نشون میده جامعه الان بدتر از چیزیه که قبلا بوده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

یک چیزی که نشون میده جامعه الان بدتر از چیزیه که قبلا بوده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

یک چیزی که میگی قبل از اینکه یک حقیقت مهم یا نظر رو بیان کنی

پیشنهاد
١١

بااشتیاق و خیلی سریع ، بدون مکث یا فکر کردن به نتیجه ، انجام دادن کاری با انرژی زیاد انگار که آخرین باره که می تونی اون کارو انجام بدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

یک زمان طولانی از الان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

خیلی زوده برای گفتن یا انتخاب کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیلی زوده برای گفتن یا انتخاب کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

حتما اتفاق خواهد افتاد ، بااینکه نمی تونیم بگیم دقیق کی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای یک زمان کوتاه در آینده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای یک زمان طولانی در آینده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

ممکنه تا آینده زود اتفاق بیافته

پیشنهاد
١٠

یک نشانه برای اینکه به نظر میاد چه چیزی در آینده محبوب میشه یا اتفاق خواهد افتاد ، آینده اینطوری خواهد بود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

از خیلی سال پیش، از همون اول

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

قدیمی و غیر قابل استفاده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

قدیمی شده و به خوبی کار نمی کنه ، در شرایط بدی بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

تلاش کنی برای بیاد آوردن چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

یک سری از افکار پشت سرهم

پیشنهاد
١

میدوندیش ولی نمی تونید به طور کامل بیاد بیاریدش

پیشنهاد
٤

میدوندیش ولی نمی تونید به طور کامل بیاد بیاریدش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

برای مدت کمی به چیزی فکر کنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی یهویی فراموش کنه یا نتون به هیچ چیزی برای گفتن فکر کنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

چیزی را فراموش کردن ( معمولا فراموش کردن یک وظیفه )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

فورا به چیزی فکر کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

توسط مردمی که هنوز زنده اند می تواند به یاد آورده شود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

باعث بشی که کسی چیزی رو به یاد بیاره

پیشنهاد
٣

به یاد آوردن مقادری از چیزهای شاد که در گذشته انجام دادی

پیشنهاد
١٢

تلاش کنی که چیزی رو یاد بگیری ، حفظ کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

کسایی که شبیه هم نیستند و خیلی متفاوتند به یکدیگر جذب می شوند

پیشنهاد
١١

کسی که دیده نمی شود فراموش خواهد شد

پیشنهاد
٢٢

کسانی که همه وقتشان را صرف کار می کنند یک آدم خسته کننده می شوند و برای سلامتی آنها بد است

پیشنهاد
٤٣

همیشه به نظر میاد بقیه مردم در موقعیت بهتری از شما هستند ، مرغ همسایه غازه

پیشنهاد
٢٣

بهتره چیزی که خودت داری رو نگهداری بجای اینکه ریسک از دست دادن اون رو بپذیری برای این که تلاش کنی که بیش تر داشته باشی

پیشنهاد
١٠

مردمی که شخصیت های شبیه یا علاقه های مشابه دارند معمولا تصمیم می گیرند که باهم وقت خود را بگذرانند

پیشنهاد
٣

وقتی کسی که قدرت داره اونجا نیست، مردم کاری رو که باید انجام بدهند انجام نخواهند داد و هرکاری خودشان بخواهند انجام می دهند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

آخرین کاه ( که کمر شتر را میشکند ) ، رسیدن کارد به استخوان، تجاوز از حد

پیشنهاد
٤٤

مردم نباید مردم دیگر را به خاطر نقصی که خودشان هم دارند انتقاد کنند ، رطب خورده منع رطب کی کند

پیشنهاد
١٥

مردم نباید مردم دیگر را به خاطر نقصی که خودشان هم دارند انتقاد کنند، رطب خورده منع رطب کی کند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

کوتاه شده to many cooks spoil the broth اگر افراد زیادی روی چیزی کار کنند آن را خراب می کنند

پیشنهاد
٣٨

اگر افراد زیادی روی چیزی کار کنند آن را خراب می کنند

پیشنهاد
١٩

روابط خانوادگی از روابط دیگر قوی تر است

پیشنهاد
٤

یک کار به سرعت و به آسانی انجام میشه اگر چند نفر کمک کنند

پیشنهاد
٢

این ایده خوبی نیست که همه انرژی یا پولتو برای یک پروژه بذاری چون اگر اون پروژه شکست بخوره ممکنه همه چیزتو از دست بدی

پیشنهاد
٢

ناراحت شدن فایده ای نداره برای یک اتفاق بدی که افتاده و عوض نمی شه

پیشنهاد
١٨

دور بودن از کسی که دوست داری باعث میشه بیشتر اونها رو دوست داشته باشی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

یک زبانی که هر روز استفاده میشه در ارتباطات اجتماعی که زبان اصلی سخنگو نیست، زبانی که استفاده میشه بین دو شخص که زبانشون مشترک نیست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

هیچ کس نمیدونه که آیا اون چیز به بودن ادامه میده یا نه ، یک چیز ناشناخته یا نامطمئن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

یه چیز متفاوت که مردم نظرهای متفاوتی در موردش دارن، معمولا یعنی شما با اون ایده موافق نیستید، موضوعی که به ترجیح افراد بستگی داره ، سلیقه ای هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

قانون ها، محدودیت ها و شرایط که معمولا با تایپ کوچکی نوشته شده اند که بخاطر همین به راحتی مورد توجه قرار نمی گیرند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

قانون ها، محدودیت ها و شرایط که معمولا با تایپ کوچکی نوشته شده اند که بخاطر همین به راحتی مورد توجه قرار نمی گیرند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

دقیقا همون کلماتی که یک شخص گفته

پیشنهاد
٠

کاملا بدون یک کیفیت خاص ، ویژگی، یا شخصیتی که توضیح داده شده

پیشنهاد
١

یه جور خیلی خوشایند و دوستانه رفتار بکنی ، مخصوصا وقتی که به طور عادی اینطوری رفتار نمی کنی. She is all sweetness and light when paul's around.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بخش مهم چیزی رو نفهمیدن یا بد فهمیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

نامربوط و بی اهمیت نسبت به موضوعی که داره بحث میشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بتونی حرف بزنی وقتی بقیه دارن حرف می زنن و تو رو نادیده گرفتن

پیشنهاد
١٠

رد کردن رو قبول نمی کنه، پاسخ منفی رو قبول نمی کنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

برای شرایط جدی یا سخت استفاده میشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

چیزی نیست که بهش بخندی، کاملا جدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

با یه چیز جدی مثل شوخی برخورد کنی ، جدی نگرفتن چیزی، یه جوری رفتار کنی که انگار چیزی بی ارزش یا کم اهمیت هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

با یه چیز جدی مثل شوخی برخورد کنی ، جدی نگرفتن چیزی، یه جوری رفتار کنی که انگار چیزی بی ارزش یا کم اهمیت هست

پیشنهاد
١١

مسخره کردن کسی با در آوردن ادای او

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

وقتی گفته میشه که یه عبارتی گفتی که کمی احمقانه به نظر میرسه

پیشنهاد
٧

دقیق ترین و بهترین کلمه نیست، ولی به اندازه کافی برای این شرایط خوبه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

وقتی استفاده میشه که میخواید نظرتون رو به صورت کوتاه و مستقیم بگید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

هیچی به فکرم نمی رسید که بگم ، کسی نتونه حرف بزنه معمولا به خطر اینکه خیلی شوکه یا سوپرایز شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

I didn't know what he was on about ( خیلی غیر رسمی ) نفهمیدم سعی داشت چی بهم بگه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

احساس می کنم حرفی که زد دروغ بود، درست به نظر نمیاد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

درباره موضوع مهمی صحبت نکردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

گفتن دو چیز کاملا در تضاد باهم، بلافاصله He told me that my work had improved and then in the same breath said that I was lazy. او به من گفت که کارم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

اشتباه کوچک هنگام حرف زدن یا نوشتن مثلا گفتن کلمه ای به جای کلمه دیگر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

جدی نگفتمش یا حتی در موردش فکر نکردم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

جدی نگفتمش یا حتی در موردش فکر نکردم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

باور کردنش خیلی سخته، عبارتی هست که برای بیان کردن بی اعتقادی به عذر و توضیح کسی بیان میشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

باور کردنش خیلی سخته، عبارتی هست که برای بیان کردن بی اعتقادی به عذر و توضیح کسی بیان میشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

تعداد زیادی گفته غلط که از عمد برای پنهان کردن حقیقت گفته میشه، تعداد زیادی دروغ که همزمان گفته میشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

خیلی جدی یا نگران بودن یا شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

برای مدت زیادی درحال رخ دادن بودن و فعالیت زیادی داشتن ، به حد کمال و به اوج رسیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

برای مدت زیادی درحال رخ دادن بودن و فعالیت زیادی داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

( برای احساسات استفاده میشه ) خیلی شدید شدن که مردم نتونن کنترلش کنن ، خیلی هیجان زده شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

در مکان های زیادی یا آدم های زیادی اتفاق افتادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

داخل مکان های زیادی ، همه جا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

فورا یا در مکانی که اتفاقی درحال رخ دادن است یا تازه اتفاق افتاده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

ادامه دادن به فهمیدن اینکه چه اتفاقی برای کسی یا چیزی افتاده است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

اخباری که از یک نفر به نفر بعدی میرسه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به آرامی به چیزی رسیدگی کردن بخاطر اینکه واقعا نمی خوای انجامش بدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به آرامی به چیزی رسیدگی کردن بخاطر اینکه واقعا نمی خوای انجامش بدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به آرامی، به تدریج

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پر از سرعت و هیجان ، با انرژی نامحدود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در مورد کار حرف زدن وقتی سرکار نیستی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

فرضی یا تئوری ( نه عملی ) ، وقتی درموردش میخونی ، ولی ممکنه اونجوری پیش نره، روی کاغذ ( نه در عمل یا واقع )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

To pause, postpone, or suspend an activity

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. سر کسی شلوغ بودن I'm usually on the go all day long. I hate being on the go all the time. ۲. به طور دائم در حال حرکت بودن ، فعال بودن یا درحال کا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

به طور زیادی سرت شلوغ باشه با چیزی، به طور عمیق یا بیش از اندازه ای درگیر چیزی بشی

پیشنهاد
٥

روبرو شدن با یک کار سخت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

جای کسی را گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

فرار کردن از یک موقعیت خسته کننده و یکنواخت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کاری که آینده خوبی ندارد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تجربه کردن نتایج ناخوشایند چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

متوقف کردن کسی از انجام کاری که آنها برنامه ریزی کرده بودند که انجام بدهند ، تمام شده یا پایان یافته در نظر گرفتن ، نشان دادن اینکه چیزی دیگه اهمیت ن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

با فداکاری زیاد یا با انجام کاری ناخوشایند برای به دست آوردن چیزی ، گرون تموم شدن چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

( غیر رسمی ) خرج کردن برای چیزی، معمولا برای چیزی که وظیفت نبوده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

پرداخت کردن مقدار زیادی پول

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

پول زیادی رو به راحتی به دست بیاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

ریشه اصطلاح از اینه که وقتی پول کمتری خرج کنی غذای کمتری میخوری و لاغر میشی که باعث میشه کمربندتو تنگ تر ببندی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

از قبل کمتر خرج کنی بخاطر اینکه پول کمتری داری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

از قبل کمتر خرج کنی بخاطر اینکه پول کمتری داری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

خیلی خرج کردن معمولا بدون فکر کردن درموردش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

زندگی خیلی راحت داشتن بخاطر اینکه پول زیادی داری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

breadline صفی هست که مردم فقیر در اون می ایستند تا از یک خیریه یا دولت غذا بگیرند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

خیلی فقیر بودن breadline صفی هست که مردم فقیر در اون می ایستند تا از یک خیریه یا دولت غذا بگیرند

پیشنهاد
١

خودتو گیر کرده بین دو نفر که دارن دعوا می کنن یا باهم موافق نیستن پیدا کنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

اسم یک گروه کیپاپ مخفف : adventure calling emotion

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

یه چیزی که دو نفر که باهم دعوا می کنن، یا کسایی که مخالفن باهم می تونن با اون به توافق برسن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک مکان دور افتاده یا مجزا و خیلی دور از شهر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

خیلی کم درموردش میدونیم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مقدار زیادی پول

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

فقط برای زمان کمی دوستشون دارید.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

فهمیدنش خیلی آسونه ، واضحه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

فهمیدنش خیلی آسونه ، واضحه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تمرکز نکردن، فکر کردن درباره چیز دیگر، حواسم نبود ?A: are you listening me داری به من گوش می کنی؟ !B: sorry i was miles away ببخشید حواسم نبود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

خیلی هیجان انگیز تر و جالب تر از مردم معمولی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

برنامه ها و ایده های جاه طلبانه داشتن، مشتاق باشی که چیزایه زیادی به دست بیاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

اغراق کردن یا زیادکردن اهمیت چیزی ( معمولا در جملات منفی به کار میره )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

معروف شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ترجیح بدی با خودت باشی و خودداری کنی از حرف زدن یا انجام دادن کاری با مردم

پیشنهاد
١

به شدت ناموافق بودن با یکدیگر ، با کسی ناسازگاری یا برخورد داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به شدت ناموافق بودن با یکدیگر ، با کسی ناسازگاری یا برخورد داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

یهویی از کسی خوشت بیاد ( غیر رسمی )

پیشنهاد
١٣

با یکدیگر تفاهم داشتن یا از یکدیگر خوش آمدن به طوری که از ابتدا باهم دوست صمیمی و نزدیک بشید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

اینکه نخوای چیزی ، رفتاری یا فعالیتی رو قبول کنی ، به نظر کسی قبول کردن چیزی یا کسی سخت باشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

از چیزی خیلی شوکه یا شگفت زده بشی یا باچیزی گیج بشی که ندونی چجوری نسبت بهش واکنش نشون بدی

پیشنهاد
٢

مطمئن نباشی درباره این که چه کاری انجام بدی یا از کی کمک بخوای

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

احساسات مثبت و منفی رو به طور همزمان داشتن ( در مورد چیزی یا کسی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

باعث بشه یکی احساس اشتیاق، یجورایی خوشایند ، حیرت یا هیبت بکنه

پیشنهاد
٦

خیلی خسته یا آزرده ، کسی که دیگه نمیتونه با موقعیت مقابله بکنه ، کارد کسی به استخوان رسیدن، در سرحد بیتابی، جان به لب رسیده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

قابل قبول و روش محترمانه حرف زدن درباره یک گروه اجتماعی خاص ، رفتار با دقت که جلوگیری می کنه از حساسیت یا توهین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

ادامه دادن به زندگی کردن در همون استاندارد اجتماعی که قبلا درش زندگی می کردیم ، اگرچه مشکل مالی داریم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

مردمی که خونه ، پول و کار ندارند، کسایی که توی خیابان زندگی می کنند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

گنده دماغ، طرف از دماغ فیل افتاده ، از خود راضی ، از خود متشکر، افاده ای

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

ریسک کنی برای به دست آوردن چیزی که میخوای ( غیر رسمی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

مشتاق و هیجان زاده برای انجام کاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

1. سعی کردن برای انجام کاری ( مخصوصا کار جدید و نا آشنا ) ، امتحان کردن 2. حمله فیزیکی به کسی 3. انتقاد کردن، سرزنش کردن، اذیت کردن عملی کسی برای مدت ...

پیشنهاد
٩

اصلا لازم نداشتن و اصلا نخواستن چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

احساس می کنم وظیفمه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

سخت و نیازمند تلاش زیاد

پیشنهاد
٢

خیلی آسان ( غیر رسمی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به سختیه بقیه اعضایه گروه کار کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

برای اشخاص: اون فرد با ادب یا تحصیل کرده نیست

پیشنهاد
١٠

به خوبی که باید باشه یا انتظار داشتیم نیست