پیشنهادهای A.C.E (٧٠٠)
با فداکاری زیاد یا با انجام کاری ناخوشایند برای به دست آوردن چیزی ، گرون تموم شدن چیزی
( غیر رسمی ) خرج کردن برای چیزی، معمولا برای چیزی که وظیفت نبوده
پرداخت کردن مقدار زیادی پول
پول زیادی رو به راحتی به دست بیاری
ریشه اصطلاح از اینه که وقتی پول کمتری خرج کنی غذای کمتری میخوری و لاغر میشی که باعث میشه کمربندتو تنگ تر ببندی
از قبل کمتر خرج کنی بخاطر اینکه پول کمتری داری
از قبل کمتر خرج کنی بخاطر اینکه پول کمتری داری
خیلی خرج کردن معمولا بدون فکر کردن درموردش
زندگی خیلی راحت داشتن بخاطر اینکه پول زیادی داری
breadline صفی هست که مردم فقیر در اون می ایستند تا از یک خیریه یا دولت غذا بگیرند
خیلی فقیر بودن breadline صفی هست که مردم فقیر در اون می ایستند تا از یک خیریه یا دولت غذا بگیرند
خودتو گیر کرده بین دو نفر که دارن دعوا می کنن یا باهم موافق نیستن پیدا کنی
اسم یک گروه کیپاپ مخفف : adventure calling emotion
یه چیزی که دو نفر که باهم دعوا می کنن، یا کسایی که مخالفن باهم می تونن با اون به توافق برسن
یک مکان دور افتاده یا مجزا و خیلی دور از شهر
خیلی کم درموردش میدونیم
مقدار زیادی پول
فقط برای زمان کمی دوستشون دارید.
فهمیدنش خیلی آسونه ، واضحه
فهمیدنش خیلی آسونه ، واضحه
تمرکز نکردن، فکر کردن درباره چیز دیگر، حواسم نبود ?A: are you listening me داری به من گوش می کنی؟ !B: sorry i was miles away ببخشید حواسم نبود.
خیلی هیجان انگیز تر و جالب تر از مردم معمولی
برنامه ها و ایده های جاه طلبانه داشتن، مشتاق باشی که چیزایه زیادی به دست بیاری
اغراق کردن یا زیادکردن اهمیت چیزی ( معمولا در جملات منفی به کار میره )
معروف شدن
ترجیح بدی با خودت باشی و خودداری کنی از حرف زدن یا انجام دادن کاری با مردم
به شدت ناموافق بودن با یکدیگر ، با کسی ناسازگاری یا برخورد داشتن
به شدت ناموافق بودن با یکدیگر ، با کسی ناسازگاری یا برخورد داشتن
یهویی از کسی خوشت بیاد ( غیر رسمی )
با یکدیگر تفاهم داشتن یا از یکدیگر خوش آمدن به طوری که از ابتدا باهم دوست صمیمی و نزدیک بشید
اینکه نخوای چیزی ، رفتاری یا فعالیتی رو قبول کنی ، به نظر کسی قبول کردن چیزی یا کسی سخت باشه
از چیزی خیلی شوکه یا شگفت زده بشی یا باچیزی گیج بشی که ندونی چجوری نسبت بهش واکنش نشون بدی
مطمئن نباشی درباره این که چه کاری انجام بدی یا از کی کمک بخوای
احساسات مثبت و منفی رو به طور همزمان داشتن ( در مورد چیزی یا کسی )
باعث بشه یکی احساس اشتیاق، یجورایی خوشایند ، حیرت یا هیبت بکنه
خیلی خسته یا آزرده ، کسی که دیگه نمیتونه با موقعیت مقابله بکنه ، کارد کسی به استخوان رسیدن، در سرحد بیتابی، جان به لب رسیده
قابل قبول و روش محترمانه حرف زدن درباره یک گروه اجتماعی خاص ، رفتار با دقت که جلوگیری می کنه از حساسیت یا توهین
ادامه دادن به زندگی کردن در همون استاندارد اجتماعی که قبلا درش زندگی می کردیم ، اگرچه مشکل مالی داریم
مردمی که خونه ، پول و کار ندارند، کسایی که توی خیابان زندگی می کنند
گنده دماغ، طرف از دماغ فیل افتاده ، از خود راضی ، از خود متشکر، افاده ای
ریسک کنی برای به دست آوردن چیزی که میخوای ( غیر رسمی )
مشتاق و هیجان زاده برای انجام کاری
1. سعی کردن برای انجام کاری ( مخصوصا کار جدید و نا آشنا ) ، امتحان کردن 2. حمله فیزیکی به کسی 3. انتقاد کردن، سرزنش کردن، اذیت کردن عملی کسی برای مدت ...
اصلا لازم نداشتن و اصلا نخواستن چیزی
احساس می کنم وظیفمه
سخت و نیازمند تلاش زیاد
خیلی آسان ( غیر رسمی )
به سختیه بقیه اعضایه گروه کار کردن
برای اشخاص: اون فرد با ادب یا تحصیل کرده نیست
به خوبی که باید باشه یا انتظار داشتیم نیست