پیشنهادهای A.C.E (٧٠٠)
با چرب زبانی کردن چیزی را از کسی گرفتن
If you describe someone or something as the cat's whiskers or the cat's pyjamas, you mean they are the best person or thing of their kind
To say or do something that offends, upsets or embarrasses someone else. To say something inappropriate
گفتن یه چیز نامناسب
آخرین اجرای عمومی یا حرفه ای قبل از بازنشست شدن
You do it very quickly and without thinking carefully about what you are doing
خیلی ناامید، ناراحت یا افسرده
To move in a dramatic or affected manner
ادامه دادن با وجود کمبود انرژی و اشتیاق To be continuing to operate with no or very little enthusiasm, energy, or resources left. I've been paintin ...
تشویق کردن
used when you are offering to shake hands with somebody because you agree with them or want to praise them
خودداری کردن
اگر بازیکن توپ را قبل از صدای زنگ رها کند ( در لحظات پایانی بازی ) و بعد از اینکه زنگ پایان بازی به صدا درآمد توپ وارد سبد شود امتیازش محسوب می شود ب ...
To diminish one's enthusiasm, excitement, or positive outlook ( about something ) .
نا امیدم کرد، انرژیمو گرفت
تماس گرفتن مثال:the line is busy—I can't get through
تمام کردن I can't wait till I get through school
اصلأ حرفشم نزن
Difficult to understand or describe because it's not clear or focused enough
کسی یا چیزی که شدیداً ناخوشایند و غیر قابل تحمله
The expert or the best
خیلی خوشحال و راضی
Money in form of cash or notes , not cheque or credit card
Money in form of cash or notes , not cheque or credit card
به طور مداوم و برای مدت زمان زیادی گریه کردن
Cry alot ( informal )
Cry alot ( informal )
Something that make a good thing even better
بی ارزش یا کم ارزشه
تازه تمام کردن چیزی
Doing something extremely well, better than they had hoped
عالی عمل کردن
کاملا سالم
کاملا آماده
Not know what to say ندونی چه چیزی و بگی
روحیه ماجراجویی
محدود کردن کسی
کارش تمومه
Remember the past nostalgically به یاد آوردن خاطرات قدیمی
Pay for something yourself خودت پول چیزی رو پرداخت کنی
کارت
فریب دادن بقیه
وانمودکنی ضعیف تر یا قوی تر از چیزی که هستی هستی
یه موقعیتی که ناواضح و ناشناختست که ممکنه خطرناک یا سخت باشه
هیچ پیشرفتی نکردن ، هیچ بازده یا نتیجه موفقی نگرفتن
مردم فکر می کنن که کار بدی کرده اید و این را در آینده به یاد خواهند داشت
تاثیر منفی طولانی مدت یک اشتباه
یک دفعه ای متوجه چیزی شدن یا قبول کردن چیزی
اعتقادات دینی خود را عوض کردن
فهمیدن یه چیز خنده دار و اینکه به نظرت خنده دار بیاد
اهمیت چیزی را فهمیدن
کاری کنی که بقیه معقول تر از قبل فکر و عمل بکنن
کاری کنی که بقیه معقول تر از قبل فکر و عمل بکنن
مورد انتقاد شدید قرار گرفتن
مورد انتقاد شدید قرار گرفتن
استفاده کردن از قدرتی که موقعیتش بهش میده برای اینکه مجبور کنه که بقیه کاری رو انجام بدن
استفاده کردن از قدرتی که موقعیتش بهش میده برای اینکه مجبور کنه که بقیه کاری رو انجام بدن
استفاده کردن از قدرتی که موقعیتش بهش میده برای اینکه مجبور کنه که بقیه کاری رو انجام بدن
به طور بدی تحت تاثیر قرار گرفتن
قربانی شدن
موقعیتی که مشکلات و خطرات مخفی داره
با کسی کار کردن
مهم ترین و قابل توجه ترین چیز یا شخص، در مرکز توجه
غیرقابل قبول بودن
به طور نادرستی از موقعیتت استفاده کنی تا پول بیشتری به دست بیاری
بدون اینکه کسی بدونه، در غیاب کسی
خیلی عصبانی شدن
کنترل کردن چیزی به طور جدی و موثر
نگه داشتن یک مکان گروه یا سازمان به طور خیلی منظم و اداره کردن به طور موثر
خیلی جدی بودن در مدیریت کردن سازمان
معروف یا محترم شدن به خاطر
خیلی عصبانی
دوستان و خانواده ، آشنایان
اوضاع یهویی خیلی بی نظم ، خطرناک ، سخت یا جدال آمیز بشه
بدون محدودیت
تنبلی رو تموم کن
انقدر ترسیدند که نمی تونند درست فکر کنند و نمی دونند چیکار کنند پس هیچ کاری انجام نمی دهند
باید یک موقعیتی که دوست ندارند را قبول کنند چون نمی توانند تغییرش بدهند
قرضی که اخلاقی به دیگران مدیون هستید نه مالی
قرضی که اخلاقی به دیگران مدیون هستید نه مالی
اجازه دادن شروع شدن چیز جدیدی
تلاش کردن برای بهبود دادن یک تجربه بد
ناگهانی و پیش بینی نشده به کسی سر زدن
کاری انجام بدی که وضعیت چیزی خوب و قابل قبول بشه، بهتر کردن چیزی
گرفتن یک موقعیت اجتماعی بهتر یا پول بیشتر از قبل، موفق تر شدن
شروع کردن به گوش کردن با دقت
سریع و کاملا شکست خوردن
خیلی صاف بایستی یا بشینی
خیلی صاف بایستی یا بشینی
خیلی ساکت
یه چیزی که فقط یکبار اتفاق میافته ، تکرار نشدنی
مطیع و خوش رفتار
خیلی احمق
عجیب
له شده
صاف و تخت
خیلی سریع
حافظه ی ضعیف داشتن
خیلی سنگین
خیلی سبک
خیلی زشت
دوری کردن از کسی یا چیزی
خیلی قوی بودن
همه چیز رو می بینه ، هیچ چیزی رو از دست نمیده ، خیلی هوشیار بودن
خیلی زیرک ، مکار و حیله گر
خیلی زیرک ، مکار و حیله گر
ناراحت بودن به خاطر اینکه با بقیه افراد اون جمع متفاوت هستید
کسی که روش و موقعیتشو عوض می کنه
حیله گر و غیر قابل اعتماد
گرفتن و کنترل کردنش سخته
خسته و داغون
ژولیده و کثیف ، نامرتب
ژولیده و کثیف ، نامرتب
خسته و داغون
خیلی عصبانی کردن
خیلی آزاد، کاملا آزاد، بدون محدودیت
خیلی آزاد
سرت خیلی شلوغ باشه
واقعا سریع حرکت کردن
اصلا نتونی ببینی، بینایی ضعیفی داشته باشی
مکان مورد علاقه ای که وقت زیادی رو در اونجا میگدرونی
مخفی شدن از کسی یا چیزی ، ظاهر نشدن در اجتماع
کاملا ایده آل بودن برای کسی
تعداد زیاد از آن در یک منطقه هست
تعداد کمی از آن در یک منطقه هست
آرزو کردن برای ناپدید شدن ، آرزو کردن برای داشتن راه فرار از آزرده شدن یا خیلی خجالت کشین
ایجاد کردن شرایط خوب و مناسب برای رخ دادن چیزی
شروع کردن به تولید کردن یا عمل کردن
خوب و موفق شروع شدن
عوض کردن نظر و استدلال ، تغییر نگرش دادن
عوض کردن نظر و استدلال ، تغییر نگرش دادن
عوض کردن نظر خود یا قبول کردن موقعیت دیگری
در موقعیتی که شخصی ممکنه که چیزی بگه یا انجام بده که نتیجه بدی ایجاد کنه و مردم رو عصبانی کنه
داشتن نگرش یا نظری که ممکنه مردم رو ناراحت کنه یا آزار بده
نپذیرفتن عوض کردن نظر و رفتار
کاری کنی که نظرهای اونها کم تاثیر تر به نظر بیاد با انجام دادن یک کار پیش بینی نشده
کاری کنی که نظرهای اونها کم تاثیر تر به نظر بیاد با انجام دادن یک کار پیش بینی نشده
کاری کنی که نظرهای اونها کم تاثیر تر به نظر بیاد با انجام دادن یک کار پیش بینی نشده
یک دفعه ای برای کسی مشکل درست کردن
( سرباز ) پیشروی کردن به سمت مکان دلخواه
عقاید و علایق مشابه
اگر شرایط خیلی سخت یا جدی بشه
متوقف کردن چیزی به خاطر اینکه احساس کنی ارزش ادامه دادن رو نداره ، دست کشیدن از فعالیتی که بی فایده هست
ناخوشایندتر ، غیر قابل قبول تر ، یا سخت تر از قبل شدن
- درست کار نکردن
- به طور منفی یا انتقادی یا احساسی
- مشکل مالی داشتن در شرایط فقر
- آسیب دیدن فیزیکی یا احساسی
تلاش کردن برای رفتار کردن به بهترین نحو ممکن ، خیلی مودب بودن
مقابله کردن و ایجاد کردن بهترین نتیجه از یک موقعیت بد ، بدشانسی ، ناخوشایند
مثبت باشی درباره یک شرایطی که دوستش نداری ولی نمی تونی عوضش کنی
الان ناخوشاینده ولی درآینده خوب میشه
خوبه برخلاف این که اولش ممکنه بد به نظر میاد
سود بردن از دوچیز متفاوت به طور همزمان
به خوبیه بهترین نیست ، چیزی که واقعا می خواین نیست
کسی یا چیزی که یک کم با بهترین بودن فاصله داره
تغییر نظر دادن
به درد خوردن، به کار آمدن در آینده
کار بیشتری انجام دادن یا چیز بهتری از چیزی که قبلا انجام داده شده است انجام دادن
شرکت کردن در یک کار موفق و سودآور
شرکت کردن در یک کار موفق و سودآور
دوباره به کار برگشتن
به صورت عادی کار نکردن ( شاید بخاطر مریضی یا جراحت )
یک مکان خیلی شلوغ با مردمی که همیشه سخت در حال کار کردن هستند
خنده آور یا شوخ رفتار کردن معمولا برای سرگرم کردن دیگران
جدی نگرفتن چیزی، احمقانه رفتار کردن، سرسری گرفتن
خنده آور یا شوخ رفتار کردن معمولا برای سرگرم کردن دیگران
بچگانه رفتار نکن
متوقف کردن انجام دادن کاری که مردم زیادی دوست ندارند یا موافق نیستند باهاش
سعی کردن برای رفتار کردن یکسان با دو گروه متفاوت از مردم
درگیر شدن در فعالیت موفق دیگری یا انجام دادن کاری مشابه با آن برای به دست آوردن موفقیت مشابه
دیدن یا فهمیدن اتفاقی هنگامیکه دارن کاری رو انجام می دهند ( معمولا یک کار زشت )
تلاش کردن برای فهمیدن احساسات کسی باتوجه به چیزی که گفته
فرستادن یک پیام کوتاه ، کارت پستال یا ایمیل ، تماس تلفنی، یادداشت گذاشتن
دوچیز خیلی مشابه هستند اگرچه چیز دوم بدهست در حالیکه اولی نیست
تفاوت کمی بین دوچیز وجود داره
دوچیز خیلی مشابه هستند اگرچه چیز دوم بدهست در حالیکه اولی نیست
تصمیم بگیری که چیزی تموم شده و شما نمی خواهید دوباره در موردش فکر کنید
تموم کردن چیزی
به طور واضحی دو چیز را از هم جدا کردن
جوری رفتار کنی که ازت انتظار نمیره، به طور غیرقابل قبول یا نامناسب رفتار کردن
مشابه به
نامناسب، کاری که نباید انجام داده می شد یا چیزی که نباید گفته می شد
به نظر میاد کسی چیزی رو به دست میاره ( چیزهای خوب : کار، جایزه )
پیشرفت زیاد و قابل توجهی کردن
خیلی موفق شدن
انجام دادن هرکاری که لازم باشه برای انجام دادن یا به دست آوردن چیزی بدون توجا به اینکه اونکار چقدر سخت باشه
انجام دادن هرکاری که لازم باشه برای انجام دادن یا به دست آوردن چیزی بدون توجا به اینکه اونکار چقدر سخت باشه
خیلی زیاد تلاش کردن ، خیلی کار کردن برای انجام دادن چیزی
خیلی زیاد تلاش کردن ، خیلی کار کردن برای انجام دادن چیزی
غمگین و افسرده
یک کار سخت که زمان و انرژی زیادی برای انجام شدن میبره
خیلی طولانی و خسته کننده
لیست خیلی بلند از کاری هایی که باید انجام بشه
به طور خلاصه
در جواب سوال هایی به کار میره که توش از how long استفاده شده. در مواقعی که پاسخ دهنده جواب رو نمیدونه یا نمی خواد حدس بزنه، در مواقعی که جواب قطعی بر ...
رفتن از مکانی بدون هیچ پشیمونی و احساس غم
بدون هیچ پشیمونی و احساس غم
خیلی زیاد تلاش کردن برای خشنود کردن یا کمک کردن به کسی
خیلی زیاد تلاش کردن برای خشنود کردن یا کمک کردن به کسی
از روشی اومده که درست یا رسمی نیست، به طور غیر مستقیم
از روشی اومده که درست یا رسمی نیست، به طور غیر مستقیم
اجناس دزدیده شده
( اشیاء ) کم تر اهمیت داده می شور ، یک چیز دیگر مهم تر می شود، ( شخص ) شما اجازه میدید که بقیه همه قدرت ، اهمیت و مسئولیت رو داشته باشند، کناره گیر ...
از همه شهرها دوره، یک جای دور افتاده
از همه شهرها دوره، یک جای دور افتاده
از همه شهرها دوره، یک جای دور افتاده
کم تر اهمیت دادن به چیزی ، کم تر روش فکر میشه یا بهش توجه میشه، به تاخیر افتاده یا معلق شده ، الان انجام ندادن و بعدا رسیدگی کردن به چیزی
خیلی خوب مکانی یا شخصی یا چیزی را بشناسی ، مثله کف دستت چیزی رو بشناسی
اگه تو کمکم کنی منم بهت کمک می کنم
انجام دادن کاری وقتی دیگران نمی تونند ببینند که چه کار می کنید ( معمولا چیزی که اون شخص نمی تونه بپذیره ) ، وقتی که کسی حواسش نیست
( عامیانه ) 1 - عصبانی کردن ، آزار و اذیت کردن
( عامیانه ) 1 - عصبانی کردن ، آزار و اذیت کردن
( غیر رسمی ) به طور مدوام از کسی بخوای کاری رو انجام بده یا ازشون به طور آزاردهنده ای انتقاد کنی ، گیر دادن
( غیر رسمی ) خیلی سخت کار کردن، تلاش زیادی کردن
( غیر رسمی ) خیلی سخت کار کردن، تلاش زیادی کردن
( غیر رسمی ) خیلی سخت کار کردن، تلاش زیادی کردن
انجام دادن اون کار خیلی سخت یا غیر ممکنه
( انجام دادن قتل ) به طور بیرحمانه و بی احساسانه
( غیر رسمی ) ( برای فیلم ) خیلی پر خشونت بودن
خیال کسی را راحت کردن، ترس و نگرانی کسی رو از بین بردن
خیال کسی را راحت کردن، ترس و نگرانی کسی رو از بین بردن
( برای ماشین ) اونجوری که میخوای کار نمی کنه، غیر قابل پیش بینی رفتار کردن
داشتن شخصیت یا توانایی فکر کردن یا عمل کردن یا شکل دادن ایده ها بدون تحث تائثیر بیرون قرار گرفتن، خود مختار بودن
احساس آسودگی کردن به خاطر اینکه یک نگرانی رفع شده است
احساس آسودگی کردن به خاطر اینکه یک نگرانی رفع شده است
اطلاعات یا توصیه خواستن از کسی که بیشتر از شما در اون زمینه میدونه
( غیر رسمی ) نمی تونی از فکر کردن یا حرف زدن در مورد چیزی دست برداری
یک خصوصیت خاص و قابل توجه که کسی یا چیزی را استثنایی می کند.
یاد گرفتن یا حفظ کردن چیزی به طور کامل
مصمم بودن برای به دست آوردن چیزی
به اندازه ای که یک فرد راضی بشه بدون محدودیت مثال: please eat to your hearts content لطفا به هر اندازه ای که دلتون می خواد میل کنید
به اندازه ای که می خوای انجامش میدی به خاطر اینکه ازش لذت می برید
یک چیز ( معمولا انتقادی ) رو جدی بگیری
یک مکالمه جدی با کسی داشتن و آشکارا بیان کردن احساسات خود
شما تحسین می کنیدشون به خاطر اینکه مثل شما رفتار یا فکر می کنند
شروع به احساس ناراحتی یا نگرانی کردن ، اندوهگین شدن ناراحت شدن
کسی رو خیلی ناراحت کردن ( معمولا کسی که عاشقتونه ) ، قلبه کسی رو شکستن
عوض کردن نظرتون یا روشی که احساس می کنید ، تغییر عقیده دادن
منظور بدی نداشتن ، خوش قلب بودن
قلب کسی از هیجان یا شادی یک لحظه نزدن
نگرانی های مخفیت رو با کسی در میون بذاری ، احساسات شخصیت رو به کسی بگی
احساساتی را ( با کسی ) در میان گذاشتن ( معمولا یک چیز چشمگیر )
به اشتراک گذاشتن عمیق ترین احساسات
خیلی عصبانی بودن
خیلی فقیر بودن در حدی که به اندازه زنده موندن پول درمیارند
حرف زدن با کسی به طور خصوصی
قلب کسی در دهانش آمدن ( از ترس ) به شدت ترسیدن و اضطراب داشتن
ساکت ماندن، واکنش ندادن
قبول کردن موقعیت و باعزم بهش رسیدگی کردن
برخلاف
آزار دادن یا عصبانی کردن کسی
رد کردن
دخالت کردن
دخالت کردن
به طور مستقیم از کسی شنیدن، با حرف زدن نه نوشتن
راز نگهدار بودن، به کسی نگفتن راز
راز نگهدار بودن، به کسی نگفتن راز
گفتن اینکه چیزی رو باور دارید یا ازش حمایت می کنید ولی انجام ندادن هیچ کاری برای حمایت
خیلی مشتاق بودن برای شنیدن چیزی
گوش نکردن یا توجه نکردن ، فورا فراموش کردن
پاسخ دادن به شرایط همون موقع که اتفاق افتاده ، جلوتر تصمیم گیری نکردن
در خیال کسی
یک اتفاق یا شرایطی که به طور پیش بینی نشده ازش چیزی یاد میگیری
باعث شد برای اولین بار بفهمم که ، فهمیدن حقیقت چیزی
هیچ واکنشی ندادن ، تعجب خود را نشان ندادن
هیچ واکنشی ندادن ، تعجب خود را نشان ندادن
not bat an eye هیچ واکنشی ندادن ، تعجب خود را نشان ندادن
هیچ واکنشی ندادن ، تعجب خود را نشان ندادن
در یک چشم بهم زدن ، خیلی سریع ، در زمان خیلی کمی
خوب کار نکردن
شروع کردن به خراب شدن و بد شدن بخاطر اینکه قدیمی هست
نگاه سریع کردن به چیزی
سوپرایز و شوکه کردن مردم My best friend's pink hair definitely raised a few eyebrows at our very strict school. موهای صورتی بهترین دوستم در مدرسه جد ...
موافق بودن با یکدیگر
آگاه بودن نسبت به همه مشکلات که ممکن وجود داشته باشه
نتونی نگاه کردن بهش رو متوقف کنی به خاطر اینکه خیلی زیبا یا جالبه
نمی تونست چیزی رو که می بینه باور کنه
شوکه یا سوپرایز شدن
کسی مجبورت می کنه که به نظرش گوش بدی و سعی می کنه مجبورت کنه که قبولش کنی
باعث بشی یکی یک نظر یا عقیده رو قبول کنه
انتقادکردن یا شکایت شخصی از کسی کردن
گفتن چیزی که خیلی وقته می خواستی بگی و بعد از گفتن اون چیز احساس بهتری کردن
خیلی آزاردهنده
توجه بیش اندازه به اینکه کسی چی کار میکنه به طور آزاردهنده یا تهدید کننده ای
اعتراف کردن به کار اشتباه خود ، گفتن حقیقت در مورد کار اشتباه خود
به طور خیلی عصبانی دعوا کردن
هیچ واکنش احساسی نشون ندادن وقتی که یک چیز بدی رخ داده
خیلی دلواپس ، نگران یا نا امید یا مضطرب شدن درمورد چیزی ( معمولا در حالت استمراری به کار میره )
آرام باش ( معمولا با حالت دستور گفته میشه )
در حضور شخص دیگر نه با تلفن
باتوجه به ظاهر چیزی ، در نگاه اول اینجوری به نظر میرسه
چیزی رو همینجوری که به نظر میرسه قبول کنی بدون اینکه فکر کنی ممکنه کاملا اونجوری که به نظر میرسه نباشه
چیزی رو همینجوری که به نظر میرسه قبول کنی بدون اینکه فکر کنی ممکنه کاملا اونجوری که به نظر میرسه نباشه
وانمود کنی که درباره چیزی خوشحالی وقتی که خوشحال نیستی
خودتو خوشحال تر ، راحت تر یا قوی تر از چیزی که هستی نشون بدی
نخندی یا حالت چهرتو تغییر ندی اگرچه که میخوای بخندی
نشون بدی که چیزی رو دوست نداری با نشون دادن حالت چهره ناخوشایند
تا جایی که ممکنه کم تر حرف بزنی تا از دعوا دوری کنی ، خود را درگیر نکردن
تا جایی که ممکنه کم تر حرف بزنی تا از دعوا دوری کنی ، خود را درگیر نکردن
با عصبانیت حرف زدن با کسی ، به کسی تندی و تحکم کردن، تشر زدن
به اندازه کافی پول داشته باشی که زندگی کنی یا کارتو ادامه بدی
بدون فکر کردن طولانی درمورد چیزی یا نگاه کردن به چیزی که قبلا در موردش نوشته شده
بدون فکر کردن طولانی درمورد چیزی یا نگاه کردن به چیزی که قبلا در موردش نوشته شده
کاملا قبول کردن یا فهمیدن چیزی ( غیر رسمی ) معمولا به صورت منفی can't get your head around به کار میره
باعث بشی یکی بخواد کاری رو انجام بده که قبل نمی خواسته انجام بده ( معمولا یه کار احمقانه )
از کسی بخوای کاری رو انجام بده که انجام نخواهد داد
کنترلتو از دست بدی یا وحشت کنی
کنترلتو از دست بدی یا وحشت کنی
آرام ، با ثبات ، معقول و خونسرد بودن
آرام ماندن مخصوصا در شرایط سخت یا خطرناک
آرام ، با ثبات ، معقول و خونسرد بودن
آرام ماندن مخصوصا در شرایط سخت یا خطرناک
چیزی نداره که بتونه باهاش از ادعاش یا موقعیتش حمایت کنه
حفظ کردن فاصله با شخصی ، دوری کردن از دوستی کردن با کسی یا درگیر شدن احساسی با اون ها ، از کسی دوری کردن، ( به کسی ) نزدیک نشدن
حفظ کردن فاصله با شخصی ، دوری کردن از دوستی کردن با کسی یا درگیر شدن احساسی با اون ها
ترغیب کردن یا مجبور کردن کسی برای انجام دادن کاری که واقعا نمی خواسته انجامش بده
سرد یا غیر دوستانه برخورد کردن با کسی بدون هیچ دلیلی ، نادیده گرفتن کسی
حمایت کردن کسی در زمان سختی
همدردی یا حمایت در زمانی که دردسری وجود داره
مردم رو برای یک چیز منفی که براش اتفاق افتاده سرزنش می کنه و این احساسات رو تا آخر عمرش داره
اهل کشمکش و مرافعه، همیشه ناراضی
علت اختلاف، مایه ی نفاق، موضوع دعوا ، چیزی که مردم در موردش موافق نیستن
از ته دل احساس کردن، احساس ژرفی نسبت به چیزی داشتن
تو یک کاری انجام دادی که منو آزار داده و ما باید در موردش باهم بحث کنیم
قبول نکردن تغییر وضعیت
همون کاری رو انجام بدی که دیگران ( معمولا اعضای خانوادت ) قبلا انجام دادند
اقدام قاطع کردن، مؤکد اصرار کردن، سخت مقاومت کردن، دو پای خود را در یک کفش کردن
خیلی خوش شانس یا موفق بودن در یک شرایط سخت بدون رنج بردن از نتایج منفی بزرگ
خیلی خوش شانس یا موفق بودن در یک شرایط سخت
تو دست و پای کسی بودن ، کارهای کسی رو مختل کردن
تو دست و پام هستن ، کارهامو مختل می کنند
شروع بدی داشتن ( در یک رابطه یا فعالیت )
عادت کردن به چیزی، احساس کنی می تونی از عهده شرایط بر بیای
تجربه کردن اضطراب یا نگرانی قبل از تلاش کردن برای انجام کاری معمولا به قدری که فرد از انجام اون کار خودداری می کنه
همیشه عادی باشی و واقع گرا ، آرام و ثابت و معقول و واقع گرا باشی ، خیلی احساساتی واکنش ندی یا تحت تاثیر هر تغییری در شرایط قرار نگیری
خیلی سرت شلوغ باشه، پر مشغله
روی پای خود وایستادن، مستقل بودن، مراقب خود بودن
ادامه ندادن درگیر شدن در کاری
کمک کردن ( مثلا برای جابجا کردن چیزی )
در دسترس، نزدیک
با هدف از دست ندادن یا فراموش نکردن توانایی یا دانش
برای اولین بار امتحان کردن
برای اولین بار امتحان کردن
فروخته شدن به یک صاحب جدید
مستقیم یا از تجربه یا دانش خودتون
از کنترل خارج شدن، پر هرج و مرج و غیر قابل کنترل شدن یک موقعیت
تلاش کردن برای انجام دادن کاری، شروع کردن چیزی
به کسی اجازه بدی هرکاری که می خواد بکنه، به کسی آزادی کامل بدی
یک قانون کلی که در بیشتر چیزها درسته، قانون کارآمد و کلی
متفاوت از هرچیز دیگه دیده میشه در محدوده خودش ( معمولا منفی ) ، خیلی آشکار بودن ، انگشت نما بودن
رنج کشیدن از یک چیز ناخوشایند یا یک نتیجه ویرانگر ( مخصوصا از دست دادن کلی پول )
تشخیص دادن یا به یاد آوردن به طور کامل ، واضح ، یا درست
آرزو کردن برای خوش شانسی یا موفقیت در کاری
1 - کاملاً آشنا بودن به، کاملاً وارد بودن، مثل آب خوردن بلدبودن 2 - در دسترس داشتن، حاضر و آماده داشتن، کاملاً در اختیار داشتن
داره در موردش بحث میشه، آماده شده ولی هنوز عمومی نشده
خراب کردن چیزی مثلا: نقشه یا جلوگیری کردن از موفق شدن آن
شروع کردن به گفتن برعکس چیزی که قبلا گفتی
خشمناک شدن، از جا دررفتن
یک سو تفاهم بین شما و کسی وجود دارد
یک سو تفاهم بین شما و کسی وجود دارد
تنها انجام دادن ، بدون کمک دیگران انجام دادن
به کار کردن ادامه میده ولی پیشرفت کمی می کنه
کند یا متوقف کردن انجام کاری
یک کسی که توی وسیله نقلیه می شینه و تلاش می کنه راننده رو راهنمایی کنه یا از مهارت رانندگیش انتقاد می کنه
برای انجام کاری آماده شدن
به صورت جسمی و روحی خسته بودن
راه و چاه را به کسی نشان دادن
به یکی نشون بدی چطوری یک کار یا فعالیتو انجام بده
پیوستن به بحث وقتی دیگر شرکت کنندگان نمی خواهند که اینکار را بکنید ، بدون اینکه کسی بپرسد نظر خود را گفتن
برای کار :کساد، کم رواج، خیلی موفق نبودن برای اشخاص: آرام و افسرده، دل مرده، ناراحت بودن و انرژی نداشتن
ریسکی کنی که باعث مشکل یا خطر بشه ( معمولا در حالت استمراری به کار میره )
دوری کردن از چیزی یا کسی به خاطر اینکه برای شما خطرناکه
بودن در شرایط مساوی ( معمولا شرایط سخت )
یه چیزی بگی یا انجام بدی که باعث ایجاد مشکل بشه معمولا وقتی که تلاش می کنی یک موقعیت رو تغییر بدی که بقیه مردم نمی خواهند تغییرش بدهند
خرج کردن یه عالمه پول معمولا برای مهمانی
در شخصیت شما نیست یا مخالف عقاید شماست انجام دادن یا گفتن اون
بذاری حوادث تو رو با خودشون پیش ببرن بدون اینکه هیچ تصمیمی بگیری
خیلی خوب و عمیق بخوابی
لرزیدن به خاطر ترس یا نگرانی
شخصی در یک موقعیت خوشحال و راحت هست به خاطر اینکه در اون خوب هست در چیزهایی که به آن مربوط است.
شما در یک موقعیت خوشحال و راحت هستید به خاطر اینکه شما خوب هستید در چیزهایی که به آن مربوط است.
به شما چیزهای مهمی که بقیه می دانند گفته نمی شود
متعلق بودن به سطح اجتماعی خیلی بالا ، قدرتمندترین و قویترین سطح جامعه
فهمیدن اینکه موقعیت قبل از اینکه که تو درگیر موضوع بشی چجوری بوده
پایین ترین و کم ترین مقدار ممکن
خیلی خوشحال بودن
آنها هیچ آگاهی در مورد جهان واقعی ندارند
ایده های کسی واقع بینانه نیست ، بی توجه به اطراف بودن یا عجیب رفتار کردن
شکست خوردن، مردن
یک چیزی که شما رو یهویی به واقعیت برمی گردونه
یک چیزی که شما رو یهویی به واقعیت برمی گردونه
یه چیز جدید، هیجان انگیز تر ، متفاوت و خوشایند
نا معلوم
همه می تونستن حسش کنند، همه جا
انجام دادن یک کاری که بقیه می کنند برای به دست آوردن سودی که از آن کارها می برند
کسی رو مطلع کردن یا اطلاعات بروز رو بهشون دادن
توضیح دادن موقعیت به کسی، مطلع کردن کسی
دیر خوابیدن و زود بیدار شدن
با حال بد از خواب بیدار شدن و کل روز اون حال بد رو داشتن
با عصبانیت واکنش دادن
تصمیم گیری رو به تاخیر می اندازید یا نمی تونید از بین دوچیز انتخاب کنید
با عصبانیت واکنش نشون دادن ( غیررسمی ) ، به طور غیر قابل کنترل عصبانی شدن
داشتن یک توضیح برای چیزی که قبلا نمی تونستید بفهمید
شروع به کار کردن در یک سطح پایین از یک سازمان بخاطر اینکه شما یک کار بهتر در همون سازمان می خواهید در آینده، یک کاری انجام بدی که باعث ایجاد فرصت های ...
Come home to somebody: کاملا فهمیدن
یک جایی که در اونجا احساس راحتی می کنی
ترک کردن جایی، شروع کردن سفر، رفتن به خونه
باعث معروف شدن یک مکان شدن
سفر کردن بین دو مکان
سفر کردن بین دو مکان
در یک لحظه سرنوشت ساز در تاریخ، در لحظه انتخاب یا تغییر
یک مکان دورافتاده و کمتر شناخته شده، مکانی که دوره از جایی که مردم زندگی می کنن یا میرن
قبلا خوب بوده ولی دیگه نیست، افت کردن
یک کار خیلی سختی که تلاش خیلی زیادی برای دوره طولانی نیاز داره
یک کار خیلی سختی که تلاش خیلی زیادی برای دوره طولانی نیاز داره
یک کار خیلی سختی که تلاش خیلی زیادی برای دوره طولانی نیاز داره
فکر کردن و رفتار کردن به طور غلط
فکر کردن و رفتار کردن به طور درست
راست کار خودته
این برات عالیه، دقیقا چیزیه که مناسبه سلیقته
این برات عالیه، دقیقا چیزیه که مناسبه سلیقته
خیلی آزردن و ناامید کردن کسی
در یک موقعیت خسته کننده بدون هیچ امیدی برای هیجان یا آینده کاری ، حالت زندگی یا کار بدون تغییر
وقتی گفته میشه که دویا چند نفر هم دیگر را اتفاقی ببینند نه عمدی I hope our paths cross again: امیدوارم دوباره به زودی همدیگر را ببینیم
شخص یا چیزی که دیگه نمی خوانش یا ازش استفاده نمی کنن به خاطر اینکه پیر یا قدیمی شده
اون شخص یا چیز خیلی محبوب هست
اون شخص یا چیز خیلی محبوب هست
تولید کردن یک نتیجه مثبت ، نتیجه ای که می خوای
یک فعالیت یا کاری که برای به دست آوردن پولی که نیاز داری ، مهمترین یا تنها منبع درآمد کسی
یک چیزی خیلی عالیه ، خیلی جالبه
یک چیزی خیلی عالیه ، خیلی جالبه
احساس حماقت یا شرمساری کردن به خاطر کاری که قبلا انجام دادی
احساس حماقت یا شرمساری کردن به خاطر کاری که قبلا انجام دادی
انجام دادن کاری تا آخر حتی اگر خیلی سخت باشه یا زمان زیادی ببره
داشتن یک خاطره ناخوشایند از چیزی ، تاثیر منفی روی کسی گذاشتن
یعنی انجام دو کار خوب یا داشتن دو چیز خوب به طور همزمان غیر ممکنه
یک مزیت اضافه یا جنبه مثبت برای چیزی که خودش مثبت یا سودمند درنظر گرفته میشه
برانگیختن اشتها یا اشتیاق کسی
یعنی اینکه کسی ترجیح میده غذاهای شیرین بخوره
باعث میشه که آب دهن کسی راه بیافته ، باعث میشه که بخوای بخوریش
یک نقطه ضعف که می تونیم ازش بهره ببریم یا سود ببریم
یک نقطه ضعف که می تونیم ازش بهره ببریم یا سود ببریم
وقتی که شرایط جدی یا سخت میشه
داشتن چیزی برای شکایت کردن درمورد آن
نظر یا عقیده قوی داره و می خواد همه رو متقاعد کنه که خودش درست میگه ( معمولا برای انتقاد به کار میره )
پل های پشت سر خود را خراب کردن، کاری کنی که برگشتن به وضعیت قبلی خودت رو ناممکن کنه
سعی کردن برای به دست آوردن چیزی که احتمالا نمی تونید به دست بیارید.
روش و رفتار یک شخص جلوی او را از رسیدن به اهدافش خواهد گرفت و باعث بیشترین مشکلات او هست ، مانع درونی
خیلی عصبانی بودن و اعتراض کردن با صدای بلند
به تاخیر انداختن انتقاد کردن یا پرسیدن از کسی
به تاخیر انداختن انتقاد کردن یا پرسیدن از کسی
بین دعوای شدید دونفر گیر کردن که برات بی طرف بودن رو سخت می کنه
انجام دادن تصمیم گیری های مهم و قدرت کامل داشتن
همیشه مورد سرزنش و انتقاد بودن برای هر اتفاقی که رخ می ده
کاری رو انجام بدی یا چیزی رو بگی که یک شرایط بد رو بدتر کنه
به طور عمد چیزی رو بگی یا کاری رو انجام بدی که به کسی آسیب بزنه یا ناراحتشون کنه، انجام دادن یا گفتن چیزی مخصوصا انتقادی، ناخوشایند مخصوصا به کسی که ...
به یکی با تنفر و خشم نگاه کنی
به یکی با تنفر و خشم نگاه کنی
اجازه ندی که بقیه ذهنت ، ایده هات و قوانینتو عوض کنن
کاری رو خیلی زود انجام بدی قبل از زمانیکه باید انجام بدی
با یک شرایط سخت روبرو شدن و قاطعانه عمل کردن و ازش دوری نکردن ، انجام دادن یا قبول کردن یک چیز ناخوشایند بعد از یک دوره تعلل
خیلی کثیف، نامرتب، چیزی که خیلی بد انجام شده
رفتار کردن به طور خیلی بد اخلاق یا عصبانی ، آزرده
با انجام یک عمل دو نتیجه کارآمد رو به دست بیاری
قاطعانه عمل کردن، مقابله کردن با یک مشکل یا شرایط سخت به طور مستقیم و با اعتماد به نفس
پرسیدن غیر رسمی، با مردم به صورت غیر رسمی صحبت کردن
نامه کاغذی ( در مقایسه با ایمیل به کار میره )
با عجله کاری را کردن و به طور بی دقت و بی معنی کاری را کردن ، انجام دادن کاری به طور نامنظم یا کنترل نشده و آرام و عاقلانه فکر نکردن ، تلاش زیادی برا ...
زود گذز ، بی تاثیر
ایده اینکه قویترین یا بی رحم ترین فرد در یک جامعه یا گروه زنده میمونه ، اشخاصی موفق ترند که قوی تر هستند و اهمیتی نمی دهند که دیگران آسیب می بینند یا ...
اتاق کمی یا فضای کمی درجایی وجود دارد
ایجاد کردن یک موقعیت بحرانی یا مشکل دار ، کاری کنی یا چیزی بگی که باعث دعوا و ناسازگاری بین مردم بشه
بصورت اتفاقی رازی یا چیزی رو به مردم گفتید که نباید می گفتید
یک موقعیت و شرایط خوب به یک موقعیت بد تبدیل میشه
کار زیادی انجام میدم ولی همش بی فایده هست ، کار بیهوده کردن، آب در هاون کوبیدن
کار زیادی انجام میدم ولی همش بی فایده هست
زیاد خوردن
دلشوره داشتن ، خیلی مضطرب بودن ، عامیانه ) بسیار دلواپس و عصبی بودن ( مثلاً قبل از امتحان یا نطق ) ، دلهره داشتن
دلشوره داشتن ، خیلی مضطرب بودن ، عامیانه ) بسیار دلواپس و عصبی بودن ( مثلاً قبل از امتحان یا نطق ) ، دلهره داشتن
وقتی گفته میشه که یک کسی رازی رو بهتون گفته ولی شما نمی خواهید بگویید که چه کسی بوده است
اختیارات تام دادن، آزادی عمل دادن ، آزادی کامل
شروع کردن کاری به طور مصمم ، عزم خود را جزم کردن
شروع کردن کاری به طور مصمم
یک اشتیاق قوی برای سفر کردن ( bug در اینجا معنی ویروس می دهد )
آزارش به مورچه هم نمی رسه، هیچوقت به کسی آسیب نمی زنه و بی آزاره
ممکنه خشن و خشم آلود به نظر بیاد ولی واقعا نیست
موش آزمایشگاهی ، کسی که ایده های جدید و روش ها و شیوه های درمانی روشون آزمایش میشه
کسی که خیلی دوستانه نیست و احساساتشو بروز نمیده
کسی که دوست نداره با بقیه باشه ، کسی که دوست داره کارهاشو خودش انجام بده نه با مردم
1. کسی که باهوشه یا بامهارته طوریکه هیچ کس نمی دونسته یا پیش بینی نمی کرده 2. کسی که پیش بینی نشده مسابقه رو میبره
وقتی که توی شرایط سختی هستی مخصوصا شرایطی که آزمایش می کنه که می تونی به مردم اعتماد کنی
بهترین کاری که می تونی انجام بدی که نتیجه ای که می خوای رو به دست بیاری
بهترین کاری که می تونی انجام بدی که نتیجه ای که می خوای رو به دست بیاری
به نظر میاد اتفاق می افته
به اول یک پروژه برگردی به خاطر اینکه تلاش های قبلیت شکست خورده است
انجام دادن یک کار مهم یا سخت که مدت زیادی به انجام دادنش فکر می کردین
کسی را مجبور می کنی که درستی حرف خود را ثابت کند یا ثابت کنند که کاری رو که می گویند انجام خواهند داد بخاطر اینکه اونها رو باور ندارید
همون کاری رو انجام میدی که بقیه انجام داده اند
مسئولیت اشتباه یا تصادف یا یک تصمیم مهم را قبول نکردن
صادقانه به کسی گفتن در مورد اینکه به چه چیزی فکر می کنید یا چه برنامه ای دارید
صادقانه به کسی گفتن در مورد اینکه به چه چیزی فکر می کنید یا چه برنامه ای دارید
کاری رو خوب انجام بدی تا چیزی که میخوای رو به دست بیاری ( غیر رسمی و معمولا به صورت if you play your cards right. . . . به کار میره )
در شرایط منصفانه
همکاری کردن با هدف به دست آوردن چیزی
با ابتکار خودمون بدون کمک خواستن از کسی دیگر
یکی مسئوله که انتخاب کنه چه کاری انجام بدهند، به کسی بستگی داشتن، نوبت کسی بودن
شروع کردن یک فعالیت و تشویق کردن بقیه برای ملحق شدن به آن
یک چیزی که ته نداره و هرچیزی که بندازی توش ناپدید میشه ، یک منطقه ای که چیزی درش گم میشه و دیگه پیدا نمیشه
یک چیزی که مشکل هست و خیلی واضح نیست چون قانون خاصی در موردش نیست
نوشته شده، نه فقط توافق حرفی
کارمندانی که در اداره کار می کنند و کار فیزیکی انجام نمی دهند
کارمندانی که در اداره کار می کنند و کار فیزیکی انجام نمی دهند
کارمندانی که در اداره کار می کنند و کار فیزیکی انجام نمی دهند
حومه شهر که از ساختن خانه حفاظت شده و مردم اجازه ساخت در اون منطقه رو ندارند
باغبان با مهارتی بودن، در باغبانی خوب بودن
خیلی حسود نسبت به یک شخص ، خیلی می خواید کاری که دیگری انجام میده انجام بدید یا چیزی که دارن رو داشته باشید
کارگرهایی که کار فیزیکی انجام می دهند مخصوصا در کارخانه ها
کارگرهایی که کار فیزیکی انجام می دهند مخصوصا در کارخانه ها
متعلق بودن به بالاترین طبقه اجتماعی، اشرافی
You can complain about it till you're blue in the face, but we're going to your grandmother's for Thanksgiving whether you like it or not میتونی در م ...
یک چیز رو خیلی بار بگی ولی کسی گوش نکنه ، انجام دادن کاری با تلاش زیاد برای زمان طولانی بدون موفقیت
یک چیز بی اهمیت که توجه رو از موضوع اصلی برمی داره
منشا اصطلاح : این اصطلاح احتمالا به خونی که روی دستای قاتله برمیگرده
قوانین و سندهایی که غیر لازم به نظر میان و باعث تاخیر در انجام کار میشن
تصمیم میگیری که ببینی شرایط چجوری پیش میره قبل از اینکه درموردش تصمیم بگیری
تصمیم میگیری که ببینی شرایط چجوری پیش میره قبل از اینکه درموردش تصمیم بگیری
شندین اطلاعاتی که بقیه می خواستن مخفی نگهش دارن ، بو بردن
بعضی وقتا به نظرمیاد چیزی یا کسی رو دوست دارن و بعضی وقتا دوست ندارند و به خاطر همین بقیه رو گیج می شن درمورد اینکه اونها واقعا چه احساسی دارند
گفتن یا انتخاب کردن چیزی به طور تصادفی یا بدون فکر کردن
نادیده گرفته شد ن یا قدردانی نشدن ، کسی بهش گوش نکرد یا تاثیری روشون نذاشت
بعد از کلی گشتن جای کسی یا چیزی را پیدا کردن
انجام دادن هرکاری که ممکنه برای به دست آوردن چیزی
ارزشمندترین آدم
بعضی اوقات ولی نه به طور منظم
بعضی اوقات ولی نه به طور منظم
بعضی اوقات نه به طور منظم و ادامه دار
بالاخره و به طور قطعی I’ve decided once and for all that this city is not the place for me.
به نظرمیاد که دیگه هیچوقت اتفاق نمی افته
انجام دادن کاری در صبح خیلی زود ، وقتی خورشید طلوع میکنه
فورا انجام دادن ، دقیقا در همون لحظه ، در آن زمان و مکان، بی معطلی، همانجا ، بلافاصله
کاری رو انجام بدی که قبلا فرصتشو نداشتی که انجامش بدی
خیلی مشغول بودنto be very busy
تصمیم بگیری چیزی رو تموم کنی ( معمولا کار ) ، ترک کردن کار و رفتن به خونه ، بازنشسته شدن
خیلی سریع انجامش بدی ، در زمان خیلی کوتاهی
سریع کار کنی چون وقت محدودی داری
محبوب بودن یا خوب یاد شدن برای زمان طولانی ، با گذر زمان ضعیف تر نشده ، از مد نیافتاده و قدیمی نشده ، مردم برای سال های زیادی آن را ارزشمند و کارآمد ...
در آخرین لحظه ممکن قبل از تموم شدن مهلت یا شروع شدن چیزی یا قبل از وقوع حادثه، قبل از اینکه خیلی دیر بشه
قدردان بودن و احترام قائل شدن برای کسی یا چیزی، دوست داشتن و تحسین کردن کسی یا چیزی
قبل از به دنیا آمدن کسی یا قبل از اینکه به اندازه کافی بدونن چی به چیه
سفرکردن در زمان گذشته یا آینده
یک چیزی که نشون میده جامعه الان بدتر از چیزیه که قبلا بوده
یک چیزی که نشون میده جامعه الان بدتر از چیزیه که قبلا بوده
یک چیزی که میگی قبل از اینکه یک حقیقت مهم یا نظر رو بیان کنی
بااشتیاق و خیلی سریع ، بدون مکث یا فکر کردن به نتیجه ، انجام دادن کاری با انرژی زیاد انگار که آخرین باره که می تونی اون کارو انجام بدی
یک زمان طولانی از الان
خیلی زوده برای گفتن یا انتخاب کردن
خیلی زوده برای گفتن یا انتخاب کردن
حتما اتفاق خواهد افتاد ، بااینکه نمی تونیم بگیم دقیق کی
برای یک زمان کوتاه در آینده
برای یک زمان طولانی در آینده
ممکنه تا آینده زود اتفاق بیافته
یک نشانه برای اینکه به نظر میاد چه چیزی در آینده محبوب میشه یا اتفاق خواهد افتاد ، آینده اینطوری خواهد بود
از خیلی سال پیش، از همون اول
قدیمی و غیر قابل استفاده
قدیمی شده و به خوبی کار نمی کنه ، در شرایط بدی بودن
تلاش کنی برای بیاد آوردن چیزی
یک سری از افکار پشت سرهم
میدوندیش ولی نمی تونید به طور کامل بیاد بیاریدش
میدوندیش ولی نمی تونید به طور کامل بیاد بیاریدش
برای مدت کمی به چیزی فکر کنی
یکی یهویی فراموش کنه یا نتون به هیچ چیزی برای گفتن فکر کنه
چیزی را فراموش کردن ( معمولا فراموش کردن یک وظیفه )
فورا به چیزی فکر کردن
توسط مردمی که هنوز زنده اند می تواند به یاد آورده شود
باعث بشی که کسی چیزی رو به یاد بیاره
به یاد آوردن مقادری از چیزهای شاد که در گذشته انجام دادی
تلاش کنی که چیزی رو یاد بگیری ، حفظ کردن
کسایی که شبیه هم نیستند و خیلی متفاوتند به یکدیگر جذب می شوند
کسی که دیده نمی شود فراموش خواهد شد
کسانی که همه وقتشان را صرف کار می کنند یک آدم خسته کننده می شوند و برای سلامتی آنها بد است
همیشه به نظر میاد بقیه مردم در موقعیت بهتری از شما هستند ، مرغ همسایه غازه
بهتره چیزی که خودت داری رو نگهداری بجای اینکه ریسک از دست دادن اون رو بپذیری برای این که تلاش کنی که بیش تر داشته باشی
مردمی که شخصیت های شبیه یا علاقه های مشابه دارند معمولا تصمیم می گیرند که باهم وقت خود را بگذرانند
وقتی کسی که قدرت داره اونجا نیست، مردم کاری رو که باید انجام بدهند انجام نخواهند داد و هرکاری خودشان بخواهند انجام می دهند
آخرین کاه ( که کمر شتر را میشکند ) ، رسیدن کارد به استخوان، تجاوز از حد
مردم نباید مردم دیگر را به خاطر نقصی که خودشان هم دارند انتقاد کنند ، رطب خورده منع رطب کی کند
مردم نباید مردم دیگر را به خاطر نقصی که خودشان هم دارند انتقاد کنند، رطب خورده منع رطب کی کند.
کوتاه شده to many cooks spoil the broth اگر افراد زیادی روی چیزی کار کنند آن را خراب می کنند
اگر افراد زیادی روی چیزی کار کنند آن را خراب می کنند
روابط خانوادگی از روابط دیگر قوی تر است
یک کار به سرعت و به آسانی انجام میشه اگر چند نفر کمک کنند
این ایده خوبی نیست که همه انرژی یا پولتو برای یک پروژه بذاری چون اگر اون پروژه شکست بخوره ممکنه همه چیزتو از دست بدی
ناراحت شدن فایده ای نداره برای یک اتفاق بدی که افتاده و عوض نمی شه
دور بودن از کسی که دوست داری باعث میشه بیشتر اونها رو دوست داشته باشی
یک زبانی که هر روز استفاده میشه در ارتباطات اجتماعی که زبان اصلی سخنگو نیست، زبانی که استفاده میشه بین دو شخص که زبانشون مشترک نیست
هیچ کس نمیدونه که آیا اون چیز به بودن ادامه میده یا نه ، یک چیز ناشناخته یا نامطمئن
یه چیز متفاوت که مردم نظرهای متفاوتی در موردش دارن، معمولا یعنی شما با اون ایده موافق نیستید، موضوعی که به ترجیح افراد بستگی داره ، سلیقه ای هست
قانون ها، محدودیت ها و شرایط که معمولا با تایپ کوچکی نوشته شده اند که بخاطر همین به راحتی مورد توجه قرار نمی گیرند
قانون ها، محدودیت ها و شرایط که معمولا با تایپ کوچکی نوشته شده اند که بخاطر همین به راحتی مورد توجه قرار نمی گیرند
دقیقا همون کلماتی که یک شخص گفته
کاملا بدون یک کیفیت خاص ، ویژگی، یا شخصیتی که توضیح داده شده
یه جور خیلی خوشایند و دوستانه رفتار بکنی ، مخصوصا وقتی که به طور عادی اینطوری رفتار نمی کنی. She is all sweetness and light when paul's around.
بخش مهم چیزی رو نفهمیدن یا بد فهمیدن
نامربوط و بی اهمیت نسبت به موضوعی که داره بحث میشه
بتونی حرف بزنی وقتی بقیه دارن حرف می زنن و تو رو نادیده گرفتن
رد کردن رو قبول نمی کنه، پاسخ منفی رو قبول نمی کنه
برای شرایط جدی یا سخت استفاده میشه
چیزی نیست که بهش بخندی، کاملا جدی
با یه چیز جدی مثل شوخی برخورد کنی ، جدی نگرفتن چیزی، یه جوری رفتار کنی که انگار چیزی بی ارزش یا کم اهمیت هست
با یه چیز جدی مثل شوخی برخورد کنی ، جدی نگرفتن چیزی، یه جوری رفتار کنی که انگار چیزی بی ارزش یا کم اهمیت هست
مسخره کردن کسی با در آوردن ادای او
وقتی گفته میشه که یه عبارتی گفتی که کمی احمقانه به نظر میرسه
دقیق ترین و بهترین کلمه نیست، ولی به اندازه کافی برای این شرایط خوبه
وقتی استفاده میشه که میخواید نظرتون رو به صورت کوتاه و مستقیم بگید
هیچی به فکرم نمی رسید که بگم ، کسی نتونه حرف بزنه معمولا به خطر اینکه خیلی شوکه یا سوپرایز شده
I didn't know what he was on about ( خیلی غیر رسمی ) نفهمیدم سعی داشت چی بهم بگه
احساس می کنم حرفی که زد دروغ بود، درست به نظر نمیاد
درباره موضوع مهمی صحبت نکردن
گفتن دو چیز کاملا در تضاد باهم، بلافاصله He told me that my work had improved and then in the same breath said that I was lazy. او به من گفت که کارم ...
اشتباه کوچک هنگام حرف زدن یا نوشتن مثلا گفتن کلمه ای به جای کلمه دیگر
جدی نگفتمش یا حتی در موردش فکر نکردم
جدی نگفتمش یا حتی در موردش فکر نکردم
باور کردنش خیلی سخته، عبارتی هست که برای بیان کردن بی اعتقادی به عذر و توضیح کسی بیان میشه
باور کردنش خیلی سخته، عبارتی هست که برای بیان کردن بی اعتقادی به عذر و توضیح کسی بیان میشه
تعداد زیادی گفته غلط که از عمد برای پنهان کردن حقیقت گفته میشه، تعداد زیادی دروغ که همزمان گفته میشه
خیلی جدی یا نگران بودن یا شدن
برای مدت زیادی درحال رخ دادن بودن و فعالیت زیادی داشتن ، به حد کمال و به اوج رسیدن
برای مدت زیادی درحال رخ دادن بودن و فعالیت زیادی داشتن
( برای احساسات استفاده میشه ) خیلی شدید شدن که مردم نتونن کنترلش کنن ، خیلی هیجان زده شدن
در مکان های زیادی یا آدم های زیادی اتفاق افتادن
داخل مکان های زیادی ، همه جا
فورا یا در مکانی که اتفاقی درحال رخ دادن است یا تازه اتفاق افتاده
ادامه دادن به فهمیدن اینکه چه اتفاقی برای کسی یا چیزی افتاده است
اخباری که از یک نفر به نفر بعدی میرسه
به آرامی به چیزی رسیدگی کردن بخاطر اینکه واقعا نمی خوای انجامش بدی
به آرامی به چیزی رسیدگی کردن بخاطر اینکه واقعا نمی خوای انجامش بدی
به آرامی، به تدریج
پر از سرعت و هیجان ، با انرژی نامحدود
در مورد کار حرف زدن وقتی سرکار نیستی
فرضی یا تئوری ( نه عملی ) ، وقتی درموردش میخونی ، ولی ممکنه اونجوری پیش نره، روی کاغذ ( نه در عمل یا واقع )
To pause, postpone, or suspend an activity
۱. سر کسی شلوغ بودن I'm usually on the go all day long. I hate being on the go all the time. ۲. به طور دائم در حال حرکت بودن ، فعال بودن یا درحال کا ...
به طور زیادی سرت شلوغ باشه با چیزی، به طور عمیق یا بیش از اندازه ای درگیر چیزی بشی
روبرو شدن با یک کار سخت
جای کسی را گرفتن
فرار کردن از یک موقعیت خسته کننده و یکنواخت
کاری که آینده خوبی ندارد
تجربه کردن نتایج ناخوشایند چیزی
متوقف کردن کسی از انجام کاری که آنها برنامه ریزی کرده بودند که انجام بدهند ، تمام شده یا پایان یافته در نظر گرفتن ، نشان دادن اینکه چیزی دیگه اهمیت ن ...
با فداکاری زیاد یا با انجام کاری ناخوشایند برای به دست آوردن چیزی ، گرون تموم شدن چیزی
( غیر رسمی ) خرج کردن برای چیزی، معمولا برای چیزی که وظیفت نبوده
پرداخت کردن مقدار زیادی پول
پول زیادی رو به راحتی به دست بیاری
ریشه اصطلاح از اینه که وقتی پول کمتری خرج کنی غذای کمتری میخوری و لاغر میشی که باعث میشه کمربندتو تنگ تر ببندی
از قبل کمتر خرج کنی بخاطر اینکه پول کمتری داری
از قبل کمتر خرج کنی بخاطر اینکه پول کمتری داری
خیلی خرج کردن معمولا بدون فکر کردن درموردش
زندگی خیلی راحت داشتن بخاطر اینکه پول زیادی داری
breadline صفی هست که مردم فقیر در اون می ایستند تا از یک خیریه یا دولت غذا بگیرند
خیلی فقیر بودن breadline صفی هست که مردم فقیر در اون می ایستند تا از یک خیریه یا دولت غذا بگیرند
خودتو گیر کرده بین دو نفر که دارن دعوا می کنن یا باهم موافق نیستن پیدا کنی
اسم یک گروه کیپاپ مخفف : adventure calling emotion
یه چیزی که دو نفر که باهم دعوا می کنن، یا کسایی که مخالفن باهم می تونن با اون به توافق برسن
یک مکان دور افتاده یا مجزا و خیلی دور از شهر
خیلی کم درموردش میدونیم
مقدار زیادی پول
فقط برای زمان کمی دوستشون دارید.
فهمیدنش خیلی آسونه ، واضحه
فهمیدنش خیلی آسونه ، واضحه
تمرکز نکردن، فکر کردن درباره چیز دیگر، حواسم نبود ?A: are you listening me داری به من گوش می کنی؟ !B: sorry i was miles away ببخشید حواسم نبود.
خیلی هیجان انگیز تر و جالب تر از مردم معمولی
برنامه ها و ایده های جاه طلبانه داشتن، مشتاق باشی که چیزایه زیادی به دست بیاری
اغراق کردن یا زیادکردن اهمیت چیزی ( معمولا در جملات منفی به کار میره )
معروف شدن
ترجیح بدی با خودت باشی و خودداری کنی از حرف زدن یا انجام دادن کاری با مردم
به شدت ناموافق بودن با یکدیگر ، با کسی ناسازگاری یا برخورد داشتن
به شدت ناموافق بودن با یکدیگر ، با کسی ناسازگاری یا برخورد داشتن
یهویی از کسی خوشت بیاد ( غیر رسمی )
با یکدیگر تفاهم داشتن یا از یکدیگر خوش آمدن به طوری که از ابتدا باهم دوست صمیمی و نزدیک بشید
اینکه نخوای چیزی ، رفتاری یا فعالیتی رو قبول کنی ، به نظر کسی قبول کردن چیزی یا کسی سخت باشه
از چیزی خیلی شوکه یا شگفت زده بشی یا باچیزی گیج بشی که ندونی چجوری نسبت بهش واکنش نشون بدی
مطمئن نباشی درباره این که چه کاری انجام بدی یا از کی کمک بخوای
احساسات مثبت و منفی رو به طور همزمان داشتن ( در مورد چیزی یا کسی )
باعث بشه یکی احساس اشتیاق، یجورایی خوشایند ، حیرت یا هیبت بکنه
خیلی خسته یا آزرده ، کسی که دیگه نمیتونه با موقعیت مقابله بکنه ، کارد کسی به استخوان رسیدن، در سرحد بیتابی، جان به لب رسیده
قابل قبول و روش محترمانه حرف زدن درباره یک گروه اجتماعی خاص ، رفتار با دقت که جلوگیری می کنه از حساسیت یا توهین
ادامه دادن به زندگی کردن در همون استاندارد اجتماعی که قبلا درش زندگی می کردیم ، اگرچه مشکل مالی داریم
مردمی که خونه ، پول و کار ندارند، کسایی که توی خیابان زندگی می کنند
گنده دماغ، طرف از دماغ فیل افتاده ، از خود راضی ، از خود متشکر، افاده ای
ریسک کنی برای به دست آوردن چیزی که میخوای ( غیر رسمی )
مشتاق و هیجان زاده برای انجام کاری
1. سعی کردن برای انجام کاری ( مخصوصا کار جدید و نا آشنا ) ، امتحان کردن 2. حمله فیزیکی به کسی 3. انتقاد کردن، سرزنش کردن، اذیت کردن عملی کسی برای مدت ...
اصلا لازم نداشتن و اصلا نخواستن چیزی
احساس می کنم وظیفمه
سخت و نیازمند تلاش زیاد
خیلی آسان ( غیر رسمی )
به سختیه بقیه اعضایه گروه کار کردن
برای اشخاص: اون فرد با ادب یا تحصیل کرده نیست
به خوبی که باید باشه یا انتظار داشتیم نیست