on the blink

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: not functioning; needing repair.
مترادف: broken, broken-down, in disrepair
مشابه: out of joint, out of whack

- Our refrigerator is on the blink again.
[ترجمه A.C.E] یخچال ما دوباره خراب شده است
|
[ترجمه میرزایی] یخچال ما دوباره کار نمیکند
|
[ترجمه گوگل] یخچال ما دوباره چشمک می زند
[ترجمه ترگمان] یخچال ما دوباره در حال چشمک زدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not working properly, out of order

پیشنهاد کاربران

خوب کار نمیکند
درست کار نمیکند
The printer on the blink
پرینتر خوب کار نمیکند ( درست کار نمیکند ) .
وسیله ای ک دوباره خراب شده است
خراب ( ماشین آلات ) از کار افتاده، درست کار نکردن
خوب کار نکردن
شروع کردن به خراب شدن و بد شدن بخاطر اینکه قدیمی هست
وسیله ای که خراب شده است
خراب
برا چیزی که خراب شده استفاده میشه
یعنی خراب شده
آلارم خراب شدن

بپرس