lingua franca

/ˈlɪŋɡwəˈfræŋkə//ˌlɪŋɡwəˈfræŋkəˈfræŋkə/

معنی: زبان بین المللی، گویش مختلط، زبان امیخته با زبانهای دیگر
معانی دیگر: (سابقا - آمیزه ای از زبان های ایتالیایی و اسپانیایی و فرانسه و ترکی و عربی که در برخی بندرهای مدیترانه به آن تکلم می کردند) لینگوا فرانکا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: lingua francas, linguae francae
(1) تعریف: a hybrid language made up of elements of Italian, Spanish, French, Greek, Arabic, and Turkish, spoken in certain Mediterranean port areas.

(2) تعریف: any hybrid language used as a medium of communication between people who speak different languages.

جمله های نمونه

1. Swahili is the principal lingua franca in East Africa.
[ترجمه گوگل]سواحیلی زبان اصلی در شرق آفریقا است
[ترجمه ترگمان]Swahili زبان میانجی اصلی در آفریقای شرقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. English is rapidly becoming the lingua franca of Asia.
[ترجمه گوگل]زبان انگلیسی به سرعت در حال تبدیل شدن به زبان آسیایی است
[ترجمه ترگمان]زبان انگلیسی به سرعت به زبان میانجی آسیا تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. English is the lingua franca in many countries.
[ترجمه گوگل]زبان انگلیسی در بسیاری از کشورها زبان فرانسه است
[ترجمه ترگمان]زبان انگلیسی زبان میانجی در بسیاری از کشورها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. English has become a lingua franca in many parts of the world.
[ترجمه گوگل]زبان انگلیسی در بسیاری از نقاط جهان به زبانی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]زبان انگلیسی یک زبان میانجی در بسیاری از نقاط جهان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The international business community sees English as a lingua franca.
[ترجمه گوگل]جامعه تجاری بین المللی انگلیسی را به عنوان یک زبان انگلیسی می بیند
[ترجمه ترگمان]جامعه تجاری بین المللی انگلیسی را به عنوان زبان میانجی می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Swahili is the lingua franca of East Africa.
[ترجمه گوگل]زبان سواحیلی زبان آفریقای شرقی است
[ترجمه ترگمان]Swahili زبان میانجی در آفریقای شرقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The songs are classics of the lingua franca of pop, familiar from Bujumbura to Beijing, and proof that even those who do not speak English can still spell Abba.
[ترجمه گوگل]این آهنگ‌ها کلاسیک زبان پاپ هستند که از بوجومبورا تا پکن آشنا هستند و گواه این است که حتی کسانی که انگلیسی صحبت نمی‌کنند هنوز هم می‌توانند Abba را تلفظ کنند
[ترجمه ترگمان]این آهنگ ها به صورت کلاسیک از زبان بین المللی پاپ، آشنا از بوجومبورا به بیجینگ آشنا هستند و اثبات می کنند که حتی آن هایی که انگلیسی حرف نمی زنند هنوز هم می توانند Abba را هجی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Arabic became the new lingua franca and Islam quickly replaced Zoroastrianism; mosques were built, and many Persians intermarried with Arabs.
[ترجمه گوگل]زبان عربی به زبان جدید تبدیل شد و اسلام به سرعت جایگزین دین زرتشتی شد مساجد ساخته شد و بسیاری از ایرانیان با اعراب ازدواج کردند
[ترجمه ترگمان]عربی به عنوان زبان میانجی جدید شد و اسلام به سرعت Zoroastrianism را جایگزین کرد؛ مساجد ساخته شدند و بسیاری از ایرانیان همراه با اعراب زندگی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tiger is at the tee. The lingua franca of the world is a cheer.
[ترجمه گوگل]ببر پشت سه راه است lingua franca جهان یک شادی است
[ترجمه ترگمان]ببر در tee قرار دارد زبان میانجی دنیا شادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His slang was the lingua franca.
[ترجمه گوگل]زبان عامیانه او lingua franca بود
[ترجمه ترگمان]آرگو زبان آرگو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Phoenician is Syria and Asia Minor's lingua franca.
[ترجمه گوگل]فینیقی زبان سوریه و آسیای صغیر است
[ترجمه ترگمان]زبان آوایی زبان میانجی سوریه و آسیای صغیر می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Photographic reportage, the cinema and television have produced a lingua franca of universally comprehensible pictures.
[ترجمه گوگل]رپورتاژ عکاسی، سینما و تلویزیون، زبانی از تصاویر قابل درک جهانی را تولید کرده اند
[ترجمه ترگمان]سینما و تلویزیون، یک زبان میانجی از تصاویر قابل فهمی را که به طور کلی قابل فهم است، به وجود آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And in a country whose language has become the world's lingua franca its literary culture is its culture.
[ترجمه گوگل]و در کشوری که زبانش به زبان جهانی تبدیل شده است فرهنگ ادبی آن فرهنگ آن است
[ترجمه ترگمان]و در کشوری که زبان آن به زبان بین المللی تبدیل شده است، فرهنگ ادبی آن فرهنگ آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hong Kong s incessant street chatter has become trilingual: Cantonese, English and the mainland s lingua franca, Mandarin.
[ترجمه گوگل]پچ پچ های بی وقفه خیابانی هنگ کنگ به سه زبانه تبدیل شده است: کانتونی، انگلیسی و زبان اصلی سرزمین اصلی، ماندارین
[ترجمه ترگمان]chatter خیابانی هنگ کنگ به trilingual تبدیل شده است: Cantonese، انگلیسی و سرزمین اصلی چین، ماندارین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زبان بین المللی (اسم)
esperanto, lingua franca

گویش مختلط (اسم)
lingua franca

زبان امیخته با زبانهای دیگر (اسم)
lingua franca

انگلیسی به انگلیسی

• international language
a lingua franca is a language or way of communicating which is used by people who do not speak the same native language; a formal expression.

پیشنهاد کاربران

نمونه بارز لینگوا فرنکا زبان فارسی می باشد که افرادی مثل نظامی، مولوی و غیره از ان استفاده کردند
زبان رایج، زبان مرسوم
زبانی که بین مردم یا گروهی که زبان مشترکی با هم ندارند و زبان های مادری یکسانی ندارند به عنوان زبان سوم مطرح می شود و با آن ارتباط برقرار می کنند را Lingua Franca می گویند. شاید با گفتن چند مثال بهتر بتوانید با آن آشنا شوید.
...
[مشاهده متن کامل]

English is the lingua franca in many countries.
زبان انگلیسی در بسیاری از کشورها زبانِ مشترک و میانجی عموم است.

lingua franca ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: زبان میانجی
تعریف: زبانی که افراد دارای زبان های مادری مختلف از آن برای برقراری ارتباط استفاده می کنند
زبان مشترک
زبان مورد استفاده عموم
یک زبانی که هر روز استفاده میشه در ارتباطات اجتماعی که زبان اصلی سخنگو نیست، زبانی که استفاده میشه بین دو شخص که زبانشون مشترک نیست
زبان میانجی
زبان واسطه
زبانی که اکثر مردم برای گفت و گو کردن از ان استفاده میکنند یا به عبارتی زبان بین المللی معنی می دهد
Swahili is the lingua franca of East Africa

بپرس