make the best of a bad job


کار یا چیز بد یا ناخوش آیند را تا می شود خوب انجام دادن

جمله های نمونه

1. So the Princess had to make the best of a bad job.
[ترجمه گوگل]بنابراین شاهزاده خانم باید از یک کار بد بهترین استفاده را می کرد
[ترجمه ترگمان]پس شاهزاده خانم مجبور شد بهترین کار رو بکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We must learn to make the best of a bad job.
[ترجمه گوگل]ما باید یاد بگیریم که از یک کار بد بهترین استفاده را کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید یاد بگیریم که بهترین کار را انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Make the best of a bad job.
[ترجمه گوگل]از یک کار بد بهترین استفاده را ببرید
[ترجمه ترگمان]بهترین کار را بکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's time to quit complaining and make the best of a bad job.
[ترجمه گوگل]وقت آن است که شکایت را کنار بگذارید و از یک کار بد بهترین استفاده را ببرید
[ترجمه ترگمان]وقت آن است که از شکایت صرفنظر کرده و بهترین کار را انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. One must learn to make the best of a bad job.
[ترجمه گوگل]آدم باید یاد بگیرد که از یک کار بد بهترین استفاده را بکند
[ترجمه ترگمان]آدم باید یاد بگیرد که بهترین کار را بکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's no use complaining about the failure of our experiment; what we should do now is to make the best of a bad job and get ready to start anew.
[ترجمه گوگل]شکایت از شکست آزمایشمان فایده ای ندارد کاری که اکنون باید انجام دهیم این است که از یک کار بد بهترین استفاده را ببریم و برای شروع دوباره آماده شویم
[ترجمه ترگمان]هیچ سودی در مورد شکست آزمایش ما ندارد؛ کاری که باید اکنون انجام دهیم این است که بهترین کار را انجام دهیم و آماده برای شروع دوباره باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They were unhappily married, but each was determined to make the best of a bad job.
[ترجمه گوگل]آنها ازدواج ناخوشایندی داشتند، اما هر کدام مصمم بودند که از یک شغل بد بهترین استفاده را ببرند
[ترجمه ترگمان]آن ها با ناراحتی ازدواج کردند، اما هر کدام مصمم بودند که بهترین کار را بکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• work to achieve positive results from a negative situation

پیشنهاد کاربران

مقابله کردن و ایجاد کردن بهترین نتیجه از یک موقعیت بد ، بدشانسی ، ناخوشایند
مثبت باشی درباره یک شرایطی که دوستش نداری ولی نمی تونی عوضش کنی
نیمه پر لیوان را دیدن

بپرس