پیشنهادهای A.C.E (٧٠٠)
صادقانه به کسی گفتن در مورد اینکه به چه چیزی فکر می کنید یا چه برنامه ای دارید
صادقانه به کسی گفتن در مورد اینکه به چه چیزی فکر می کنید یا چه برنامه ای دارید
کاری رو خوب انجام بدی تا چیزی که میخوای رو به دست بیاری ( غیر رسمی و معمولا به صورت if you play your cards right. . . . به کار میره )
در شرایط منصفانه
همکاری کردن با هدف به دست آوردن چیزی
با ابتکار خودمون بدون کمک خواستن از کسی دیگر
یکی مسئوله که انتخاب کنه چه کاری انجام بدهند، به کسی بستگی داشتن، نوبت کسی بودن
شروع کردن یک فعالیت و تشویق کردن بقیه برای ملحق شدن به آن
یک چیزی که ته نداره و هرچیزی که بندازی توش ناپدید میشه ، یک منطقه ای که چیزی درش گم میشه و دیگه پیدا نمیشه
یک چیزی که مشکل هست و خیلی واضح نیست چون قانون خاصی در موردش نیست
نوشته شده، نه فقط توافق حرفی
کارمندانی که در اداره کار می کنند و کار فیزیکی انجام نمی دهند
کارمندانی که در اداره کار می کنند و کار فیزیکی انجام نمی دهند
کارمندانی که در اداره کار می کنند و کار فیزیکی انجام نمی دهند
حومه شهر که از ساختن خانه حفاظت شده و مردم اجازه ساخت در اون منطقه رو ندارند
باغبان با مهارتی بودن، در باغبانی خوب بودن
خیلی حسود نسبت به یک شخص ، خیلی می خواید کاری که دیگری انجام میده انجام بدید یا چیزی که دارن رو داشته باشید
کارگرهایی که کار فیزیکی انجام می دهند مخصوصا در کارخانه ها
کارگرهایی که کار فیزیکی انجام می دهند مخصوصا در کارخانه ها
متعلق بودن به بالاترین طبقه اجتماعی، اشرافی
You can complain about it till you're blue in the face, but we're going to your grandmother's for Thanksgiving whether you like it or not میتونی در م ...
یک چیز رو خیلی بار بگی ولی کسی گوش نکنه ، انجام دادن کاری با تلاش زیاد برای زمان طولانی بدون موفقیت
یک چیز بی اهمیت که توجه رو از موضوع اصلی برمی داره
منشا اصطلاح : این اصطلاح احتمالا به خونی که روی دستای قاتله برمیگرده
قوانین و سندهایی که غیر لازم به نظر میان و باعث تاخیر در انجام کار میشن
تصمیم میگیری که ببینی شرایط چجوری پیش میره قبل از اینکه درموردش تصمیم بگیری
تصمیم میگیری که ببینی شرایط چجوری پیش میره قبل از اینکه درموردش تصمیم بگیری
شندین اطلاعاتی که بقیه می خواستن مخفی نگهش دارن ، بو بردن
بعضی وقتا به نظرمیاد چیزی یا کسی رو دوست دارن و بعضی وقتا دوست ندارند و به خاطر همین بقیه رو گیج می شن درمورد اینکه اونها واقعا چه احساسی دارند
گفتن یا انتخاب کردن چیزی به طور تصادفی یا بدون فکر کردن
نادیده گرفته شد ن یا قدردانی نشدن ، کسی بهش گوش نکرد یا تاثیری روشون نذاشت
بعد از کلی گشتن جای کسی یا چیزی را پیدا کردن
انجام دادن هرکاری که ممکنه برای به دست آوردن چیزی
ارزشمندترین آدم
بعضی اوقات ولی نه به طور منظم
بعضی اوقات ولی نه به طور منظم
بعضی اوقات نه به طور منظم و ادامه دار
بالاخره و به طور قطعی I’ve decided once and for all that this city is not the place for me.
به نظرمیاد که دیگه هیچوقت اتفاق نمی افته
انجام دادن کاری در صبح خیلی زود ، وقتی خورشید طلوع میکنه
فورا انجام دادن ، دقیقا در همون لحظه ، در آن زمان و مکان، بی معطلی، همانجا ، بلافاصله
کاری رو انجام بدی که قبلا فرصتشو نداشتی که انجامش بدی
خیلی مشغول بودنto be very busy
تصمیم بگیری چیزی رو تموم کنی ( معمولا کار ) ، ترک کردن کار و رفتن به خونه ، بازنشسته شدن
خیلی سریع انجامش بدی ، در زمان خیلی کوتاهی
سریع کار کنی چون وقت محدودی داری
محبوب بودن یا خوب یاد شدن برای زمان طولانی ، با گذر زمان ضعیف تر نشده ، از مد نیافتاده و قدیمی نشده ، مردم برای سال های زیادی آن را ارزشمند و کارآمد ...
در آخرین لحظه ممکن قبل از تموم شدن مهلت یا شروع شدن چیزی یا قبل از وقوع حادثه، قبل از اینکه خیلی دیر بشه
قدردان بودن و احترام قائل شدن برای کسی یا چیزی، دوست داشتن و تحسین کردن کسی یا چیزی
قبل از به دنیا آمدن کسی یا قبل از اینکه به اندازه کافی بدونن چی به چیه