پیشنهادهای A.C.E (٧٠٠)
با عصبانیت حرف زدن با کسی ، به کسی تندی و تحکم کردن، تشر زدن
به اندازه کافی پول داشته باشی که زندگی کنی یا کارتو ادامه بدی
بدون فکر کردن طولانی درمورد چیزی یا نگاه کردن به چیزی که قبلا در موردش نوشته شده
بدون فکر کردن طولانی درمورد چیزی یا نگاه کردن به چیزی که قبلا در موردش نوشته شده
کاملا قبول کردن یا فهمیدن چیزی ( غیر رسمی ) معمولا به صورت منفی can't get your head around به کار میره
باعث بشی یکی بخواد کاری رو انجام بده که قبل نمی خواسته انجام بده ( معمولا یه کار احمقانه )
از کسی بخوای کاری رو انجام بده که انجام نخواهد داد
کنترلتو از دست بدی یا وحشت کنی
کنترلتو از دست بدی یا وحشت کنی
آرام ، با ثبات ، معقول و خونسرد بودن
آرام ماندن مخصوصا در شرایط سخت یا خطرناک
آرام ، با ثبات ، معقول و خونسرد بودن
آرام ماندن مخصوصا در شرایط سخت یا خطرناک
چیزی نداره که بتونه باهاش از ادعاش یا موقعیتش حمایت کنه
حفظ کردن فاصله با شخصی ، دوری کردن از دوستی کردن با کسی یا درگیر شدن احساسی با اون ها ، از کسی دوری کردن، ( به کسی ) نزدیک نشدن
حفظ کردن فاصله با شخصی ، دوری کردن از دوستی کردن با کسی یا درگیر شدن احساسی با اون ها
ترغیب کردن یا مجبور کردن کسی برای انجام دادن کاری که واقعا نمی خواسته انجامش بده
سرد یا غیر دوستانه برخورد کردن با کسی بدون هیچ دلیلی ، نادیده گرفتن کسی
حمایت کردن کسی در زمان سختی
همدردی یا حمایت در زمانی که دردسری وجود داره
مردم رو برای یک چیز منفی که براش اتفاق افتاده سرزنش می کنه و این احساسات رو تا آخر عمرش داره
اهل کشمکش و مرافعه، همیشه ناراضی
علت اختلاف، مایه ی نفاق، موضوع دعوا ، چیزی که مردم در موردش موافق نیستن
از ته دل احساس کردن، احساس ژرفی نسبت به چیزی داشتن
تو یک کاری انجام دادی که منو آزار داده و ما باید در موردش باهم بحث کنیم
قبول نکردن تغییر وضعیت
همون کاری رو انجام بدی که دیگران ( معمولا اعضای خانوادت ) قبلا انجام دادند
اقدام قاطع کردن، مؤکد اصرار کردن، سخت مقاومت کردن، دو پای خود را در یک کفش کردن
خیلی خوش شانس یا موفق بودن در یک شرایط سخت بدون رنج بردن از نتایج منفی بزرگ
خیلی خوش شانس یا موفق بودن در یک شرایط سخت
تو دست و پای کسی بودن ، کارهای کسی رو مختل کردن
تو دست و پام هستن ، کارهامو مختل می کنند
شروع بدی داشتن ( در یک رابطه یا فعالیت )
عادت کردن به چیزی، احساس کنی می تونی از عهده شرایط بر بیای
تجربه کردن اضطراب یا نگرانی قبل از تلاش کردن برای انجام کاری معمولا به قدری که فرد از انجام اون کار خودداری می کنه
همیشه عادی باشی و واقع گرا ، آرام و ثابت و معقول و واقع گرا باشی ، خیلی احساساتی واکنش ندی یا تحت تاثیر هر تغییری در شرایط قرار نگیری
خیلی سرت شلوغ باشه، پر مشغله
روی پای خود وایستادن، مستقل بودن، مراقب خود بودن
ادامه ندادن درگیر شدن در کاری
کمک کردن ( مثلا برای جابجا کردن چیزی )
در دسترس، نزدیک
با هدف از دست ندادن یا فراموش نکردن توانایی یا دانش
برای اولین بار امتحان کردن
برای اولین بار امتحان کردن
فروخته شدن به یک صاحب جدید
مستقیم یا از تجربه یا دانش خودتون
از کنترل خارج شدن، پر هرج و مرج و غیر قابل کنترل شدن یک موقعیت
تلاش کردن برای انجام دادن کاری، شروع کردن چیزی
به کسی اجازه بدی هرکاری که می خواد بکنه، به کسی آزادی کامل بدی
یک قانون کلی که در بیشتر چیزها درسته، قانون کارآمد و کلی