تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

a man's penis

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

باسن نمایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی ربط

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چشم های پلاستیکی که درساخت اسباب باز ها استفاده می شود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

An erect penis

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو معنی متفاوت دارد: 1. در فلسفه و الهیات ( متافیزیک ) : به معنی اختیاری گرایی است در مقابل جبرگرایی ( hard determinism ) . 2. در فلسفه سیاسی، فلسفه ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

something that makes something that is already good even better, or perfect: نور علی نور کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در حساب دیفرانسیل، قضیه مقدار میانگین. با Intermediate Value Theorem به معنای قضیه مقدار میانی اشتباه نشود!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکدستی، همگنی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سبقت گرفتن، جلو زدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در ریاضیات: سِکانت با نماد sec: برابر 1/cos

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریاضیات: صفحه

پیشنهاد
٠

فضولی کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پرسشگر: inquiring mind: ذهن پرسشگر

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

جلسه احضار ارواح

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

معنای این کلمه نامتعارف میشه. اما نکته اینجاست که این کلمه غالبا بار معنایی مثبت داره و اشاره به خلاقیت و نوآوری و مفاهیم از این دست داره.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بچه بی تربیت

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"با موهبت" نزدیک ترین معادل این کلمه در زبان فارسی است. موهبت به معنای بخشش و دهش هست و به کلمه gift مرتبطه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بعضی مواقع معنی باهوش، مستعد، نخبه و. . . میده. برای مثال an able child یعنی کودک مستعد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی بیمه نامه هم میده: You should check your policy to see if you're covered for flood damage.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سختگیرانه، سخت گیر ( بار معنایی مثبت دارد ) ؛ با دقت، دقیق: rigorous standards of accuracy ( استاندارد های سختگیرانه صحت سنجی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به عنوان فعل، به معنای پهنه بندی است: The former dockyard has been zoned for industrial use.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

a social organization for female students at some U. S. colleges انجمن ( کلاب ) "خواهری": متشکل از دانشجوهای دختر در بعضی از دانشگاه های آمریکایی. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غیر از معنی استخدام کردن کسی، معنی استفاده کردن از چیزی هم میده. این کاربرد رسمی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

این کلمه در اصل از فعل لاتین facilis میاد به معنای "سهولت در انجام دادن کاری" است. یک معنی که کمتر بهش توجه میشه ( غیر از معنی "تاسیسات" که دوستان اش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به هر حال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فنلاندی. برخلاف Finnish این کلمه noun هست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

bartender همون جور که دوستان اشاره کردند، اشاره به متصدی یک بار ( میخانه ) دارد. basista ( باریستا ) از طرفی دیگر، اشاره به کسی دارد که در یک کافه کا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

two - faced

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

میشه به جای at all ازش استفاده کرد. یعنی اصلا و به هیچ وجه. کاربردش بیشتر برای تاکید هست و حتما بعد از یک جمله منفی میاد. He has no respect for auth ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیاه کلزا ( Brassica napus ) . همچنین به آن oilseed rape، rapeseed و یا canola گفته می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"a man who is the customer of a prostitute" به مشتری روسپی ها گفته می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ این کلمه به صورت /هایست/ درست است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مسکن دولتی خانه ها یا آپارتمان های ارزان قیمت ( و معمولا کوچک و بی کیفیت ) که از بودجه دولت برای قشر کم درآمد ساخته می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

part of speech

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همان gym است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دچار بیماری یا کسالت زده. در مورد ریشه این اصطلاح معروفه که دریانوردی که حالش بد می شد رو می فرستادن زیر عرشه کشتی از این رو " زیر آب و هوا" بالا قر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

غیر از معنی معلول که دوستان قبلا اشاره کردند، معنای "ویژه معلولین" هم میده: disabled parking spot ( محل پارک ویژه معلولین ) The library does not hav ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مطابق دیکشنری کمبریج، در انگلیسی بریتیش به معنای اتوبوس هست و از لحاظ معنایی هیچ فرقی با bus نداره.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قطع رابطه: The U. S. severed diplomatic relations with Cuba in 1961. ترجمه: آمریکا در سال 1961 روابط دیپلماتیک خود را با کوبا قطع کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ملتهب کردن، ایجاد التهاب: Asthma is a chronic condition that inflames the inside walls of the airways. ترجمه: آسم یک بیماری مزمن است که باعث ایجاد ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"چه اهمیتی برای تو داره؟" "Is your knee getting better from the accident?" "What do you care" ترجمه:"زانوت بعد از تصادف داره بهتر میشه؟" "چه اهمیتی ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اگر به صورت جمع باشه ( hostilities ) ، به معنی جنگ، درگیری و. . . نظامی است: Both sides agreed to cease all hostilities. ( دو طرف توافق کردند به هر گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوتاه آمدن: Both sides involved in the conflict made some concessions in yesterday's talks. ( دو طرف درگیر نزاع در مذاکرات دیروز [از برخی از مطالبات ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چرا که، چون: He was unusual as a supervisor in that he didn't try to control how the work was done. ( =او به عنوان یک سرپرست مشکوک بود چراکه برای کنت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اتاق زیرشیروانی. هم معنیش میشه attic. البته در انگلیسی آمریکایی به طبقه بالایی یک ساختمان هم گفته می شود. ( "an upper floor or room" )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Reading: شهری در انگلستان. تلفظ به صورت "رِدینگ".

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

چند تا معنی داره: 1. ساختن آبجو. رجوع کنید به brewery به معنای کارخانه آبجوسازی. 2. آبجو 3. دم کردن چای، قهوه، دمنوش و. . . : He brewed some tea for ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حد و حدود تعیین کردن: Police powers are delimited by law. ( محدوده قدرت پلیس توسط قانون تعیین می شود. )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خونریزی، معادل bleeding

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

disability: معلولیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

استخدام کردن ( البته بیشتر در زمینه نظامی به کار میره ) ، سرباز گیری: Even young boys are now being recruited into the army.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طرد کردن، اخراج کردن، تبعید کردن: You're banished from out community! ( از جامعه ما طرد شدی! ) They were banished ( = sent out ) from the library fo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معتاد به الکل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کوکائین ( آمریکایی ) ماریجوانا ( بریتیش )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوستان توجه کنید که جمع این کلمه radii می باشد. تلفظ به صورت 'رِی - دی - یای'.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

احساس شادمانی ناشی از درد کشیدن دیگران. مثلا وقتی فردی اشتباها روی زمین سر می خورد و بقیه بهش می خندند. یا مثلا وقتی طرفداران یک نامزد در انتخابات ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دفاعیات مسیحی، شبیه به علم کلام در اسلام. به کسی که این کار رو میکنه میگن apologist.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معنی "آخیش" می تونه بده. زمانی استفاده میشه که از یک موقعیت ناراحت کننده خلاص شدید: Phew! What a relief! ( =آخیش! خیالم راحت شد ) Phew! I'm so glad ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به عنوان فعل معنی غرق شدن میده، به طوی مجازی به معنای ناموفق بودن، شکست خوردن و. . . : The ship foundered in a heavy storm. Plans for a new airport ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

click your tongue یعنی "نچ" گفتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دروغ شاخدار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یکی در میان adj: Private cars are banned from the city on alternate days. ( ماشین های شخصی یک روز در میان از تردد در شهر منع شده اند ) متناوب altern ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. گل گلی ( در تصویر ) . She went to the party in a little ditsy dress with colored tights and ankle boots. 2. یا ditzy احمق، خُل ( مخصوصا یک زن ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سکان کشتی. اصطلاح at the helm به معنی در کنترل داشتن یک شرکت است: With Steve Lewis at the helm, we are certain of success.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نسیم، رایحه ای که در زمان کوتاهی حس می شود: He caught a whiff of her perfume.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به عنوان اسم: 1. پستان های زن ( همچنین رک به busty ) 2. سردیس 3. دستگیری مظنونان به عنوان فعل: 1. دستگیر کردن مظنونان یا حمله به یک ساختمان به منظور ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قوی ماده: a female swan

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به عنوان اسم، برای اشاره به یک زن استفاده میشه. این کلمه معمولا توهین آمیز محسوب میشه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیفته و دیوانه چیزی بودن، چشم و گوش بسته بودن در مورد کسی یا چیزی: He has always been a sucker for a thriller movie. She's a sucker for books about ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

گلوله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جای که خوک ها رو توش نگهداری می کنند ( رک pigsty ) . همچنین مجازا یک جای کثیف و بهم ریخته است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تمام تلاشت رو بکن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عمومی، عامه پسند ( در تقابل با" تخصصی" )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی قهر بودن میده: Lizzie and Tyler are on the outs again. ( با هم قهر ن دوباره )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در چیزی دخیل بودن، مشارکت داشتن در امری، مطلع بودن و. . . : If you are in on something, you are involved in it or know about it.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

یال کوه. همان گونه که در تصویر زیر مشخص است، خط باریک نماینده که محل بر خورد دو شیب است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

روحانی، کشیش، عالم دینی و. . . به معنای clergyman: a Puritan divine ( روحانی پیوریتن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست کشیدن از انجام عملی، ترک کردن آن ( انجام ندادن آن ) : "forbearance is the intentional action of abstaining from doing something"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خونگرمی، مهمان نوازی. با کلمه hostility اشتباه نگیرید که دقیقا مفهوم برعکس داره به معنای دشمنی، کینه و ستیز است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

What are the odds یه اصطلاح هست و هنگام تعجب استفاده میشه. یه چیزی مثل "مگه داریم"، "امکان نداره" و. . . : 1. We both applied for the same job withou ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مصالحه و آشتی ( معمولا بین دو کشور که در گذشته روابط تیره و تار داشتند. )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

a person who stays at someone else's house for one or more nights مهمونی که یک یا چند شب توی خونه شما میخوابه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تفکیک کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

an explanation of a text, especially from the Bible, after its careful study تفسیر کتاب های دینی ( اکثرا برای کتاب مقدس مسیحیان استفاده میشه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

relating to experience، تجربی. میتونه "عملی" هم ترجمه بشه، متضاد theoretical ( تئوری ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توطئه، دسیسه. هم معنی conspiracy.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پارچه شلوار جین. به عنوان مثال denim shirt پیراهنی که با این پارچه درست بشه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وراجی کردن: She never stops yammering about that dog of hers.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مدال دادن، نشان به کسی دادن: The young soldier was decorated for bravery.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آرام، آهسته عکس loud مثلا در soft music

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( رسمی ) به دست آوردن چیزی پس از سعی و تلاش، به چنگ آوردن: He'd procured us seats in the front row. همچنین procuring اشاره به عمل قوادی ( دلال محبت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

striking example: نمونه بارز، مصداق بارز: The library is a striking example of modern architecture.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی که در نظام ارباب - رعیتی، رعیت محسوب می شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به عنوان فعل: وقت تلف کردن، هیچ کاری نکردن، to do nothing in particular: Stop loafing around/about and get on with cleaning the windows.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چارچوب فلزی در پارک ها برای بازی کودکان که ازش بالا برن. تصویرش رو در زیر ببینید:

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

فاحش ( عمل یا چیز بدی که آشکار و واضح باشد ) : a glaring injustice

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

استعلام کردن، پرس و جو کردن، جویا شدن، مطلع شدن و. . . املای آن به صورت enquire هم هست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بی جنبه ( در مورد مسائل جنسی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی که مقید به انجام دادن اعمال یک دین است: practicing Jew/Christian/Muslim

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

روشن ( در مورد مو یا پوست ) . هم معنی pale: Kate had dark hair and fair skin.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به صورت preposition ( حرف اضافه ) هم استفاده میشه. در این صورت به معنای در غیاب، بدون است. هم معنی without : Absent any objections, the plan will pro ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشمول، سرباز اجباری: کسی که از طریق سرباز گیری اجباری به عنوان سرباز وظیفه شناخته شده. هم معنی این کلمه: conscript ( n. )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

a way of speaking English in which the "r" sound is more noticeable than usual: صحبت کردن به زبان انگلیسی به طوری که صدای r با وضوح بیشتر تلفظ بشه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زناشویی. conjugal visit: ملاقات زناشویی. در زبان عامیانه ایران به آن "ملاقات شرعی" گفته میشود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در اسطوره شناسی یونانی، موجودی خیالی دارای سر یک زن و بدن یک پرنده. به شکل مجازی یک لغت اهانت آمیز به یک زن دوست نداشتنی: سلیطه ترجمه خوبیه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به معنی واگن قطار هم هست در انگلیسی آمریکایی. معادل carriage در انگلیسی بریتیش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دختروار؛ برای پسری به کار میره که رفتاراش شبیه دختراست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به معنی پیشوند "هم" در فارسی: fellow student: همکلاسی fellow traveler: همسفر fellow citizen: هموطن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شیطنت یا شیطونی ( بچه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مذکور، مزبور ( چون کلمه رسمی هست بهتر است معادل های فارسی آن هم رسمی باشند )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

arbor day: روز درختکاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به معنی دنبال کردن، دنباله گیری، تعقیب کردن، ادامه دادن و . . . هم هست: He seemed convinced that the U. S. would prosecute the war to its end.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زد و خورد، کشمکش: درگیری نظامی جزئی و برنامه ریزی نشده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قاچاق کردن: "She was caught trying to smuggle 26 pounds of heroin out of/into the country. "

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برچسب هایی که روی ماشین می چسبونن و عموما طنز هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ضروری، یا ذاتی، مربوط به essence که به معنای جوهر یا ذات هست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عالم، تحصیل کرده the learned: افراد تحصیل کرده یا عالم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عصمت، حالتی که فردی یا چیزی عاری از هر گونه اشتباه باشد، بی اشتباه بودن، بی نقص بودن: His stubborn belief in his own infallibility kept him from list ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نکته جالب: خیلی از native ها، f دومی رو تلفظ نمی کنن، تلفظش رو در لینک پایین ببینید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از شیر گرفتن بچه: ". She weaned her baby when he was 3 months old and started him on powdered milk"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غلبه ناپذیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

علّی، مربوط به علت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

distant relative: فامیل دور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فرمان دادن، دستور دادن: Religion is only performed as their leaders dictate.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

convert ( n. ) : نوکیش a Christian/Buddhist convert convert ( v. ) : تغییر دین یا تغییر عقیده، فکر، نظر، دیدگاه یا نگرش که لزوما هم مذهبی نیست: He co ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جسمانی و جنسی: carnal desires carnal pleasure

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسلام گرایی یا همان اسلام سیاسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طبقه و قشر اجتماعی معادلش class هست: "the lower strata of society have been hit especially hard by this economic downturn. " توجه داشته باشید که جمعش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تربیت پدر و مادر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر پایه مغالطه. رجوع کنید به کلمه fallacy

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

فهرست منابع نکته جالب: این کلمه با کلمه bible به معنای کتاب مقدس از کلمه biblion در یونانی میان به معنای کتاب.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( مرحله ) نوزادی. همچنین رجوع کنید به کلمه infant به معنای نوزاد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. رابطه جنسی با حیوانات 2. رفتار حیوانی و وحشی. مثلا: the bestiality of war ( وحشیگری جنگ ) رجوع کنید به کلمه beast به معنای حیوان وحشی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تشدید کردن ( رجوع شود به پدیده تشدید در فیزیک )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کنده، هیزم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

معنی because یا as هم میده البته در متون رسمی ( یا ادبی ) : She remained silent, for ( =because, as ) her heart was heavy and her spirits low.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

1. تنه درخت 2. تن آدم ( تمام بدن وی بجز سرش ) 3. خرطوم فیل 4. صندوقچه 5. صندوق ماشین ( انگلیسی آمریکایی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

به احتمال زیاد. بر خلاف probably که صرفا یک احتمال و عدم اطمینان کافی رو نشون میده، presumably برای بیان یک احتمال قوی است: Presumably he just forgot ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

این دسری که توی فارسی بهش میگم ژله، در انگلیسی بریتیش بهش میگن jelly و در انگلیسی آمریکایی Jell - O که در واقع نام تجاریش هست. همچنین هم در انگلیسی آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دستکشی که چهار انگشت غیر شست برن توی یه قسمت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سزارین. به صورت caesarean هم می نویسند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ذی شعور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تخلص. نام مستعار شعرا و نویسندگان در آثار خود. هم معنی pen name

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

چاپلوسی، تملق، مدح کردن، تعریف غیر صادقانه از کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارث پدری، ارثی که از پدر فرد به او می رسد. به طور مجازی همعنای heritage هست به معنای میراث.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به معنای sleep ( چه verb و چه noun ) که به صورت ادبی استفاده میشه. مثل خفتن و خسبیدن در فارسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تصدیق کردن ( بیان اینکه گزاره ای درست است ) ؛ متضادش میشه deny یا reject.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مفهومی، انتزاعی، اسم هایی که شی قابل حس نباشند بلکه صرفا یک مفهوم یا یک ایده باشند مثل: love, heat, courage, hope, beauty, honesty, justice, freedom, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مغالطه، باور اشتباه ( و رایج ) : It is a common fallacy that women are worse drivers than men.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

وقتی وارد یه خونه قدیمی میشید، اگر پاتون رو روی یکی از الوار های چوب بزارید و صداه بده به اون صدا میکن creak. یا مثلا صدای باز شدن یک در که خوب روغن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اثاث منزل مثل کتابخانه، میز، مبل، لوستر، کابینت و. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به صلیب کشیدن، مصلوب کردن: crucifixion of Jesus: مصلوب کردن عیسی می تونه صرفا به معنی مجازات سنگین باشه و به صورت استعاری استفاده بشه: He's going to ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخفف politician به معنی سیاست مدار.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

همان use هست منتهی رسمی تر. برای همین انتفاع، بهره بردن و. . . می توان ترجمه کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جعل اسناد، تحریف اسناد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شاهکار ادبی یا هنری معادل masterpiece: The Wealth of Nations is considered Adam Smith's magnum opus.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

certainly or without any doubt یعنی یقینا و بدون شک، البته به صورت عامیانه: "What day is it? It's Sunday, all right. " ( بدون شک. . . )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فضل و رحمت خدا، کمک و لطف خدا: By the grace of God, the pilot managed to land the damaged plane safely.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به تلفظ دقت کنید، /پراورب/ درسته نه/پرو - /.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی تعلیم دیده، شاگرد هم میده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

internecine war/warfare جنگ داخلی بین یک فرقه/مذهب/طایفه/کشور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غارت کردن، چپاول کردن، هم معنی loot: During the riot stores were plundered/looted.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

رها کردن به روش وحشیانه و غیر قابل کنترل کلمه leash خودش به معنای قلاده هست شما یک سگ وحشی رو در نظر بگیرید که ناگهان از بندش رها داده میشه، دقیقا کل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پول توجیبی در انگلیسی بریتیش. در انگلیسی آمریکایی به جاش از کلمه allowance استفاده می کنن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

همونI think هست که به صورت شوخی گفته میشه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

pledge allegiance: بیعت کردن یا قسم وفاداری ( به کشورخود ) خوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فرض، پیش فرض هم معنی assumption

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بیمار روانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ویرانه، خرابه، نخاله ساختمانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

( رسمی ) بالا رفتن، صعود، ( در معنای دینی ) عروج یا معراج؛ متضادش میشه descend ( پایین آمدن ) : ascension to Heaven

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لرزیدن به دلیل تصور یک مسئله ناخوشایند یا احساس کردن آن: She shuddered at the thought of kissing him. The sight of so much blood made him shudder.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

acoustic یعنی مرتبط با صوت یا صدا، صوتی. حواستون باشه acoustics میشه صوت شناسی نه acoustic. acoustic صفته.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تفرقه بینداز و حکومت بکن. تحت اللفظی: تفرقه بینداز و فتح کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غربی، مربوط به جهان غرب؛ occidental culture: فرهنگ غرب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سرخ شدن بخاطر خجالت: She always blushes when she speaks in public.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آزادسازی برده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مجازات اعدام؛ صفت capital در زبان لاتین به معنای "مربوط به سر " است. در ابتدا معنای capital punishment "مجازات سر بریدن" بوده و بعدا به معنای کلی "مج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. انجمن: tennis club/ youth club 2. تیم ورزشی: The club has a lot of good hockey players. 3. باشگاه شبانه، رقاص خانه ( همچنین مراجعه کنید به strip ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ملاقات، اجتماع، جلسه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

pardon my French, but. . . : خیلی عذر می خوام ولی. . . ( قبل از استفاده کردن از کلمات غیر مناسب و شاید زننده استفاده میشه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زودباوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. نون پیتزا، پای و. . . 2. پوسته سختتر نون تست در اطرافش: Little kids often like their sandwiches with the crust cut off.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشکل دار ( dysfunctional family ) ، معیوب، ناکارآمد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نرخ مشارکت ( در انتخابات )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. محکم ( کردن ) : The ladder doesn't look secure to me. Secure the boat to the dock. 2. امن، ایمن کردن یا محافظت کردن: Troops were sent to make th ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توزیع کردن. معادل خودمونی ترش to hand out something

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوداگرایی؛ سیاستی اقتصادی مبنی افزایش صادرات و کاهش واردات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قرارداد اجتماعی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دادگاه استیناف یا تجدید نظر معادل appellate court

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

be subject to something: to be affected by something All flights are subject to delay. Prices are subject to change.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

متعدد، فراوان، بسیاری؛ numerous با number هم ریشه هست. لذا "متعدد" ترجمه خیلی قشنگیه چون اون هم با کلمه "عدد" هم ریشه هست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اراده، خواسته، میل: You were brought here against your will.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

hive: کندو hives:کهیر ( نوعی بیماری پوستی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یهودی ستیزی؛ تحت اللفظی سامی ستیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

چیزی که وابسته به کلیسا یا روحانیت مسیحی باشه مثلا ecclesiastical Latin ( لاتین کلیسایی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

دستور کار؛ برنامه؛ لیستی از مواردی که در یک گفتگو مطرح می شوند: Human rights need to be placed high on the agenda.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تقدس collocation با sanctity of human life/marriage

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معنای اصلیش تمایل و خم شدگی هست ولی با توجه به بافت متن معنای "عادت داشتن" استفاده میشود. ( ر. ک. به فعل tend ) : Dogs have a tendency to bark. ( =do ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آرام کردن pacifier: پستانک؛ وسیله ای که بچه را ساکت و آروم میکنه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

contagion:سرایت contagious: مسری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مخفف government ( حکومت، دولت ) . به صورت gov't هم می نویسن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آخوند ( مسلمان ) ؛ ملا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

علامت " که توی نوشتار برای جلوگیری از تکرار استفاده میشه. توی فارسی بهش میگن علامت ایضا. Black pens, box of twenty . . . $2. 10 Blue " " " " . . . $ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

'un به معنای one هست که بیشتر در گفتار استفاده میشه و به صورت /ən/ تلفظ میشه: I love animals, especially the wild 'uns.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در گذشته برای دوم شخص جمع در انگلیسی اگر فاعلی بود از ye و اگر مفعولی از you. Ye cannot serve God and mammon.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توی انگلیسی وقتی از نام دریاچه ای نام ببرند اول Lake و سپس اسم اونرو میارن. مثلا: Lake Michigan Lake Urmia

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شهر حلب در سوریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تپل ( بیشتر برای اشاره به بچه های کم سن و سال )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای نشان دادن مخالفت استفاده میشه؛ می تونه هم به صورت فعل استفاده بشه و هم به عنوان exclamation: "Boo, liar!" "The audience booed when he gave his s ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حریص، طماع، آزمند، طمع کار: همچنین به صورت استعاری هم استفاده میشه: He is greedy for power. ( او طمع/عطش قدرت دارد ) همچنین رجوع کنید به greed ( =طم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غایب to vote absentee: غیر حضوری رای دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

When is it due? تا کی وقت داره؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودمونی BMW

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

همون �تعرفه� است. ریشه کلمه عربی است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

irreconcilable = ir reconcile able غیر قابل سازش، غیر قابل آشتی، سازش ناپذیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

deception یعنی فریب دادن، گول زدن. از فعل deceive میاد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

nay وyea به معنای خیر و آری هستند. در موقعیت های رسمی استفاده میشن مثلا آرای مجلس قانون گذار، رفراندوم و. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

در عجب ام که چرا کسی اشاره نکرده. score به معنای عدد 20 هم هست: Scores of civilians were killed or wounded. ( بیست ها ( ! ) غیرنظامی مجروح یا کشته شد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دشمن. هم معنیش enemy متضادش friend یا ally.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سنباده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی خبر، غافل هم معنی هاش unaware و oblivious

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پریز برق معادلش میشه socket این کلمه در انگلیسی بریتیش استفاده میشه در انگلیسی آمریکایی میگن outlet.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

quagmire به معنای لجن زار یا "گنداب" هست. مجازا به معنای ورطه یا موقعیت سخت و دشوار هست. همچنین اسم یکی از شخصیت های سریال Family Guy.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اگر به عنوان verb باشه، قیام کردن، انقلاب کردن: Nationalist revolted against the foreign authority and established their own government. اگر به عنوا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

butter در butterface به معنی کره نیست! butterface در واقع مخفف "but her face" هست. برای توصیف دختری به کار میره که همه چیزش قشنگ و زیباست but her fac ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به مبارزه طلبیدن؛ تحدی: Aaron Burr challenged Alexander Hamilton to a duel.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

people جمع person هست ( persons رسمیه و هر جایی نباید ازش استفاده کرد ) ؛ برای همین علاوه بر "مردم"، "آدمها"، "افراد"، "اشخاص"، "انسانها" و. . . هم م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

( انگلیسی آمریکایی ) : حتما؛ با کمال میل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

فولکلور؛ باور های عامیانه * اولین l تلفظ نمی شه!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بادنمای کیسه ای که توی فرودگاه ها برای تعیین جهت باد ازش استفاده می کنن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معنی کلیش پایان دادن هست: 1. جمع بندی یا پایان دادن به یک مقاله، سخنرانی و. . . "He concluded the speech by dedicating his book to one of his best f ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عمق؛ گودی؛ تقعر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

فقط؛ برای تاکید کردن بر اینکه یک چیز اون قدر ها بزرگ یا مهم نیست: Her top cost her a mere 20 dollars. This'll take a mere 10 minutes of your time.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

female معنی مونث میده. توی فارسی گاهی کلمه �زن� به عنوان صفت به کار میره مثلا �رئیس جمهور زن� در این مواقع توی انگلیسی به جای اینکه از woman - که nou ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عصیان و سرکشی ( گروهی از مردم به ویژه سربازان یا خدمه کشتی از قدرت های ما فوق ) ؛ به هر یک از این افراد mutineer گفته می شود: " Participants of the u ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

انگلیسی آمریکایی: وثیقه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اگر دینی orthodox باشه، یعنی سنتی تره و سختگیرانه تر هست. همچنین اصطلاحات زیر رو در نظر بگیرید: Orthodox Christianity: مسیحیت ارتدکس Orthodox Judaism ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

یکی از معناهاش که به صورت noun استفاده میشه: راه حل، روش و هم معنی means یا step هست. توی فارسی "اقدام" هم میشه ترجمش کرد: The government took many ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

pejorative بیشتر برای توصیف کلامتی/اصطلاحاتی استفاده میشه که برای مخالفت کردن یا توهین کردن استفاده میشن: "Tree - hugger is a pejorative term for an ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خبرچین، آنتن ( عامیانه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از ریشه اش معنیش مشخص میشه: کسی که عشقی و از روی علاقه پی حرفه ای رو میگیره و شغل دائمی و اصلیش ش نیست. در نتیجه ممکنه بی تجربه هم باشه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معافیت ( با حرف اضافه from استفاده میشه ) . مثال: Students with a high qualification in chemistry have an exemption from this course.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. شرم و حیا 2. متواضع بودن، خاکی بودن، برای تعریف کردن از کسی استفاده میشه: You're being too modest. ( شکست نفسی می فرمایید. )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوش منشی، راست کرداری، آدم حسابی بودن، صادق و راستگو بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ادرار کردن ( کلمات کودکانه ) : Do you need a wee - wee?

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شکنجه ( n. ) : torture chamber He revealed the secret under torture. شکنجه کردن ( v. ) : The prisoner was tortured to death.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

محروم کردن کسی از چیزی ( از حرف اضافه of استفاده میشه همراه با این فعل ) : The regime always deprived its own people of their fundamental rights.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیونه عیسی مسیح، کسی که به شدت به دین مسیحیت اعتقاد داره و به شدت مذهبیه. این اصطلاح برای مسخره کردنش استفاده میشه. I didn't know Quagmire's mom is ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

so - called تحت اللفظی یعنی "آنگونه که گفته میشود". زمانی استفاده میشه که فرد می خواد از یک اصطلاحی/کلمه ای استفاده کنه که خودش قبول نداره یا مناسب ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تعرض جنسی. معادل sexual abuse: She reported to the police that she used to be molested by one of her classmates.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قله کوه. هم معنی ها: top mountaintop summit

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

dub مخفف double هست به معنای دوبله کردن ( تحت اللفظی یعنی دوبل کردن، جفت کردن، دو تا کردن ) . در فارسی هم کلمه "دوبله" - که فرانسوی هست - با این کلمه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

افتضاحی، بدرد نخوری.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

As the saying goes, "Don't count your chickens before they're hatched. " یعنی به قول معروف. . .