numerous

/ˈnuːmərəs//ˈnjuːmərəs/

معنی: فراوان، بسیار، بزرگ، بی شمار، زیاد، متعدد، کثیر، پرجمعیت
معانی دیگر: فزون

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: numerously (adv.), numerousness (n.)
(1) تعریف: existing in great number; many.
مترادف: innumerable, legion, many
متضاد: few
مشابه: countless, manifold, multitudinous, myriad, umpteen, untold, various

- The radio station received numerous phone calls requesting to hear the new song.
[ترجمه شان] ایستگاه رادیوئی تماس های تلفنی بی شماری دریافت کرد، که درخواست شنیدن ( پخش ) آن اهنگ جدید را داشتند.
|
[ترجمه گوگل] ایستگاه رادیویی تماس های تلفنی متعددی دریافت کرد که درخواست شنیدن آهنگ جدید را داشتند
[ترجمه ترگمان] ایستگاه رادیویی تماس های تلفنی متعددی دریافت کرد و خواستار شنیدن آهنگ جدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Numerous people were invited to the event but few actually attended.
[ترجمه گوگل] افراد زیادی به این رویداد دعوت شده بودند، اما تعداد کمی از آنها واقعا شرکت کردند
[ترجمه ترگمان] افراد بیشماری به این رویداد دعوت شدند اما افراد کمی در آن شرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: consisting of a great number.
مترادف: considerable, great, large, substantive
متضاد: small
مشابه: ample, bountiful, enormous, multifarious, plentiful, prodigious, profuse

- The library has a numerous collection of rare books.
[ترجمه گوگل] این کتابخانه مجموعه‌ای از کتاب‌های کمیاب دارد
[ترجمه ترگمان] کتابخانه مجموعه زیادی از کتاب های نایاب دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. numerous people
اشخاص متعدد

2. numerous tests have proven that this substance is innocuous
آزمایش های متعدد ثابت کرده اند که این ماده بی زیان است.

3. numerous times
بارها

4. they put numerous insults on him
توهین های فراوانی را بار او کردند.

5. we saw numerous cases of carelessness with our own eyes
ما موارد عدیدی از بی دقتی را به چشم خود دیدیم.

6. a mother of numerous offspring
مادری که بچه های متعددی دارد

7. shortage of capital poses numerous problems for the industry
کمبود سرمایه مسائل متعددی را برای صنایع ایجاد می کند.

8. Numerous houses collapsed as a result of the Tangshan Earthquake in 197
[ترجمه گوگل]خانه های متعددی در اثر زلزله تانگشان در سال 197 فروریخت
[ترجمه ترگمان]خانه های متعددی در اثر زلزله Tangshan در ۱۹۷ شکست خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The numerous rivers heart surface, threads a needle the line to suture sadly.
[ترجمه گوگل]رودخانه های متعدد سطح قلب، نخ یک سوزن خط به بخیه غم انگیز است
[ترجمه ترگمان]روده ای متعدد و پر از قلب، نخ را با سوزن بخیه می زند و به شکل غم انگیزی بخیه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The book contains numerous plagiarized passages.
[ترجمه گوگل]این کتاب حاوی متن های متعدد سرقت ادبی است
[ترجمه ترگمان]این کتاب حاوی passages متعدد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sex crimes were just as numerous as they are today.
[ترجمه گوگل]جنایات جنسی به اندازه امروز زیاد بود
[ترجمه ترگمان]جنایات جنسی به همان اندازه که امروز وجود دارند بسیار زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Numerous items of correspondence have been received on this subject.
[ترجمه گوگل]مکاتبات متعددی در این زمینه دریافت شده است
[ترجمه ترگمان]موارد زیادی از مکاتبه در این موضوع مورد استقبال قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Party activists with lower middle class pedigrees are numerous.
[ترجمه گوگل]فعالان حزبی با شجره طبقه متوسط ​​پایین بسیار زیاد هستند
[ترجمه ترگمان]فعالان حزب با سوابق طبقه متوسط کم تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Numerous attempts have been made to hide the truth.
[ترجمه گوگل]تلاش های زیادی برای پنهان کردن حقیقت صورت گرفته است
[ترجمه ترگمان]تلاش های زیادی برای پنهان کردن حقیقت صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Numerous loving wishes for my wife who will always be my valuable Christmas gift and everything to me.
[ترجمه گوگل]آرزوهای محبت آمیز متعدد برای همسرم که همیشه هدیه ارزشمند کریسمس و همه چیز من برای من خواهد بود
[ترجمه ترگمان]یک آرزو بزرگ برای همسرم که همیشه هدیه کریسمس من و همه چیز برای من خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. His views have been expressed in numerous speeches.
[ترجمه Fateme] دیدگاه های او در بسیاری از سخنرانی ها بیان شده است
|
[ترجمه Alice] دیدگاه های او در سخنرانی های بیشماری بیان شده است.
|
[ترجمه گوگل]نظرات او در سخنرانی های متعددی بیان شده است
[ترجمه ترگمان]نظرات او در سخنرانی های بسیاری بیان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The doctor has cured numerous people of appendicitis.
[ترجمه گوگل]پزشک بسیاری از افراد را از آپاندیسیت درمان کرده است
[ترجمه ترگمان]پزشک تعداد زیادی از people را درمان کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The numerous biographies of Baldwin cast little light on the subject.
[ترجمه گوگل]بیوگرافی های متعدد بالدوین به این موضوع توجه چندانی ندارد
[ترجمه ترگمان]بیوگرافی بیشماری از بالدوین این موضوع را روشن کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. It's a difficult piece, with numerous changes of tempo.
[ترجمه گوگل]این یک قطعه دشوار است، با تغییرات متعدد در سرعت
[ترجمه ترگمان]این یک قطعه مشکل با تغییرات زیاد در آهنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراوان (صفت)
many, plenty, large, abundant, great, plentiful, numerous, manifold, strong, plural, affluent, voluminous, ample, bounteous, exuberant, profuse, copious, fulsome, multiple, prolific, umpteen, massed

بسیار (صفت)
abundant, numerous, extra, damn, manifold, parlous, all, sopping, unco, multifarious

بزرگ (صفت)
mighty, senior, large, gross, great, numerous, extra, head, adult, major, big, dignified, grand, voluminous, extensive, massive, enormous, grave, majestic, bulky, eminent, lofty, egregious, immane, jumbo, king-size, sizable, sizeable, walloping

بی شمار (صفت)
numerous, astronomic, astronomical, countless, myriad, innumerable, multitudinous, uncounted, populous, incomputable, umpteenth, umpteen, measureless, unnumbered

زیاد (صفت)
wide, great, numerous, liberal, manifold, high, thick, vast, rife, heavy, generous, intense, extortionate, copious, fulsome, populous, immane, immoderate, superabundant, supererogatory

متعدد (صفت)
many, plenty, numerous, manifold, plural, multiplex, innumerable, multitudinous, multiple, umpteenth, umpteen, massed

کثیر (صفت)
numerous, multitudinous

پرجمعیت (صفت)
numerous, populous

تخصصی

[ریاضیات] متعدد، زیاد، بی شمار

انگلیسی به انگلیسی

• very many, consisting of a great number, multiple
numerous things or people means a lot of them.
if people or things are numerous, there are a lot of them.

پیشنهاد کاربران

بی شمار
مثال: There are numerous reasons for his success.
دلایل بی شماری برای موفقیت او وجود دارد.
متعدد، فراوان، بسیاری؛ numerous با number هم ریشه هست. لذا "متعدد" ترجمه خیلی قشنگیه چون اون هم با کلمه "عدد" هم ریشه هست.
پرشمار
متعدد، بی شمار، فراوان
numerous ( adj ) ( numərəs ) =existing in large numbers, synonym many, e. g. He has been late on numerous occasions. Numerous studies have shown this to be true.
numerous
syn masses of sth
I tried numerous times to meet with him
بار ها سعی کردم باهاش ملاقات کنم
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : numeracy / numeral / numerology
✅️ صفت ( adjective ) : numerous / numerical / numerate / numerological
✅️ قید ( adverb ) : numerously / numerically
بیشماری
بسیار زیاد
تعداد زیاد، فراوان
فراوان
متعدد
mighty
Many, several
بزرگ ، بسیار
Plentiful.
Ex= corona virus has spreading in the world or universe and has a numerous effect
متعدد
فراوان
several; very many
انبوه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس