پیشنهادهای عباس (٢٥٦)
روشن ( در مورد مو یا پوست ) . هم معنی pale: Kate had dark hair and fair skin.
به صورت preposition ( حرف اضافه ) هم استفاده میشه. در این صورت به معنای در غیاب، بدون است. هم معنی without : Absent any objections, the plan will pro ...
مشمول، سرباز اجباری: کسی که از طریق سرباز گیری اجباری به عنوان سرباز وظیفه شناخته شده. هم معنی این کلمه: conscript ( n. )
a way of speaking English in which the "r" sound is more noticeable than usual: صحبت کردن به زبان انگلیسی به طوری که صدای r با وضوح بیشتر تلفظ بشه.
زناشویی. conjugal visit: ملاقات زناشویی. در زبان عامیانه ایران به آن "ملاقات شرعی" گفته میشود.
در اسطوره شناسی یونانی، موجودی خیالی دارای سر یک زن و بدن یک پرنده. به شکل مجازی یک لغت اهانت آمیز به یک زن دوست نداشتنی: سلیطه ترجمه خوبیه.
به معنی واگن قطار هم هست در انگلیسی آمریکایی. معادل carriage در انگلیسی بریتیش
دختروار؛ برای پسری به کار میره که رفتاراش شبیه دختراست.
به معنی پیشوند "هم" در فارسی: fellow student: همکلاسی fellow traveler: همسفر fellow citizen: هموطن
شیطنت یا شیطونی ( بچه )
مذکور، مزبور ( چون کلمه رسمی هست بهتر است معادل های فارسی آن هم رسمی باشند )
arbor day: روز درختکاری
به معنی دنبال کردن، دنباله گیری، تعقیب کردن، ادامه دادن و . . . هم هست: He seemed convinced that the U. S. would prosecute the war to its end.
زد و خورد، کشمکش: درگیری نظامی جزئی و برنامه ریزی نشده
قاچاق کردن: "She was caught trying to smuggle 26 pounds of heroin out of/into the country. "
برچسب هایی که روی ماشین می چسبونن و عموما طنز هستند.
ضروری، یا ذاتی، مربوط به essence که به معنای جوهر یا ذات هست.
عالم، تحصیل کرده the learned: افراد تحصیل کرده یا عالم
عصمت، حالتی که فردی یا چیزی عاری از هر گونه اشتباه باشد، بی اشتباه بودن، بی نقص بودن: His stubborn belief in his own infallibility kept him from list ...
نکته جالب: خیلی از native ها، f دومی رو تلفظ نمی کنن، تلفظش رو در لینک پایین ببینید
از شیر گرفتن بچه: ". She weaned her baby when he was 3 months old and started him on powdered milk"
غلبه ناپذیر
علّی، مربوط به علت
distant relative: فامیل دور
فرمان دادن، دستور دادن: Religion is only performed as their leaders dictate.
convert ( n. ) : نوکیش a Christian/Buddhist convert convert ( v. ) : تغییر دین یا تغییر عقیده، فکر، نظر، دیدگاه یا نگرش که لزوما هم مذهبی نیست: He co ...
جسمانی و جنسی: carnal desires carnal pleasure
اسلام گرایی یا همان اسلام سیاسی.
طبقه و قشر اجتماعی معادلش class هست: "the lower strata of society have been hit especially hard by this economic downturn. " توجه داشته باشید که جمعش ...
تربیت پدر و مادر
بر پایه مغالطه. رجوع کنید به کلمه fallacy
فهرست منابع نکته جالب: این کلمه با کلمه bible به معنای کتاب مقدس از کلمه biblion در یونانی میان به معنای کتاب.
( مرحله ) نوزادی. همچنین رجوع کنید به کلمه infant به معنای نوزاد.
1. رابطه جنسی با حیوانات 2. رفتار حیوانی و وحشی. مثلا: the bestiality of war ( وحشیگری جنگ ) رجوع کنید به کلمه beast به معنای حیوان وحشی.
تشدید کردن ( رجوع شود به پدیده تشدید در فیزیک )
کنده، هیزم
معنی because یا as هم میده البته در متون رسمی ( یا ادبی ) : She remained silent, for ( =because, as ) her heart was heavy and her spirits low.
1. تنه درخت 2. تن آدم ( تمام بدن وی بجز سرش ) 3. خرطوم فیل 4. صندوقچه 5. صندوق ماشین ( انگلیسی آمریکایی )
به احتمال زیاد. بر خلاف probably که صرفا یک احتمال و عدم اطمینان کافی رو نشون میده، presumably برای بیان یک احتمال قوی است: Presumably he just forgot ...
این دسری که توی فارسی بهش میگم ژله، در انگلیسی بریتیش بهش میگن jelly و در انگلیسی آمریکایی Jell - O که در واقع نام تجاریش هست. همچنین هم در انگلیسی آ ...
دستکشی که چهار انگشت غیر شست برن توی یه قسمت.
سزارین. به صورت caesarean هم می نویسند.
ذی شعور
تخلص. نام مستعار شعرا و نویسندگان در آثار خود. هم معنی pen name
چاپلوسی، تملق، مدح کردن، تعریف غیر صادقانه از کسی
ارث پدری، ارثی که از پدر فرد به او می رسد. به طور مجازی همعنای heritage هست به معنای میراث.
به معنای sleep ( چه verb و چه noun ) که به صورت ادبی استفاده میشه. مثل خفتن و خسبیدن در فارسی.
تصدیق کردن ( بیان اینکه گزاره ای درست است ) ؛ متضادش میشه deny یا reject.
مفهومی، انتزاعی، اسم هایی که شی قابل حس نباشند بلکه صرفا یک مفهوم یا یک ایده باشند مثل: love, heat, courage, hope, beauty, honesty, justice, freedom, ...
مغالطه، باور اشتباه ( و رایج ) : It is a common fallacy that women are worse drivers than men.