hive

/ˈhaɪv//haɪv/

معنی: کندو، مرکز تجمع، جای کار وپر قیل وقال، در کندو جمع کردن، اندوختن
معانی دیگر: لانه ی زنبور، شان، گبت خانه، کلیزدان (beehive هم می گویند)، (دسته ای زنبور که در یک کندو زندگی می کنند) دسته ی زنبور، انبوه زنبور، انبوه مردم (به ویژه اگر پرسروصدا و پر مشغله باشند)، توده ی مردم، جای شلوغ و پرسروصدا، هیاهوگاه، (در کندو) عسل انباشتن، (برای مصرف آینده) گردآوری کردن، ذخیره کردن، وارد کندو شدن، به شان رفتن، (در جای شلوغ یا تنگ هم زندگی کردن) در هم لولیدن، ازدحام کردن، (زنبور) در کندو پروردن یا گرد آوردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a structure built for or by bees to live in.

- The beekeeper is gathering honey from the hive.
[ترجمه یاسر] زنبور دار داره از کندو عسل جمع می کنه.
|
[ترجمه گوگل] زنبوردار در حال جمع آوری عسل از کندو است
[ترجمه ترگمان] زنبور دار داره عسل رو از کندو جمع می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the colony of bees that lives in such a structure.
مشابه: swarm

- The hive began to swarm.
[ترجمه جواد] کندو شلوغ شد
|
[ترجمه گوگل] کندو شروع به ازدحام کرد
[ترجمه ترگمان] کندو شروع به هجوم آوردن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: an extremely busy or crowded place, or the crowd of people in it.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hives, hiving, hived
• : تعریف: to keep or place in a hive.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to go into or live in a hive or a place like a hive.

جمله های نمونه

1. hive off
از گروه جدا کردن یا شدن،جدا کردن و بردن

2. shaking the hive excited the bees
تکان دادن کندو زنبورها را به شور آورد.

3. the buzzing hive at the railway station
انبوه پرسروصدای مردم در ایستگاه ترن

4. the multitudes that hive in city apartments
انبوه مردمی که در آپارتمان های شهری درهم می لولند

5. spraying killed the whole hive
سمپاشی همه ی زنبوران کندو را کشت.

6. his little office is a hive of activity
دفترکار کوچک او کندوی فعالیت است.

7. there are thousands of bees in each hive
هر کندو دارای هزاران زنبور است.

8. Klockner plans to hive off its loss-making steel businesses.
[ترجمه گوگل]کلاکنر قصد دارد از کسب و کارهای زیان ده فولاد خود دور کند
[ترجمه ترگمان]ازبکستان قصد دارد کسب و کاره ای فولادی از دست دادن خود را آغاز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A hive cannot exist without a queen.
[ترجمه گوگل]کندو بدون ملکه نمی تواند وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]یک مرکز نمی تواند بدون یک ملکه وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the morning the house was a hive of activity.
[ترجمه گوگل]صبح خانه محل فعالیت بود
[ترجمه ترگمان]صبح روز بعد خانه مرکز فعالیت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A hive can't exist without a queen.
[ترجمه گوگل]کندو بدون ملکه نمی تواند وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]یک مرکز نمی تواند بدون یک ملکه وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The bees were humming around the hive.
[ترجمه گوگل]زنبورها در اطراف کندو زمزمه می کردند
[ترجمه ترگمان]زنبوره ای در اطراف کندو وزوز می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This marketplace was once a hive of activity.
[ترجمه گوگل]این بازار زمانی محل فعالیت بود
[ترجمه ترگمان]این بازار زمانی مرکز فعالیت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The classroom was a hive of activity as the children prepared for the concert.
[ترجمه گوگل]در حالی که بچه ها برای کنسرت آماده می شدند، کلاس درس محل فعالیت بود
[ترجمه ترگمان]کلاس کاری بود که بچه ها برای کنسرت آماده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The bees swarmed round the hive.
[ترجمه گوگل]زنبورها دور کندو ازدحام کردند
[ترجمه ترگمان]زنبورها اطراف کندو ازدحام کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. What a hive of industry!
[ترجمه گوگل]چه کندوی صنعتی!
[ترجمه ترگمان]کندو چه کندوی کار است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The whole house was a hive of activity on the day before the wedding.
[ترجمه گوگل]روز قبل از عروسی کل خانه یک کندوی فعالیت بود
[ترجمه ترگمان]تمام خانه روز قبل از عروسی یک مرکز فعالیت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کندو (اسم)
hive, apiary, beehive

مرکز تجمع (اسم)
hive

جای کار وپر قیل وقال (اسم)
hive

در کندو جمع کردن (فعل)
hive

اندوختن (فعل)
lay in, accumulate, acquire, hive, salt away, store, reserve, pile, roll up, save, put by, salt down

انگلیسی به انگلیسی

• beehive, structure inhabited by a colony of bees; something resembling a beehive; place full of busy activity
go into a hive; cause to enter a hive; take shelter (as in a hive); store up, save in a safe place; live together like bees in a hive
a hive is a beehive.
you describe a place as a hive of a particular kind of activity when there is a lot of that activity there.
if you hive off part of a business, you transfer it to new ownership, usually by selling it.

پیشنهاد کاربران

hive: کندو
hives:کهیر ( نوعی بیماری پوستی )
در علم کامپیوتر به معنای محل ذخیره اطلاعات رجیستری ویندوز است .
کولی خانه . [ ک َ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) خانه ٔ کولیان . ( فرهنگ فارسی معین ) . و رجوع به کولی ( معنی اول ) شود. || جای پر ازدحام و هیاهو. ( فرهنگ فارسی معین ) .
جمع واژه bee می باشد. زنبورها
hive of activities مرکز فعالیت
a rash of round, red welts on the skin that itch intensely, sometimes with dangerous swelling, caused by an allergic reaction, typically to specific foods.
تاول ناشی از آلرژی
He lived a quiet life, tending his garden and his hives
او زندگی آروم و بی سروصدای داشت، با رسیدگی کردن به باغ و پرورش دادن کندوهای عسل ش
به گروهی از مردم که به صورت دسته جمعی با هم زندگی میکنند هم میگویند
در عکاسی یعنی مرکز تجمع رنگ
کندو کندو عسل
فروش سهم - واگذار کردن بخش از تجارت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس