helm

/ˈhelm//helm/

معنی: دسته، نظارت، اداره، سکان، زمام، اهرم سکان، اداره کردن
معانی دیگر: (شعر قدیم) کلاهخود، دسته ی سکان کشتی، چرخ فرمان (کشتی یا قایق و غیره) (tiller هم می گویند)، دستگاه هدایت کشتی (دسته ی سکان و خود سکان و غیره)، (مجازی) رهبری، زمام امور، مهار کارها، هدایت کردن، راندن، مهار کردن، سکانداری کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: equipment used for steering a ship, esp. a wheel or tiller.

- The captain stood at the ship's helm.
[ترجمه گوگل] ناخدا پشت سکان کشتی ایستاد
[ترجمه ترگمان] ناخدا کنار سکان کشتی ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a position of directing or having control.

- Who will be at the helm of the company next year?
[ترجمه گوگل] چه کسی سال آینده در راس این شرکت خواهد بود؟
[ترجمه ترگمان] چه کسی سال آینده در صدر این شرکت خواهد بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: helms, helming, helmed
• : تعریف: to steer or guide.

جمله های نمونه

1. at the helm
(قرار گرفته در) پشت فرمان کشتی،زمامدار امور،در تصدی

2. take the helm of
سکان به دست گرفتن،زمام امور را به دست گرفتن،تصدی امری را به عهده گرفتن

3. We have a new prime minister at the helm.
[ترجمه گوگل]ما یک نخست وزیر جدید در راس کار داریم
[ترجمه ترگمان]ما یک نخست وزیر جدید در راس کارمان داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mr. Helm plans to assert that the bill violates the First Amendment.
[ترجمه گوگل]آقای هلم قصد دارد ادعا کند که این لایحه متمم اول را نقض می کند
[ترجمه ترگمان]آقای هلم قصد دارد ادعا کند که این لایحه تخطی از متمم اول را نقض می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When Mr Davies retired, his daughter took the helm.
[ترجمه گوگل]وقتی آقای دیویس بازنشسته شد، دخترش سکان هدایت را در دست گرفت
[ترجمه ترگمان]هنگامی که آقای دیویس بازنشسته شد، دخترش سکان را به دست گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He has been at the helm of Lonrho for 31 years.
[ترجمه گوگل]او 31 سال در راس لونرو بوده است
[ترجمه ترگمان]او به مدت ۳۱ سال در راس Lonrho بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was determined to helm the exhibition.
[ترجمه گوگل]او مصمم بود که نمایشگاه را هدایت کند
[ترجمه ترگمان]او مصمم بود که این نمایشگاه را هدایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Who was at the helm when the collision occurred?
[ترجمه گوگل]چه کسی در زمان وقوع برخورد سکان دار بود؟
[ترجمه ترگمان]هنگامی که تصادف روی داد چه کسی پشت سکان بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The helm evolved gradually from the conical Norman helmet, ear flaps being added.
[ترجمه گوگل]کلاه ایمنی به تدریج از کلاه کاسکت مخروطی شکل نورمن تکامل یافت و لبه های گوش اضافه شد
[ترجمه ترگمان]پس از آن کلاه خود به تدریج از کلاهخود Norman conical شکل گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Thrusting the helm hard over, he shot clear of the motor yacht's wind-shadow.
[ترجمه گوگل]سکان را محکم روی آن فشار داد و از سایه باد قایق موتوری شلیک کرد
[ترجمه ترگمان]پس از آن که کلاه خود را محکم در دست گرفت، از بادی که قایق موتوری را در بر گرفته بود، شلیک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Step into the wheelhouse and take the helm on a dark and stormy night!
[ترجمه گوگل]در یک شب تاریک و طوفانی وارد چرخ‌خانه شوید و سکان فرمان را در دست بگیرید!
[ترجمه ترگمان]به خانه سکان قدم بگذارید و در یک شب طوفانی و طوفانی سکان را به دست بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mitchell at the helm, Sanders and his fancy footwork, Moore and his mind-blowing numbers.
[ترجمه گوگل]میچل در راس، سندرز و بازی‌های جذابش، مور و ارقام شگفت‌انگیزش
[ترجمه ترگمان]میشل در کلاه خود، ساندرز و خیالش footwork، مور و ذهن او اعداد را منفجر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Down with the helm!
[ترجمه گوگل]پایین سکان!
[ترجمه ترگمان]! سکان رو بگیر پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Instead he told her to take the helm.
[ترجمه گوگل]در عوض به او گفت که سکان هدایت را در دست بگیرد
[ترجمه ترگمان]در عوض به او گفت که سکان را به دست گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Isaac resembled a captain at the helm in high seas.
[ترجمه گوگل]اسحاق شبیه کاپیتانی بود که در دریاهای آزاد در راس فرمان بود
[ترجمه ترگمان]ایزک به یک کاپیتان در دریای بالا شباهت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

نظارت (اسم)
supervision, superintendency, surveillance, bailiwick, stewardship, superintendence, helm, presidency, proctorship

اداره (اسم)
office, operation, steerage, handling, ministration, helm, bureau, management

سکان (اسم)
steerage, helm, rudder

زمام (اسم)
helm, rein

اهرم سکان (اسم)
helm

اداره کردن (فعل)
address, execute, operate, conduct, direct, man, moderate, manage, manipulate, administer, run, rule, wield, administrate, keep, steer, helm, chairman, preside, engineer, officiate, stage-manage

انگلیسی به انگلیسی

• tiller of ship which directs the rudder; steering apparatus of a ship; position of authority and control
the helm of a boat or ship is its wheel or tiller and the position from which the boat is controlled; a technical term.
when someone is at the helm or when they take over the helm, they are in a position of leadership or control.

پیشنهاد کاربران

این کلمه کوتاه شده ی helmet هست و به نظرم به خاطر همین معنی کلاهخود را می ده.
البته فقط به معنی کلاهخود نیست. مثلا در کلمه ی bike helm نمی توانیم معنی کنیم کلاهخود دوچرخه و باید معنی کنیم کلاه کاسکت دوچرخه
کلاهخود هم معنی میده
helm ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: موقعیت سکان
تعریف: موقعیت دسته سکان یا فرمان سکان نسبت به خط میانای شناور ( amidships )
noun
اداره، سکان، زمام،
( مجازی ) رهبری، زمام امور، مهار کارها
Netanyahu has been at the 👉helm👈 of Israeli politics for a generation, said Yohanan Plesner
Take helm=سکان هدایت دست گرفتن
"He also took helm at "ICHHTO
ICHHTO" stands for Iran's Cultural Heritage, Handicrafts and Tourism Organization"
سازمان میراث فرهنگی. صنایع دستی و گردشگری

بپرس