پیشنهادهای 🍃🌺🍃 (٢٧٦)
زیاده گویی
درگیر ( چیزی یا مسااله ای ) بودن
در مالی به معنای بازارگردانی است
جداگانه
ضروری بودن
تحقیقات
اصطلاح جزیی
دفتر اداری
وام رهنی ( اخذ وام با رهن گذاشتن خانه )
جدول
درست همون موقع
متوسطِ
نقدشونده
سررسید شدن
تعیین
صرفه جویی ناشی از مقیاس
بخش بندی
در متون مالی به معنای ٫امیدنامه٫ هست
امیدنامه
متناهی
تو دردسر افتادن
غیر منصفانه
غیرجذاب
بیدار کردن
ساکت شدن
مسئول موزه
صیاد وال
متناقض
جنگ
جای بحث داشتن
مهاجر ساکن
استفاده بیش از حد
برده
به این امید که
به طور وحشتناکی
بی حرمت شده
ساخته شده
از این به بعد
فشرده کردن
پر شتاب
سریع
قدیمی
درگیر کردن
کابوس
اتوماتیک
متفکر
ارتباطات نزدیک
دوست داشتنی
بی اعتنایی
شوخی طور
صفت هست و به معنای "حفظ شده"
به طور منظم
ناخوشایند
گروهی شدن
سیاره ای
Gather جمع شدن
باربری
بهینه سازی کردن
به جای گذاشتن ( باقی گذاشتن )
داشتن
اشتباه گرفتن
فاسد شدن
به نقل از
اخبار بد
در ارتباط با
ورودی
نظارت کردن
Describe توصیف کردن
قطعه
مجاور
Racial نژادی Ethnic قومی
سلطنتی
صادق
تواترا
تعداد کلیک کردن بر روی تبلیغ
شلوغ کردن
brief مختصر relief راحتی
زیپ ( چیزی رو ) بستن
سطح بیرونی
شبیه سازی کردن
دلگیر
جدا کردن
طنز
سوپاپ
کپه
در حال حاضر
تمایل
به صف شدن
قضاوت سخت
لجبازی
ارزشگذاری کردن
سالم
خم کردن
نگران کردن
حرکت دادن
تغییر کردن
ناراضی بودن
پادشاه
پر احساس
رفتار
پیشگو
زمزمه کردن
حرکت دادن
زنگ زدگی
زندانی
خودآگاه
بازار محور
رسیدن
باظاهری جالب
تمام کردن متوقف کردن
درونی
نقشه
دقیق
زیورآلات
خوش صدا
ساختار
بی صدا
اصطلاحا
حق دادن یا داشتن
کناره
تقارن ( قرینگی )
مجسمه
مالی غلط هست ترجمه صحیح "پولی"
Investor سرمایه گذار
Complain شکایت کردن
نمایندگی
منعقد کردن
به شدت صدمه دیده
مخصوصا
زیر قیمت فروختن
اعلام ورشکستگی کردن
رسیدن
ورشکست شدن
نیرو
افراطی
گران ( بیش از ارزش ذاتی قیمت گذاری شده )
کالای لوکس
سکونت داشتن
تماشاچی
خارش آور
همزمان
اسکله
ملایم
در همین حین
از این طریق
میانه
تکان دادن
مشخصا
ترسیم کردن
شک برانگیز
تحریک کردن
هوشمندانه
ترفند هوشمندانه
نامحسوس
کم هزینه تر
در عجب بودن از
رنگی
اتمام کار
فراخواندن به خدمت سربازی
فراخواندن به خدمت سربازی
پرانرژی
سینمای چند سالنه
یادآورنده
شُک
زمان بندی شده
پرهزینه
Due to به خاطرِ
بعدِ
سرهم کردن تشکیل دادن
کارایی داشتن
طولانی مدت
خوب شدن
کمبود خواب
ماموریت دادن
خیلی زود بعدش
تاسف
در آوردن لباس
پخش شدن موزیک
کاهش دادن کاهش یافتن
Slow آهسته
تخصیص دادن
پذیرفتن
پذیرفتن
آگاه شدن
چیزای واضح ( واضحات )
سوق دادن هدایت کردن
ثابت
Move حرکت دادن
حرکت دادن
همان عضله باسن میباشد
نشان دادن
به طور متمایزی
حرکت کردن
به طور زیادی
زیادگرم شدن
نقطه پایان مسیر
کندرو
خانه نشین
جریان پیدا کردن
ضربه زننده ( در ورزش بیسبال )
رشد
به طور محکم
به لطفِ
سرزبون دار رِسا ( قابل شنیدن - - - > واضح )
چاره ای نداشتم
در مقاسه با
پرش گر
خیلی عقب نیست
حداکثر سرعت
سرعت پیمایش
رویداد غمناک
پوشال
رسیدن به جایی
مدتی بعد . . .
Voyage : سفر Voyager : مسافر
فایده ای نداشت
تواتر
به نسبتِ
Piloting : مسیر یابی ( هوایی ) Navigation : مسیریابی ( دریایی )
معمولا
فرضی
ترسیم کردن ( به شکل نمودادی )
مسیر یابی Navigation
موقعیت یابی کورکورانه
ساخته بشر
دستور
برگرداندن
گرفتن
از روی کنجکاوی ( کتاب inside Reading 3 درس ۱۰ صفحه ۱۴۸ خط۱۰۴ )
بیلبورد ( تابلوهای تبلیغاتی که در جاده ها یا خیابان ها نصب میکنند. )
یه اسم از قلم افتاد یه چیزی جا افتاد
شبیه
گذرگاه رودخانه ای
جاده فرعی
مثلِ یک . . .
جمع آوری کردن
دسترسی
یادداشت برداری کردن
راستی آزمایی زمین
راستی آزمایی
اکثرا
دسترسی
ابزار ساز
ناشناخته
عصبانیت
to pay attention to someone’s advice or warning توجه کردن
پذیرش
باسرعت حرکت کردن
خودشیفته
علاقه مند به
اهل کتاب
تمرین کردن
پایبند بودن
اسراف کارانه چون صفت هست ترجمه" اسراف کار" به نظرم مناسب نیست
گذشته و الان ( برای مقایسه یک پدیده در ۲ زمان متفاوت )
بیشترین استفاده را کردن
مهارت
بهتر از همیشه
وجود خیالی
شبح وار
راز آلود
mysterious مرموز
مسخره کردن
a strong natural need or desire غریزه
ضربه
هشدار دادن
غیر منتظره و عجیب unexpected and very unusual
در راه است
بالا رفتن ( ساختمان یا برج و . . . به لحاظ بلندی و ارتفاع )
Interesting
از هر لحاظ
از هر راه ممکن
اون زمان
فلش عکاسی
a mark showing that a student has behaved badly at school نمره بد
درک درحال رشد