banded

/ˈbænd//bænd/

بند و زنجیر، تسمه یا بند مخصوص محکم کردن، نوار، لولا، ارکستر، دسته موسیقی، اتحاد، توافق، روبان، باند یا بانداژ، نوار زخم بندی، متحد کردن، دسته کردن، نوار پیچیدن، بصورت نوار در آوردن، با نواربستن، متحد شدن باند

جمله های نمونه

1. small groups of workers banded together
گروه های کوچکی از کارگران با هم متحد شدند.

2. the house was in red brick banded with white stone
خانه از آجر قرمز بود با نواره هایی از سنگ سفید

3. The states banded into a union.
[ترجمه گوگل]ایالت ها به یک اتحادیه پیوستند
[ترجمه ترگمان]کشورهای عضو یک اتحادیه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We banded ourselves together and organized a committee.
[ترجمه گوگل]ما با هم متحد شدیم و یک کمیته تشکیل دادیم
[ترجمه ترگمان]ما با هم متحد شدیم و کمیته ای تشکیل دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Women banded together to protect each other.
[ترجمه گوگل]زنان برای محافظت از یکدیگر متحد شدند
[ترجمه ترگمان]زنان با هم متحد شدند تا از هم محافظت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The boy banded the dog's neck with a yellow string.
[ترجمه گوگل]پسر با نخ زرد گردن سگ را بست
[ترجمه ترگمان]پسر گردن سگ را با یک نخ زرد باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Local people have banded together to fight the company's plans.
[ترجمه گوگل]مردم محلی با هم متحد شده اند تا با برنامه های شرکت مبارزه کنند
[ترجمه ترگمان]مردم محلی برای مبارزه با برنامه های شرکت با هم متحد شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We are banded together closely.
[ترجمه گوگل]ما از نزدیک با هم متحد شده ایم
[ترجمه ترگمان]با هم متحد می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The white plate is banded with a blue line round the edge.
[ترجمه گوگل]صفحه سفید با خط آبی دور لبه نواری است
[ترجمه ترگمان]صفحه سفید با یک خط آبی دور لبه گرد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Local people banded together to fight the drug dealers.
[ترجمه گوگل]مردم محلی برای مبارزه با فروشندگان مواد مخدر متحد شدند
[ترجمه ترگمان]مردم محلی با هم متحد شدند تا با قاچاقچیان مواد مخدر مبارزه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They banded with people to form a political party.
[ترجمه گوگل]آنها با مردم متحد شدند تا یک حزب سیاسی تشکیل دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها با مردم متحد می شدند تا یک حزب سیاسی تشکیل دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The workers banded themselves together against the low salary.
[ترجمه گوگل]کارگران در برابر حقوق کم دست به دست هم دادند
[ترجمه ترگمان]کارگران در مقابل حقوق پایین با هم متحد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The covers of that book were banded together by iron clasps.
[ترجمه گوگل]جلدهای آن کتاب با بست های آهنی به هم چسبیده بود
[ترجمه ترگمان]جلد آن کتاب با together اهن متحد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The cattle banded together for protection from the wind.
[ترجمه گوگل]گاوها برای محافظت از باد به هم پیوستند
[ترجمه ترگمان]The برای حفاظت از باد متحد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] نواری
[ریاضیات] نواری
[نفت] نواری

انگلیسی به انگلیسی

• joined together, connected, combined; characterized by strips, striped

پیشنهاد کاربران

بپرس