unfair

/ənˈfer//ˌʌnˈfeə/

معنی: نا درست، نامساعد، نا هموار، غیر منصفانه، غیر عادلانه، بی انصاف
معانی دیگر: ناروا، نادرستانه، نامساعد درموردباد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: unfairer, unfairest
مشتقات: unfairly (adv.), unfairness (n.)
(1) تعریف: violating accepted standards of fairness or just treatment.
متضاد: clean, equitable, fair, just, valid
مشابه: foul, raw, uneven, wrong

- The boy's offense was minor, and the punishment was harsh and unfair.
[ترجمه گوگل] خطای پسر جزئی بود و مجازاتش سخت و ناعادلانه بود
[ترجمه ترگمان] جسارت آن پسر کوچک بود و مجازات خشن و ناعادلانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not evenhanded or unbiased; undue.
متضاد: equal, equitable, even, fair, just, sporting
مشابه: biased, inequitable, one-sided

- He used unfair means to help his son get into college.
[ترجمه ایلقار] او از اهداف غیرمنصفانه ای در کمک کردن به پسرش برای ورود به دانشگاه استفاده کرد
|
[ترجمه جواد] او از تعابیر نامناسبی به منظور ( یا به خاطر ) کمک به پسرش برای ورود به دانشگاه استفاده کرد
|
[ترجمه جواد خزائی] او از ابزارهای ناعادلانه ایی برای کمک به پسرش برای ورود به دانشگاه استفاده کرد
|
[ترجمه گوگل] او از ابزارهای ناعادلانه برای کمک به پسرش برای ورود به دانشگاه استفاده کرد
[ترجمه ترگمان] او از روش های ناعادلانه برای کمک به پسرش در کالج استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The article gave an unfair account of what happened.
[ترجمه گوگل] مقاله گزارشی ناعادلانه از آنچه اتفاق افتاده است ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان] این مقاله گزارشی غیر منصفانه از آنچه اتفاق افتاد ارائه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I think it's unfair that the older brother should inherit the whole estate.
[ترجمه گوگل] به نظر من این غیرمنصفانه است که برادر بزرگتر کل دارایی را به ارث ببرد
[ترجمه ترگمان] به نظر من این غیرمنصفانه است که برادر بزرگ تر باید کل ملک رو به ارث ببره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. unfair taxes and other oppressions
مالیات های غیرمنصفانه و ستمگری های دیگر

2. the unfair boxer became the scorn of the crowd
مشت زن بی انصاف مورد تحقیر جماعت قرار گرفت.

3. it was unfair of him to punish only me
منصفانه نبود که فقط مرا گوشمالی دهد.

4. a caveat against unfair practices
یک هشدار در مورد اعمال غیرمنصفانه

5. it pains her to have to obey unfair laws
اجبار به اطاعت از قوانین ظالمانه او را رنج می دهد.

6. it was objected that the new tax law is unfair
اعتراض شد که قانون جدید مالیات منصفانه نیست.

7. his criticism of the government was severe and a bit unfair
انتقاد او از دولت شدید و تا اندازه ای غیر منصفانه بود.

8. Sentimental children forever whining about how bitterly unfair your lives have been. Well,it may have escaped you notice, but life isn't fair.
[ترجمه گوگل]بچه های احساساتی همیشه در مورد اینکه زندگی شما چقدر ناعادلانه بوده است غر می زنند خوب، ممکن است از توجه شما دور شده باشد، اما زندگی منصفانه نیست
[ترجمه ترگمان]بچه های احساساتی برای همیشه ناله می کنند که زندگی شما چقدر ناعادلانه است خوب، شاید فرار کرده باشی، اما زندگی عادلانه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They had been given an unfair advantage.
[ترجمه وانیا] آنها مزیت بی انصافانه ای را دریافت کرده بودن
|
[ترجمه گوگل]امتیاز ناعادلانه ای به آنها داده شده بود
[ترجمه ترگمان]آن ها از آن ها سو استفاده کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Who will reform Britain's unfair electoral system?
[ترجمه گوگل]چه کسی سیستم انتخاباتی ناعادلانه بریتانیا را اصلاح خواهد کرد؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی سیستم انتخاباتی ناعادلانه بریتانیا را اصلاح خواهد کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It seems unfair on him to make him pay for everything.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد ناعادلانه است که او را مجبور به پرداخت برای همه چیز کند
[ترجمه ترگمان]به نظر منصفانه میاد که مجبورش کنه تاوان همه چیز رو بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He still hopes to win his claim against unfair dismissal .
[ترجمه گوگل]او هنوز امیدوار است که ادعای خود را در برابر اخراج ناعادلانه به دست آورد
[ترجمه ترگمان]او هنوز امیدوار است که ادعایش علیه اخراج ناعادلانه را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wilson was claiming compensation for unfair dismissal .
[ترجمه گوگل]ویلسون مدعی غرامت برای اخراج ناعادلانه بود
[ترجمه ترگمان]ویلسون برای اخراج غیرمنصفانه خود ادعای غرامت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many employers have recognized that age discrimination is unfair.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کارفرمایان دریافته اند که تبعیض سنی ناعادلانه است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کارفرمایان تشخیص داده اند که تبعیض سنی ناعادلانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Your report last week was unfair. It was based upon wholly unfounded and totally unjustified allegations.
[ترجمه گوگل]گزارش هفته گذشته شما ناعادلانه بود بر اساس ادعاهای کاملاً بی اساس و کاملاً غیرقابل توجیه بود
[ترجمه ترگمان]گزارش شما در هفته گذشته ناعادلانه بود این موضوع کاملا بی اساس و کاملا ناموجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I think that you're being unfair.
[ترجمه وانیا شیراوند] من فکر میکنم تو منصف نیستی
|
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که شما بی انصافی می کنید
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم تو بی انصافی می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. If some athletes use drugs, it is unfair on/to the others.
[ترجمه وانیا شیراوند] اگر بعضی از ورزشکاران از مواد مخدر استفاده کنند در حق دیگران بی انصافی میشود
|
[ترجمه گوگل]اگر برخی از ورزشکاران از مواد مخدر استفاده کنند، نسبت به دیگران ناعادلانه است
[ترجمه ترگمان]اگر برخی ورزش کاران از مواد مخدر استفاده کنند، نسبت به بقیه ناعادلانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نا درست (صفت)
amiss, foul, false, vicious, dishonest, spurious, wrong, incorrect, erroneous, inaccurate, unsound, unfair, crooked, jackleg, impure, phony, phoney, sinister, inconsequent, inconsecutive, untrue, imprecise, inexact, trumped-up

نامساعد (صفت)
bad, unfavorable, inimical, inadequate, uneven, unfair, unclear

نا هموار (صفت)
rough, rude, rugged, uneven, unfair, scaly, ragged, bumpy, jagged, scabrous

غیر منصفانه (صفت)
unjust, unfair, partial, inequitable

غیر عادلانه (صفت)
unjust, unfair, unrighteous

بی انصاف (صفت)
unjust, unfair

انگلیسی به انگلیسی

• not fair, unjust, biased, uneven; dishonest
something that is unfair is not right or not just.

پیشنهاد کاربران

این کلمه چون در محاورات هم زیاد استفاده میشه با معانی "نامردی" یا "بی انصافی" هم میتونه در نظر گرفته بشه.
That's unfair به زبان عامیانه یعنی خیلی نامردیه، انصاف نیست، منصفانه نیست.
not right, not just
out of order
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : unfairness
✅️ صفت ( adjective ) : unfair
✅️ قید ( adverb ) : unfairly
that's not cricket
انصاف نیست
below the belt
غیر منصفانه
نامردی ، ناجوانمردانه
ناعادلانه
ناجوانمردانه
نامتعارف
Not treating people equaly
نا منصفانه ، نادرست ، بی انصاف ، ( نامساعد در مورد باد )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس