get there

پیشنهاد کاربران

به موفقیت رسیدن بعد از مدتی تلاش
achieve sth after a period of work or effort
به دست اوردن ( چیزی )
رفتن بصورت مجازی، مثلا چطور میتوانم به منطقه دیگر بروم. یا چطور میتوانم بروم ایستگاه راه آهن و . . . .
. How can i get there . . . . etc
انجام کاری
موفق بودن/ شدن
پیشرفت حاصل کردن
Be successful
Get somewhere=make progress
Get nowhere=make no progress
بعد از مدتی کار و تلاش به موفقیت رسیدن
رفتن بجایی
به نتیجه رسیدن
رسیدن به جایی
به هدف رسیدن
We can't get anyone there until late afternoon, i'm afraid.
فرستادن
هم معنی میده
دست یافتن ( در بعضی موارد به این معنا میتواند باشد )
مثال : Getting there with the faith دست یافتن به ایمان
get there
رسیدن به مقصدی مثلا:
That'll get you there under an hour
برو اونجا
برید اونجا
Give me a call when you get there
رسیدی بهم زنگ بزن
مشاهده پیشنهاد های امروز

معنی یا پیشنهاد شما