physics

/ˈfɪzɪks//ˈfɪzɪks/

معنی: فیزیک
معانی دیگر: کتاب فیزیک، رساله ی فیزیک، خواص فیزیکی، ویژگی های خیمی، ویژگی های مادی یا جسمی، (با فعل مفرد) علم فیزیک، طبیعت شناسی، خیم شناسی، چهر شناسی، (در اصل) فلسفه ی طبیعی

بررسی کلمه

اسم جمع ( plural noun )
(1) تعریف: (used with a sing. verb) the science that deals with matter and energy, their properties, and their interactions.

- Light, heat, sound, and force are subjects of physics.
[ترجمه گوگل] نور، گرما، صدا و نیرو از موضوعات فیزیک هستند
[ترجمه ترگمان] نور، گرما، صدا و نیرو موضوع فیزیک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: physical properties, characteristics, processes, or principles.

- the physics of light
[ترجمه گوگل] فیزیک نور
[ترجمه ترگمان] فیزیک نور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the physics of living cells
ویژگی های فیزیکی یاخته های زنده

2. nuclear physics
فیزیک اتمی

3. quantum physics
فیزیک کوانتوم

4. armin learned physics through the use of a good text
با استفاده از یک متن خوب آرمین فیزیک را آموخت.

5. teaching atomic physics to a bunch of primitves
آموختن فیزیک اتمی به یک دسته انسان بی تمدن

6. she left her physics on the bench
کتاب فیزیک خود را روی نیمکت گذاشت.

7. the principles of physics
اصول علم فیزیک

8. the rudiments of physics
اصول علم فیزیک

9. the science of physics
علم فیزیک

10. i read in my physics text
آن را در کتاب فیزیک خود خواندم.

11. she tested high in physics
در امتحان فیزیک نمره اش در سطح بالا بود.

12. the rudimentary principles of physics
اصول بنیادی علم فیزیک

13. the study of marine physics
مطالعه ی ویژگی های فیزیکی دریا (فیزیک دریایی)

14. amenable to the laws of physics
تحت تاثیر قوانین فیزیک،آزمون پذیر توسط قوانین فیزیک

15. the compartmentalization of science into physics and chemestry, etc. is sometimes misleading
تقسیم بندی علم به فیزیک و شیمی و غیره گاهی گمراه کننده است.

16. his brilliant achievements in the field of physics
دستیابی های چشمگیر او در رشته ی فیزیک

17. a gathering of luminaries in the field of physics
گردهمایی (همایش) چهره های درخشان در رشته ی فیزیک

18. a sage who penetrates the underlying principles of physics
حکیمی که اصول بنیادی فیزیک را درک می کند

19. i have to bone up on history and physics
باید حسابی تاریخ و فیزیک را بخوانم.

20. the atomic bomb is an offspring of modern physics
بمب اتمی دستاورد فیزیک نوین است.

21. the demonstration of one of the laws of physics
اثبات یکی از قوانین فیزیک

22. cosmic laws are the foundations of the science of physics
قوانین کیهانی پایه های علم فیزیک را تشکیل می دهند.

23. he has written a useful broad outline of atomic physics
او خلاصه ی مفیدی در باب فیزیک اتمی نگاشته است.

24. a discovery that was very important in the hemisphere of physics
کشفی که در زمینه ی فیزیک اهمیت زیادی داشت

25. The course will encompass physics, chemistry and biology.
[ترجمه گوگل]این دوره شامل فیزیک، شیمی و زیست شناسی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این دوره شامل فیزیک، شیمی و زیست شناسی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. She studied chemistry and physics at college.
[ترجمه گوگل]او در کالج شیمی و فیزیک خواند
[ترجمه ترگمان]او شیمی و فیزیک را در کالج مطالعه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The chief sciences are chemistry, physics and biology.
[ترجمه گوگل]علوم اصلی شیمی، فیزیک و زیست شناسی است
[ترجمه ترگمان]علوم اصلی شیمی، فیزیک و زیست شناسی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. It was reassembled in the physics lab.
[ترجمه گوگل]در آزمایشگاه فیزیک دوباره مونتاژ شد
[ترجمه ترگمان] توی آزمایشگاه فیزیک دوباره جمع شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Physics isn't just about pure science with no immediate applications.
[ترجمه گوگل]فیزیک فقط علم محض و بدون کاربرد فوری نیست
[ترجمه ترگمان]فیزیک فقط در مورد علم خالص با هیچ کاربرد آنی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. He was a Nobel laureate in physics.
[ترجمه گوگل]او برنده جایزه نوبل فیزیک بود
[ترجمه ترگمان]او برنده جایزه نوبل فیزیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فیزیک (اسم)
physics

تخصصی

[ریاضیات] علم طبیعت، فیزیک، علم فیزیک

انگلیسی به انگلیسی

• study of the laws of nature, study of the characteristics of matter and energy
physics is the scientific study of forces and qualities such as heat, light, sound, pressure, gravity, and electricity.

پیشنهاد کاربران

physics ( n ) ( fɪzɪks ) =the scientific study of matter and energy and the relationships between them
physics
علاوه بر علم فیزیک ( اسم مفرد ) ، دو معنی زیر هم داره:
مخصوصا سومی: جهان مادی
2. ( used with a pl. verb ) Physical properties, interactions, processes, or laws: the physics of supersonic flight.
...
[مشاهده متن کامل]

3. ( used with a sing. verb ) Archaic The study of the natural or material world and phenomena; natural philosophy.
https://www. thefreedictionary. com/physics

گرانش
جاذبه
ساختار
فیزیک
فیزیک ⌨️⌨️
Azin is good at physics and most of the weak students ask her for help
آذین در درس فیزیک خوب است و بیشتر بچه های ضعیف از او تقاضای کمک میکنند

بپرس