curator

/kjʊˈreɪtər//kjʊəˈreɪtə/

معنی: نگهدار، کتاب دار، نگهبان، موزه دار
معانی دیگر: (موزه و کتابخانه و نمایشگاه و غیره) سرپرست، متصدی، کاردار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: curatorial (adj.), curatorship (n.)
• : تعریف: one who oversees the activities and tends the collections of a museum, library, or the like.

- The curator took pride in the museum's new exhibits.
[ترجمه گوگل] متصدی نمایشگاه به نمایشگاه‌های جدید موزه افتخار می‌کرد
[ترجمه ترگمان] رئیس موزه به نمایشگاه های جدید موزه افتخار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the curator of the louvre
سرپرست موزه ی لوور

2. He's Curator of Prints at the Metropolitan.
[ترجمه گوگل]او متصدی چاپ در متروپولیتن است
[ترجمه ترگمان]او بازرس of در پایتخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The curator conducted us round the museum.
[ترجمه گوگل]متصدی ما را در اطراف موزه هدایت کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس موزه ما را دور موزه هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The curator guided us round the gallery, pointing out the most famous paintings in the collection.
[ترجمه گوگل]متصدی ما را در اطراف گالری راهنمایی کرد و به معروف ترین نقاشی های مجموعه اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس موزه ما را به سمت گالری هدایت کرد و به مشهورترین نقاشی ها در مجموعه اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The catalogue includes entries by the curator as well as previously unpublished articles by Dora Vallier and Pierre Gianadda.
[ترجمه گوگل]این کاتالوگ شامل نوشته های متصدی و همچنین مقالات منتشر نشده قبلی از دورا والیر و پیر جیانادا است
[ترجمه ترگمان]این فهرست شامل مدخل ها توسط متصدی موزه و همچنین مقالات منتشر نشده قبلی توسط Dora Vallier و پیر Gianadda می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jan Hoet, the curator of Documenta does no believe in quota systems.
[ترجمه گوگل]جان هوت، متصدی Documenta به سیستم های سهمیه بندی اعتقادی ندارد
[ترجمه ترگمان]جان Hoet، متصدی of هیچ اعتقادی به سیستم سهمیه بندی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jack Cowart, its deputy director and chief curator, believes in him especially.
[ترجمه گوگل]جک کوارت، معاون مدیر و سرپرست ارشد آن، به ویژه به او اعتقاد دارد
[ترجمه ترگمان]جک cowart، معاون رئیس و رئیس آن، به خصوص به او اعتقاد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Curator, Robert Dickinson, says Swindon would lose touch with its heritage and past.
[ترجمه گوگل]کیوریتور، رابرت دیکنسون، می‌گوید که سویدن ارتباط خود را با میراث و گذشته خود از دست خواهد داد
[ترجمه ترگمان]نگهبان، رابرت دیکینسون می گوید Swindon با میراث خود و گذشته دست از دست خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The museum still lacked, as curator Jan Piet Filedt Kok said, a three-quarter length male portrait from the 1630s.
[ترجمه گوگل]به گفته یان پیت فیلد کوک، متصدی موزه، هنوز یک پرتره مردانه به طول سه چهارم مربوط به دهه 1630 وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]موزه هنوز فاقد آن بود، به عنوان متصدی جان پیت Filedt کوک، یک پرتره سه چهارم نر از دهه ۱۶۳۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Michael is the mammal curator at the Los Angeles Zoo.
[ترجمه گوگل]مایکل متصدی پستانداران در باغ وحش لس آنجلس است
[ترجمه ترگمان](مایکل)، curator mammal در باغ وحش لس آنجلس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Instead the curator is a collaborator,(sentence dictionary) often engaging with the artist to accomplish the work.
[ترجمه گوگل]در عوض متصدی یک همکار است (فرهنگ لغت جملات) که اغلب با هنرمند برای انجام کار درگیر است
[ترجمه ترگمان]در عوض متصدی، یک یاور (فرهنگ لغت (جمله)است که اغلب با هنرمند درگیر می شود تا کار را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fact follows fancy once again - the assistant curator is now Mr Gibbons.
[ترجمه گوگل]حقایق یک بار دیگر جالب توجه است - دستیار کیوریتور اکنون آقای گیبونز است
[ترجمه ترگمان]واقعیت از این قرار است که یک بار دیگر - دستیار متصدی حالا آقای گیبونز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The traveling exhibition was assembled by museum curator David Rubin several years ago while he was at the Cleveland Center.
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه سیار توسط کیوریتور موزه دیوید روبین چندین سال پیش در حالی که او در مرکز کلیولند بود جمع آوری شد
[ترجمه ترگمان]نمایشگاه مسافرت چند سال پیش توسط رئیس موزه دیوید رابین تشکیل شد در حالی که او در مرکز کلیولند قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His curator says that despite his prodigious and inspired output he still thinks of himself as a farmer.
[ترجمه گوگل]متصدی او می‌گوید که علی‌رغم محصول شگفت‌انگیز و الهام‌بخش‌اش، او همچنان خود را یک کشاورز می‌داند
[ترجمه ترگمان]متصدی موزه می گوید که علی رغم خروجی خارق العاده و اله ام بخش او، او هنوز به خود به عنوان یک کشاورز فکر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The curator has a house downstream there, among the trees - you can see the red roof.
[ترجمه گوگل]متصدی خانه ای در پایین دست آنجا، در میان درختان دارد - می توانید سقف قرمز را ببینید
[ترجمه ترگمان]متصدی موزه، یک خانه در پایین دست رودخانه دارد، در میان درختان - شما می توانید سقف قرمز را ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نگهدار (اسم)
supporter, protector, patron, backer, prop, keeper, guard, curator, stanchion, depositary, looker, watchdog

کتاب دار (اسم)
curator, bookmaker, booker, librarian

نگهبان (اسم)
guardian, warden, ward, keeper, watchman, guard, curator, sentinel, conservator, custodian, lifeguard, sentry, guardsman, watchdog

موزه دار (اسم)
curator

تخصصی

[حقوق] قیم، سرپرست، متصدی

انگلیسی به انگلیسی

• person in charge of a museum; custodian, guardian, caretaker
the curator of a museum or art gallery is the person in charge of the exhibits.

پیشنهاد کاربران

گرداننده نمایشگاه ، نمایشگاه دار
موزه دار
هنرگردان
مسئول موزه
نگهبان - کتابدار - موزه دار - ناظر - محافظ - سرپرست - شفادهنده روح - قیم
متولی
نمایشگاه گردان

بپرس