tightly

/ˈtaɪtli//ˈtaɪtli/

معنی: محکم
معانی دیگر: سفت، قایم، تنگ

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: in a firm, close, or secure way.

- The scarf was wrapped too tightly around her neck.
[ترجمه گوگل] روسری خیلی محکم دور گردنش پیچیده بود
[ترجمه ترگمان] روسری به دور گردنش پیچیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a tightly filled suitcase
چمدانی که در آن خیلی چیز چپانده اند

2. strain the canvas tightly over the frame
کرباس نقاشی را تنگ روی چارچوب بکش.

3. green plants sweat when tightly packed
اگر گیاهان سبز تنگ کنار هم جا داده شوند عرق می کنند.

4. he tied the tape tightly around the box
نوار را محکم دور جعبه بست.

5. she clutched her baby tightly in her arms
او بچه اش را محکم در بغل نگهداشت.

6. she laced the corset tightly around her waist
شکم بند خود را محکم دور کمر خود بست.

7. she nursed her baby tightly in her arm
او کودک خود را تنگ در آغوش گرفت.

8. shut the bottle top tightly
در بطری را کیپ کن.

9. although i am old, hold me tightly in your arms for one night. . .
گرچه پیرم تو شبی سخت در آغوشم گیر. . .

10. though i am old, hold me tightly in your arms one night
گر چه پیرم تو شبی سخت در آغوشم گیر

11. She held the money tightly in her fist.
[ترجمه گوگل]پول را محکم در مشتش نگه داشت
[ترجمه ترگمان]پول را محکم در مشتش می فشرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A baby monkey clasps its mother's fur tightly.
[ترجمه گوگل]بچه میمون خز مادرش را محکم می‌بندد
[ترجمه ترگمان]یک میمون بچه را محکم فشار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She clasped her bag tightly as she walked through the crowd.
[ترجمه گوگل]وقتی از میان جمعیت می گذشت کیفش را محکم بست
[ترجمه ترگمان]همچنان که از میان جمعیت می گذشت، کیفش را محکم به هم فشرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The girl held her father's hand tightly.
[ترجمه گوگل]دختر دست پدرش را محکم گرفته بود
[ترجمه ترگمان]دختر دست پدرش را محکم گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She held him tightly to her bosom.
[ترجمه گوگل]او را محکم به آغوشش گرفت
[ترجمه ترگمان]او را محکم در آغوش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She fastened her belt tightly around her waist.
[ترجمه گوگل]کمربندش را محکم دور کمرش بست
[ترجمه ترگمان]کمربند او را محکم دور کمرش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She held her little bundle tightly in her arms.
[ترجمه گوگل]بسته کوچکش را محکم در آغوش گرفت
[ترجمه ترگمان]دسته ای کوچکش را محکم در بازوهایش گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محکم (قید)
firmly, tightly, stoutly

انگلیسی به انگلیسی

• firmly
tightly- is used with past participles to form adjectives that describe how closely or how firmly something is done.

پیشنهاد کاربران

موشکافانه
"He held my waist "tightly
کمرم رو "محکم" نگه داشت
شدیدا
به طور سفت و سخت ( قانون )
به طور محکمی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : tighten
✅️ اسم ( noun ) : tightness
✅️ صفت ( adjective ) : tight
✅️ قید ( adverb ) : tight / tightly
جدی
به طور محکم
محکم
Hold tightly
کامل و از نزدیک
قاطعانه، قطع و یقین
Their stories are tightly connected to the Australian outback and its plants and animal inhabitants
داستان های اونا قطع و یقین به نقاط دورافتاده استرالیا و گیاهان و جانوران ساکن در آن مرتبط است.
بطور سفت و سخت
The site's boundaries were tightly drawn by the Department of the Environment
به طرز تنگاتنگی
سفت و سخت
( به طور/به صورت ) تنگاتنگ
فشرده
شدیداً
قطعا
قاطعانه، بصورت قاطع
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس