پیشنهادهای مصیب مهرآشیان مسکنی (١,٥٨٣)
پیر و بزرگ و واژه پدر از پیر گرفته شده و پیر به معنای سالخورده نیست بله به مهنی رهبر و بزرگ و دهقان و کدخدای قبیله است هرکس در منصب خود تند روی کرد خ ...
دوشکاف را به هم متصل کردن تلفیق معکوس فلق است فلق یعنی شکافتن تلفیق یعنی دوختن شکافته فکر کنم فتق و رتق از تلفیق و فلق گرفته شده است دوختن دو تکه به ...
رشته نسوج بافندگی که به آن تار وپود میگویند که در قدیم سه نوع بود ابریشمی وحیوانی که از مو وپشم حیوانات حلال گوشت بود وگیاهی که باز گیاهی هم دونوع بو ...
آقای سایدسرورsayid sarvar. آفرین بر شما تورکها چون منبع گاز آمونیاک که در داخل معده تبدیل به گاز و گوز شده است همان اکسیژنی است که از راه دهان درون م ...
مشرف و اشراف تسلط و سلطان نیست بلکه آگاه از چند و چون چگونگی موجودیت و توانایی آنها هست
نثار کردن خون در راه خدا و کشور وانسان های مظلوم آزاده امام حسین ع روز عاشورا به بندگان یزیدی گفت اگر مسلمان نیستید نباشید ولی آزاد و آزاده مانند وهب ...
قیاده گردن بندچوبی که از یک قطعه چوب سبک خراطی شده برای گردن گوسفند پرواری که ما خربزه کاران سنتی در گردن بره و بخته پرواری برای گوشت مصرفی زمستان خو ...
فکر کنم انجیل تورات و قرآن اول بر آتا تورک نازل شذ یک نسخ به حضرت عیسی ابن مریم داد گفت نامش را بزار انجیل و یک نسخه به حضرت موسی ذاذ گفت نامش را بزا ...
واقعا چنان است که امیر برهوت است در کوه میش سبزوار مالک رودخانه نیمه جان که از ارتفاعات دیوانه خوی سر چشمه میگیر د میباشند این مالکان برهوت مالک آن ر ...
جز جز کردن منطق که از یک کتاب مفصل یک جزوه مفید ومختصر برداشت کردن
تالاب مرده آب که از رکود خویش مرده و گندیده ترک زبانان به آن باتلاق وما پارسیان به آن مرداب میگوئیم ومنبع غذایی مفیدی برای پرندگان ابزیست می باشد
مثلا حمله آمریکا واسراییل به تاسیسات هسته ما که عضوباشگاه npt , هستیم عملی نبودکه رئیس آن جناب کیربوس گروسی آن را غیرمعتنابه محاسبه کند اگر خدای نا ک ...
انجم = کواکب ونجوم وستارگان ولی نام خاص ستارگان وسهانیست بلکه گیاهان و اشجار هم هست بلکه عرب هرچه چه در آسمان وچه در زمین بروید و روئیت شود به آن نجم ...
یاز به معنی رشد ونمو وقد کشیدن است. وپیاز گواهی پارسی بودن آنست چون پی ساز گیاهی است که از پی وریشه از خودش تغذیه می کند وقدمیکشد البته هنوز تحقیق نک ...
غلطمان=کسیکه در میان کارهای زشت مدام غلط میخورد وافعال زشت و ناپسندانجام میدهد و از افعال فاحش وضدمدنیت وشارع مقدس امرار معاش میکند
قلتمان متضاد قهرمان وجوانمرداست فکرکنم درست این واژه غلطمان باشد
چندپروانه گرد
احسن آقای مردانی. که بما، سوا، فکندی همه سایه هما را دوویرگول پس وپیش سواحکم گیومه یا پرانتز را دارد
جلای وطن کردن و به غربت یا غرب دلبستن است و قتی اردشیربابکان برای خوش گذرانی ملت بر خلاف میل مغان وکاهنان زردشتی از پادشاه هندوستان تقاضای لولی و نوا ...
نام گلی خوش عطر وشامه نواز همان یاس به رنگهای مختلف است که دربوستانها روی سمن یاچمنزارها پرورش میدهند
قاشقی چوبی به اندازن بیل رند است که با ظرافت ساخته شده و درپخت شیربرنج و شالی و اماج و هلیم که مرتب بایدشور بدی که به ته دیگ نچسبد درظروف مسی باید کف ...
همان دهقان است که معرب شده و عرب فاقدگاف دهقان میگوید قاف بدل گاف پارسی است
چوبی بشکل کفچه که از قاشق کمی بزرگتر وازکفگیرکوچکتر است ودر آبیاری زمینهای رس وخاکهای حاصلخیز به بیل کشاورزان ودهگانان میچسبد که با آن بیل راگلرندمیز ...
کلاش هم فرمول سخنان فاحش و نا پسند است شاید همان قلاش باشد که ترک زبانان قاف را کاف بیان کرده اند
کسیکه در کار خود ازخودگذشتگی مانند آتش نشانذن بخرج میدهداین واژه مصدرجواد است وآن را در معنی جواد مختصرا تفسیر کرده ام کسیکه در حرفه مشروع خود جدیت د ...
جدی کوشا وجدیت به خرج دادن همان مخفف جهد ومجاهدت عربی است ونام صورفلکی که هر موقع خورشید از خانه جُدَی که چندتا ستاره بشکل بزغاله است طلوع کند برج دی ...
اذهان وافکار را بکار واداشتن. . . . کنجکاوی اندیشه. . . . فرانهادن یادآورری ها
فر های مخصوص. پخت برنج وشیرینی که در هتل ها وپادگان ها از آن استفاده میشود من این واژه رااولین بار سال۱۳۵۲دراشپزخانه آموزشگاه قزلحصار بکاربردم تیمسار ...
اجاق بزرگ آشپزخانه ها
قلدر لات مفتخور اوباش نانجیب
بسم که همان بنام است الله جلت اسمائه یعنی لاهمتا وبی مانند است رحمان یعنی هم بخشنده وهم پرورش دهنده وهم آمرزگاراست رحیم فقدرحمتگروآمرزگار است ناگفته ...
به شارلتان رجوع شود هردو یک واژه است من برای رفع شلوغی با واجه خراسانی معنی کردم
شرور اوباش اخاذراهزن لات تیغ زن الدنگ نانجیب
به معنی بی ادبی میشود کسکش لاشی جا پهن کن دیوس قباد یا قبه
قلاش مانندپهپادیک جمله است به معنی قلدر لات شرور وفرمول پهپاد وشهپاد ازروی این سه واژه قلاش کلاش وکلجدق ساخته شده است
بوسلیک هم به آن گفته میشود همسادگان ترک وعرب ما به این مقام ایرانی علاقه نشان داده اند
گوشه ای ازدستگاه شور یا نوا است که مرحوم استاد بنان با غزل معروف مرحوم استاد شهریار خوانده. . . . آمدی جانم بقربانت ولی حالا چرا. . . . . بی وفا حالا ...
ابوسلیک که گوشه ای از دستگاه نوا یا شور عربی است در قدیم جز دوازده دستگاه موسیقی ایران اجرا می شد اما اکنون در ارکستر آذری ما اجرا میشود ولی اکنون ار ...
مرغوب ترین وبهداشتی ترین پاپوش پنبه ای که بادست بافته میشود ودر دهه چهل کفش تابستانی رجال و بی بی عروس ها بود وپاپوش زمستانی چرم شبرو با کف پادوش که ...
کردار نیک ناگهانی بخشش شگفت آور بی گمان ودور از ذهن رفتار نیک تعجب آور متعجب نکوکرداری ها پیشکش وکادوی غیر منتظره
تله معیوب ومشکل دارکه بجای صید خودصیاد را میگیرد. منتهی عده در خراسان به غلط به آن تله لعنت میگویند تله لعنت شده توگردن ما افتاده. غلط است تله علت د ...
برکه =آبگیر و آبدان طبیعی که بدون دخالت انسان خودش به وجود آمده و اکو سیستم تشکیل داده فرق برکه با تالاب این است که یک تالاب مولود یک یا چند برکه است ...
گِچ چو یا گِچِّو همان خنگ وملنگ وکودن که هنوز پارسیان روستای مسکن که رعایایحکیم فرزانه وفیلسوف معاصرطالبان منطق وفلسفه میباشد عده میگفتند کودن که حکی ...
دفاع یعنی عملیات رزمی دشمن را پادو از مبارزان دشمن صلب پیروزی کردن وبه مهاجمان ضربه زدن را پدافند میگویند که انواع و اقسام مختلف دارد که نوع مشهور آن ...
فرهنگ دهخدا ومعین هردو گمراه کننده مطالب جو است چون هرچه ششصدهزار دانشجو وشاگردان سال آخر دبیرستان به فرهنگستان فرستادند همانگونه غلطوغلوط طبع وچاپ گ ...
آماده برای بهره برداری وزایش ضرب المثل است که از یک کشاورز دانا از یک کشاورز خوب نمی پرسد چقدر زمین کاشت کرده ای چون آنکهکاشت شده معین ومبیّن است بلک ...
کاسه سفالی رنگ داده مثل سرامیک های امروزی که گاهی با نقش ونگار هرچند ظرافت کاسه چینی را نداشت اما. چیزی هم کمتر از چینی نداشت وبرای سابیدن کشک و مغز ...
تَلِ عربی تپه ماهور فارسی است ولی همین تل درپاریس مثل شبیه مانند وشباهت عربی است هنوز در خراسان کاربرد دارد بجای اینکه بگویند شبیه یکدیگرهستند میگوین ...
چاپ=خوردن ، که وقتی میگوئیم بچاپ بچاپ بود یعنی بخور بخور بود و این واژه بسیار کهن که امپراطوری های کهن چین وژاپن آنرا مانند نیسان ومزدا و سونیا و سون ...
آقای اخوان بهابادی فرمایش شما صحیح ولی مراد آن نیست که بدون وقفه رفتن یا کار کردن است یک کله بیش از یک چهارم روز کاری نیست چون در فرهنگ کارگری سنتی ع ...
چهار پیچ بلند به قطر یک اینج یا بیشتر بستگی به طبقات ساختمان دارد و با ارتفاع ابعاد شیناژ و فنداسیونهای پایه ساختمان در مرکز فنداسیون به آرماتور ها ب ...
بگوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش که این سخن سحر از هاتفم بگوش آمد حضرت حافظ با این واژه بکل غزل. . صحابه تهنیت پیر می فروش آمد معنی بخشیده است. چون ...
پند شیرین مرا باجام مانند باده در درون جانت بریز
این دو واژه برای. مارک اتومبیل وخودروهای ایرانی خوب است هم پارسی دری است وهم شبیه مارکهای خارجی سراسرجهان است
مخفف چرا چنان است چی چی نی=چرا چنین چی چو نو=چرا چنان است
بگوش جان پند حلاوت بخش مرا بابام در درون جانت بریز که من خودم وقت سپیده دم سحر آن را از هاتف سروش غیبی نوش جان کرده ام
چوب واحد شمارش گوسفند است و از پنجاه راس تا صد راس یک چوب است و هنوز کار برد فراوان دارد مثلا رمه ای بالای صد راس وقتی چوپان می خواهد زحمت شاق خود را ...
پیش بینی محمد رضا شاه هرچند آن روز به سخره گرفته شد ولی امروز خدا ناکرده رنگ و بوی حقیقت می گیرد و دشمنان این آب خاک کشور را بسوی ایران نیستان سوق می ...
مرتع و مراتع به محلی گفته میسود که ریع فراوان دارد
این واژه پارسی است بیخودی تبلیغ ترکستان وحشی نکن نه آذر آبادگان یا آزربایجان و دولت قسطنتنیه یا روم شرقی یا عثمانی بعد از اسلام ترک نبوده و ترکتازی د ...
فشنگ=فشفشه تفنگ که نیمه اول فشفشه که فش میشود با نیمه دوم تفنگ که نگ میشود جمع زدند فش نگ=فشنگ
کیف بروزن سیف عربی که معنی شمشیر دارد کیف معنی لذت و خوشی دارد
شاید دوغ کفیر که با گیاه وحشی کفیر درست میکردند و حتی آن را کشاورزان پیش از انقلاب مانند کراویه کشت میکردند ولی بعضی آیات عظام آن را تحریم کردند والی ...
این واژه انگلیسی استذاور یعنی زیاذ هال به معنی تعمیر و تعویض قطعه معیوب مثلا اورهال ماشین آلات سبک و سنگین اورهال هواپیما اورهال پالایشگاه وکارخانه و ...
همان فوت وقت است که خبرنگار بی سواد هنری در باره حدیثه بیابان گردهزینه تن پوش وپیکر آرایی این بازیگر که در چهل وسومین جشنواره فجر حضور داشته نوشته حا ...
سرمایه ای که چه جنسی چه وجهی و نقدی جهت سود دهی چه خودش فراهم آورده باشد چه در اختیارش قرارداده باشند که اغلبا مورد دوم بهتر صدق میکند چون نفله گر خو ...
ویلونیستی که از چیره دستی زیبا ترین صدا را از سیم سل در سلو نوازی ارائه دهد
تک نواز ارکستر که شایستگی. مقام سولیست را داشته باشد خواننه سلو خوان یک گروه کر
یک گروهبان سر پرست افسران میشود. معمولا دیپلم های هنرستانی از هفت خط ها بودند که درس نخوانده و درس خوان ها پسران مظلوم و سر براه برای ارشد گروهان ستو ...
پرچمدارلشگر. درفشدار سپاه ، ، علمدار عساکر سربازی که در اماکن نظامی پرجم جمبانی و درفش را برافراشته غروب آنرا در زمان صلح و عادی با احترام پایین و تح ...
طاقه تیرمه که در مراسمات مذهبی کادو و خلعت درباریان می کردند ولذا سرپرست هیات در قدیم به مداح موسیقیدان و آهنگساز و سرپرست مداحان میدادند استاد ایرج ...
تاول ژنتیکی ویا ممیکربی و یا ویروسی مانند تاول جلدی وپوستی البته روستاییان بدون تحقیق وآزمایش هم بدون درد وخارش مثل ابله سگ یا سگ آبله وهم باخارش و ع ...
این شعر نور علیشاه برای برائت خود غز مسلک ضاله برای آیت الله کرمانشاهی که آن زمان جبلی فکر کنم بخاطر کوه بیستون داستتان تیشه فرهاد جبلی میگفتند گنجین ...
از بس پر تابش است با اضافی خود رامتصاعد میسازد و به اطراف می پاشد و پرتو م۷غر شدنی نیست مانند تشعشعات خورشیدی و هسته ای و پرتو درمانی را هیچگاهذنگفته ...
حضرت کسیکه همچون جشمید جم یا حضرت سلیمان مارا داخل جام خود در حضوردغرد و غز انتر نت خود مینگرد این تکنولوژی جندبار بانتهای ترقی رسیده و نمونه اش سنگه ...
آقاای توحید سندی داری که اعراب ببارگاه و کاخ امپغرلطوران ما عتبات گفته باشند یا همینگونه فرضی صاحب نظر شدی و فرضیه ای ارائه دادی. . . . . . والی من ه ...
این واژه یا خود مشابه. بوده وقتی نقطه وارد خط کوفی شد شین را کشیده و بی دندانه مثل ث___ین ث خواندند یا مثانه مثل حسن مثنی رضای مثنی یا حسین مثنی الی ...
حیاطی متصل به منزل که فقد یک درب انسان رو به محل زندگی دارد که مجهز و کامل آن منزل حاج محمدحاج حسن حج عابد در استیر که اکنون فرزندش حاج محمد تقی در آ ...
فقد ذات حضرت حق است که مثل ومانندش را حتی خودش نمی تواند از عدم به هستی بیاورد نه اینکه عاجز و حسود شبیه خود است بلکه عنناصری که وجود جلت اسمائه را ر ...
با سلام آقای نقدی انتظار بود با آن همه اظهار فضل از واحد وها واندازه های جهانی مانند من وآقای اخوان نمایی که جهان بداند مقیاس فوت همان گام ما است و ب ...
تبلیغات زیر جلدی است که در دراز مدت محصول دهد و قرن پانزدهم دولت انگلیس اینگونه تبلیغات را در انقلاب ها و آشوبهای کشور های منطقه ای سلاح سیاست و لژ ا ...
حشره کوچکی باندازه کفشدوزک که روی گیاه کاکتوس تولید مثل میکند و برای رنگ قرمز الیاف پشمی وقالیبافی از آن استفاده میشود وخبرگان فرش رنگ مصنوعی وشیمیای ...
جامه کوب گازران و لباس شویان وصباغان رنگرزان پارچه ولباس وکلاف های نخ در کنار نهرهای اب کشاورزی روی یک تخته سنگی هنوز هم عشایر الیاف قالی بافی خود را ...
با سلام وو درود بر تمام یاران صاحبدل خصوصا جناب داریوش هخامنشی فرهنگستان کوشا وزیبای آبادیس معلوم هست فرهنگ چه زبانی است این شلوم شوربا ها چیست که در ...
طاس قمار که مکعب مربع است و شش جهت و شش در هم میگویند
ششدر شش پهلو
مهره طاس قمار بازی که مکعب مربع است و از ییک تاشش بر ابعادش نقطه درشت تعبیه شده نام پارسی آندششدر است
اندیشه تفکرات آرا عقول و اصلا این واژه عربی افگار نیست و گاف وافگار بدل قاف است در ترکی چون تلفظ قاف را با گاف ادادمیکند و برعکس برای عرب تبین گاف را ...
قابل اعتنا و تنبیه و تنبه دیگران
قابل اعتنا و توجه
همان خایه گونه غذائی است که از تخم پرندگان حلال گوشت تهیه میشود
متذووق تکه پاره خور مانند حیوانات پرت وپلا خور
ایوان سر سرا که کارپذیرایی و ورود و خروج مهمانان را آسان میکند چون بشکل تی مانند با دوخروجی عام و خاص در ترمینال های هوائی بین المللی ساخته شده وبرگر ...
گر گرفتگی اندیشه پریشان حالی چالش روحی که معرب آن کراش است. تو درمیان دلی دل میان حلقه زلف بجام رند وحریف ناطل گراش مزن مصیب مهرآشیان مسکنی گراش آ ...
درکشت پوسار هیچ گیاه هرزی سبز نخواهد شد
پوسار مخفف پاسدار کهنوعی کاشت با دقت است بدین معنی که بذر مرغوب سم زده را در زمین آب داده شخم زنند و می پاشند تاروزی که بر شود یعنی مثل بیابان خشک شو ...
یعنی زمین خشک را تخم بپاش و آب بده که در کشت سنتی با تراکتور از مجبوری بدترین نوع کاشت است و علم تراکتور های کوچک و تلر را برای کاشت پاسدار که در خرا ...
یعنی بذربپاش مثل زمین بالا را اشو تخم کن
پنهان مخفی دشو را تا دشمنان پیدات نکنند ، یا بذر هایت را تخم کنم ودشو خاک کن=بذرایت را بپاش و زیرخاک کن
شو@= زیر تحت مثل در شو قالی یانمد یا پلاس یا فرش
نام گردنه ای در جنوب سبزوار که تا پیش از جاده آسفالتهسبزوار بردسکن از دروازه ترشیز که پیش از سرای حاج طاهر که مابین فلکه شیرها و سر ریز که سبزواری ها ...
فرهنگ ایران در غزنین خراسان افغانستان امروز در دربار غزنوی با قلم ابوالفضل بیهقی حارث آبادی و احمدابن ابوبکر بیهقی خسروجردی راوی سنن بیهقی نوشته شده ...
درخراسان به معنی نفرین شخصی است که با لعنت زیاد فرق دارد مرحوم مادربزرگم مدام با مادرم مشکل داشت او تا نفرین میکرد مارا قهر میکرد و میگفت بزن نوه های ...
تو فیق وبر وفق مراد بودن ابر چالش هارا وفاق میگوئیم اگر چالش جزئی باشد میگوئیم وزش نسیم بر وفق مراد است
یاررب مباد آنکه گدا معتبرشود گر معتبر شود زخدا بی خبرشود فکرکنم امارات ودیگر اعراب خلیج فارس تصمیم گرفته اند انجا دریای خون راه بیندازند ما فلسطین تا ...
که ما تینپکو و تینپو به آن میگوئیم
در گروه موزیک پارسی این تنب کوس و تنبک ها یا طبلک ها هستند که باید تنب کوس بزرگ را بگیرند وقتی طبل ریز مرتب بگوید یکصدوبیست و چهار آهنگ تنبک ها یا کو ...
پیداگران نجات غریق های گا ردساحلی
پیداگر و جستجوگر
جوینده و بوینده و جستجوگر است
زمان چشیدن غذا ولذا چون چشم علاوه بر بینایی حس چشائی را هم درگیر حس بینایی میکند و از رنگ و رخسار غذا حس چشائی را تحریک میککند و نگاه کردن هم نوعی چش ...
چشم چاشت هم خانواده هستندداگر بی شعوری باز نگوید افغانی و هندی و لاهوری است اصلا واژه زشت افغانی را عمال انگلیس به سرزمین آریانا یا خراسان بزرگ یا ای ...
وجر اخمی است که موجر در زمان عصبانیت تحیل مستاجر و اجاره کار یا کارگر اجرتی میدهد ودر خراسان وقتی کسی اجرت خود را از شخص بد بده مطالبه کند اگر از اوپ ...
دژم بر سر خشم و غضب امروز تمام واژه نویسان سعی در تخفیف و خلاصه نویسی دارند که این روش با فرهنگ نویسان تازه کار نادیده گرفته وحت زحمات دکتر حسن عمید ...
تخت پوست انداختگ و روی آن نشستن و خوابیدن. . . . کنایتا بکسی گفته میشود که سور چرانی میکند و در منزل کسیکه اورا تحویل گرفته جاخوش میکند
گیو ابن گودرز پسر گودرز وزیر و پهلوان نامی ایران و داماد رستم دستان یعنی ـگشست است که در میدان با برادرش سهراب چند ماه هم نبردبود تا اینکه کتف آسیب د ...
هنوز در خراسان خیلی کم مردم میگویندتنقل Tanghalانداخته ای بلکه اکثر آنراپارسی میگویندتخپوست انداخته ای و تخپوست مخفف تخت پوست می باشدولی الی ایهالحال ...
Tanghal همان تخپوست نقالان است که مانند مفرش کاروان نقّال هنگام نقالی زیر خود پهن میکرد
در پارسی خراسان به شخص بد اخلاق عنق میگویند ولی در عربی به معنی گردن کلفت. و خرگردن است
تخپوس=همان تنقل عربی است و دراصل پوست پوستینی یک گوسفند است که هنوز دوخته ــنشده است
تنقل= تخت پوست کوچک نقالی. که نقالان مانند مفرش ساربانان زیر اندازشان بود و نقالی که تمام میشد آنرا بیک نفر که بیست وچهار ساعته آنجا کاسبی میکرد وا و ...
چرباضمه عربی که چور خوانده شود همان ادرار عرب است وعرب این واژه را از باران مدر، یا باران مطر که مطر همان مدر است که در لهجه های متفاوت عرب بیان شده ...
دستشویی و توالت و دورالمیاء عربی
بند دام صیاد زندان محبس و سجن افراد خلافکار لذا چون محبس و بازداشتگاه سدی است که افراد خلافکار را در محیطی مسدود کرده به آن بندی یا زندانی و به صید گ ...
لانچر پرتاب موشک
سکوی پرتاب موشک و ماهواره بر فضائی
پوشش خربزه وهندوانه که از ساقهای بدون برنج شالیزارها صیفیکاران اللخصوص خربزه کاران برایپرکردن فاصله خربزه ها در اطاق کامیون ها میریزند تا سالم به مقص ...
حوادث غیر مترقبه حادثه ای که اگر مراقبت از آن به عمل می آمد رخ نمیداد پس بر اثر سهل انگاری و غیر مواظبتی بوجود آمده است
رباطی است که جهت امنیت مسافران درمدخل شهرستان سبزوار بعد درب دروازه نیشابور باهزینه فرامرزخان خیر اواخرعهد زندیه و اوایل دوره قاجار ساخته شده است
خواندن سگ برای امری یا نوازش یا دادن غذا و گرفتن طعام ضمنا سگ گله اگر ده روز گرسنه باشد طعام از دست غیر صاحب خود و دیا دشمن صاحب خود نمیگیرد نمیدانم ...
پیشی پیشی خواندن گربه برای نوازش یا گرفتن غذا
چیخه راندن سگ با ملایمت
راندن سگ با تشر
پیشته راندن گربه با ملایمت
پیشت دورکردن گربه با غضب
همان پرز گیاهی یا چمن چه اهلی و چه وحشی آن پر از ریز سبزه ها می باشد که چون تا پیش از صفوی گچ و پژ در پارسی نبود به آن فرز میگفتند پس یادتان باشد که ...
ریع زمینی که مرعات و گیاهان ان زمین را. پوشانده است ریع حشمت زمین دولت را حاصل از بارش ابر وار توباد مسعود سعد سلمان مرع گیاه و بیشتر بگیاهان خود ...
تنگدست، تهی دست بی چیز. . . ما هرچه میخواهیم واژگان پارسی را از عربی تصفیه کنیم ولی دوستان ما بازم فرهنگ نداشته عرب را در نخستین معنی می نویسند فقی ...
بخته همان قوچ است و پارسیان بخته میگویند و به خر و گاو اخته میگویند وهنوز در روستا های سبزوار مانند چند سال پیش خود سبزوار قصاب بایستی خایه گوسفند را ...
خربزه و خیار و کدوی دوقلوی به هم چسبیده
د وخربزه به هم چسبیده
دومیوه به هم چسبیده و دلنگانی بیشتر به دوخربزه به مهم جسبیده میگویند
میوه خشک شدهددلنگانی و آویزان شده
تعلیق منتظر الخدمت اخراج موقت آویزان دلنگان
استقراء قرائت برای درک ریز نقاط نانویی مطلب در معاهدات که کشورهای پیر استعماری بر دیپلمات های ساده لوح مثل معاهده پرجام که بر ظریف قالب و بر ما غلبه ...
محل برآمدن یا رویش شاخ در قوچ وگوزن و آهوان فاقد شاخ در گوساله و تلیسه هم شاخگاه میگویند
بره رژه همان قوچ جوان یکساله یا کمی بیشتر یا کمتر است که در عرض کمتر از پنج دقیقه قوچ جنگی میشود کافی است دوتا کف دست به پیشانیش بکشی مانند شیر شرژه ...
شلغمی که در آب زیاد پخته و له و بد مزه شده. . . واز طعنه به آشپزی که غذا را بد پخته میگویند شلغم شلرآو پخته یا شلغم شل از آب پخته
نوعی دیگر کبک بیابانی و کویری است و روی زمین خاکی لانه و تخمگذاری میکند و بسیار گوشت لذیذی دارد وچنان خود را برنگ خاک میکنند که اصلا کسی که پروازشان ...
کبک دشتی تیهوی گندمزار ـ گندمزار مرغ در میان گندم لانه می سازد به مزرعه جو الطفاتی ندارد تمام محسنات مرغ خانگی در این حیوان موجود است
پاشیدن مایعات تحت فشار تزریق آمپول در بدن دام و. انسان پاشیدن کلاهک بارانی موشک پاشیدن ماهواره در مدارات مشخص شده
تزریقاتی وپیشینگ تزریق است
تضمین در اصل ضمیمه کردن است مانند تضمین آیات شریفه قرآن در نظم و نثر ادبیکه بدوگونه است تضمین درجی خود آیه شریفه بصورت عربی وتضمین حلی ترجمه ویاتفسیر ...
مدعی دعوی مطالبات ادعای حق حضور چه حقیقی چه حقوقی دعوت شده و برسمیت شناخته شده
به پاکو مرغوب زیره سبز و یا سیاه و کنجد تمیز مانند ذرت و گندم آماده آرد کردن و یا سویا و کنجد آماده روغن گیری آسیابانی میگویند و ب بانی متصل به آسیا ...
با بانگ وتشر مردم هراسی داری والی مثل اسرائیل پوچ وتو خالی هستی
یعنی با بانگ وفریاد از تو نمی ترسیم
تعلیق و معلق کردن منصب وسمت فردی حقیقی ویا حقوقی ویا دیپلماتیک است
جستجوگر دقیق ولی کسی را هم که در نیت سوء کاویدن و کاوش دارد پالپالو می گویند
جستجو در پالایش محصولات خشکبار کشاورزی مانندآلو وکشمش وبرگه و غیرو
بَش یال اسپ است فردوسی در مرگ اسفندیار میفرماید بریده بَش و دم اسپ سیاه پشوتن بردی همی نزد شاه پس تا اینجا در معنی یال اسپ هیچ شکی نیست اما چرا به ظر ...
ناخالصی ها را جداکردن پالایش زدن ریشه واژه پالایشگاه در این واژه است
جستجوکرد
یعنی. هنوز پالایش نشده
گرد= پهلوان کسیکه با فنون پهلوانی باسرعت مثل رقص پای محمدعلی کلی دور تا دور اورا میگردد و چرخ میزند و مرتب ضربات جبران ناپذیر به او وارد میکند وقانون ...
سیب زمینی یا بقول افغانستان کچالو یا خاک آلو
سبزی اسفناج که معرب شده و از اسپناگ شده اسفناج
جنگ الکترونیکی دلیر وجهانسوز وپرخاشگر جزآفند بگیتی نداردکار دگر فردوسی
واحد زمان است که حول وحوش تقریبایکساعت است که در هنگام استراحت ویا شب نشینی یا بزم وبساط وافور بکار میرود مثلا پدر به پسرش میگوید تو برو فلان کار را ...
امرارمعاش میکرد یعنی زندگانی دنیارا با زندگی خود مرور میکرد محتاج کسی نبود ولی همان مرور کردن زندگی بهترین معنی برای این واژه است حقوق کارمندان زمان ...
انوشه روان کسیکه پادشاهی نو در نهادش می باشد این یک نام پارسی است که نام پارسی مذکر و مونث ندارد
آنچه که مورد مراقبت ونگهبانی و مواظبت قرار گرفته است
سرور. . . یکی از نامهای پارسی است که مونث ومذکر در پارسی معنی ندارد ودر ایران باستان زنان هم فرماندهی سپاه وهم دلاوری درجنگها که چند مورد ان در شاهنا ...
جال معرب ژال وژاله است
شن وماسه و ریگ ته کال کالچه های آب باران کال مسیر رود وآب باران است
مخفف فهرست گردان است که در تعزیه هفتادو دوتن از اول هرشعر یک مصراع دارد وبترتیب ایفای نقش کارگردانی میکند ولی سه دهه شده که تعزیه خوانهابه تقلیداز هن ...
کسیکه در راس قرارگرفته سرور و سردار وسرپرست استء
نشستگاه چرمی و پادوش اسب که مخترع آن ایرانی ها بودند که امروز بهترین ترک اسب که عربی ان زین است ترک یا زین انگلیسی و روسی و بختیاری و هندی است ولی ال ...
خرژال یاخرجال ریگ و سنگ ریزه های درشت این واژه از ژاله و تگرگ و یا یخچه گرفته شده است ومانند تگرگ های تخم مرغی درشت است خر ژال یا معرب آن خرجال از ری ...
پیش بندپیش بند مهندسی در زمین های خرژال یا خرجال که از ریگ بزرگتر حتی از ریگ های بادامی مصالح هم درشت تر دارد و غیر حاصل خیز است وبر اثرعمق زیادسفره ...
آبخیز به چشمه های جوشنده که اکثرا در مبدا رودخانه ها و مادر چاه های قنات ها هستندو چون آب جاری در قنات از چاه های مبداء. برمیخیزد به آن چاه ها مادر چ ...
سلام به معنی تسلیم کامل است درتفسیرایه سلام توسط خودنبی مکرم دوبار بدوگونه که در پایان نماز شیعه وسنی آنرا قرائت میکنند وشخص نبی مکرم فرمود همانگونه ...
بهتراست پرسشین یا پرسشخاه پارسی بنویسیم حتی خواهر را خاهربنویسیم چرا وهژه پارسی ادوات عربی داشته باشد حتی خوان سفره که از خان خانه آمده چرا والف وا ب ...
تابلونقاشی مانی پیامبرنقاش ایرانی
البته هرنام افعالی حتی هرروستایی که باحرف ن ختم شود پارسی کهن است و این ادات وادوات زبان وگویش از پارسی به روم ویونان صادرشده است و مسئول همان پرسیشن ...
مانیتور واژه پارسی ومتعلق به تابو نقش قلم مانی پیامبر نقاش ایرانی است این پیامبر اهنرمند اثرنقاشی خود را دریک قاب مربع مستطیل بنمایش میگذاشت پس از آن ...
کوشنده و جدیّت تقلاگر
جدیت کوشا
ساعی و کوشا
توکل برخداجلتاسمائه استعانت ازحضرت پروردگار را اتکال گویند ولازم به پیشوند وپسوندهم نیست چون اتکال وکالت مطلق است پس به معنی توّکل است وفقدمخصوص پرور ...
اتکال به پروردگار، بنمایندگی پروردگار
راه و روش وطریق ومسلک سالکان وصوفیان وپیروانش را میگویند که در طریق ادبند اما خطوط ترابری مانند خط آهن سرتاسری عرب به کریدور های هوای و زمینی هم خط م ...
مدینه فاضله تشبیه درست است ودستم اشتباهی بر ح خورده اکنون متوجه شدم که تشبیه شباهت را تشبیح غلط که ح شبح است نوشته ام
این مطالب بالا فلسفه لاینحلی بود که اینجانب مصیب مهرآشیان مسکنی آنرا حل کردم وانتظار داشتم دیکشنری محترم آبادیس آنرا مدال طلابدهد ولی نقره عنایت فرمو ...
عقل و عشق وجنون هوس خواهش های طراری خود را در وجود بر ملا میکنند و هیچکدام از خواسته های خود صرف نظر نمیکنند اینجاست که دوهیئت منصفه ایمان و وسوسه ها ...
هله هشدار که در شهر دوسه طرارند. . این رانه قصیده میتوان گفت نه غزل پس هرچه حسابش کنیم یک چیستان و معما و یک پازل است که اذهان رامیکاودچون واضح نفرم ...
آرنگ و یا آرنج دست هم میگویند
هرچیز وشیئی که در چیز دیگر فرو رود که با هم سازگاری داشته باشند پین است مانند وصله کفش ولباس را پین ولذا بر حسب احترام شخص پوشیده رفو به انمیگویند پی ...
لذا این رشته علمی صاحب رسانه نوشتاری بعنوان مجله هفتگی و کانال تلویزیون و تلویبیونهم خواهد شد از بسکه بازار رسانه خصوصاپیام رسانهای مجازی داغ است تلو ...
علوم نظری یعنی افرادی که بر حسب تحقیق وطالعه شخصی صاحب نظر شده اند وامروز شبکه ای از تلوزیون آمریکا به آن اختصاص داده شده است و بزودی مانند پانیشاد ه ...
سگی که مثل شتر لوک درازکشیده ولی دو دستش را زیر سرش عمودکرده چون شتروقت استراحت میخوابد ولی سرش روی زمین مانند گوسفند نمیگذارد بلکه مثل گاو از بیم حم ...
اهالی کشور افغانستان. تولیدات ومحصولات آن کشور را پارسیان ایران افغانی می نامند مانند خربزه و انار افغانی و لذا نوعی گوسفند که د ر اصل چینی است ولی د ...
راپورت همان فرانسوی همانپلیتیک یا همان پولیتیک یا پلتیک انگلیسی است فقد گزارشی که کد پاسبورت و رمز دیپلماتیک سرویس های جاسوسی را افشا میکند ولی وقتی ...
خطا و جرم کسی را بر ملا کردن به پلیس اطلاع دادن پلتیک همان راپورت است
هم گروه هموطن هم ژرگه
ملی هموطن هم کشوری هم گروه هم ژرگه
پنگان مارا وقتی باسوادان مکتبی که حروف الف با را از ابجد، هوز حطی کلمن سعفص قرشت ثخذ ظضغ، ، آموخته بودند واین حروف هم ریاضی وهم الف با بود ودر میان آ ...
محل اتصال دوتکه چیزی یا بقول عرب شی یا اشیامتجنس یاغیر متجنس را درز گویند و درپارسی متصل کننده پارچه را درزی میگویند شاید بنّا و معمّار عمارت را هم د ...
گنجور جستجو نورعلیشاه بخش اول ورود کاربر / نام نویسی نورعلیشاه نورعلیشاه � دیوان اشعار � غزلیات � بخش اول � شمارهٔ ۱۹۷ جستجو در متن ما ابر گهر ...
آرین آیرن آریا پرژا پرژیا پارس پرشیا پرسپولیس ���� ( ( ( ( ایـــــــــران ) ) ) ) ���� نــــــجــــیــــب پاک عاری از نقص سرزمین مهربانان مهرپرور مهر ...
هی جبلی قم قم در روز ازل با حق چون قول بلی گفتیم ما بر سر اقراریم هی هی جبلی قم قم با جنت و با دوزخ ما را نبود کاری ما طالب دیداریم هی هی جبلی قم ...
درز همان خیط عرب است که مرفوع آنرا خیاط می نامد و این ابزار و ادوات و آدات افعال مرا به یقین رسانده که ادات وادوات فعل از پارسی به عربی رفته گرچه تار ...
قِرقِی که از قوش کوچکتر ولی چست وچالاک است در بچگی ما اول نیرو گیری نیروی هوایی بود که از بستگان من چندنفراز روستای کوچک ما استخدام شده بودند من عاشق ...
مانیتورهای پیچیده پزشکی در قسمت های مختلفCCU وICUواطاق عمل ورادیو لوژی و پروگرام سی تی اسکن و اندسکوپی و تالاسکوپی و سونی گرافی و TVو دستگاه های سمع ...
پیشه نما
نمایشگر الکترونیکی و الکتریکی که امروز مانند بدو و اول اختراع تلویزیون های لامپی ترانس آی ولتاژش تا پنج هزارولت برق ذخیره میکرد والان هم اگر کسی داخل ...
مانیتور الکترونیکی و الکتریکی
نام پارسی مانیتور و نمایشگر گیت الکتریکی چرا میگوییم نقش زیرا تا دستگاه مدارش قطع شود هیچ نوشته ونقشی بر او نیست
نوشته خیال انگیز گیت تابلو الکتریکی مغازه ها و گیت های مسافرتی نصبدر ترمینال های مسافرتی زمینی و دریایی و هوایی داخل سالن انتظار
نبش یا نقش خیال انگیز نبشته گر فانوس خیال گیت آن صفحه ای است که تمام سیستم الکترونیکی روی آن نصب است و در فرودگاه ها برای صرفه جویی گیت و نمایشگر آن ...
نفله تلف و تباه نیست ولی اگر باو رسیدگی نشود زود تلف میشود و خیلی مرغداران ثروتمند نفله های ته سالن را معدوم میکنند ولی مرغداری های کوچک روستایی همان ...
نام باریتعالی باهرزبان وگویشی اداشود که مفهوم آنراشنونده بفهمدمقدس است ولی چون دو دین الهی یهودی و مسلمان. اللا میگویند و پسوند ه عربی است که واژه مق ...
متحرک نما که امروزه در هواگردها وشناورهای بدون سرنشین جنگی کار بر د دارد.
خداوندعزوجل جلت اسمائه را وکیل خود قرار دادن
کشاورزان و کارگران بنایی بعد دو تاسه ساعت کار سخت کمتر از نیم ساعت استراحت صرف چایی و صبحانه میکنند که در خراسان به آن چاشت میگویند معمولا یکچهارم او ...
گروه درپارسی یا گروپ در انگلیسی که ازسنسکریت به شبه قاره هند وبین النهرین ایران امروزی وایران بارونق دریانوردی بازارچهارسویا چهاردروازه جهان بوده بقو ...
عکس متحرک که والدین انیمیشن های امروزی است
سایه گردانی درقدیم عروسک بازان خیمه شب باز اسب پهلوان پنبه. یا سگ حسن کچل را باسایه دست بر دیوار می انداختند بعد ها با آمدن عکس متحرک و فیلم تبدیل به ...
همان غذای خوشمزه جگر سفید گوسفند که ترک ها آن را جغور پغور و سبزواری ها به آن کربقاسمی چون یک کربلایی قاسمی بوده که صبحانه جگرپزی و عصرانه چگور پگور ...
نوعی غذای بسیار خوشمزه که از جگرسفید که همان شش یا ریه گوسفند است با سیب زمینی قلیه قلیه بدون اینکه آن را با روغن سرخ کنند دوساعت دیرتر داخل جگرسفید ...
گیتی گرد سیسم زندگی سیستم حیات سیستم زیستی سیستم بقانقطه اتصال خاک با افلاک که تولید هوا و خاک از آمیزش نور خورشید با اب زندگی وحیات رقم خورد وقرآن ه ...
سیستم زیستی، حیات چرخه روزگار گردش تسلسل نسل ها
دا الف در لاتین قلب بدلی بجای ی یا یای پارسی نشسته و نام روز های هفته از پارسی سرقت شده و کل غرب را در نوردیده ونام سان دی تیوز دی فرادی همه پارسی اس ...
روزن سوزن سوراخ سوزن که محل عبور نخ است در دریا را برای زینت گردن سوراخ میکنند و از قدیم در و سنگ های قیمتی سوراخ تعبیه میکنندبه شعرحضرت حافظ توجه کن ...
بی مکان بیجا بی بلد کولی
بلا وجه بدون موجودی بدون حلاوت و شیرینی بدون سپرده وذخیره وپشتوانه صادر شده است
درس الف با در قدیم، ای الف سرگردان با، بِ میکنی بازی بگو بیاد، ب، ای بِ سرگردان پا پِ بکجا، میزد پا، پاس ، پریدن توپ، در پیش پدر میداد. پس ای، پ، سرگ ...
شکیبن شکیبا این واژه از فرهنگ پارسی به تازی نامه های عرب جا خوش کرده. . . عمدا نون تنوین عربی در فرهنگستان پارسی با دو زبر پیش اً. نیست بلکه باید اَن ...
مشاهد عالیترین ومظلومترین پرخاش کشیدگان مظلوم
پرخاشگاه محل و محل عتب شدگان و پرخاش شدگان مظلوم و پرخاش کشیدگان
پرخاش مقدمه عتب و تعدی
بسمه جلت اسمائه هوالعلیم و الحکیم عتبات محل کشیدن مرارت و سختی و عتب شدن از طرف گروهی معاند و غدار که امروز به مشاهد نورانی امامان معصوم خفته در خاک ...
در اصل محل عتب شدن و مشقت کشیدن است هنوز در خراسان کسی که دشمن بر او سختی و دشواری تحمیل میکند میگوید از دست فلان دشمن عتب رفته ام و یا عتب کشیده ام ...
محمدمعین و علی اکبر دهخدا هردو خودشان عمال و عمله اعراب بودند که با آن هزینه هنگفت و تعصب خاص ایران و پارس پرستی رضا شاه عمال و عمله بودند حتی دریغ ا ...
سازندگان آلات وادوات طرب که حال انسانهای ناساز را ساز میکنند نکته مهمی در تحریم موسیقی آیت الله خمینی نهفته است که میگوید موسیقی مانند مواد مخدر نشئه ...
فرماندهان واژه غلط است و درست آن فرماندگان است جمع پارسی با گان درست است مثل سیل زدگان آوارگان تگرگ زدگان بیچارگان کشتی نشستگان زورق شکستگان تک زدگان ...
وِروِر وراجی سخنان پوچ و یاوه بداهه خطاب به رئیس دولت با این نماد به مجلس نه جای ساحت توست نبود خربزه شیرین که ماندبرایت این ته پوست
الگو
سنجش حرفه ای مجربین با تجربه
لیفت دادن از معاهدات و تعهدات است
ساسپندیشن یعنی تعلیق و معلق کردن قرارداد و با احکام قضایی و یا قرارداد و معاهدات بین المللی
بانوج گهواره مهد که بچه گرسنه و دارای جوع را با تکان دادن گرسنه بخواب میکنند
استمالت
مشت مال استمالت ماساژ فیزیک تراپی بادست این مشت مال فیزیک درمانی سابقه سه هزار ساله در ایران دارد و فنیقی ها و سومری ها و یونانیان این علم را از پارس ...
رفع آلام و درد بر اثر مالش دادن محل درد در وجود همنوع و دوست آسیب دیده دست محبت بر سر کسی کشیدن
گستاخ بی شرم وآرزم پارسیان چشم دریده میگویند. ایام عاشوراست بیتی از دریده چشمی شمر بنویسم رو به سرا پرده شمر نموده عجب نیست چشم دریده ادب نگاه ندارد ...
آبادیس محترم سروده فی البداهه مرا حذف کرده ای اگر رونوشت آنرا داری برایم ارسال فرما که خودم آنرا کپی نگرفتم چون اطمینان داشتم من تمام غزلهای پنج بیت ...
دیزی سنگی بزرگ خانوادگی که یک کله پاچه قوچ بزرگی توی آن پخت میشود فکر کنم نامش همه کاره بوده و در مرور زمان با تخفیف و مخفف به آن همه کاره گفته اند
مردان زن ذلیل که شدند ننگ روزگار ذلت کشند ز زندگانی و زن و چرخ کژمدار ای مردمکن تو خوار همه زحمت کشان دهر مردان شیر شرژه به بَرو دشت و کوهسار زن را ل ...
کسیکه باو تجاوز شده مونث و مذکر ندارد
متجاوز به عنف که چون عربی نیست مونث ومذکر ندارد به هردونوع تلقی میشود و میگویند ایسته. . یا استیزه کرده است
همان استه با استیزه و لجاجت و تجاوز است
تجاوز با استیزه گری هنوز در خراسان خصوصا روستای مسکن نمیگویند تجاوز میگویند ایسته یا استیزه کرده است
روئین پیکر . . روئین بدنه وضد گلوله و موشک
تانگ های زره خمپاره انداز و موشک انداز آفندی و پدافندی غولهای قوی پیکر مین روب و مبنکوب زره ای
واحد شمارش تسلیحات سبک و سنگین بدون موتور خود کششی توپ تا زمانی که باید بدک با اسب و قاطر و ماشین سبک کشیده شود از واحد قبضه استفا ده میکند ولی اگر ر ...
پاسخ خواهی سرپرست از زیر دست
بیان پیشه نامه یا رزومه یا عمق راهبردی
تبین که خود تبین غلط است چون هم آدات جمع خورده و هم ت اول آنرا مفعول و سفارش شده بیان کرده پس درست تبین بیان است که هم مفرد است وهم کسی آنرا بر کسی د ...
شرح عمق راه بردی
پول غلط است وپل درست آن است چون این اوراق بهادار مانندپل بر روی رودخانه عبور را آسان میکند البته عبور از روی معامله و مبایعه کالا به کالا که کاری دشو ...
برجستگی وکوهپایه هایی که از خاک فشرده رس و آهک وکچ است چون مانند کویر لوت لات و بی گیاه و فقیر است آنراکلوت می نامیم شمال شهر سبزوار یک رشته ارتفاعات ...
کوه یا کهن که بخاطرشتران دو کهن آنرا کوهان نامیده ایم برآمدگی و برجستگی زمین می باشد
برآمدگی زمین که در اصل کوهان زمین است و ما با تخفیف مخفف آنرا کوه می نامیم
kaffeبه معنی بسنده کافی و بس است آن kafاست که به معنی ید ودست پنجه ها تا ساعد است والی دست کامل ید میباشدکه یداللله یعنی دست خدا جلت اسمائه است کف خو ...
با غرور خرامان مانند پرنده نر گام برداشتن وافاده فروختن مانند کرگز وعقاب سی درجه بالها را باز نگهداشتن ومانند مواقع عادی بال ها را به پهلوهانچسباند
نواختن آلات موسیقاری وسازهای بادی را هم به تقلیدار ساز های زهی بکار گرفته اند یاز را بامضراب و زخمه نوازش و دشمن را با تیغ وشمشیر مینوازند به همان دل ...
یک بیسواد نام برای فرزندش انتخاب کرده وبیسواد دیگری در اداره آمار وزارت کشور ثبت دفتر نموده هردومهلا عربی هستندیکی ریشه در نحل وعسل دارد یکی هم تقاضا ...
همون دعوت مدعوین است
به معنی جدا جدا و عربی آن رج و ردیف است و زمینی که در وسط یک زمین مرغوب یک رگه ای به عرض یک متر و طول بیش از صد متر در منطقه کویری و کم آبی و کشت غرق ...
بلعیدن همان قاپ گرفتن اسب وشتر است که بسیار خطر ناک است چون در سبزوار در زبان محلی میگویند قلوپست بلعیدن فلان مطاع خود را شنیدم فکر میکنند قاپ از قلو ...
ویرانگر گرفته شده از نام وندالها که قبیله ای بودند در مرکز اروپا ودر چندین مورد تهاجم مسبب ویرانی در اسپانیا و فرانسه شدند تا سرانجام در انقلابها وجن ...
پارسی بز میجه است که نوعی تمساح است در دامن کوه های شاره و دلبر سبزوار زیاد دیده شده درخشکسالی چند سال پیش گله گوسفندان ما که با دوتاچوپان ودوقلاده س ...
بزغاله مار است که مانند تمساح است با طول کمتر ودست وپای بلندتر به حدی که دهانش به پستان بزها میرسد وآن را می مگد ضمنا میگ درست پارسی است که هنوز در خ ...
فرو نشینی بنا در زمین وقتی ساختمانی زیر سازی محکم و استاندارد نداشته باشد خواه نا خواه نشست میکند
انجمن گرفته یعنی با ستارگان خبره کار کنفرانس و نشست تبادل و همفکرگرائی بر گزار نموده البته نشست واژه نکره ونا مفهوم است و دیگر کاربرد ادبی که هیچ بلک ...
منزل و بیت عربی است ضمنا مسکن واژه ای هم پارسی و هم عربی است
سپرده دپوزیت تمام این واژگان کابردی را داریم ولی بسکه با واژه گان بیگانه کار کرده ایم راه خانه را گم کرده ایم که هیچ بلکه شماره پلاک کاشانه خود را فر ...
دپوزیت
پشتیبان معاهده و تعهد سپرده اعتباری
شارژر. دستگاه شارژ
پس بهتراست بگوئیم بیشگیر ش کن چون خیلی وقتها پرکامل و لبریز نمیکنیم
بیشگیر. مانند باتری وکپسول گاز و هوارا بیش میکنیم تا مقدار محتوی آن بیشتر شود لاتین میگوید شارژ وما خراسانیها میگوئیم آن را پرکن
لوکه کاره انباشته شارژ وقتی غلات جدا شده از کاه را با جارو بر روی هم انباشته و شارژ میکنیم و آماده بسته بندی میشود
شارژ
صدا کردن اسب و قوچ بره گوسفند و بره آهوی رام شده
صدا کردن گاو و گوساله
بیم و امید است خوف همان بیم و ترس است و رجا امید است پس مومن باید هم از گناه و بزه خود بیمناک ولی در مقابل باید به رحمت بیکران حضرت پروردگار جلت اسما ...
چُر chur با لاتین باید اینگونه چر نوشت چون o در لاتین آ و الف خوانده میشودالایهالحال ما بحثی در لاتین نداریم و محافظ و نگهبان واژگان خودمان هستیم هر ...
یک بلندی ناچیزی که فقد دهقان هنگام آبیاری متوجه میشود و نقطه گذاری میکند که باید برداشته شود مُهُر خیلی از تپه ماهور کوچکتر است متاسفانه فرهنگ مارا ب ...
انبر نقره ای با میل سرمه دان نقره ای که جز لوازمات آرایش عروس خانم های رجال ثروتمند بود ضمناً قدیم به عروس خانم های رجال بی بی عروس میگفتند قدیم در ر ...
پرندگان دست آموز کوچکتر از بوقلمون را در خراسان توتو می نامند و هنگام فراخوانی یا دعوت بدانه خوردن هم با صوت رسا صدا میزنند توتو. تو تو تو تو همه جمع ...
آسمان صاف و پرستاره درشب، وهیچ پارس زبان بیکار نبوده که برای عرب از مایوس ویائس آنهم مخصوص آسمان شب نام عربی بسازد گیرم که نظر دوستان درست باشد پس می ...
منقاشک بر خلاف نامش انبر بلندی که ده سانتی از قد سماور ذغالی بلندتر بود و با آن آتش سماور را. کم وزیاد میکردند و خودجوشان نیکلا ساخت روس انبر هم با س ...
ودر این رونویسی واژگان دکان غلام ملاشمس حق واژه نگاری ما مانند هلال سه روز آخر ماه در محاق است مگر بر اثر تیرگی سحاب نیلوفریدغیر از رخ ماه سپهر را تی ...
تِقَابِلِ مقابل کوبی چنگ ونبرد. . الف تِقابُل فبول نظر و رای صاحب نظر قبول صاحب اندیشه و امعان مانند مخلص و مخلص است افسوس که فتیله چراغ عمرم پایین م ...
پایه آس اساس بنیان بن ریشه پی ستون و شاید به احتمال قوی پی پا. ه موجب حرکت بدن است از این واژه گرفته شده چون در قدیم دشمنان قوی و غدار خود را وقتی بر ...
فن و فان واژه پارسی اصیل است میخواست میز گرد خبرگان ژئوپلتیک و تاریخ وباستانشناسان غربی و شرقی که بعد وعده صدق نه صادق صادق. کاربرد ادبی ندارد و مانن ...
تخدیر مواد مخدر. . پرده نشینی بانوان بزرگ حرم علیا مخدّرات حرم
مقیاس فاصله در کشاورزی بیش از صدمترمحل کشتزار
واحدی در کشتزاررتقریبا به طول صدمتروعرض ده الی پانزده متر که تقریبا تا پانزده نفر نشسته سر دو پا چه در وجین و چه در درو آنرا اداره کنند
کَللِه لحظه کمتر از نیم ساعت مثلا در قدیم در بیابان کارگران میگفتند یک کلله دیگر کار کنیم ظهر است به فتح کاف وسکون لام اول و کسره لا م دوم وسکون ه آخر
نورافشان، درخشان
نور افکن، پرژکتور
لامع پرتوفکن نورانی
نور افکن پرژکتور برقشگر
درخشندـگی لامع نورافشان نور پراکن نور افکن
کسیکه تدارکات لش. ر و سپاه و حتی در منازعات دودستـی روستاها تا چند سال پیش آن شخص سر دسته که معاش وارتزاق مردانش را بدوش میکشید میگفتند اوژنگی دسته ش ...
محل بر آمدن نور روشن سازی اذهان مردم تنور روشنائی شعله و نار
در اصل نام این بیماری پوستی سگ گیر است چوناز سگ انسان هم میگیرد و به انسان سرایت میکند ولی در طول مرور زمان بدل به سگیل گردید
عوار للتهاب تب مانندی که گریبان گیر ملیت و قومیت های یک منطقه ای را ملول و ملتهب دارد مانند عوارضات قفقاز و افغانستان با حکومت خود سر زبان نفهم افغان ...
پرستو که در قرآن با نام ابابیل آمده در قدیم مردم نمیدانستند که این پرنده مهاجر است فکر میکردند عمر آن کلا ششماه است حتی اگر کسی کسی را بطور طعنه نفری ...
جریب برابر است بایک ششم هکتار و تقریبا به آن یک جفت هم میگویند یعنی یک جفت گاو نر هم زور و یوق کش مقدار زمینی که در یک روز شخم بزنند یک جفت میگوزیند ...
شمارش اعداد ریاضی و هندسه و نجوم. در جهان پارسیان بودند و شکل اعداد لاتین متعلق به ما است و این شکل و صورت کنونی را ریاضیدانان ایرانی بازم برای اعراب ...
چکاوک جل که هوژه هم به آنمیگویند و نام های گوناگون دارد این پرنده خوش صدا و زیبا را ابوالملیح هم میگویند
چل یا جل مرغکی است خوش آوا و بیابانی میوه خوار و گیاه خوار است کاکلی به اندازه گنجشک که خربزه تازه از گل در آمده که از خیار خوش عطر وبو تر است تغذیه ...
چوپ به معنی گوسفند است وکسی که بانی آن است چوپان و کسیکه مالک آن است چوپدار که امروز تنها به کیبکه در کار خرید وفروش آن است میگوییم فلانی چوپدار است ...
با اسب نر تاریان میگویند وبه اسب ماده ماریان اصلا واژه ای در قرآن بنام ناریان نداریم که به اهل دوزخ بگویند نار آتش است و چون مولد نور است نار میگویند ...
بکسراول وفتح دوم وسوم آن به فله ای میگویند که مقدار شمع یا شمه آن زیاد بوده و سفت شده است و شمه به اولین شیر پستانداران بعد از زایمان است و اگر بره گ ...
استنکاف از پذیره کردار قبول نکردن کار و بار مسئولیت آن
حرکت زیکزاکی برای فریب و بند صید زیکزاکی برای دام صیاد تا کشیده شود صید درچند زاویه گرفتار آید و هر حرکتی که گیج کننده باشد چه در رفتن چه در شطن و رس ...
پیشه نامه است نه پیشینه نامه چون پیشینه سوابق و سابقه بزه و جرم های صورت گرفته توسط یک مجرم را پیشینه یا پیشینه نامه میگویند بدون اینکه واژه سوء را پ ...
حروف مقطعه قرآن مجید به خاطر اینکه تبذیر وقت نشود الف لام میم را بصورت الم نوشته چون آبه تبذیر هیچ فاکتوری ندارد حتی اگر در شرح و بسط تشریحات علمی زی ...
بکسر حرف اول وسکون دوم وکسرسوم وچهارم و سکون پنجم که آخرین حرف است اِرخِرِق قبا جبه مردانه که مثل مانتوهای بانوان امروزی بود چه بسا نام مانتو یک نام ...
قبا، خرقه، ، روپوش مردانه
قبا، ، خرقه، روپوش لباس مردانه
سبزوار قتلگاه سهراب یل و محل دفن این پهلوان ناکام است منتهای مراتب نه در دوران گذشته نه حکومت بیگانه پرست پهلوی که بدروغ شعار وطن پرستی میداد و ده مت ...
پنهان کاری در اصل پنهان داری است ولی در خراسان دوشوداری میگویند
پنهان
یک عده قلیل و اندکی اگر گیو را بد تلفظ کنند از آن جمله بلاد بیهق وسبزوار هم به مدفوع بجای گه گی میگویند نه گیو پس این دلیل نام زشت برای یکی از اسطوره ...
کسیکه پدر مشخصی ندارد وابل مخفف ابول است که عرب تا اولین فرزند بدنیا می آید آن فرد را پدر آن فرزند بجای اسم میخوانند مانند ابوالقاسم ابولفضل ولی ابو ...
کلپائی، سرازیری، شیب روبپائین
کَلِّپا. سراشیب
سرنگون، ، ، سرازیر
kalepa=� کَلِّپا =سرازیر ، ، ، کلپا درست است و سرازیر در فرهنگستان اول هدیه تحفه آن فرهنگستان استو قبل از ان ما واژه سرازیر نداشتیمو بجاش سرنگون داشت ...
پل در هرکجا و در هر ابزاری آمده خود وسیله است که توسل به این واژه پارسی آسانی را برای ما میسر میسازد و عبور از روی آن از میسرات است مثلا بر روی رودخا ...
شتاب چقدر بشتو داری یعنی چقدر شتاب داری بشتو. با اشتو متفاوت است بشتو شتاب و سرعت عمل است ولی اشتو عجول و با عجله است درست مثل خود واژ ه عجیل و عجول ...
زمین زمینه و بوم نقاشی هم چون زمینه نقش برای نقاش است بوم نام گرفته حضرت سیخ اجل سعدی علیه الرحمه میفرماید. وگر پای اخلاص در بوم نیست اگر خالصی نیت ...
veshun وقتی شخصی خوب پذیرائی میشود و یا اسبی در رفاه کامل به آذوقه او برسند میگویند آخورش وِیشوَن یا اِیشوَن است این واژه اوستایی است و هنوز هم کار ب ...
جغد بوم کوف شباهنگ بلبل و مرغ سحر نیست بلکه بوم و جغد شوم است که از سر شب تا صبح در ویرانه ها میکچد و آوای غم انگیزی داردفغان کین لولیان شوخ چشم کار ...
terengمیوه کال و نارس قوزه، غوزه، یا پنبه را که هنوز دهان باز نکرده ترنگ میگویند فکر کنم چون بشکل سر چلپاسه یا کلپاسه است ترنگ میگویند زیرا وقتی تازه ...
قشقرق جار وجنجال و سروصدا علیه کسی سردادن
بولحه کسیکه دیوانه نیست ولی مانند انسان های معمولی وعاقل نمیتواند اظهار هویت و موجودیت کند والی فراگیری خوبی دارد ولی آموزگار خوبی هرگز نمیباشدچون گو ...
با ضمه ب و سکون لام پیوست دو هه مانندجبهه بکسی میگویند که خل مدنگ است یعنی نه عاقل است ونه دیوانه اگر در یک مجمع ویا در یک جزیره یا. کویری با او تنها ...
سرشاخه هایی است که تگرگ و طوفان در هم شکسته و سیل همه را در اولین آب خسب روی آب رها کرده و باد وموج. اب آنها را در انتهای مسیر باد در آبگیر بکناری زد ...
ب الف بامتفاوت از حرف ب وه ساکن یا صامت است زیرا آ به تنهایی درتقطیع موسیقاری هم. دوضرب ظرف زمان دارد و در تقطیع ادبی هم دو واگ یا دو واژ یا بقول عرب ...
پیشه بدون پیشه نامه یا بقول عغرب مآب ها بدون رزومه جز مکررات هفتگی است و هیچ رژیمی برایش تهیه وپیش نویس نشده است.
تالارک کریدور کوچک سالن کوچک ایوانک جمع وجور وکوچک
خصیصه یا بهتر بگویم خصوصیات ژنتیکی خود را بدیگران نسبت دادن است
پرپره پر=هلکوپتر، اگر پِرپِره پَر بگوئیم نظر آقای نیکوکار هم درج ومندرج. است و ماهم واژه پارسیمان حفظ گردیده و ضمنا اول اختراع همه پهپاد ها وشهپاد وخ ...
آقای نیکو کار من حرفی در زیبایی و نازیبایی آن و خصومتی هم با جناب حداد عادل ندارم من عرایضم این است که این نام را از قدیم الایام داشته ایم و خراطی ها ...
آقای پهلوان زاده تو توله درست آن است چون به سگ توله هم میگویند و در سبزوار و مزینان و داورزن و فرومد مرکز تمدن فرهنگ پارسی هستند و مردان بزرگ صاحب نا ...
سگیل وابله سگ درست آن است چون ویروسی است در بدن سگ که اگر به سگ مرطوب دست بزنی برآمدگی هایی در پشت دست به اندازه یک عدس بیرون میزند ومدت زیادی طول می ...
متوجه نشده ام من مرحوم دهخدا شعر زیبای فردوسی را چرا تحریف کرده من فکر میکردم بر اثر نشئه کاری و سهل انگاری با آن هماه امکانات که پهلوی به او داده بو ...
وگر تو شوی نزد انگشتگر از او جز سیاهی نیابی دگر حضرت فردوسی طوسی انگشتگر زغال ساز است در اصل چون گر پسوند پیشه نامه است مانند صنعتگر مسگر آهنگر رویگر ...
شرار آتش و آهن گداخته و استعاره آن پاشید آب که نرمه نرمه قطره هایش بکسی برسد سینج یا سینچ در خراسان میگویند
حسنی درست است دوست عزیز نه وسنی در خراسان سی سال پیش اکثر مردان دوهمسری و سه همسری بودند و الان هم دوستان ما در منطقه سنی نشین چنان هستند سنت نبوی را ...
پاشیدن آب بکسی را میگویند سِنچ مثلا میگویند آنجا آب نپاش سنچ ما میکند
کاسه ای از پیاله بزرگتر پس جام شراب نیست چون شراب را با لطافت وظرافت ظرفش که خود واژه ظریف زائیده وحاصل ظرف شراب است که حضرت مولانا می فرماید. این ی ...
گیریس بوده و معرب آن جیریس است
ارد رطوبت زده و بادست در ارد مالیدن تا ریزه ریزه شود مخصوص غذا ودون جوجه های مرغ تا ده روز اول
پاشیدن خفیف آب بر گل یا بعضی غذاها را میگویند پیشینگ
بنازم مردمان شجاع ودلیر شمال ایران را که مانند دیار خراسان دست به شمشیر بوده و نام های پارسی را برای فرزندان وطن حفظ کرده اند ولی افسوس بعضی کیسه کش ...
لچی که از کاسه سفالین بزرگتر واز تغار کوچکتر است ودر آن کشک دست آس میکنند و می سابند به مقدار غذای یک وعده خانوااده
مونث تنبونک است و در اصل تنبان مردانه است به همان خاطر بانی و نگهبان تن نام گرفته و تُنُوکه مونث آمده چون مخفف تن بانوکه بوده یعنی مخصوص بانوان شده ت ...
کاسه سفالی که از پیاله بزرگتر واز تغار کوچکتر است لِچیlechiمیگویند
تنبان کوتاه زیر شلواری کوتاه
در اصل فلزمایع جیوه است که در آرایشگاه بانوان کاربرد دارد و لذا نقره این نام را از جیوه عاریت گرفته پس نام نقره استعاره جیوه سیم شده است
با کسره سین ومشدد یا با ضمه یا پیش که ما واوکوچک می نامیم سوم میشود و یا بدل واو است سِیَّم یعنی سی یم هردو درست است ودستور مظفرالدین شاه برای تهران ...
پوکول یا فکل وکاکل پیش سر بالای پیشانی است
پوکول گیسو که معرب شده آن فوکول یا فکل است کاکل گیس گیسو البته فوکول را میتوان فکول وفکل نوشت ولی پوکول ادات و ادوات عربی نمیپذیرد غیر از پل عبور ومر ...
زلف قمچی گیسو
مایه عفونت در بدن جانداران چون گل چکنی زعشق پیراهن چاک مانند سمن سیم درانداز به خاک. . . سیم در این شعر قطره شبنم و ژاله است وسیم درانداز بخاک اشار ...
مصاص عفونت کش سیم کش
سیم کش عفونت کش که در طب قدیم از پرده دل و دنبلان گوسفند مانند نایلون آبکش یا عفونت کش ومکنده و مصاص میساختند وبرزخم کهنه و یا کورک های متورم میگذاشت ...
رئیس و کسیکه بالاترین مقام است
سرپرست، عرب یک فرمول دارد که خیلی از واژگان مارا تقریبا قلب میکند مثلا ما میگوئیم سر او میگوید رس یا راس ورئیس هم راس مجموعه است و ما هم در پارسی میگ ...
شامل حال عموم، تعمیم، عمومیت
همان پای افشار و یا پافشار است تخفیف داده شده است پوشار
پس لرزه یا بهمنک
محراب محل حرب با هوا وهوس نفس اماره مکان نبرد کاظم صدیقی با خواهش های بیجای شیطانی که مرد خدا از نیمه راه با پسرانش برگشت واستغفار نمود وصدیق بودن خو ...
همان پای افزار که به معنی کفش وبیشتر به کفش جنگ و چکمه اتلاق میشود حال چه قرابتی بین ف وحرف واو است نمیدانم لذا در خیلی واژگان واو بدل ف خصوصا بعد حر ...
عصرانه بعداز ظهری
خوب آقای علی باقری آنچه در حکم آیه لعان بوده الحق قشنگ بدون کم و کاست توضیح داده است حال منم به وعده وفا میکنم و داستان حدیث لعان امام صادق که برای ت ...
جناحین یمین و یسار جنب سمت و سو طرفین حال ببینید اگر بخواهم هزار شرح بر سمتین و اجانب و کنارین بنویسم کتابی میشود عرب عاری ار علم واوپانیشاد فلسفه وش ...
پدال کلاج
پدال ترمز
پدال گاز
کارگاه سنتی پارچه بافی که به سه گونه سنتی آن را من تا کنون مشاهده کرده ام بی سوادی هم نعمت بزرگی است پروردگار آمرزش پذیرد مادر بزرگم را از روستای پسن ...
غدایی مانند فیو است منتها با آرد گندم تهیه میشود
پییوpiyu غذایی لبنی ساده وبسیار لذید هزار میلی شیر گوسفند با یک تخم مرغ خا نگی ویک قاشق پودر جوانه گندم خوب با شیر سرد به هم میزنیم ولی امروزه با همز ...
خنچه به سفره و ساروق ویا پارچه ای که از یک متر لا اقل کمتر نیست چون ابعاد آن مکعبی است به آن چهارقد هم میگویند علاوه بر اینکه از مرغوب ترین بافته های ...
گزیر تحمیلی است و از ناچاری توسط مجربین و کارکشتگان قوی افکار بالاجبار به شخص ناشی و دیپلمات ناوارد متوهم با ایهام یک گزینه مبهم به او تحمیل شده است ...
کنده وا=کندن کانال و رهاسازی آب از زه جوش چشمه ساران تالاب فرهنگستان بی سواد ما منکه الان همسر دوباره ام به خاطر فرزندانم که دوتا دختر مظلوم و دوپسر ...
کنده وا صورتی دیگر از دگردیسی جغرافیایی یا ژئوپولتیک تغییراتی دست بشر است در وسط نصف الجبال دو رشته کوه معمولا آب خیز و آب جست سفره سطحی آب که در کوه ...
کسیکه در امور سیاسی چه اجرائی و چه پارلمانی یا بهتر بگویم مدیران سطوح بالا ی کشوری از وزیر گرفته تا استانداران و مدیرکلان انتخابی وانتصابی ونمایندگان ...
هرفردی که در نمایندگی کشورش دریک کشوردیگر امورات کار روابطی را انجام دهد دیپلمات است و دیپلمات موجود دیگری واز کرات دیگری نیست و تمام کارمندان کنسولگ ...
ما همچون لا نفی تازی و عرب است و سوا هم سوی الله جلت اسمائه است آنچه که دیگر فقد خدا نیست سایه هما بر آن فکندی البته شعری است که بیهوده سوگند های جلا ...
پیش روان، کیاوشان پیش نیاکان، پیش پردازان
تأله کسیکه به علم الهیات واقف است و حضرت یزدان را لایزال میداند و می پرستد امروز اگرچه برای بعضی ها مذهب رنگ باخته ولی متالهین فراوانند امروز روز شها ...
همان چهره در کرگز سنگی وکرگز پرنده سپهر است که منجمان ما زیر سلطه عرب آن را صور فلکی نسرین فلک نسر طائر و نسرسنگی رقم زده اند و به عرب هیچ ربطی ندارد ...
پال درست است و بال معرب حروف پال پارسی است و پهلو ها گواه آن است که عرب بجان پهلوی راست و پهلوی چپ جناحین یمین و یسار یاد میکند و چون هر پال پرنده از ...
نوند تمام محاسبات نکویی در نوردیدن فاصله در او موجود است آغاز سرسال نو سال. دیگراست و آغاز پگاه باز یک نوروز دیگر هر روز جادو گر ایام زمان را در می ن ...
چهره فلکی دو صورر کرگزان که عرب به آن صور نسرین فلک یعنی دو کرگز سنگ و طائر فلک به حساب منجمان پارسی قدیم
گام
فوت است و فوت انگلیسی از گام ایرانی و پارسی تقلید شده مستشرقین غرب وقتی وارد بلوک شرق که آنزمان کشور مصر تحت لوای ایران و خشایارشاه بود که کانال خشای ...
هما همان کرکز ویا همان نسر است که نه واژه کرگز ود خراسان خصوصا سبزوار یا بیهق که خواستگاه فرهنگ آننداراج و خود تاج المصادر بیهقی که آنندراج هندی از آ ...
این چرخ فلک که ما در او حیرانیم فانوس خیال از مثالی دانیم خورشید چراغی دان و عالم فانوس ما چون صوریم که اندراو گردانیم البته حضرت خیام سروده خورشید چ ...
فانوس با رباعی فانوس خیال خیام وارد واژگان پارسی شده است اگر کسی کهنتر از آن سندی دارد به نشر بگذارد تا بر معلومات پارسیان افزوده شود
پرستارگاه
مختلف المعانی ترجمه های بسیار
آقا بهزاد چون در عرف کشاورزی پنگان از نه دقیقه هست تا هفت دقیقه بستگی به حجم آن و مجرای ورود اب داخل آن که دست میرآب ها بود اگر سوراخ تنگ بود در نه د ...
مانندپیل که فیل نوشته اند و پنگان را هم فنجان نوشته اند مرحوم حاج ولی الله اسراری مخالف واژه فنجان بود و مالک کل استیر ومسکن وبه ثبت رسانده ان است و ...
هم باز وهم یاز هردو گوناگون برداشتند یا بقول عرب مختلف المعانی هستند و در سرودن شعرجناس واژه اپزار ما شاعران هستند
ارتجاعی مرتجع مثل فنر وکش و لاستیک یا پلاستیک بادبادکی
تخته شاستی، ، کیبرد. تخته شاستی مجازی و اصلی جلوداشبورد ماشین چه مانیتوری و نمایشی و لمسی وموسی چه فیزیکی با فنر ویا لاستیک ارتجاعی
ی را میتوان در صورت خرابی ماشین تایپ بجای الف گذاشت ولی این پیشنهاد من مربوط به سال 53و54 است ولی اکنون پنجاه سال سپری شده و ماشین تایپ کلی دگرگون شد ...
گزارش، ، شرح حال شرح موقعیت
تسمه پهن و نرمی از جنس مرغوب و محکم که دارای دو اشپیل و پین محکم برنزی است که بعد از گذشتن از دو منفذ تسمه در میان. شکاف ماهک سگک صاف و مساوی الیاژ س ...
راحت و بدون شرم کسی را که حاجت روا کرده ای درخواست کمک کنی از بهر بزرگ زادگی توکه دست تنگ شده ای و بر ما اقتراحی کنی ترا حقی گزاریم. � تاریخ بیهقی�
نیاز بردن بنزد کسیکه در بی نیازی تقاصای اورا پاسخ داده واکنون راحت میتوانی از او تقاضا کنی
خلاصه معامله بنچک سند دست نوشته در دفاتر اسناد رسمی
بنچک و یا بنچاک پارسی است
بنچک چکنویس سندی که حتما باید بچک و بنچاک آن ضمیمه خلاصه معامله که همان بنچک وبنچاک است باید ثبت دفاتر املاکرو بایگانی گردد
بنچک یا بنچاک هردو درست است و پارسی است بن که حواله است مانند کالا بن یا بن کالا و چک هم دست نبشته و سند است و بنچاک یا بن چک سنددست نویس کالا و یا ا ...
وسیله ای چرمی از چرم پادوشpadawshe که کفش دوزان سنتی در سبزوار ومشهد وتبریزتا بیست سالپیش تقریباتا سال 1383 تک وتوکی هنوز سفارش می پذیرفتند برای افرا ...
جایگاه نشسن بر اسب و دوچرخه وسه چرخه چه موتوری و چه برقی و چه نیروی فیزیکی و مکانیکی و جای نشستن بر وسایل فیزیکی و ورزشی
خُرجیxourji یا خورجی همان خُرجین یاخورجینxourjynاست
خرجینک کوچکی است که برترک زین اسب می اندازند چندان کوچک است که زیر ران سوارکارناپدیدمیشود و هیچ ممانعتی برای سوارکار ایجاد نمیکند ومخصوص پول و اشیاء ...
گشاده سینه پهن سینه سعه صدر دارای خصلت جهان پهلوانی و گشاده دستی و سخاوت
وند پسوند صفت وتملک است ومثلا خداوند این خانه کیست یعنی صاحب ومالک این خانه کیست و خیلی مواردپسوند شباهت است مانند داروند پسوند صفت است مانند هداوند. ...
پاد آرمان یعنی آرزوهائی که همه بیهوده بر یاوه بوده و پاد شده و از بین رفته است مانند مقاوله نامه برجام که هیچ پادمانی در او ذکر نکرده بودند اگر آن مع ...
سرشاخه درحال رشد خربزه و هندوانه و خیار و کدو ولی باشتباه به سرشاخه درختان هم گفته اند شاید ماگ باشد و لاخ هم گفته اند
طاغ یا تاغ درخت وحشی کویری که منبع آن بیابان و کوهپایه های دور از آبادی مابین شهرستان های ترشیز وسبزوار و خار وتوران شاهرود چون در کودکی ما سوخت و چر ...
نیم دایره 180درجه را قوس یا غوص فرقی نمیکند و غواص و غاصی گوهر در دریا هم از حرکت وشیرجه انحنا مانند صدو هشتاد درجه ای است در قدیم که ماسک و اکسیژن ن ...
همان عَلَءَ است که در خراسان جنوبی وخراسان غربی و افغانستان به آن شاخ کلکل میگویند ضمناً ملت خراسان شمالی را مرحوم نادرشاه افشار بخاطر حملات وحشیانه ...
درآمیختگی نسوج سیاه باسفید نه رشته رشته بلکه شته شته که بیک دسته نخ و رسن شته یا شطه میگویند که شطن یا شتن که به معنی ریسمان است از آن گرفته شده و شی ...
چشمی که از شدت خشم برگشته و درحدقه بچرخد و حرکت کندعَلَه ویا اَلَه و در خراسان چیستانی که پاسخ آن چشم است بر همین مبنا وجود دارد. . . ریسمان عَلَه پ ...
چشمانش حالت جنگ گرفت این واژه در خراسان وبلوچستان و افغانستان رایج و به کنایه بانسانها هم میگویند چشات شاخ کل کل نکن کسی نمی ترسد
دوتا بز که چشمان خود را حالت جنگ و دعوا میدهند و جنگشان هم هرگز سرنمیگیردچه نر باشند چه ماده ولی جنگ دوتا قوچ بیشتر اوقات یکی از طرفین کشته میشود
مستوفیان=کسانیکیکه با فنون حسابداری مستوی می باشند یعنی با راستی و درستی با تساوی و مساوات به خزانه و بیت المال رسیدگی میکنند از دائره المعارف فرهنگی ...
برقش چشمان آهو و بعضی بره های چشم مشکی و برق چشمان بعضی بچه های آهوچشم و معشوقه ها و بعضی پارچه های اطلسی و مخمل وپارچه ای که در زمان قاجار از آن یل ...
بچه آهوچشمی که چشمانش مانند چشم بره آهو مَل مَل کند یعنی حرکت کند
نام های پسرانه رایج شمال خراسان اورج علی وشیرغلرقلی یا قلر قلی یا غلام قلر یا قلی پور
زیاد پرخاشگر و این واژه در باره خروسان جنگی زیاد اتلاق میشود. در جنگ چالدران نادرشاه افشار با تبرزین جنگ نمایانی کرد خودش این مصراع را سرود. تبرزین ...
چاق و توپول موبول را در خراسان جنوبی و شرقی تَپَلو بر وزن جنگلو یعنی جنگره و جنگی شاید نام زشت جنگ را از ببر و شیرو پلنگ جنگل گرفته اند علمون عندالله ...
پودر ضایعات پودر نفله ها
ضایع و چهخوب است این واژه در کشتارگاه های دام و طیور به جای واژه ضایع که عرف شده خسارت آن با بیمه ویا خود شخص دامدار است پس پزشکانی که دام هاوطیور نف ...
پفتل و بدرد نخور و ضایع
ورم کردن متورِّم شدن ورم آماهیدن باد کردن بدن
ورم کردن آماس کردن
کیاهی است بیابانی بشکل دانه انار صهبا رنگ یعنی سرخ متمایل به سفیدی که زیاد شور است ولی گوسفند خشک آنرا از جو بیشتر دوست دارد و اگر کسی آنرا جمع کند د ...
خار خسبک است که میوه نوعی خاز بدزهری است که خار مغیلان پارسی نام گرفته وعلف آنرا گوسفند زیاد دوست دارد
تک تیرانداز لذا در ترانه کج کلاه خان شاعر تورج نگهبان سروده یکه زن یکه سوارم ولی خواننده خانم گوگوش واژه زیبای یکه زن یکه سوارم را اشکال دار اجرکرده ...
هزار آواز یا هزار بانگ که در ماه نیسان با برگ های گندم زار لانه خود را به هم می بافد و با رنگ زرد و سبز تا غروب برای دهقان چه زیبا میخواند و ده هزار ...
لولوخرخره، ، که با بی توجهی بیک انسان که هم شوهر و هم شوی زن دیگر شده است اتلاق میشود و بر گرفته از ضرب المثل عامیانه که مردم آمی و بیسواد میگویند، ...
کت بدون شلوار زنانه را تا سی سال پیش یل میگفتند شاید به خاطر آن بوده مانند صدر اعظم آلمان آنگلا مرکل درجمع ومجمع یلان. سیاسی و. دیپلمات ها و پهلوانان ...
زبان های آریائی هندی و اروپائی هندی همان سنسکریت است که آریایی هندی اصل در خراسان بزرگ یا سرزمین آریانا که ازعراق عجم یعنی مرز خوزستان تا دهلی است که ...
چهارپهلوی نامنظم که دارای چانه است و همان ذوذنقه عربی است اطاق باسکول با تمام امکانات رفاهی سیصد متر تا ساختمان اداری و. بنای تاسیسات صنعتی فاصله و ج ...
فکر کنم ذی ذنقه یا ذی زنخه بوده چون دارای زنخدان است واگر بر ضلع بزرگ ضلع کوچک را آویزان کنیم یک ذوذنقه افقی به شکل چانه یا زنخدان بقول خانم آرزو دار ...
شبان کسی که با هی و های و هو که هرکدام حرکاتی در رمه ایجاد و یا به گله آرامش چریدن میدهد و بسیار مهارت خاصی دارد تمام فنون مهندسی را غیر از کامپیوتر ...
قوچ کوچک قشنگ که هنوز یکسالو نیم آن نشده ولی هیکلی فربهو زیبا و بدون بوی شورمستی قوچ ها رادارد و میش هایی که از او آبستن شوند بهترین بره و بی نقص تری ...
معانی بالا برای شخص عییار و جاسوس و دیپلمات زبده و زرنگ وفق میکند و عیار به معنی بازدهی هر کلایی است و خوب است بجای عنصر مفید عیار بنویسیم و در پارسی ...
بلدرچین و کرک گندم زار ها است که اکنون پرورش آن زیاد شده و در تمام مرغ فروشی ها گوشت آن موجود است
پرنده سیاه سینه که سفلور هم به آن میگوییم
کبک کوهی است که بیشتر به ریگ و ماسه آهن دار علاقه دارد و آهنگران سنتی معادن آهن را از وجود کبک دری پیدا میکردند تمام کبک های منطقه بشرویه خراسان کبک ...
سرزمین شهر و روستا زمینی که آبادی دارد و از حالت بَر که بیابان است در آمده مکان بامها بامبان بر به معنی بیابان و بوم به معنی آبادی که این دو واژه مکم ...
پّلگَردیpalgardei دنبال چراگاه پر آب و علف گشتن در چراگاههای دور دست برای سه ماه بهار گوسفندان را دامداران پَلگَردی میگویند
pelpel پِلپِل همان فلفل است معرب شده ولی من palpalپَلپّل را گشاد گشاد راه رفتن معنی کردم یعنی شمره شمرده گام بر داشتن است و بچه ای که تازه راه میافتد ...
توقلی معرب توپلی یا تپلی بره ماده یکساله تمام و یا یک دوماه بیشتر و بره دوساله ماده را شیشک میگویند که در اصل ششیک است چون حداکثر شش شکم هر میشی مفید ...
بره یکساله که اکنون در خراسان خصوصا در سبزوار معرب شده و به آن تقولی یا توقلی میگویند
مخفف بزمک است وقتی خانمی خود را برای یک مهمانی ساده کمی می آراید میگوید مهمانی داشتم و یا مهمان بودم کمی بَزَک کرده ام و بُزک به کاور یا کالار که سر ...
پریشان خاطر دل بیمنانک در حال اندیشه که واژه زیبای دل با افگار عرب استراق نموده و قلب فکار را از آن انشقاق و اقتباس گرفته پس ما هم اگر بگوئیم دلفکارم ...
معرب تلپست است که معنی کردم صدای افتادن جسم حجیم در باتلاق و استخر عمیق و دریا است
صدای افتادت جسمی حجیم پرحجم و سنگین از ارتفاع در باتلاق و بعضی مواقع در استخر و دریا
مانند صدای افتادن دیوار
مانند افتادن کیسه گچ و سیمان یا کیسه خاک
فیلر خنده در انسان و فیلر گونه و چانه و غبغب که آرایشگران و جراحان زیبایی که جراح پلاستیک نام گرفته اند که در اصل باید جراح ژلتیک بنامند نه جراح پلاس ...
شکاف و چاک و چین خوردگی ثابت یا موقتی را چه در انسان و چه در لوازم مکانیکی و الکتریکی مانند فبلر سوپاپ در مکانیکی در برق فیلر کلکتور ها در الکترونیک ...
عروس وداماد را آرایش دادن و نکوگر پادشاه و ملکه که در ایران پنجاه سال پیش داماد را شاه و عروس را ملکه و حداقل یه روز. روی اریکه نشسته بودند و بستگان ...
بند انداز صورت خانمها عروس آرا را عرب مشاطه گوید چون عرب به رشته نخ و ریسمان و رسن نخی شطن میگوید و فاعل شطه نخ و شطن را مشاطه میگوید خواهشمندم عزیزا ...
گردشگاه پارک تفریحگاه
گردشگاه بوستان
تابیدن مهر در آب البته مهر بارز تر از نور است و تمام ارزش و بارزی اسلام در نور النور است و ایرانیان نه آتش پرست بوده اند و نه ستاره پرست مهر پرستی آن ...
پاد درست پارسی است و باد معرب است
نگهبانان یک شخصیت که هجوم خشم دشمنانش را پاد و بی خاصیت نمایند این واژه بین فرانسوی وپارسی مشترک است ماهم چیزی که بی خاصیت میشده مخصوصا تخم پرندگان و ...
گاردگرفتن. از بهر جدال
خشم گرفتن بهر مبارره
جناب رَستا رَستن که معنی خوبی ندارد به غلام و کنیز رها شده و صید رها شده رَستا میگویند تو نگاه به مکالمات روزمره تهران که همه پراز اشکال ادبی است و س ...
روئیده شده رسته شده سبزشده و نامی هم پسرانه وهم دخترانه است چون نام های پارسی مانند ادوات و آدات پیشه زن و مرد ندارد فقد لسان انگلیسی و عربی است که ف ...
نگران دل واپس منتظر در میان در نشسته در حال انتظار
تفرجگاه مکان زیبا و تفریحگاه اتفاقا هم تفرج و هم تفریح هردو عربی میشوند که پسوند گاه پارسی را پذیرا شده اند من بارها نوشته ام که عرب تمام ادبیات حتی ...
همان تفرجگاه است که نیمی عربی و نیم دیگرش پارسی است
محراب محل حرب رزمگه با هوا و هوس های شیطانی
رزمگاه نبردگاه هم آوردگاه چماقگاه
استیضاح است چون در هر مورد باشد صاحب پرسش توضیح جامع در حد اقناع می خواهد
پرسش گری. وپاسخ خواستن اجباری به طور کامل وکلای ملی از مسئو لین دولی پرسشگری وکلای ملت از مسئولین دولت بدوگونه است علنی و رسانه ای و مخفی و محرمانه ا ...
بابو از بابا بزرگتر است ودر خراسان به بابای بابا بابو میگویند لذا چون دو آبادی یکی در حاشیه شیله دریای پارس مابین شوش وشوشتر بنام بابو و دیگری در جزی ...
همان حضرت عربی است که ایرانیان به بختگان فرزند سوخورا وزیر و حکیم دانشمند دربار خسرو انوشیروان دادگر میگفتند
همان حضرت است که از پاس احترام به وزیر دانشمند انوشیروان عادل میگفتند
حضرت. . فرزانه فر. . که فر وجلالش حاضر است بزرگ فر، ، یا بزرگمهر، ،
بزرگ فر، ، فرزانه فر
ردا پارسی است و باز برابر پارسی آن کجاست حکیم طوس می فرماید. . چوما صدهزاران فدای توباد خردزآفرینش ردای تو باد فرزانه فر. . فردوسی طوسی
پیش ردا چون کسوت مصدر کسا که همانا ردا و عبای پارسی است و ردا و عبا هم مخصوص مغان زردشتی که بمقام مهرباش یا مهربان ویا مهربُدی ومهرتاشی میرسیدند چق پ ...
ما در هرمزگان تنهاقبیله شیعه مذهب اثنی عشری هستیم و لی اینجا که آمده بودیم مردم بلاد بیهق و سبزوار ما را سنی میپنداشتند والا میخواستیم خومان را سنی م ...
ابوموسی همان بابو موسی پدر بزرگ ما عشایر سوری خراسان است که از جزایر سیری در سبزوار رحل اقامت افکنده ابم چون با طایفه بلوچ ها و عشایر چاه تلخ که بررگ ...
باید فرهنگستان در کتاب های درسی هم نگّاشی را جا بیندازد می ترسم به من اتهام نازی و ناسیونالیستی که از آن متنفر وانزجار دارم بزنند من وطن پرست هستم ول ...
سمن را با یاسمن اشتباه نکید گل سفید و سفید مایل به زرد خوش عطر و بو یاسمن یا همان یاس عامیانه است خوب است در این باره به غزلیات حضرت حافظ رجوع کنید، ...
عکس سلفی با دوربین کوچک پیش رو
عکس سلفی
عکس سلفی خویش نگاشتن
پیش نقش پیش نگاری. . پیش نگار، پیش نگاشت. پیشش نگاشتن
نَگّاشی و قاف معرب گاف است که از نگاشتن و نگار گری آمده است
پیش سلف فروش پیش فروش و نوعی مبایعه عرفی و شرعی حلال است اگر کفتر گلوی چاه گیری نشود و انصاف رعایت شود و قانون نویسان ما بجای کارمزد وام چرا مانند پن ...
هرچیزی و هر کالائی در گرو و مرهون کیفیت آن است در این واژه مرحوم دهخدا خودش نشئه و منگ مخدرات بوده یا مست شراب و شنگول چرس و بنگ بوده که سرخوشی و لذت ...
غاز در عهد قاجار کم ارزش ترین واحد پول ایران بود که یکدهم ریال برابر با دوشاهی بود و در اوایل سلطنت پهلوی حذف شد
مرحوم علامه دهخدا واژگان پیش پا افتاده را حتی نتوانسته معنی کند کیف لذت و خوشی هرچیز را میگویند حتی در پیاده روی در خراسان رسم است که اگر سواره ای بر ...
ظرف پنبه ای که دو برابر تیچه است که یک عدد آن بار چروا یا همان چهار پا و الاغ است که در برداشت حمل غله از خرمن تا منزل و انبار کاربرد دارد چون سنگین ...
کیسه گلیم مانند پنبه ای نصف ظرفیت جوال صدوبیست کیلویی است ولی تیچه حداکثر هفتادوپنج کیلو که دو تیچه بار قاطر و چهار. تیچه بار شتر و لذا بین ساربانان ...
درافغانستان به کلند ران به جای کلند قفل ران میگویند دقیق نمیدانم چه سالی بود و هنوز آیت الله حاج شیخ ولی الله اسراری زنده بود یک گله ای گوسفند از غوث ...
به اندیش گه اندیش است اصلا ترس وتجنب وبیم و هراس تقوی نیست و رژیم غذائی است که آنهم به اندیشی بهداشت وجود است
کلندزانوی دست که به آن آرنگ یا معرب آن آرنج است که عرب به آن مرفق میگوید و آیه 5سوره مبارکه مائده. میفرماید فاغسلو وجوهکم و ایدیکم الی المرافق صورت و ...
لگد با کلند زانو که باشتباه به آن کنده زانو میگویند در قدیم کسی را که از اردو بیرون میکرده اند با طعنه میگفتند با اردنگی بیرونش کردن و طریقه زدن آن ا ...
شلقت لگدی است که بر پاتن یا باسن می زنند هنوز در خراسان خصوصا سبزوار میگویند شلقت اردنگی یا الدنگی به او زد و بیرونش کرد
چرک پالود، پلشت، که با صد هزار پالایش تمیز نشود کثیف تمیز میشود اما پلشت و لچر و نه
خلیج عربی است و شیله دریا می باشد شیله رود هم داریم که عرب غلط استراق سمع کرده و به آن شریعه گفته چون در عرب نوشتن و دفتر وسیله ارتباط جمعی نبود بلکه ...
شِ ر آب همان شاخ آب است و عرب واژه شریعه مثل شریعه دجله و فرات را از شِر آب گرفته و نام وسیله باز و بست آب هم که شیر نام گرفته از آن سبب است و در اصل ...
کسیکه هر شر پارگی لباس تنش نامرتب یا دوخته و یا پوشیده است
گنه آلود شستشوئی کن و آنگه به خرابات خرام تا نگردد زتو این دیر خراب آلوده. . . حضرت حافظ که الحق تفسیر آیه قصاص است که حضرت پروردگار به قصد تنبُّه ن ...
وقتی گناه و بزه اتهام محرز شود مضان متهم مجرم میشودو بزه اتهام مبدل به جرم میشود که فقه حدود و مرز برایش تحدید نموده به همان خاطر به قصاصش حد میگویند ...
خپ از ترکیب دو واژه پارسی خواب وکپ یعنی صاف خوابیدن که برجستگی بدن دیده نشود بدست آمده هردو هم پارسی است چون عرب به خواب نوم میگوید
دست چک و خود را روی زمین پهن کردن که به آن خپ هم میگویند
کپ به معنی پهن و صاف بدون معقر و محدب اپزاری است که در آشپزی نانوایی بنایی کشاورزی و چاه و چاله زنی عمدا چاه کنی ننوشتم چون بیسوادان فضول صنعت سه هزا ...
گیومه دوبله پرانتز است که امپراطوری ایران و روم مشترکا برای واژگان تاکیدی و یا مثتثنی البه پرانتز مستثنی بود وگیومه چون دوبار نوشته میشد تاکید پا فشا ...
پرانتز پارسی ومشترک پارانتز لاتین و فرانسوی است و همان منحوط عربی است عرب داخل دایره مجزا میکرد و میگفت منحوط به محیط است ولی پارس و روم از گیومه و پ ...
محیط شدن در محوطه دشمن انحطاط عربی و گردان بر وزن گرداب را معنی کردم ولی اگر گردان با ضمه که از تقسیمات نظامی است به معنی دلیران نام آوران ما وقتی ای ...
گرداگرد و گردان بر وزن گرداب در محیط و محوطه محاصره قرارگرفتن منزوی و پست شدن که همه مصدر محیط است
دوری و بی مهری و به کلاغ از آن جهت در عربی غراب میگویند چون همیشه از انسان دوری میکند و در داستان طوفان نوح که خلاصه ای از داستان طوفان در تورات است ...
پنـگان استکان لیوان کوچگ که فنجان معرب و عربی آن است
اپزار است که پزار بوده معرب و عربی شده افزار نوشته اند مانند پیل پنگان
بین دوپا وسط دوپا که ایستاده مانند هشت پارسی است قچه بزن یعنی دوپا را باز کن و به بنوعی کلاغ کلاغ قچه و یا غچه میگویند که درست آن قچه است اگر قاف را ...
بوران همان دوّران یا دووران و گاهی هم بدل پوران است که عرف ره آن طوفان یعنی مطاف. وطواف کننده که همانا دور زدناست میگوید و بحثی در واژه عربی و ترکی ن ...
برای مقام های اکتسابی چه ورزشی وچه علمی و چه هنری مقام نخستین شایان ذکر است نه اول پله نخست و پله دومین وپله سومین فقد اول عربی است و از اولا و مولا ...
ریز آمار ریز شمار
پیشه پرور. . پیشه ساز. . پیشه پرداخت. پیشه پرداز. باید مد نظر داشت که این پرداخت پرداخت وجه نیست واین واژه فکر کنم اشتباه به امور مالی رفته هم دریاف ...
شرنگ و الم مشنگه که اگر ترکیب عربی پارسی باشد که الم دردناک و مشنگه که خل بازی که بی خودی با درد شادی میکند اگر پارسی خالص باشد که آل و تبار سر خوش ا ...
مخفف شر رنگ است مانند شر خر کسیکه بچه اش یا برادر یا برادرزاده اش هرروز جهت گرفتن پول قشقرق راه اندازی میکند میگوید باز آقا بی پول شده شرنگ گرفته این ...
تعاونی هاو کمپانی های دروغی شرکت های صوری جهت جمع کردن مردم که با شور و هیجان و یا شور و شرنگ و ترفندمردم را یکجا سرجمع کردن و با شیادی و فریب وترفند ...
در اصل کالا برداری بوده و کسیکه با نیرنگ و شرنگ که همانا شر رنگ بوده که جهت شیادی مانند شرکت ها و تعاونی های صوری مخصوص بالا کشیدن و خوردن و پس ندادن ...
سه پاس یعنی پاس میدارم کردار نیک پندار نیک وگفتار نیک شما را آنهمه ث سه نقطه اصلا حرف ث از ریشه پارسی نیست و زبان پارسی مانند لاتین یک سین دارد ث و ص ...
طعام بخشی که عرب به اننفقه و انفاق میگوید
چولی چغل چولی است که در خانه فقرا از بس بدون استفاده بر میخ مطبخ که آشپزخانه بگوییم زیباتر و پارسی است آویزان مانده و داخل دیگ در حال جوش نرفته خشک ش ...
چولی لقلوی و ملاقه بزرگی بافته شده از ترکه های چوب است که آنهم در پخت برنج کار برد دارد و هربار سه کیلو برنج از داخل دیگ در حال جوش بر میدارد و داخل ...
نام سبد تشت مانندی است که از ترکه های شاخه هنده بید بافته میشه و هنوز آشپزان حرفه ای که روزی لا اقل صد پنجاه کیلو برنج در آشپزخانه های بزرگ مانند حاج ...
خبر پیک وپوچ و توخالی شایعه خرَص خَرّاصان
همانگونه که درشرح پیشه گفتم کار واژه مقدس ایران زمین است و کسیکه نیازی دارد مانند اعراب برایش سیوال نمیکنند و به آنکس هم سائل نمیگویند و با احترام می ...
پس پیک همان پوک محاوره پارسی است و لاتین نیست
پوچ و پوک این واژه همان پوک پارسی است که امروزه از اصطلاحات خبر رسانی و رسانه های خبری شده و بعنوانواژه لاتین برای اخبارات شایعاتی بکار میرود و استدع ...
لاق یالاغ مو درست نیست و لاخ مو که مقداری از خرمن مو است و لذا به مقدار کمی از کوه هم لاخ میگویند و سنگلاخ یعنی سنگی در کوه پایه کوهستان ریخته است در ...
جمع خورده و به معنی تمام رسالت ها است شحص رسول سفیر و نماینده خاص و پیامبر و نبی و همه وهمه می باشد و ضمنا برای کار خاص بسیار مهمی معین میشود
حسابدار و مسئول حسابداری را در ادارات کار پرداز که بر همه چیز از پول و حقوق و لوازمات ان اداره زیر نظر کار پرداز به مصرف میرسید
رویش بدون بذر و شخم از محصولات کشاورزی و لذا فرد یا شخصی و یا درختی بدون پروش خودش وحشی رشد کرده باشد وفاقد تربیت باشد میگویند خود رو بار آمده است و ...
جور=ستم بیداد ظلم این واژه چون حرکتی ندارد پارسی است هنوز در آن تحقیق نکرده ام شاید چور و یا گور و یا ژور و یا اصلا خود زور و زور گویی بوده هریک از ع ...
جُور= اجاره کردن کرایه کردن کار راه انداختن موقت درمانده چه با کرایه و چه اجرت روز مز د خلاصه ردیف کردن امور مورد تقاضا است و عربی هم می باشد ولی جور ...
رسول یعنی ارسال شده و وقتی حکم خاص است و عمومی نیست از این واژه استفاده میشود در آیه شریفه ابلاغ که نام ابلاغ را من بر این آزیه نهادم الی آخوند ها آن ...
فتّار رفتاری که فاصله ها و کندی و ضعف و سستی را زیاد تر و بیستر میکند
پشتیبان و پیکار گیر وپیکار خواه از صف دشمن رجوع به ناصر شود
یک اصطلاح حقوقی و یک سازش در گونه خواسته مختلف که از نظر قیمت و بها هم تراز خواسته ها میباشد و یا با نظر کارشناس دو خواسته همسنگ یکدیگرند البته بعضی ...
همانا مرد کوسه و بی ریش است و یک امر طبیعی در بعضی نژاد ها است و فرق امرد با مخنث تفاوت از زمین تا آسمان است
مخنث و مرد خواجه و بی ریش و کوسه است و امرد همانا بر دوجنسه و مخنث که نه زن بودنش مسجل است و نه مرد بودنش و هردو علائم مونث و مذکر خنثی می باشد ولی ا ...
در خراسان هم به دوقلو جملی بفتح جیم و میم از کجا سند اوردی که این جمل عربی است مگر عرب ایرانی نبوده و کشور دیگری داشته نه تا پیش از اسلام تازیان بیاب ...
جفت ومثل ومانندش در کودکی وقتی در بهار در میان زمین های نرم و حاصل خیز دنبال قارچ خورکی میگشتیم با زبان کودکانه دور از گناه میگفتیم ای خداجان تلش یعن ...
یک قل از دوقلو ویا چند قلو ها
در خراسان به دوقلو جمل میگویند و به یک قل آن تای جمل میگویند
هلکوپتر و کواد کوپتر که پره آن یا پره های آن می چرخد
پنکه و باد بزن برقی و هر وسیله ای که پره آن با انرژی وارده الکتریکی یا مکانیکی یا باد و یا آب و یا نیروی فیزیکی انسانی ویا حیوانی مانندخرآس یا شتر. و ...
اولا فلسفه عرفان نیست و خیلی فلسفه ها بدتر از الحاد و خیلی عرفان هامانند عرفان شاعران عرفانی ما که نعوذبالله سوگند بذات جلاله پروردگار بدروغ فقط وفقد ...
دخترم نشاط در پارسی فرقی بین زن ومرد نیست و افعال عربی نیست که مونث و مذکر داشته باشد مانند فروزان هم نام زن است هم نام مرد فرزان پارسی است چرا ه مصغ ...
نشاط همان نشاد پارسی است و فرهنگ نویسان بیسواد برای لاپوشانی سواد خود بی توجه بگفتار روز مره پارسیان و یا بقول آن با سوادان زبان محوری و محاوره عام ک ...
اولا فلسفه عرفان نیست و خیلی فلسفه ها بدتر از الحاد و خیلی عرفان هامانند عرفان شاعران ما که نعوذبالله سوگند بذات جلاله پروردگار بدروغ فقط وفقد برای و ...
پَرپره، ، پروازگر یاد ایام کودکی این نام زیبا را که آن زمان اسباب بازی ما بود بیادم آورد و لذا در پارسی هرچیزی به چرخد پرپره یا فرفره میگویند ولذا سر ...
چهار پَره پر و یا بهتر بگوئیم پرپرو چون شش پره پر و هشت پره پر هم روسیه برای پرتاب موشک ساخته و لذا لازم به بالگرد و چرخ بال نبوده چون در زمان کودکی ...
اگر در واژه لامع دقت کنید می بینید که عرب از آن چون پارسی بوده زیاد استفاده نکرده مثلا برای ماه و خورشید و ستارگان و صورت های زیبا و تابنده و شاعران ...
درخشنده تابان نورانی لامع و این واژه را عرب از لامپ پارسی استراق سمع نموده و با حذف پ ادوات کاربردی عربی بر آن زده است
درختی است بر دوقسم در منطقه گرمسیری نیمکره جنوبی جنوب هندوستان و شمال آفریقوا که از ترکه یک ساله درخشان و ملمع آن آرشه یا زخمه قیچک و کمانچه و در این ...
گعده باید پدر بزرگ قعده و قعود که عرب در فروش فرزند به غلامی مبایعه نامه می نوشت چون در سرگذشت حضرت حر مرحوم پدر دکتر شریعتی خدمت آیت الله اسراری رسی ...
هم پایگی پابپایی همراه شدن همواره و هموارگی لذا در این واژه پارسی باید دقت داشت که عربی نیست که نون بدل میم شود وهموار و هنوار یکی باشد و این هموار ب ...
این واژه از بنیان و پایه پارسی اقتباس گرفته و کسی که پایگاه مالی ندارد هنوز در خراسان بزرگ ما و کشور افغانستان که خراسان نام داشت شخص کم سرمایه میگوی ...
دکه آگه گران گیشه آگاه سازی
آگاهیان
پیوستگی و هم آهنگی در پروژه های گوناگون
دادگر نامه نوشتن به مراجع ذیصلاح برای فایده بری از اموال و ثروت توقیفی چه حقیقی و چه حقوقی و چه بین المللی اعاده دادخواهی در بهره گیری از اموال راکد ...
هّلَکّ الصهیون صهیونیسم هلاک و نابود شد
کسیکه حسابگر فواید که فایده شامل تمام شغل ها از تولید و صنعت و کشاورزی و دامداری و ترابری و سوداگری گ رفته و همه و همه در این واژه مشمول همانمالیات ب ...
واژه ای بنام راهله نداریم و بانویی که نامش را راهله ثبت دفتر آمار کرده اند میتواند از مامور ثبت احوال شکایک کند چه میشود تمام روستا های پارسی مارا در ...
همان لوستر لاتین و یافرانسوی است
نام اصلی قندیل که به شکل یک دلمتشکل از چندین دل بر سقف تالار و ایوان می آویزند و این از هنرهای زمان هخامنشی است و تائیس روسپی اسکندر از مستی با روغن ...
چلچراغ وپارسی آن چندیل یاچندِل میگویند چون از چندین دل به شک یک دل به هم پیوند و داخل ان شمع یا روغن می افروختند که حرف ی بجای کسره عربی آمده و مرحوم ...
بره آهوی کمتر از یک سال و بیشتر از شش ماه و همان شادن است چون عرب ژ نداشت نخست وزیران دانشمند ایرانی که در دربار خلفای بنی عباس رخنه کرده بودند و خلف ...
گذر کننده و نام شتر است که هنگام رحیل با توشه و لوازم سفر بر آن سفینه صحرا و کوه و بیابان نورد بر آن می نشینند و رحیل میشوند فقد زیباترین نام ها واژه ...
خروس صحرائی که بسیار زیبا و مانند طاووس یا صراخ رنگارنـگ است بعضی آنرا با قرقاول اشتباه گرفته اند اما خروس دشت از قرقاول زیباتر است متاسفانه با خشک ش ...
گذار آنی و بی توقف مانند ثانیه شمار ساعت راحل یا راحله مثل شتر که نام دیگر عبیر و شتر است و راحل هم در عربی به معنی عبیر میتوان گرفت
در حال گذر و ارتحال وسپری شدن ایام با توشه لازم مثلا گذران زندگیم میشود یعنی توشه ام گذران زندگی را پاسخگو است و این حیات در حال ممات را کفایت میکند. ...
گذار نموده مانند ستاره هاو سیارات چند قرن یکبار
گذار کسیکه از گذرش مردم سیر نشدند و از در گذشتش اندوهگین شدند
دسته آچار باندازه های مختلف که از شش میلی گرفته تا پنجاه میلی که نوع مرغوب آن برای سفت نمودن یاتاقان درجه دارد مثلا اگر پیچ رویش صدوبیست نوشته باشد آ ...
به فتج جیم کسیکه بسیار خود ارضائی میکند. وعلاقه به ان دارد
به ماست و قاتق و دوغ گوسفند که اسید لاکتوز و چربی آن بیشتر است و برای دوغ فروشان هم عیار بیشتری دارد چون بیشتر پذیرای آب و نمک است جُغجُغو میگویند ول ...
بکسر جیم بچه ای ای که زیاد در گریه جیغ میکشد و این واژه از شیون جغد و کوف گرفته شده و در خراسان خانم ها و دایگان میگویند بچه فلانی مثل کیف که همان کو ...
همان پلقدم پارسی عربی است و درست آن پلگام است که هر گام بزرگ یک انسان صدو هشتاد سانتی متر قد که یک قد متعارف استنه کوتاه است نه بلند و هر گام یک گز و ...
فن آوری تخصصی کار آموز حرفه جو
کارفرما مربی کار استاد کار مربی و ارباب عربی شرک بدرگاه حضرت پروردگار جلتاسمائه است. چون مصدر رب است و خداوند لایزال ربالعالمین است ولیعرب همه چیز را ...
ضرب المثل هم در پارسی حکم طنز و جوک را دارد
لطیفه جوک طنز
چایگاه ایستادن که مخفف آن ایستگاه شده است
انوشیروان در شکارگاه حاجت نمک کردامیری روانه روستاشدکه نمک بیاورد فرمود نمک به بهابگیر گفت نمک را قدری نیست که بها بپردازم گفت بیدادگری هم اول قدری ن ...
قور به برجستگی های محدب زمین هم میگویند و در پنجاه سال پیش به موج های جاده های خاکی و شوسه میگفتند چه جاده بدی است تمام قور قور است و شاید قبرستان هم ...
aistongahیاistangahهمان ایستگاه امروزی است که مخفف ایستادن گاه است و این واژه یا از سنسکریت یا از پهلوی و یا از پارسی دری دوقرن پیش که انگلیس بر شبه ...
ایستگاه جای ایستادن وهنوز در خراسان و افغانستان کاربرد دارد و istation انگلیسی از این واژه قشنگ اقباس و انشقاق گرفته است
جایگاه پرستاران که به اشتباه ایستگاه پرستاری نامیده اند و ایستگاه باید محل استراحت پرستاران باشد نه نام محل کارشان پس بهتر است بگوئیم پرستارگاه
حالت تهوع شور زدن دستگاه گوارش رفلکس معده در قدیم میگفتند دلم شور میزند و آشوب میشه و حالت حال به همخوردگی دارم
طوّاع بالکه با ید واو مشدد باشد تا طمع و طماعی مستبد بیدادگر را برساند و لذا تاکنون این واژه کاربردنداشته ولی اکنون بیداد گری در منطقه به سمت و سوی ط ...
کسیکه اطاعت بیشتر بی چون و چرا از مستضعف و اسیر و کنیز و ملت مستبد پذیر و قلم های شاعران و نویسندگان و خبرنگاران و دانشجویان تحت سلطه مثل حکومت طالبا ...
گاوبردی دستگاه خرمن کوب سنتی است که شرح آن در بردی که نام گردونه ای است که بدنبال دو عددگاو و یا دو عدد قاطر می بستندو تا وقتی که ماشین آلات کشاورزی ...
دستگاه گردونه ای است که جهت کوبیدن خرمن بدنبال گاو و یا قاطر می بستندبا آن خرمن چو وگندم را میکوبیدند و تا زمانیکه دستگاه خرمن کوب اختراع نشده بود با ...
با سلام از مدیریت و فرهنگ سرا یا دبیرخانه فرهنگی آن فرهنگستان بزرگمهر. خواهش دارم که شرح واژه بردی را از شرح حال دموز حذف یا جدا نمایند
این واژه عربی محاوره فارسی است وگویش هنری دارد دایره و ساز های کوبه ای یک طرفه مانند دف را فارسی عربی تندیر نواز میگویند برای عروسی فوزیه پدر هنرمند ...
عمدا بامعنی چراغ بدان نوشتم که چراغ دان را محل نگهداری چراغ نخوانند ونگویند خورشید چراغدان و عالم فانوس. . وگرنه خود رباعی. . . خورشید چراغ، دان و عا ...
از روی دستگاه فانوس خیال دستگاه نمایش فیلم وبعد ویدیو مغناطیسی و تلوزیون و رم و ممری و هارد و کاپیوتر و و سی پی یو و انتر نت ساخته شد
نام دستگاهی است که حضرت خیام ساخت باین صورت شمعی در وسط روشن مثل خورشید و گرد او سیاراتی بودند که با چرخش یک دستگیره میچرخیدند بعد صورتهای فلکی به شک ...
از، دی، که گذشت ز، دی، دی گر یاد نکن فردا که نی آمده است فریاد نکن. شعر را با زبان محاوره و صنعت جنّاس یعنی چند واژه هم شکل و هم جنس هم ولی در معنی ...
تو پو گرافیک که یک چمله است من تخصصی در زبان انگلیسی ندارم ولی در زمان شاه که در خدمت پلیس بودم در بعضی بخشنامه ها که موقعیت جغرافیایی را دقیق از لحا ...
آداب در پارسی = فرهنگ است و ادب دانان یا ادبا فرهنگیان میشود و وجمع بندی با آن مثل ادیبان در عربی غلط است چون آن از آدات و ادوات بهتراست با پارسی بگو ...
آد با آب دهی دقیق بند آب یا آدسا آب دهی دقیق سد آب یا آدرا آب دهی دقیق رودخانه و یاآدکا آب دهی دقیق کانال و کاریز یا قنات آدرا آب دهی دقیق رودخانه یا ...
مخفف دبیت فرانسوی یعنی برون دادآب از منبع یا کانال و یا سد و یا چاهآب است متاسفانه این واژه را سازمان حفاظت آب های زیر زمینی برای ما کشاورزان روستایی ...
بردی خرمنکوب گردونه ای است با یک غلطک دیسک مانند آهنی و یک غلطک دندانه دار چوبی و یک سکویی بالای ان که شخصی بر آن می نشیند و گاو هارا در دایره میگردا ...
تیغه جلوتراکتور و بلدوزر ویا تیغه چوبی پارو مانند به طول یکمتر و عرض پنجاه سانت دندانه چوبی دار محکم با دسته ای به قطر سه اینج وارتفاع یک متر که جهت ...
مکان امن چه انفرادی باشد چه خانوادگی باشد چه عمومی باشد حال فرق نمیکند برای حوادث طبیعی یا جنگ باشد که محل عمومی را باید مسئولین شهری چه با رسانه چه ...
جان پناه
سنگر جنگ
متقاضی سنگر مثال پناه جویی در پناه گیری پناه گرفت. . . با فعل گرفت آشکار است که قصد حمله و پاتک دارد. ولی باز این جمله واضح است که فقد قصد حفظ جان خ ...
پناه پذیر ملتجا عرب البته در ایهام هم هست چون به پناهنده هو اتلاق میشود. . پناه جویی در پناه گیری پنهان شد
شیوه کلاه برداری با ترفند چارل ز پانزی به ترفندپانزی معروف گردید باین طریق که شخصی که در دام افتاده اگر دونفر دیگر شکار کند پول خودش را بر میدارد و ب ...
دوخانم همسر یک مرد هستند همدیگر را حسنی یعنی فوقالعاده زیبا و شیک خطاب میکنند این واژه هو و هپو لولو خرخره بچه ترسان بود که افرادی که جهت کار گری بته ...
دی=سپری شدن اوقات یا زمان را گویند مانند دیروز دیشب که به ان دوش هم میگویند
چیره = سلطان حال امکان دارد شخصی در بلادی چیره شود که ما به ان شاه میگوییم امکان دارد وسیلهای باشد بردیگر ابزار های هم نوع خود چیره شود مانند شاه فنر ...
البته در زبان پارسی هیچ فعلی ومصدری مونث ومذکر نیست زبان عرب که ه مصغر تحقیر امیز پسوند نام خانم ها میکند و ماپارسیان از ه مصغر برای اشیا واشجار و ظر ...
هم زلف بسیار محترمانه است و واژه باجناغ بسیار زشت ومانند دشنام است چون تشخیص اسکلت مرده انسان از استخوان جناغ مرد و زن آن مشخص میشود چون جناغ جنس مذک ...
آتشکده آتشگاه آتشدان پخت نان تنور = محل جستن نور و نار که همانا واژه مصدر نور نار تنویر وتندر است البته باید به متعصبین وطن که خود حقیر هم یکی از آنه ...
سلطان در قرآن مجید چند بار آمده است مانند سلطان مبین برای دلیل و برهان بیان کننده آشکار برای معجزه امده و در آیه لا تنفذو . . . . الی بسلطان که من نا ...
ماهان عزیز اصلا مگر عربو تازیان بیابان گرد در وسط امپراطوری پر قدرت ایران کشور جداگانه ای داشته اند این قوم عاری زفرهنگ هم جز اقلیت های گوناگون ایران ...
دست شروع دست آغاز در کاسبی مثلا کسی. میخواهد اول صبح شروع باز کردن مغازه چیزی از کاسب نسیه بخرد بنا بر سنت خرافاتی که میگن اکراول صبح نسیه معامله کنی ...
شروع پیش درآمد درآمد بدو ابتدا
با سلام دوستان عزیز توجه داشته باشند که کلیدر یا دیگر نوشتجات هنرمند عزیز همشهری من مرحوم محمود دولت آبادی برای تنویر افکار خوب است ولی منبع معتبری ن ...
مرحوم علامه دهخدا اشتباه معنی کرده شتر خو محل خسبیدن شتر است که در اصل شتر خسب بوده ولی در مرور زمان شتر خو یعنی محل خوابیدن شتر گفته اند و باسم های ...
با ضمه دال هجینی کردن به سبک مکتبخانه های قدیم دال پیش ضمه لوام الف لا دولا غین ساکن دولاغ که با ضمه دلاغ نوشته میشود آنفلانزای گاو و خر و اسب و قاطر ...
نوشته پارسی است و رسید نیست هرگونه نوشته ای که حکم کند و سندیت ومستند باشد عرب قبض میگوید پس معادل پارسی آن نبشته و یا نوشته است
سفت شدن ومحکم شدن عرب قبض و انقباض فعل آن وقبوض چمع آن و لذا گرفتن سند وثمن خرید و فروش برای محکم شدن مبایعه و لدا یبس مزاج و دستگاه گوارش راهم برای ...
اولیه = با یکمین یااگر اول بود یک دو سه تا بی نهایت شمارش پارسی شود ولی بکاربردن مقام اول. در پارسی کمی کم توجهی را میرساند پارسی مقام نخست است که دی ...
قبضه کرد قدرت مطلقه بر ناحیه و منطقه و کشوری است مثلا چند سال پیش آمریکا منطقه خاور میانه را قبضه کرده بود ولی با رفتار ناشایسته و روسای جمهور نا لای ...
به مشت شدن یک دست قبضه میگویند ولی در واحد حجم و وزن وقتی هردودست به هم چسبیده پرشود یک قبضه است واحد یکدست مشت است که خانم های عشایر برای پختن برنج ...
واحد وزن باندازه پنج سیر معادل سیصدوهفتاد وپنج گرم است که در زمستان ها دامداران سنتی به تعداد هرگسفند یک قبضه جو بداخل کاه یا افراد عشایر به خلته. که ...
واحد شمارش شمشیر و غنجر و کمان و تفنگ است ولذا محل گرفتن تفنگ که در انتهای قنداق تفنگ و طپانچه است و انتهای شمشیر و خنجر و کارد و چاقو را هم قبضه میگ ...
Churrw چورو باید ادا شودولی من با املاء صحیح آن یعنیبا ضمه چ ور ومشدد ر را، رو نوشتمکه شد چوررو والی چِرو= با چه سبب، ، چِرَو نام روستایی بزرگ که قبل ...
انچه با حدیث و آیات نص صریح وآشکار آمده و مبین وتبین گردیده است
هو. = او هوالحق= او حق است. وکسی دیگر غیر او حق نیست و هو چون نام جلاله نیست و حرمت و احترام بر آن فرض نیست پس بهتراست از این واژه استفاده شود والی ا ...
توشه ها و غله= توشه
در حرفه و صنعت لحاف دوزی که روی لحاف متفاوت استمثلا رویه اکثرا مخمل و یا مخمل کبریتی که به آن اطلسی هم میگویند و پشت لحاف که پارچه ساده است نوع دوز آ ...
سر قلفتی مانند قلفتی است منتهای مراتب جیزله های دنبه و چربی گوسفند را با مغز گردو و یا بدون مغز گیاهی در سر قلفت که تا حدود سه اینج لبه دارد با قلفت ...
قلفتی غذای خوشمزه ای که با مغز گردو و بادام زمینی و روغن حیوانی به خمیر برآمده و مایه دار میزدند، و در زیر آتش بدون شعله تنور میکنند ومانند کیک می پز ...
میلگرد چدنی که این اواخر دیگر از میلگرد های آهنی راه و ساختمان سازی به قطر پانزده حداکثر وحد اقل دوازده میلی که یک سرش چنگ و سر دیگرش کمی تیز به طول ...
سلّه= بکسر سین ومشددو فتحه لام سیستم خون رسانی به جنین دام ها مانند گاو و گوسفند که باید حتما بعد از زایمان روی زمین بیفتد که در انسان به آن جفت میگو ...
لای باری که بعد از سیل به قطر تا دوسانتی متر روی زمین در بندسار های دیمی زمین های مرغوب بسته میشود و بعد از خشک شدن آب بر اثر تابش خورشید و انبساط و ...
پزشک اُرولوژی را باید بگوییم متخصص ادرار یا طبیب دورته المیاء البته زبان مبداء و مظهر خاصی ندارد و یک وسیله ارتباط جمعی است و هیچ قومی نمی تواند فخر ...
کنافور همان کلیفون یا کالیفان و یا رزین است که ما در خراسان به آن زنج میگوییم که از شیره درختان بدست می آید زنج درختانی. که میوه خوردنی و شیرین ندارن ...
یسر= مرجان سیاه که با وآن زینت آلات مانند نگین های درجی و نگین انگشتر. و دانه یا مهره های سبحه، تسبیح ، می سازند
پیل حیوانی قوی هیکل که از دیر باز با دیگر حیوانات گیاه خوار اهلی و در خدمت انسانها بوده و مانند دیگر حیوانات وحشی آن هم در نیم کره جنوبی در جنگل های ...
ورزیده بدون تخصص حرفه ورزشکاری
بی پروا، خودپرور، بی متبوع وبی تتبع و بی تبعیت و خود محوری ولی طاغی و یاغی نیست فقد خودخواه است
گل نجمان یک گل بسیار زیبائی است لذا چون ما در فرهنگ خود فاقد چنین گلی می باشیم اطلاعاتی در این مورد ندارم کسانیکه آشنایی با این گل دارند آنرا توضیح ب ...
پشتیبان پذیر پیمان نامه پذیره نویس پایدار پا برجا بدون سرپیچی و در قدیم وقتی ده برابر کل پیمان نامه هزینه سرپیچیی وانصراف خواسته بود آن وقت به مهرطغر ...
چرخش موتورهای د رون سوز مکانیکی و الکتریکی وموتور تنوره ای مانند آسیاب و آسبادی که مخترع آن ایرانیان پارسی در چهار هزار سال پیش که صنعت قنات هم نبود ...
باز و بسته شدن پیچ وسایل الکتریکی و مکانیکی
وقتی طلبکار را با حیله و ترفند سر میدوانیم و وعده دروغ به او میدهیم
فنون ورزش کشتی که اکنون تنها فن فتیله پیچ بعد از حمله اعراب برای ما باقی مانده است
بقیه از متن بالا ودر هرچرخ آفندی آسیبی به جنگجوی حریف وارد میکنیم و لذا ناگفته ماند که جنگ آوران باستانی ما در هنگامیکه رزم آور حریف را بدورخود می پی ...
فن نبرد تن بتن بدو گونه در میدان که فردوسی بزرگ زیاد به ان اشاره کرده است یکی در یک نقطه پابرجا یا بقول عرب متمرکز شده و حریف را چندان بدور خود می پی ...
گل لبلاب گل نیلوفر که بر شاخه وساقه درختان و جدار و دیوار محبط و ابنیه ساختمان و عمارت می پیچد و آن را زینت میدهد
شالی راکه خانمهای عهدقاجار برای حفظ از سرما و یا در زمستان عمدا برای زینت بدوی گردن می پیچیدند بعضی روی چادر که چادر و روسری را هم حفظ کند وبعضی زیر ...
امداد گر پر جرٱت از جان گذشته که جسورانه ومتحورانه در ریزش بهمن و ویرانه های بوهمن که همان زلزله عربی است بدنبال نجات انسانهای گیر افتاده در زیرآوار ...
ساقط شدن دیون که آقایی فرموده سقوط اجباری تهاتر نیست و تبصره لازم دارد چرا وقتی دو خواسته به یک مرجع از طرف واخواهی میشود و قاضی هم طبق نظرات کارشناس ...
نوعی نشستن در طوفان ریزگرد ها یاطوفان شن وماسه یاطوفان یخچه و زمهریر با یک پتو و یا جاجیم های پشمی بصورت سه پایه ای چنان چهار گوشه رو پوش جان پناه با ...
چک بازی ضربه با چک به پشت چک حریف است ضربه و صدمه وآسیبی که از ضربه دست به مضروب وارد میشود چک میگویند با چک به بناگوش یا بیخ گوش یا لطمه و سیلی صورت ...
چک = دست و دست در اوا خر به پارسی اخیر افزوده شده است والا چک کن یعی از زیر دست همه را یک یک رد کن چکنویس کن یعنی با دست بنویس ارچک یعنی دستکش و آرا ...
البته بچه های خراسانی به جای آی که بودی هورا میگویند اورکه بیدی هوروو
همان کِبُدی یا بازی آی که بودی است که در خوانش عروضی ه چسبان ساکن آخر که و، واکه واو بزرگ چسبان به ب بود نوشته هم شود با باواکه کوچک ضمه بُد نوشته می ...
در پارسی نام فرد آدم میشود مرد. . . ونام عام و جمع آن میشود مردم و لذا این سیوال را یکی از دوستان مطرح کرده بود و لذا با توجه به آلام و درد کاشت باتر ...
با ارادت و مهر از همکاران صمیمی و بزرگ اندیشه که همه مثل این حقیر سال خورده با اندیشه ورزی امعان معانی دارند پس بدون تعصب طایفه و ایل خدمت به ایران ر ...
پارسی آدم= مرد چون آدم هم نام خاص و فرد جنس مذکر است هم نام عام خلیفته الله جل وجلاله ونام عام انسانها و در پارسی فردآن میشود مردم و عام آن میشود مرد ...
لذا در خراسان زمین هم به سر شیر که واژه غلط است قیماق میگوند سر شیر از هنرهای فرهنگستان اولماست والا در خراسان قیماق و روی شیر هم میگویند البتهمیشه ص ...
دهن حفره به محلی گفته میشود که فوران و فرار آب داشته باشد والی دهنه چاه و دهنه کاریز و دهنه گلبه کهتازی و تاتار دهنه قلبه که شرح آن در قلبکن و غلبکن ...
فائقه آتشین نام اصلی گوگوش است در کودکی همراه پدر خود که نوازنده تار بوده در لاله زار کار میکرده پدر فقیدم در سفری بتهران جهت خرید سیم تار تار مشکل د ...
دل پیلک =پیل دل = پیل شوک=شوک گر دل = دل شوک=شوک گر=و شوکر لاتین همانا شوگر و شوکگر ما بوده ولی مثل بازار و مادرو پدر و بابا کمی متغیر شده است
مخفف کاه ربا انرژی مالشی الکتریسته است که انسان از چهار هزار سال پیش به آن پی برده بود ولی نر و ماده آن را نمی شناخت که به هم ممزوج کند و ولد یا فرزن ...
پیخ ساقه بریده شده گندم و جو بدون خوشه و دانه را پیخ میگویند لذا عفونت غلیظ و نیمه خشک شده چشم که شب هنگام مانند اشک غلیظ در گوشه های چشم در خواب بر ...
پیل الکتریکی همان پیاله حاوی اسید ها یا باز ها است که آنچه مسجل است به سه قرن قبل از میلاد جام سازان و بدیه یا قدح گران پارسی که عرب دواتی یا دوات سا ...
قلق همان شیوه وروش پارسیاست و هرخیوانی شیوه و خوی مخصوص بخود را دارد. و هر وسیله کار کرده که از تنظیم کارخانه خارج شده وهر حیوانی که تربیت خاصی پذیرف ...
وقتی عضلات گردن ورگ شَلمِه هابا خون لخته میگیرد انسان چهار چنگ مثل مجسمه میشودکه میگویند چدار شده و داروی آن روباکسین یا دولکسین ورکسابان و علاج آن ح ...
همان بالنده در حال رشد و نمو نباتات و گیاهان و اشجار استو به انسان و حیوانات واحشام هرگز تلقی نگردیده و واژه پارسیالاصل است چون به بذر زعفران که از پ ...
بی سر وسامان سر گردان بیقرار گیج وحیران حیرت زده و شگفت
چاسو کسیکه چاه قنات را به سمت مظهر آن سو میزند از آن جهت کانال را سو گفته اند چون در مظهر با نار و خورشید روبرو می شود. ولذا وزارت نیرو در سفره های آ ...
دِرچه همانا درب کوچک است ولی به پنجره چون درب کوچک دارد. و به خاطر ااینکه مخفف و بدون باز شدن دهان ادا شود لذا با کسره خرف اول دِ و سکون حرف دوم ر و ...
هَرَسَه در خراسان زمین. خصوصا بلاد بیهق به مترسک هَرَسَه میگویند لذا اولا محمود دولت آبادی یک بازیگر سینمااز یک راهزن وشبروقطاع الطریق دزد قهرمان ساز ...
بی شبیه بی تا و در عربی، چیز تاق و فرد هم بی نظیر میگویند ولی این واژه برای ذات اقدس الهی جلت عظمته کار برد ندارد بی همتا کاربرد دارد ولی بی نظیر کار ...
وقت نگار در دفتر نیروهای های انتظامی عهد پهلوی بود که رایانه ساعت نگار نبود و افسر نگهبان با دست آنرا می نوشت و اگر کسی میخواست پارتی بازی کند میگفت ...
انبیایعنی افرادی که نباتات تازهرسیده و نباء بزرگ و عظیم را به بشر می رسانند و بگیاه هم نبات و هم نجم میگویند چون هردو رویش دارند ستاره هم که عرب نجم ...
آقای قهرمانی با سلام شما شعر را خراب خوانده اید و را، ، را متصل به وق خوانده اید اگر واکه بزرگ آ متصل به ر خوانده نشود فاتحه شعر شاعر و هزاران حافظ خ ...
بله آقای پدرام وق نامدیگر قور باغه است و چون در فرهنگ ها همه آمده من از ذکر نامش خود داری کردم و لذا شایدچون این جانور با همه بازیگوشی فاقد زیبایی اس ...
سلام را خود قران مجید در آیه سلام یا آیه 56سوره مبارکه احزاب تفسیر کرده و لذا باز خود نبی مکرم هم در پرسش عربها که گفتند چگونه باید سلام کنیم لذا است ...
کسیکه هرشب چر میکند و نمتواند چر خودرا در مشکانه خود که همان مثانه عربی است نگهدارد بیماری تکرر ادرار شب ادراری
ادرار = باچُر پارسی حال ماچه بد بختیم که محاورات یک قبیله عقب افتاده و جاهل خود را زبان محاوره کل امپراطوری صفوی و افشاریه خصوصا با انقلابمشروطیه هم ...
همان بِلرند است
همان بیل رند است قاشک چوبی کوچک به شکل پارو است که یک سوراخ در آخر دسته خود دارد تا بتوان با یک نخ یک و سی سانت کشاورزان به تسمه کمر خود ببندند چون ز ...
قور گردی بیرون زده محدب و به بیرون زدگی فتق میگویند قور و قوری چون دور تا دور محدب است این نام را گرفته و قور معرب یا مغولی گور است چون هنوز در سبزوا ...
جنگان جنگده رزمنده ودلیر که نام روستایی در مرز شرقی کشور که از بلاد خواف و ازحرف ن آخر آن میفهمیم کهقدیمی و قبلاز اسلام است و یک جنگان هم در آن سوی م ...
تکوین در عربی همان کن فیکون است تا حضرت پرورگار جل و جلاله بفرماید کن که در پارسی به معنی میشود است و فیکون ف در اوال هر واژه عربی تاکید است مانند ان ...
جناب در عربی به کسی گویند که در جنب و کنارش و گردادش کسی همتا ندارد و این واژه در پارسی بزرگوار است. . لذا همسادگان را هم جناب و جمعشان را اجانب میگو ...
متِّرِنگ= چلپاسه، کلپاسه سوسمار آفتاب پرست آن چلپاسه هایی که دمشان سم کشنده سیناور خالص است
شکی در نامهای نکوی بهمن نیست و همهدر بالا توصیف آمدهولی متاسفانه هیچکدام بر لرزه و تزلزل برف و بوهمن که یا فاجعه و نام پارسی زلزله است اشاره نکردهاند ...
با سلام و ارادت سپاسگزاری مرا پذیراگردید
چرا نام مصیب مهرآشیان را از بالای پیشه نامه حذف کرده اید تا کنون چندین بار این عمل را تکرار کرده اید
تن بی جان پیکر بی جان وبدون علامت حیات که مشخصه آن تنفس و ضربان قلب است انسان مرده نعش
بی چیز، مهره شکسته ( کمرشکسته زندگی ) درویش، صافی، صوفی، عابد عاقبت طلب کسیکه ستون فقراتش زیر بارزندگی خمیده واین نام مقدس فقرا و دراویش نعمت الهی وچ ...
پیشه نامه چون پیشه و فن آوری شخص درآن گویا است و کارنامک نه پارسی است ونه درست است چون یک واژه من درآوردی است و کار رنجبری برای رفاه و حاجت و نیاز را ...
سئوال کننده نیاز، نیاز مند، متکدی، و گدا، ، ، در فرهنگ ایران زمین برای انسان حرمت و احترام قائل بودند و لذا برای حفظ آبروی نیازمند واژگان را در لفافه ...
سایل سیلان کننده سیال وآن واژه سئوال کننده سائل است که با عین کوچک روی ی باینگونه ئ نوشته میشود پس ماده سیال وروان است
سویعنی نور و هنوز در خراسان رایج است و نیا یعنی نیاکان و اجداو پدری و مادری در پارسی اصلا فعل و مصدر مونث نداریم و برای مادران هم به اندازه پدارن ارز ...
حمله با منجنیق آتش افکنی و حریق افکنی و اجاق افکنی به دشمن بامنجیق یک ساقینامه مخمسی در نسخه های میر عزا برای مخلف خوانی داریم شاعری گم نام چند بیت ش ...
اولا هرنام که به حرف نون پایان پذیرد آن نام پارسی است و روستاهاوشهرهای بلاد خراسان خصوصا نیشابور و سبزوار از این نام زیاد دارد که مشخصه پیش از اسلام ...
خمپاره ازنامش پیداست که یک سلاح آتشین پارسی می باشد واز قرن هشتم عملا وارد جنگهاشد و در اوایل عهد صفوی باضرب فنر ارتجاعی و چکشی بر چاشنی منفجرمیشد که ...
پیروز، پرتوان و شکست ناپذیر پابرجا پایدار پویا
تفنگ= توفنگ توفنگ= داخلش مانند فنگ خون خوار است، این واژه پارسی است در عهد صفوی سلاح انفرادی آتشین ساخته شد والی خمپاره از اواخرقرن هشتم هجری برای ان ...
مجرم = گناه پیشه = که درپارسی واژه کار غلط است چون کار معادل حاجت است اگر بکسی بگوییم کارت چیه یعنی چه حاجت داری ولی تمدن میترائیان و مهرپرستان اگر ک ...
متهم= در پارسی گناه ور یا رسم الخط عثمان طاها گنَه ور که مانند کتاب مبین عثمان طاها کتَب مبین نوشته ولی کتاب قرائت میشود ولی ما پارسیان الف مقصوره عر ...
سورنا = نامی پسرانه است که از نام سردار بزرگ پارت که همان پارس است ولی مثل حرف سینن ناسیونال ادوار مختلف تاریخ خصوصا دوره قوم پارت یا پارس مردم از شو ...
ناگزیر = ناچار و یا مجبور عربی است و نا گزیر در فارسی یک گزینش تک انتخابی است یعنی گزینه دومی و یا سوم و چهارمی وجود نداردو یک انتخابجبری و قهری است
تصعید هما صعود به قلل کوه است و لذا بالا رفتن تیم در لیگ ها مدارج علمی و دانشگاهی و نظامی را هم شامل میشود. ولی از سوی دیگر بالا رفتن تنش و شورش وناه ...
بار= با بارگاه و دربار مثلا حضرت باری تعالی جل و جلاله که با صنعت استعاره مصرحه بدون بکار بردن نام حضرت پروردگار همه میدانند که غیراز حضرت پروردگار ج ...
بار، بارگفتم که بارِ بار، و، بَر، بردار برو، بارفروشان میروی هروقت که بارِ ماوباران میرسد بیتی از اشعار خودم مصیب مهرآشیان در صنعت جناس وقتی واژه ای ...
لجنزار مرداب لوش زاز لایزار لای مرده وفاسدشده در آب ومعمولا آب های شیرین مانده فاسدشده خاک رامیکشد و ته نشین گِلِ مرده باتلاق میسازد و آب شور و مثل آ ...
معنی زلزله عربی بوهمن است و فروریزی بهمن را از بوهمن گرفته اندوالا به زلزله بهمن هم میتوان گفت واین نام از برهمن موکل زلزله گرفته شده استوبیت ذیل از ...
تلمبه از واژه تلمب که مشکسر گشاد آویزان بر سه پایه است وباچوب چهارپره دسته دار داخل آن میزنند تا کره بدهد
تغییرات شیمیایی را هم بدل میگویند مانند آب میوه ترش اگر درون. شیر بریزد بدل به ماست یا گرماست که همان شیر است ولی فوری تبدیل به ماست رقیق و نازک شده ...
متبادرمفعول فعلتبادر است که از تبادر صادر و مقتبس شده است تب را اگر قیاس بگیریم تمام صیقه های فعل تب جاری و ساری میشود
عناوین پر تاب و تب موضوعات سیاسی اقتصادی و نظامی که بر تمام عنوان ها پیشیگرفته و جهان را سرگرم خود نموده استتیتر بزرگ رسانه ها و مطبوعات
سوژه بسیار داغ عنوان وتیتر پر تب و تاب موضوعات روز
مجرم مفعول جرم است وقتی جِرم تمام منافذ و مجاری مفید را بپوشاند مجرم است گاهی جرم بر روی سیم زر و طلا و یا صفحه و کلید رایانه و یا هرچیز مفیدمی نشیند ...
مخفف آغل است و در خراسان به شکاف کوه غار میگویند و جایگاه عبادت عابد و زاهد را مغّاره گویند و واژه غار پارسی الاصل است و در اصل عبادتگاه مغان زردشتی ...
شخص مشنگ و خل که سبب خنده و مسخره میشود. گچه میگویند چه عجب یک واجه از قول سبزواری ها که مادر فرهنگ و ادب هستند آورد ولی آن هم غلط است در سبزوار اصلا ...
لاش پیکر و جسد که هرگز نیست بلکه چیز خردنی مانند لاش خربزه و هندوانه و گوسفند و گاو وشتر پوست کنده و آلایش شده را لاش میگویند حتی اگر حیوان لاغر باشد ...
غلبه بر دو دلی و سر در گمی و پیداکردن مقصد اصلی و فعل عربی معمولا دو حرفی استکه مصدر فاعلو مفعول زیادی میگردو واژه ناصر و منصور در اصل از نص گرفته شد ...
سکوی جستن کرسی نردبان مانند جهت جست وگریز از اسارت
جایگاه جلوگاه تریبون منبر تخت مخصوص عروس وداماد اریکه حکومت
جایگاه و کرسی جلوس ونمایان شدن پایگاه حکومتی
قطعه قطعه شدن گروه گروه شدن متلاشی شدن امام یسجاد فرمود پیکر مطهر عموم عباس اربه اربه باشمشیر شده بود
مجتمع تجاری که چندین پاساژ را در خود جای داده و از لوازم ورزشی گرفته تا لوازم یدکی صنعت نوین و لوازمات سنتی را یعنی از ارزن تا سوزن همه چیز در آن پید ...
هجمه هجوم تک آفندی در جنگ میباشد متاسفانه علامه دهخدا بیشتر معانی را از اصل معنی دور نموده مثل کمین گاه رصد صید صیاد را به جای کول کومه معنی نموده که ...
قلمبه یا قلنبه همان لغاز و کنایه های اعمال بزرگ و منکر فرد متخاصم در قالب و قاب چیستان و لغز و معما می باشد. وبعضی اوقات طرف مورد اتهام میگوید قلمبه ...
لغاز جمع کلمات از اعمال منفی یک فرد در حین دعوی و پرخاش گری بدون اینکه نامی از طرف ببرد و در بیشتر اوقات فعل منکر را هم نمی گوید ولی مانند چیستان و م ...
تله ودام پرندگان در تالاب
قارچ گبلک که بصطلاح خراسانی ها از غرغر پیه یا پایه ابر سیاه باردار که از اواخر اسفند تا آخر ماه نیسان یا اردیبهشت می باردو سبب رویش قارچ که با برآمدگ ...
نیمه نود درجه ای قوس انحنا قسم رو به پایین مانند سرسره کودکان البته با کمی قوس هلالی شکل زاویه باز رو به پایین در هندسه
تلفیق از واژه فلق سوره مبارکه فلق مشتق شده است که شکافتن نور خورشید سیاهی شب را و ترکیب مرکب سپیدی نور پیش از طلوع که در اصل از شعاع خورشید گرفته شده ...
احتراز= تقاضای پنهان کاری مطلب و یا موضوع و یا شی و چیزی مهم و با اهمیت تا از بر ملا شدن و آشکاری و هویدائی هویتش جلوگیری وماهیتش محرز نگردد
عضوی از شکار. که زیبایی و یا منحصر بفرد بودن آن حیوان زیباکه بدست شکارچی بی رحم معدوم شده را بیادگار نگهدارند واقعا از اعمال جاهلیت و کمال نادانی در ...
شستشوی بدن کامل در آب دریا و یا رودخانه ای که با انگیزه دینی قداست پیدا کرده است برای پاک شدن از گناهانی که در سن کبارت و بزرگی عمدا انجام داده اند و ...
فرهنگستان پارسی
با سلام و عرض ارادت مدیریت محترم دیکشنری این معنی و تفسیر های بی ربط راحذف و افراد بی معلومات را حذف نمایند تا دیکشنری دچار هرج و مرج واژگان وکم بها ...
خانم متخصص قلب
خانم دکتر متخصص قلب
برسر پیمان باش
پیمان نگهدار
دل پزشک
پزشک بانو
پاد= بی اثر و فاسد و غیر قابل استفاده آفند= یورش و هجوم با چم جنگی فنون رزم، پدافند= پاد نمودن هجوم دشمن و به او ضربه ناگهانی مانند مسابقه بوکس زدن
ابر مقدار، ابراندازه
بازارسر پوش که نمونه آن بازار سر پوشیده سبزوار هنوز قسمت جنوبی آن در امتداد خیابان اسرار جنوبی دایر است که به صورت صلیب از شمال به جنوب و از شرق به غ ...
تاجر خواروبار وارزاق عمومی
بنکگاه، فروشگاه بنکدار خواروبار فروشی
اجاقک مسافرتی. گازسوز اجاقک سیر وسیاحت
برترین ابر برتر که از او مافوقی ننیست
اجاقک گازی
راه پله به پشت بام و طبقه فوقانی ساختمان است چون محل عبور احشام و حیوانات نیست اکثر مردم آنرا با گلدان و یا فرش مخصوص زینت میدادند به همین خاطر آنرا ...
روزی که آسمان و افلاک آنچه در بدو و اول خلقتش برایش سجل کرده اند و نوشته اند طی نماید مسیرش تمام شده و خط سیری ندارد که دیگر طی کند و آنچه در اول خلق ...
قرائت و خوانش مطالب و نوشتجات با کنکاش و کاوش متون و بدون کاوش وکنکاش استقراء قرائت مطالب و کتاب است
دالانی به شکل حرف T ( حرف تی لاتین ) از جلو درب باغ یا کاخ و ویلا راهرو منتهی به عمارت و برجلو عمارت با پارچه ضخیم جاجیم مانند که مخلوطی از ابریشم و ...
بلعیدن مایعات
قورت فرودادن یک دهان آب را یک قورت میگویند وسبزواری ها یک پسوند که حالت بهت و حیرت داردبه آن اضافه کرده اند ومیگویندقورتست ویا بشکستن شیشه میگویندشرق ...
بابو = پدر بزرگ این واژه هنوز در خراسان رضوی و خراسان جنوبی وسیستان وبلوچستان و نوارمرزی شرق و جنوب کشور کاربرد محاوره ای دارد مثل بابوموسی نام جزیره ...
کلبقاسمی غذایی است که با جگر سفید گوسفند و نیم ساعت به خوردن آن سیب زمینی قلیه قلیه را داخل آن می ریزیم تا زیاد له وپودر نشود بسیار خوشمزه است و لذاب ...
مصیب مهرآشیان مسکنی، میرزا قاسمی نام غذائی بومی ومحلی رشت وگیلان است که مانند کوکو سیب زمینی پخت میشود و فرق آن در این است که این کوکو بجای سیب زمین ...
مصیب مهرآشیان مسکنی آپارتاید=رژیمی که بین نژادو رنگ و و فرهنگ تبعیض قائیل است
هابیت ها ساکنین اولیه استرالیا که به گفته بعضی محققین دارای بیست وپنج مهره هستند و با وجود کاوش های باستان شناسان مردم آسیا نمی توانند ثابت کنند که ب ...
دستکش یک اشتباه بزرگ فرهنگستان است زیرا محموله ای مثل ساک یا گاری های تعمیرگاه ها جهت حمل موتور و هرچیزی که کف آن مسطح و استحکاک کمتی داشته باشد وقتی ...
دستکش به عنوان روکش دست این ارمغان فرهنگستان غلط املایی و بی توجهی صریح فرهنگستان است چون محموله ای که مثل ساک یا گاری قرقر مانند چرخ دارد و یا سطح م ...
نابکار بهانه جو
پلید و نابکار و به بچه بهانه گیر هم جَنَس میگویند هنوز در خراسان مرسوم است مثلا میگویند گم کن آن ادم جَنَس را
طوع =اطاعت فرمانبرداریبا میل و رغبت است نه از ترس و واهمه و لذا زمین و اراضی که از روی میل و رغبت و اطاعت امر واگذار میشود اراضی طوع می نامند و این ب ...
فرق عاصو با آسو عاصو سرپیچی از فرمان حق است. ولی آسو یک عمل سو و نیت سو و سرپیچی از قانون مدنی است
سرپیچی از فرمان
عمل گناه
گناه کوچک و جرم
آسو=قسمتی از اضراص و فک و آرواره
آسو=دندان کرسی و سنن طحنه
ریزه کاری های غیر قابل قبول
هیکل کردن و رشد بچه شتر و قوت و توان گرفتن حشی
قد کشیدن و جستن گیاه و نباتات استرشحاً قد کشید جستن کرد
خیس شدن بدن از عرق
جست زدن آهو
رشحات=جمع رشح تراوشات و تراودات نوک قلم نوشته ها چک نویس ها
رشح=تراودات و نوشتجات نوک قلم را نیز گویند اثر قلم بر کاغذ نوشته ها
رشح =تراوش و تراویدن میعانات و جمع ان رشحات و عرق برگونه و بدن را گویند
در اصل جستن است و لذا جستن مایعات از منافذ مشک و سبو و عرق از پوست بدن انسان و رشح الظبی=جستن آهو و استرشحا جستن و قدکشزن نباتات و بلند شدن وقادر شدن ...
خیره چشمی و خیره سری و نا فرمانی کسی که با مافوق خود خیره چشمی و خیره سری میکند
کسی که ذاتا خیره سر و خیره چشم است. مثلا درخراسان میگویند فلانی آدم چشم لَأسی است
خیره چشم. چشمش را لَأس کرد و به من نگاه کرد چشمانش را خیره خیره کرد. هنوز در خراسان مرسوم است امتلاس چشم
کسیکه بینیش پین شده و بر اثر بسته شدن بینی نمیتواند واضح سخن بگوید چون ف بدل پ است الان فینگو بسیار مشهور است مثل فیل و پیل
نام گاو ماهی خیام بازخشم آنرا مردود نموده است گاویست درآسمان بنام پروین/یک گاو دگر نهفته در زیر زمین/بگشا دو دیده از خرد نیز همی/زیر و زبر دو گاو مشت ...
نام زمین و اول از سخاوت خاک ثری نام گرفت ولی بعدا شکل افسانه گرفت و گفتند بخاطر گاوی که کره زمین را روی شاخ خود گرفته به آن ثری می گویند
نام دیگر کره زمین است که به خاطر سخاوتمندی آن ثری میگویند
خاک و تراب سخاوتمند و مرغوب را که واژه سخاوتمند به خاطر مساعد بودن ان برای کشت و زرع است
قندیل سماوات و قندیل ایوان و تالار هم از روی او ساخته شده و لذا امروز لوسترها را همه به شکل قندیل های قدیمی می سازند
چلچراغ و لوستر خانه و تالار که مانند چلچراغ فلکی از مجموع چراغ ها و درست به شکل خوشه پروین هم درست میکنند
ستاره دور دست و بعید
گوشواره یا گلوبند فلکی
دومین ستاره بعید و دور که اول ستاره عیوق از همه دور تر است دوم ستاره ثریا منجمان قدیم چنین می پنداشتند که بعداز ستاره جلودار یا عیوق دورترین ستاره از ...
دو ثور دو گاو و نام دوگاو فلک را به این خاطر ثریا گفته اند که صور دو گاو را در مجمع ستارگان خود دارد
ایثار گر و منتقم و خونخواه هم میتواند باشد چون کسی که امکانات خونخواهی خون بناحق ریخته شده را فراهم میکند ثریا میگویند
نامی برای انسانها بود و بیشتر مرد ها را ثریا نام می نهادند ولی از وقتی که همسر مطلقه محمدرضاشاه دومین شاه خاندان پهلوی که انقلاب او را سرنگون کرد ثری ...
به مرد و زن بخشنده و ثروتمند ثریا میگویند
ساقی ستارگان که کنایه از مجموع ستارگان به شکل خوشه انگور است
نام دیگر فرقدین دو ستاره ای که به شکل گاو بالای فرق سر دیده میشود و ثریا بر یال فرقدین اکبر میدرخشد
نام دیگر ستارگان پرن در خوشه پروین ستارگان پر نور خوشه پروین را پرن می نامند که در خراسان به ستاره از همه پر نور تر پرن اصلی میگویند
نام دو ثور دو گاو فلکی که ثریای بر یال یکی جای گرفته است
ثروتمند کواکب چون ستارگان زیادی در یک صور فلکی با خود دارد
مجمع تعداد زیادی ستاره که بالای یال گاو فلک در تابستان در نیمه کره شمالی طلوع میکند و در نیمه شب تقریبا در بالای سر دیده میشود
خوشه پروین و که بر گرد ستاره نورانی خوشه پروین جمع شده اند
ثروتمند و دولتمند بخشنده
ابر بخشنده و پر باران را هم سحاب ثرء میگویند پس ثروتمندی لایق افراد خسیس و لعیم نیست و شخص صاحب مال و منال بخشنده و جواد را باید ثروتمند گفت
تبذیر و ریزش هم هست چون اگر یک چیز خیس را در حایی خشک بگذاریم مقداری از رطوبت خود را اثر تری میگذارد
ثرء بخشندگی از وجود خود است که واژه اثر و ایثار از آن گرفته شده است
بسیار فراوان و مادر واژه ثروت و کثیر و کوثر است
پیه که روده ها و معده را احاطه کرده و کار دستگاه گوارش را مشکل کرده و برداشتن ان با عمل جراحی هم کار خطر ناکی است و هیچ عمل موفقیت آمیزی نداشته است
کسی که کشتن شتر را آسان میکند چون یک نیزه و کارد بلند در زیر گلوی شتر وحشتناک میزندو شتر را نحر میکند کشنده شتر
قمار باز کسی که به آسانی امرار معاش میکند
قمار چون پول قمار آسان بدست می آید و آسان هم از دست می رود
آسان شده
سمت چپ ولذا چون عرب دستش به آسانی به هرنقطه از سمت چپ بدن می رسید و آلرژی آن را با دست راست خارش میداد ان قسمت را یسر نامید چون آسان به آن دسترسی داش ...
یسر=یثر که معنی ثروت است و توانگری و مال و اموال می باشد. بد بختی ما همین است که عرب هرگونه که ادا کرده همان را ثبت قاموس نموده است چون عرب بیان صاد ...
سرایت کننده و مسری مثل کووید ۱۹ ( کرونا ویروس ) که به آسانی مردم را شکار می کند
آسان راحت
ساری و روان
زون=منطقه ناحیه را در پارسی دری زون میگویند مثل زون نظامی یا زون سبز بغداد که منطقه نظامی و منطقه سبز بغداد که امنیت بیشتری دارند
اسب تیز هوش و همه چیز فهم در شاهنامه آمده گراینده تیز پای نوند همان دست بدخواه کردش ببند
سلسله ساهنشاهی بعداز حکومت اسکندر و سرداران او که ۲۴۷سال پیش از میلاد حضرت مسیح و ۲۲۴ سال هم بعداز میلاد ان حضرت بر سرزمین های پارس حکومت کردند
اشکوب = پایه کوبیده که به طبقات بنا و ساختمان میگویند لذا سلسله پادشاهی پارت ها یا پارس ها بعداز سلوکیان جانشینان اسکندرگجسته یا اسکندر مقدونی چون بس ...
به معنی طبقه و پایه نهاده پایه کوبیده شده است در خراسان به جای ساختمان یک طبقه یا دو یا سه طبقه یک اشکوبه دو اشکوبه میگویند واژه ای میباشد که سرنوشت ...
پادشاهانی که ۲۴۷سال قبل از میلاد حضرت مسیح تا ۲۲۴ سال بعداز تولد آن حضرت ۴۷۱ سال بر ایران حکومت نمودند چون ایرانیان به آنها عشق ورزیدند همه لقب اشک ی ...
چون حکومت پارسی یا پارتی را پایه گذاری مجدد کردند به آنها اشکانیان گفتند
اشکانیان=پایگذاران شاهنشاهی پارت ها بعد از حکومت بیگانگان سلکوی جانشینان اسکندر مقدونی یا سلوکیان پیروان اسکندر
اشکوب=طبقه
اشکوب =پایه نهاده پایه کوبیده شده به زمین واژه مسروقه سرقت شده به عربستان مانند مشک که شده مسک
اشکوب=اگر معرب شود اسکوب میشود چون اس واژه پارسی بوده و اش میگفته ایم به معنی بنیان پایه وکلمه اساس و موسس و تاسیس همه از پارسی سرقت شده است مثل مشک ...
مکان نگاری و عارضه و آسیب سنجی درون زمین و درون بدن انسان و درون کهکشان و سیارات را توپو گرافی می نامند
زاغ=برگشتن حول شدن زاغ البصر برگشتن چشم . =دو زاغ کمان= دو برگشتگی این سر و آن سر کمان که یک شکاف شیار مانند دارد و نود درجه بر گشته است ما زاغ البصر ...
ماطغی=نگشت طاغی و طغیان نکرد و شاید منظور این بوده در خضور پروردگار رفت و هیچ وقت ادعای امتیاز برتری برای خود نکرد . شاید حضرت موسی در ولدی سینا مرتک ...
مازاغ البصر=نگشت متحول چشمانش حول نشد دگرگون نشد
ما=نگشت نشد مثل ماقتلوه= مقتول نگشت کشته نشد
ما=لا است که منفی پاسخ منفی عربی . باین تفاوت لا نه مطلق است ولی ما=نشد و نگشت مثل. . ما صلبوه=مصلوب نگشت به صلیب کشیده نشد
زاغ چشم= سیاهی مردمک چشم بزرگتر از حد معمول است
زاغ=انحراف و تحول و حَوَل مازاغ البصر وماطغی= ما=نه مثل واژه لا=نه است معنی پس نه چشمانش مانند حضرت موسی حَوَل شد ونه طغیان کرد. یعنی مثل یک مهمانی ع ...
زاغ=پرنده ای همکار کشاورزان و همیشه اب که برای اولین باز به زمین شخم زده ّدر شده و کلوخ زار میرود به محض رسیدن اب به حشرات و لارو ها از زیر زمین بیرو ...
زاغ =پرنده زیرک ومشاور و مستشار پرندگان دیگر در داستانهای قدیمی خصوصا کلیله و دمنه و منطق الطیر عطار یاد شده است و جغد دشمن او می باشد چون مانع پادشا ...
زاغ =پرنده ای سیاه و سار گونه است و به انسان بسیار علاقه من است و حتی انسان تا بیک متری او نرسد حرکت نممی کند اغلب غذایش لارو ها و تخم آفات گیاهی است ...
ابدال= در مذهب شیعه اولیاءلله باید حتما معصوم و اولولالباب واولولابصار باشند و هیچ بدلی برای فرد معصوم وجود ندارد ولذا باید مشتهد ومرجع اعاظم داری زی ...
ابدال=تقلب وهابیت و جهان تروریستی است که آنها را به جای اولیاءلله بر مردم اهل سنت جا زده اند واکنون این همه انتحار به حکم و فرمان آنها صورت می گیرد م ...
ابدال=جمع بدل ها
بدل=چندان مشابه است که باید هوشیار باشی تقلبی به جای اصلی غالب نشود
بدل=مثل قلب است ولی قلب نیست اما عوام فکر میکنند تقلبی است
بدل=مثل ومانند هست تقلبی نیست ولی خود او هم نیست
بدل=مشابه اصلی مانند کپی
اغماض=تنگی دریچه بطن چپ قلب دریچه میترال
اغماض=استکاف ورزیدن از بیان حقیقت
اغماض شهود=شاهدی که از شهادت خود داری میکند
اغماض=گویانکردن مشاهدات و مشاهده ها
اغماض=پنهان کردن حقیقت
اغماض= نادیده گرفتن نیکی و نکویی و خوبی
اوپانیشاد=فلسفه است و هیچ ربطی به هندوی تنها ندارد بلکه اوپانیشاد ها یعنی فلسفیون اولین کسانی بودند که به بیابان زدندر به تحقیق که از کجا امده اند و ...
اعصار =عصاره هرچیز
بالغ شدن دختر وقتی خود رامی شناسد یعنی اثر حائض ماهیانه و ریگل شدنش را متوجه میشود
رسیدن پسر و تولید ترشح هورمون از غدد هرمونی
اعصار=عصاره و عصر ثمر و روغن دانه افشره میوه ها
اعصار= عصر ها زمان ها قرن ها دوره ها که در اصل نتیجه و عصاره زندگی است
یاسمن=یاس من شاعرانه بوده مثال بیتی از خودم سبزه رویی که بدوش سبزه ناز سمن است مشکبو رایحه از عطر خوش یاس من است
گل خوش عطر و بویی که به رنگهای سفید و زرد و قرمز در ایران دیده ایم ولی بیش از صد گونه انواع و اقسام دارد
سمن= سبزه زار است که شاعران زلف یارا را به تشبیه کرده اند مثلا زلفف سمن سای تو
سمن=سبزه چمن است
سمن=همان مرغ وحشی مرغزار است که ما درچمن میکاریم
کوارانتینو=چل وار آن تو بوده که یعنی چهل شبانه روز در توی ان سپری کردن است از انجا که کشورهای کهن زبانشان از یک مبدا یا سنسکریت بوده خیلی واژگان را ب ...
کورانتینو=قورانتینوی عرب که با بی دقتی آن را غلط و غلوط قرنطینه نموده
کورانتینو شاید چلوانتینو بوده یعنی چهل روز دور از مردم بودن یا خود کورانتینو ی ملت متمدن ایتالیا بوده که عرب آنرا غلط و غلوط قرانطینو و قرنطیته نموده ...
کورانتینو همان قرنطینه عرب است که چون خیلی واژگان را نمیتواند ادا کند مثلا بنگن فارسی مارا بنقن میگفته و هنوز هم روستایی مردم بنگن میگویند تابلو عربی ...
قرنطینه=کورانتینو واژه ایتالیایی است که از چهله یا چله نشینی پارسی یا چهل شبانه روز دعای حضرت مسیح آمده و اقتباس یا انشقاق یافته است و مخصوص مبتلایان ...
پای افزار و کفشی بسیار مفید و بی ضرر برای پا که هم رویه و همه کف یا تخت ان پارچه ای بود و این صنعت که میتوانست بهترین صنایع دستی امروزه به جهان ورزش ...
گیو= پهلوانی که با چند گو پیلتن برابری کند و نام داماد رستم پسرگودرز بود
گَو= دلیر شجاع و لقب دلاوران در شاهنامه است بخصوص گو پیلتن زیاد آمده است
گیو پهلوانی که برابری با چندین گَو پیلتن برابری کند.
یک قوای پنهان و نیمه پنهان در میان دول متخاصم می باشد که تشخیص وابستگی آن به نیروی نظامی دشمن پیشرفته بسیار مشکل است ولی از بعضی کشور های مستعمره ثرو ...
هیبریدی نوعی آفند و تهاجم همه گونه ترکیبی و مرکب از مطبوعات ونشریات حمله فرهنگی وجنگ روانی با استخدام صراخّان قلم بدست وشایعه افکن که تمام بنیاد ها و ...
ترکیب مرکب مخلوط کوکتل
اثر نقطه های نوک قلم که ممتد و به هم پیوسته است و انواع و اقسام گوناگونی دارد که معروفترین انها خط راست و خط منحنی و خط شکسته خط خط خطی و در هم آمیخت ...
خط جاده و طریقی که بر اثر گام های پیوسته رهگذران ممتد گردیده و اثر بر زمین گذاشته است
خط و مش دیگران را ببازی و به مسخره و تمسخر گرفتن است
رفتار و روش و طریق است مثلا خط مش من این است معنی یعنی حاده حرکت و روش من اینگونه است
هیچکدام از معنی های بالا نیست بلکه عشوه عیش را به بازی و تمسخر گرفتن است ولی چون عشوه طالب و مطلوب عاشق و معشوق بوده نکو برداشت گردیده است مثلا هیچ ف ...
عش= همان عاش است که الف آن با فتحه بزرگتر مثل قران های عثمان طاها نوشته شده مثلا کتاب را کتَب نوشته است
عاش اگر عیش شود خوشگذارانی بی حد است
عاش =نوع کوچکتر عیش است
ادامه زندگی و حیات فکر کنم در مرزبان نامه خوانده ام عاشَ المَلک عاشَ المُلک پادشاه زنده باشد کشور زنده است
زندگی بی رنج و غم که معاش از ان گرفته شده است
قطران درخت بلوط سبب طعم و رنگ خوش ویسکی میشود والا اول که خمر گندم یا جوانه آن یا جو و ذرت تقطیر میشود مانند ودکا بی رنگ است ولی وقتی این ودکای دو یا ...
قطران شیره درخت است که انواع واقسام مخصوص دارد.
کسی که تابعینی دارد که از او تبعیت کنند مانند اداره متبوعه یا عتبه یا عتبات مثل شرکت متبوعه و عتبه یا علتبات و لذا شخص و مکان عزیزی که دارای قرب و مت ...
عزیز و متبوعه و متبوع
یک واحد ومقیاس روسی است که برادران ارمنی ما در میکده های کشور ایران رایج کردند و یک چهارم ظرف بود که البته با مقیاس میلی لیتر و میلی گرم و یا سی سی گ ...
به معنی یک ظرف شراب که برابر یک چارک من ده سیر بود لذا نمیدانم چه انگیزه ای می باشد که واحد شراب غرب تابع واحدمیکده های ایران ظرف شراب را ده سیری ویک ...
واحدی بود که در میکده ها برابر با پنج سیر ودکا بود چون یک ظرف شراب از قدیم الایام ده سیر برابر با یک چارک بود پس نیم ظرف نیم چارک بود
نام استاد معروفی که اهنگسا ز و نوازنده پیانو بنام استاد جواد معروفی بود متولد هزار و دویست و نود یک شمسی و متوفای هزار و سیصدو هفتادو دو در شانزدهم آ ...
لقب مبارک محمد ابن علی ابن موسی ابن جعفر ابن محمدابن علی ابن حسین ابن علی ابن ابوطالب امام نهم شیعیان و یگانه فرزند پسر امام رضا که لقب تقی و پرهیزگا ...
جواد=با جود با سخا بخشنده جدی و کوشا جواد=مرکب جدی و کوشا و دونده و پیشتاز با جدیت
امیختگی والفاق دو قسمت
به هم پیوند دادن به هم وصل کردن به هم دوختن لَفَّق . تلفیقا. شقتین یا الثوب دوشقه لباس را به هم تلفیق کرد و به هم دوخت. دوشقه پیراهن را به هم وصل ک ...
شاعر کوس شعر سرا. . سراینده کوس شعر
پرداخت بیضه و ماساژ آن خایه مالی کنایتاً میگویند. چاپلوسی کار هر نامردنیست مرد میخواهد بمالد خایه را. اشعار هجو معاصر است
کسیکه هنرش چاپیدن و لیسیدن کاسه کوزه لشکر است ولی عاری از هنر جنگ و نبرد است . و حق دلاوران را می چاپد ولی کم کم این واژه از رزمگاه بدربار و از دربار ...
مطالب ومنظومات و قصیده هایی که با کوس دیوانی خوانده میشد اشعار مدایح و مطالب و قصاید بی ارزش گوش آزار متملق و چاپلوس
مدایح وتملق گویی
انواع مدح حاکمان که با کوس اعلام خبر خوانده میشد چون مردم از آن تنفر داشتند هر شعر ومطلب بی ارزش را کوس شعرنامیدند
سورنا یا سرنا ساز شهنای ایرانی که مخصوص جشن و شادی و بسیار شادی بخش است و هرچند اهنگ غم انگیزی با این ساز بنوازی ان اهنگ را شاد و دلنشین میکند مانند ...
کرونا=کرنا نوعی ساز بادی مخصوص نفیر شکست یا کشته شدن سردار و یا عقب نشینی بود و ساز غم و غصه است
کرونا=زشت و کریه و نفرت انگیز و لذا ساز کرنا را به خاطر انکه در عزا و غم مینواختند بلند و طویل زشت بد صدا و بد نفیر بر عکس سرنا است
کرونا از نام های قدیم پارسی مندرج در شاهنامه و نام مشاور افراسیاب است که چهره زشت کریه داری داشت و به تقاضای چنان فرد کریه رو که از کراهت و اکراه اشت ...
کرونا= ملیاردر ملیونر در اصل قبلا که پول ارزش داشت هرکس که ثروتش به ملیون میرسید میگفتند یک کرو ثروت دارد و پسوند نا به معنی میلیونر مییاردر است و ای ...
ویروس پنومونی و عفونت حاد ریوی است که پیش از سال 2020میلادی در چین روی ان دقت زیادی صورت گرفت چون با بیشتر انتی بیوتیک های موجود سازگاری و مصونیت پید ...
کرو=ثروت زیاد با لای میلیون و میلیارد است
کرو=میلیون میلیون
شعر سعدی بایدچنین باشد جوانی پاکبازو پاک رو بود که با پاکیزه روئی درک رو بود. بعنی صورت زیبایی را درک کرد و عاشق گردید. چون عشق یک کودتای ناگهانی ب ...
کوس شعر=چون هنگام اعلان خبر یا مجازات مجرمین کوس میزدند شاعران در باری در پای کوس مدح شاعرانه میخواندند چون حاکم و پادشاه لایق مدح نبودند مردم به ان ...
کوس عید=تاخبر روئیت ماه از شهری معتبر می رسید فورا عالم محل به کوس زن دستور زدن کوس عید را میداد این اتفاق را با وجود رادیو من در کودکی در زمان ایت ا ...
کوس سحر=طبل سحری خوردن ماه صیام ماه مبارک رمضان
کوس=طبل بزرگ دهل اعلام
یک ساروق کاه= واحدی است که مقدار خوراک مصرف یک وعده گاو یا یکشبانه روز یک گاو بیشتر نیست و بیشتر آن را یک چادرشب میگوند که تغریبا پنج برابر ساروق است
ساروق علف =پارچه ای که حدودا از ده کیلو علف بیشتر نگیرد
بستن در پارچه چهارگوش
بغچه طاس و لوازم حمام و لباس
بغچه کالا
دستمال چهارگوش بزرگ
روسری زنانه یا سر پوش مردانه
سفره نان
ساروق =نام روستایی کوهستانی در بخش بلوک کاه باشتین سبزوار یا بیهق که امروز ه از توابع سهرستان داورزن گردیده ویک روستای ییلاقی خوش اب و هوا و سرد سیر ...
ساروق=ستار وق بوده پارچه ای چهار گوشه که بر روق که روزنه است جایی که برق نور افتاب انرا روشن میکند و رواق خانه یا رواق دیده یا رواق منظر که حافظ فرمو ...
تقدیر سرنوشت نیست و انچه سر نوشت است چیزی است که از جانب پروردگار مقرر شده و بر قرار می باشد مثلا در پست خواهرم زهره مسکنی در اینستا خواندم برای بیما ...
در ضربی زدن خانه های خشت خام هم از سنگ ریزه و آجر شکسته ها یکنفر لای شکاف هفت مانند دو خشت پین گذاری یا گاز گذاری میکنند
پین واحدی هم در بنایی و مهندسی سنتی است و بنا میگوید یک پین خشت جهت ضربی طاق یا سقف خانه های گنبدی بده که با هما پین طاق بسته میشد و استاد رج دیگر را ...
پینگو همان فینگو است که معرب شده است
کسی که بینیش ذاتا بسته است و نا جور سخن میگوید
بسته شدن بینی را هم پین میگویند و این واژه از پارسی کهن و شاید از سنسکریت به لاتین هم رفته است
بستن منافذ و سوراخ ها و کانال قنات را پین میگویند
طنین افکن صدای ارتعاشات خنیا گری آواز رامشگران
این نام زنانه عمدا در ثبت سجل مهلا شده مثل خسرو گرد شده خسروجرد رباط گز رباط جز پندگو شده بنقن تگرگی شده تجرجی بیژن بیوه زن نوشته هیچ روستایی که اکثر ...
محلا نام جنس مونث و انثی است نه مهلا و این غلط انگاری یا مغرضانه بوده یا از حهالت چون در کل کشور انچه پارسی بوده عربی و آنچه عربی با معنی زیبا بوده ب ...
محلا نام دخترانه است که بر اثر بی سوادی مسئولین ثبت احوال برای اولین بار که بر روی قرطاس و سند ثبت و مسجل شد غلط مهلا به ثبت رسید
مهلاً تقاضای مهلت است و محلا نام دخترانه و یا کنیه مونث است که معنی حلاوت و شیرینی را دارد
مهلت بده مدارا کن ای شیرین نگار من
مدارا کن و مهلت بده که مقصود وقت خدا حافظی و در تودیع و وداع گفته میشود
مهلت بده مدارا کن بسیار کار برد شعری دارد بلکه این ارایش زیبا پارسی است و حق به حق دار رسیده عرب تمام وازگانش واژگان مسروقه پارسی است که بر اثر جهل و ...
مهلا مهلا عزیزم =یواش یواش عزیزم
مهلا = مهلت دار فرصت دار و یواش و صبورانه این واژه زیبا در اشعار عاشقانه ومرثیه و نوحه عربی زیاد کار برد دارد یعنی با فرصت خدا حافظی کن و یواش برو
هونری یا هونره یاهونر=نیکو مرد و نیکو دلاور است و نیکو پهلوان است و این نام زیبا را بیگانگان از ما ربوده اند مانند هونری کیسینجر یا هنری کیسینجر وزیر ...
هردوت در تاریخ خود نام اورا کراآکساریا یا کیاکسار یا نوشته ولی باستان شناسان نام اورا از کتیبه های بیستون هوخشتر بدست اورده اند و هردو ادعا درست است ...
پسر فرورتیش اولین پادشاه ماد که از بس دلاور بود اورا افرا ارتش یا فرا ارتش میخواندند یعنی به تنهایی یک ارتش بود و همان سبب شد پسرش هوخشتر پادشاه نیکو ...
هو خشتر=نیکو شاهنشاه است مانند هو نر که نیکو نر که به معنی مرد است و نر تنها جنس مذکر نیست بلکه پهلوانان را نر یا نره پهلوان میخواندند
هوخشتر= نیکو پادشاه
هو خرت =نیکو خرد نیکو اندیشه
هو کرت= نیکو ساز و نیکو آفرین
هوتن =نیکو تن نیکو سرشت چون تن و پیکر همان سرشت است مثلا گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند یعنی از گل پیکر سرشتند
هو= اهورایی
هو= نیکو فر و بافر ایزدی
هو=به معنای نیکو و منزه و پاکیزه و ایزدی است و از پارسی به عربی رفته و عرب استراق ومستسرق وا ژگان مسروقه ماست و آنها را غط غلوط به جهان اسلام صادر کر ...
سکوت و ستودن و ساییدن بدن دلبران در بستر است که در لهجه محلی خراسان شده سندل بلانی
همان سندل بلانی است
سَندَلبَلانی= ستودن دلبرانی یا سکوت دلبرانی که نه خواب است و نه بیداری و نه سکوت و صامت است و در گذر ایام شده سندل بلانی
سَندَل بَلانی=همخوابی دوجان در یک قالب
معاشقه همه معانی سندل بلانی است
دوجان در یک قالب
همبستری
همخوابی
هم آغوشی دو زوج را هم سندل بلانی میگویند و هنوز در خراسان خصوصا شهر سبزوار کار برد دارد خصوصا چند ماه پیش دو تا از دانشجویان دانشگاه حکیم سبرواری که ...
هم آغوشی
روش خواب کودکان دو سه ساله است که در آغوش پدر و یا مادر سرربر سینه و پاهایش را در بین پای والدین و علق بخواب رفتن او است
قلق و علق خواب بچه من سندل بلانی است= یعنی اورا باید در آغوش به سینه بچسبانی و پایش را در بین پاهایت کنی تا بخوابد که این رفتار مخصوص کودکان دو سه سا ...
علق و قلق ابزار هاووووووتمام لوازمات و افراد و حیوانات را شامل میشود
قلق و علق تفنگ=روش و علاقه تفنگ
قلق و علق ساز ها
خوب به قلق اسب من عِلِق بستی=یعنی خوب روش علاقه مندی او را پیدا کردی و این واژه مثل قلق بر تمام چیزها و اشیاء ها کار برد معانی دارد
عِلِق بر وزن قلق یعنی روشی که وسیله یا مرکب به ان علاقه نشان داده است
عَلَق=نام سوره ۹۶قران مجید و تا پنج ایه اولین آیات نزولی قران است و نام ماده لزجی است که از بدن پستانداران هنگام مقاربت ترشح میشودکه قران میفرماید بخ ...
قلق اسب مثلا میگویند خوب زود به قلق اسب علق گرفتی
قلق ماشین و قلق کامیون
قلق موتور
قلق ساز شش تار و ویلن مرحوم پدرم بعداز اینکه شش تار گران قیمت اورا پاسداران اول انقلاب که معلوم نبود مجاهدین خلق بودند یا پاسدار چون هنوز نفوذ داشتند ...
قلق قفنگ هرتفنگی ده تیر قلق برای تیرانداز دارد که جز امتیاز نیست و بعداز تیر های قلق امتحان اصلی شروع میشود
قلق کمان
قلق حیوانات دامی اکثر مثل هم است یعنی گله بوقلمون یا گله گاو یا گله مرغ با گله گوسفند یک روش دارد و هنگام یورش انها اگر از سمت راست بر خلاف عقربه ساع ...
قلق رمه فقد چوپانان بلدند و تخصص خاصی دارد. و من از کودکی دلم میخواست تمام هنرها را داشته باشم و مشغول کاشت خربزه که یک تیم ده نفره کلاسیک مثل فوتبال ...
قلق اب شنا در رود خانه است که قلقی خاص دارد
قلق باد سمت باد مطلق است و تغییر نمیکند شاید وصف آسیابادی های خراسان که در دیز باد نیشابور جاییکه امروز ژنراتور بادی و نیروگاه بادی ساخته شده اسیاباد ...
عوامل طبیعی هم قلق دارند مثلا قلق سیل را بگیر قلق باد را بگیر
این واژه بر تمام حیوان و ابزار و انسان تلقی میشود
ان خویی که در قالبش جای گرفته روشی که پذیرای انست
نوشته بر سطر یا چند سطری نمونه امضاء هم می باشد
سطر نویس مونث است
شهری است که در استان خودش مشهور است و از شهر بزرگ تر است شهرستان دارای فرمانداری و بخشداری است ولی شهر چه بسا بخشدار هم نداشته باشد و لی اکنون اکثر ش ...
شهر همان مدینه یا مدن است ولی نام خود را از شهرت و آوازه گرفته است و درجه بندی خاصی دارد
بلدی که مشهور گردیده
محدوده مثل حیطه اختیارات محدوده اختیارات مشخص و شاخص
حیاط محوط و دارای مرز معین و مشخص
محیط و محدوده و محوطه حایط شده است
مسیول وزیر هر وزراتخانه یک مسیول است که او نیز برای هر قسمت و هراستان یک مدیر کل مسئول میگمارد
مسئول کل همان رئیس جمهور و فرزین و صدر الوزرا است که تمام امور مشروع در حیطه و محوطه اختیارات قانونی او می باشد و مسیولین دیگر زیر نظر او هستند
مسئول دولت=رئیس کابینه ای که یا مثل ایران و آمریکا رئیس جمهور نام دارد یا مثل کانادا انگلستان استرالیا ژاپن آلمان صدرالوزرا نخست وزیر و فرزین نام دار ...
مسئول پادشاه مستبد نیست بلکه خادمی است که بر حیطه اختیارات خود حکومت میکند
کسیکه پذیرای مسئولیت گردیده و باید به نارسایی های مسئولیت خود پاسخ گو باشد
سرپرستی که باید پاسخگو باشد.
کسی که مورد سیوال باید باشد و سیوال پذیر باشد
اشعار=برهنه شعر سکسی و بی پرده که حتی آلات تناسلی را با همان اسم بی شرمی خود واضح بگوید مثل واژه کیر وکدوی مولا نا مثل یک دوبیت در هجو یاری وحشی بافق ...
هات=زیاد بی شرم و عریان مثل سخن عریان و شعر برهنه و بی پرده مثل شعر ایرج میرزا
هاتر=بی شرم که مخفف ان همان هات است و این هات هات انگلیسی که بمعنی زیاد تند بسیار است نیست و ای هات بی پردگی و بی شرمی است
هاتر=بی پرده بی حیا
هاتر پرده در نیست ولی مخالف و متضاد ساتر است
هتر=بیماری آلزایمر شدید در اثر پیری
معادله و تحقیقی که گواهی کذب را باطل کند و حق را محق نماید رجوع به تهاتر شود
پس پیش نهاد این هفته لعان باشد که تا در اخر یک داستان اعجاز انگیز هم دارد تا بعد از نظر عزیزان انرا شرح خواهم داد
لعان اصطلاح حقوق فقهی هست که امروز جز حقوق کلاسیک قانون جزایی اسلام است و در قرآن و احادیث معصوم آمده است ولذا در مکتب شیعه حدیث امام معصوم با حدیث پ ...
گذشت از دو خواسته محق و احراز شده در دادگاه دو دیه مثل یکزی دیه سر و دیگری دیه دست یا پا غیر عمد محکوم شده است اببته تهاتر دعوی حقوقی است
دو دعوی مخق و به حق عزیزان من با سلام واژگان متناقض و غلط را ننویسید مثلا سخصی نوشته بود تهاتر دو دعوی بناحق باطل غلط است ا تهاتر دعوی دوخواسته محق و ...
معاوضه کالا به کالا حزالی شده خبرگان
دو خواسته از طرفین دعوی که هردو به حق بوده و بر محکمه محرز شده و حکم صادر گردیده وقتی طرفین از خواسته های به حق خود میگذرند در عرف قضا میگویند تهاتر ...
وعده گاه و میعاد است
مدت صد روز بعداز طلاق زن است که در این مدت نفقه هم تعلق میگیرد و هنوز طلاق معلق وتعلیق است بعداز صدروز چنانچه زن حامله نباشد طلاق قطعی میشود
خواهشمندم بحث این هفته واژه اسکالدر لاتین باشد تا معنی ریشه ای این دستگاه را پیدا کنیم
فکر کنم ایز کلایدر بوده یعنی زیر زمینی چون وقتی خط نقاله به اسکالدر میره پرنده بکلی در اب غرق است و دیده نمیشود و این دستگاه اولیه در زمین مانند حوض ...
دستگاه آب داغ برای پرنده ذبح شده است تا برای پرکنی آماده شود
جدا کننده خودکار اجسام درشت از نرم یا پودر را از غیر پودر
دستگاهی مکانیکی که اجسام را مایعات حدا میکند
جدا کنتده اجسام و آماد از مایعات
پمپ مکش بتون و چودر سیمان در بونکر های حمل و نقل
پمپ تخلییه چاه فاضل اب
جارو برقی
کد مخفی اطلاعات حهت استراق سمع و استراق بصر ( گوش کردن دیدن دزدکی )
مفتش و تفتیش کننده نامریی
کسیکه رندی می ورزد و جاسوسی میکند
عیار و رندی که استراق سمع و استراق بصر می نماید
عیاری که نامریی منطقه را شناسایی میکند
نیروی مجرب ستون پنجم که با توانایی خود کلید رمز دشمن و منطقه را بدست می آورد
کسیکه به سرعت برق به دشمن و یا شخص معینی سر بزند و باختطاف اسرار را بدزد و ببر د در خراسان منشور است میگویند مثل سرّست به همه جا سر می زتد
مقیاس اندازه گیری زلزله
درجه امواج مواد موّاج زمین که توسط ریشتر چارلز به ثبت رسید و قیاس اندازه گیری موج های ارتعاشی و لرزشی گردید
مواد مذاب موّاج زیر مین که درمناطق زلزله خیز ارن گسل های مواج به سطح زمین نزدیکتر میشوند و هنگام صفحه ها بروی هم غلطیدن سبب زلزله های مهیب و وحشناک م ...
نام چند شخصیت ملی و علمی مثل شاگرد ابن سینا
کسی که در بهمن و زلزله بداد مصدومان برسد
نامی پسرانه
بهمن نامی پسرانه
نام شاهزاده و پهلوان ایرانی در شاهنامه پسر اسفندیار که بسیار بد جنس بود و دشمن خاندان رستم زال زابلی بود فردوسی می فرماید ندیدی که بهمن چه بیداد کرد ...
نامی پسرانه است
بهمن نزول ندارد بلکه نوعی زازله است و نام دیگر ان زلزله می باشد
بهمن مخفف بوهمن است که بر اثر ستگینی و خیزش از قله کوه بطرف دامن گاهی اوقات علاوه بر بستن راه ها و جاده ها و تلفات سنگین روستاهای اطراف را هم در زیر ...
ارتعاشات و بوهمن با جنبش شدید تکاندهنده ویرانگر و نام سلاحی آفندی و پدافندی مدرن ساخت ایران که انواع و اقسامرنوناگون دارد یعنی خشکی بدریا دزیا بساحل ...
نام نوعی سلاح آفندی و پدافندی ساخت ایران موشک ایرانی
ارتعاش اور و بوهمن شدید
زلزله= بهمن بوهمن بوهمین و برهمن و دیو شیطان بودن چون در اوستای مقدس هر عوامل طبیعی یک موکلی داشته است و لذا نوکل بدی هارا برهمن نیگفته اند و یا شاید ...
همان جِمِکوب است که گازران ( لباس شوران ) و رنگرَزان پارچه و نخ را کولوتی ودلوکه روی سنگ میگذاشتند و چندان به ان میکوبیدند که تُنُک و پهن میگشت باز ل ...
چوب سر پهن به شکل ساطور یا ساتور قصابی که ضخامت آن دو سانت در لبه و در وسط سه سانت بیشتر بود چون وسط از دو طرف قوس کوهان مانند داشت و وسیله کار گازرا ...
نگاه به جامه کوب
همان چولی لقلوی مانند از ترکه های چوب بافته شده است
چِپِّی= سبدی که از ترکه های چوب هنده بید که نوعی درخت خود رو در بستر رودخانه هست می بافند
جنبیه لذا دو ابروی یار چون در دو جنب صورت است حنبیه نام استعاره ان است
خنجر است چون در یک جنب و سمت و طرف خود بکمر بسته میشود جنبیه نام دارد
غالی بیش از حد قداست گرفتن مثل گندم که چون قوت لایموت است هورا مقدس دانسته و به او سوگند میخورند
هرچیزی که بیش از انچه هست غُلو و غالی شود و جنبه قداست بیش از اندازه بگیرد. مثل فرقه ای که حضرت عیسی را خدا و آفریدگار میدانند و یا فرقه ای که حضرت ع ...
داساها در شبه قاره هند و فلات پارس بودند
هنوز نشانی هایی از داسا ها در اقوام هندو آریایی وجود دارد و شاید سیک ها نوادگان داسا ها و زبان سنسکریت باشد
اوپانیشاد های داسا ها می باشد که امروز به ان فلسفه میگوییم
شلیک بی مورد بر اثر ملعبه و بی احتیاطی
شلیک گلوله بیجا
رم کردن صید از دام بدون جهت
ضرر و آسیب غفلت
زیان کج اندیشی
خروج ناگهانی گلوله از سلاح آتشین
شلیک تصادفی بی موقع
اعمال بدون تفکر و هدف
پس سنسکریت مادر و پدر تمدن معنوی بشر غربی و شرقی امروز است و ملت بین التهرین و شبه قاره هند وارثان اصلی سنسکریت هستند
صوم و روزه نه به این شکل عرفانی الهی ما را هم صائمین سانسکریت در صومعه که محل اعتکاف رهبان صومعه بود رقم خورد
صومعه و دیر و راهب رهبانی را باز هم عارفان به حقیقت رسیده اوچانیشاد ها در غار ها و مغاره نشین ها رقم زدند
سنسکریت زایش فلسفه و عرفان و ریاضت پدران فلسفه اوپانیشاد های اندیشمند وعرفان محصول محققین ان است. و ریاضت و دیر نشینی و صوم و صومعه را هم اوپانیشاد ...
فلسقه یونان و مشرق و اساطیر ان از اوپانیشاد کرفته شده است
بشیر در سنسکریت بشارت بهشت را برای نیکوکاران ارمغان داد واولین پاداش اخروی در سنسکریت رقم زده شد
نذیر در سنسکریت همان عذاب دوزخ را برای گنهکاران رقم زد تا قانون نذیر و حذر از گناه و عصیان و جرم مانع شرارت و بر هم زدن آسایش شود که در ودا های مقدس ...
سنسکریت بکجا خواهم رفت اوپانیشاد ها فلسفه نذیر و بشیر را رقم زدند
در سنسکریت بکجا خواهم رفت سبب پیدایش منتر ها و ودا های چهار گانه گردید
سنسکریت و طرح قانون و فرهنگ دینی مذهبی پس اوپانیشاد ها در فکر از کجا امده ام کانال دیگری گشودند به کجا خواهم رفت
سنسکریت و اولین گام فلسفه اندیشه از کجا آمده ام سبب شد که اوپانیشاد های متفکر جهت تحقیق به بیابان زدن و فلسفه از کجا آمده ام همان فلسفه و اساطیر امرو ...
فکر از کجا آمده ام داس ها در اقوام آریا بیشتر قوت گرفت
با حمله قوم آریا بر داس ها اکثر تمدن انها نابود شد و بعضی هم الگو وریشه فلسفه اساطیر یونان و ایران شد
سنسکریت بعداز پیدایش زبان به فکر ارتباط با آینده و یا راه دور گردید که خط و نوشتن و لوح گلی به وجود آمد و لذا میخواست بداند که از کجا آمده است به هما ...
ازقدیم الایام داس ها کجکاو و دنبال یک وسیله ارتباط جمعی بودند که توانستند گویش و زبان را اولین ابزار ارتباط جمعی خود قرار دهندکه پیدایش گپ و کلام گرد ...
سنسکریت را میتوان مادر تمدن بشری ومادر تمام زبان های زنده جهان نامید چون در تمام آنها یا تشریک مساعی دارد یا ریشه اساطیری دارد
میز تحریر و میز آزادی اندیشه حکایت جالب فرودگاه فرانکفورت آلمان را گیاهتن وحشی محاصره کرده بودند میز تحریر برای مهندسین و کارشناسان گذاشت یک مهندس چو ...
میزتحریر یا میز آزادی پیشنهادات اهل فن و افکار افراد مجرب و با تجربه میز فرضیه های آزاد
میزی در انجمن های علمی وغیرعلمی شورا ها و هیئت مدیره ها که طرح هرگونه پیشنهاد اعضا خصوصا پیشنهاد افراد مجرب در پشت آن آزاد است
بیمار انزوله حق ملاقات با هیچ احدی ختی با پزشکان و پرستاران عمومی ندارند و کادرپزشکی ویژه با لباس مخصوص از او عیادت میکنند . تب کریمه چند سال پیش دکت ...
انزوله با مراقبت های خصوصی متفاوت است چون در مراقبت های ویژه بیمار ممنوع الملاقات نیست ولی در انزوله حتی پزشک و پرستاران خاص حق سر کشی از بیمار را دا ...
جدا نگهداری بیمار که بیماری مسری مانند کرونا یا وبا یا سارس یا پنومونی که انواع و اقسام خاصی دارد که کرونا و سارس و دیگر آنفولانزا های دیگرکه از پنو ...
میز آزاد برای نوشتن پیشنهادات فنی و علمی در کنفرانس خدا گواه است که معنی این را اگر از نمایندگان و وزیران فاسد همین دوره و دوره های قبل بپرسیم بلد نی ...
میز کنفرانس خبرگان دین و عمران و آفند برای موضوعات خاص هرگونه اظهار نظر اهل من آزاد و قابل بر رسی است
میز جلسه و کنفرانس که در ان اظهار نظر مجَلِسینی که در پشت ان جلوس کرده اند آزاد است
میزتحریر=میز گرد حرّیت جلسه ای وای بر این فرهنگستان که معنی میز تحریر را نمیداند
بره ای که بر بز وردار شده وبز او را به فرزندی قبول کرده است
بزغاله ای که فرزندی میش قبول کرده و با مهر اورا شیر میدهد لذا میش خیلی سر سخت تر از بز بچه دیگری را خصوصا بزغاله را به فرزندی می پزیرد
گوسفندی که بره و یا بزغاله دیگری را پذیرا شده و با نهر او را شیر میدهد
گوسفندی که بره خود را که بد بو کرده بود و او را نمی پذیرفت کنون اورا قبول کرد و با مهر او راپذیرا گشت
خواسته ما را پذیرا شد
ملاین و معطوف گشت
مجلسی که دولتی را از اکراه یا تحمیلی قبول نموده و هیچ یک را ور نمی گنجد و با انها ناورداری می ورزد. این است که میگویم وردار اصلا معنی بر دار را نمی د ...
رئیس دولتی که وزیران تحمیلی دارد و آنها را اصلا به مشاوره نمیخواند
کسیکه با اکراه به دوستان نگاه میکند و آنها را با محبت نمی نگرد
زن و مردی که با کراهت به هم نگاه میکنند و همدیگر را قبول نمی کنند
گوسفندی که نمیتوان بره و بزغاله ای را به او به فرزندی بقبولانیم و سخت حساس است و بچه غیر بچه خود را از خود می راند
گوسفندی که بچه خود را نمی پذیرد و اورا از خود دور میکند
کسیکه راه حل مناقشه را می پذیرد
دشمن اهل مذاکره
کسیکه با نصیحت رام میشود
نرم و عطوفت پذیر
ادم لجوج و بحاث
کسیکه به هیچ اصولی پایبند نیست و فقد به فکر و اندیشه خود حال اگر به زیانش باشد پایدار است
قبیله ای که همخوانی فرهنگی ندارند ولی با انداختن ریگ اوسی در مبع آب شربشان باز هم جذب گروه غیر فرهنگی خود نشده اند
گروهی که با دعاو جادوی اوسی رام نشده اند
زن و مردی که با اوسی شیاد مهربان نشده اند و اختلافشان ادامه دارد
کسیکه با شیادی و اب اوسی بیماریش خوب نمیشود
کسیکه گول شیادی میخورد و اب اوسی اورا میخورد
اوسی =آب سی است حقه شیادی است که بر سکه یا ریگی یا انگشتری با ورد پیر و قطبالدین یا بزرگ و شیخ قبیله یا شیادی ناشناس سی پوف از نفس کثیف خود را بر ان ...
ناوردار=امتناع از کاری و یا خواسته گروهی و با نابردار تفاوت معنی دارد مثلا گروه یا تا دسته ای که گول تبلیغات نمی خورند میگویند تبلیغ وردار نیستند
ناوردار=نابردار است که بردار غلط است و وردار درست است چون قرار نیست که باری را بلند کند و بردارد بلکه پند وردار نیست اوسی بموردار نیست خوصیه وردار نی ...
بهترین قورمه سنتی است چون دو یا سه بره سرقوسی ( اول آبانماهی ) علاوه بر شیر مادر خود بر یک یا دو گوسفند بره مرده دیگر اورا خوردار که ما بردار میگوییم ...
همان بره شیرخوار کمتر از ششماهه است ودر هیکل مثل بره یکساله نمود دارد
بِررَجه=همان بررژه به گفتمان خراسانی است که ژ معرب شده و جیم گردیده نگاه به بررژه شود
همان برّرجه معرب است خانه عرب ویران شود که در هر واژه که ناتوان بوده ما را به سوی لحن کثیف خود سوق داده مثلا خوزستان عزیز ما که از حومه تیسفون پایتخت ...
بره سرقوسی گوسفند را ماه حوت و حمل بررژه میگویند قوس ابان ماه است حوت اسفند وحمل فروردین است
بره کمتراز ششماه عمر و بیشتر از سه ماهه و درشت هیکل فکر کنم شیر شرژه از این نام اشتقاق گرفته چون نو جوان هم جوان شرژه میگویند که در بعضی جاهای خراسان ...
مالک کسی که در کشور خود اراضی دارد و چون زمین کشور دوست داشتنی است به او مالک گفته اند یعنی در ملیت خود سهم دارد
مولا سرپرست ملت سید ملت رهبر ملت دوست ملت
ملیت=انچه با عشق و علاقه از تمدن و تجرله ملت و کشور خود اندوخته است
ملک مثل علیک است یعنی بر تو پس ملت بر تو باد ای ملک که صاحب ملتی هستی
موالی دوستان یک کشور
مولانا کسی که با سواد ملت خود است و اورا دوست دارند
کسی که تمدن و فرهنگ از ملت خود با عشق و محبت و دوستی فراگرفت
موالیان مرز کسانی که از ملیت و مرز و ملت و مَلِک و مُلک و موالی متوالی هم که از همین خانه است برویم متوالی یعنی مولودی که پشت به پشت از یک ملت متولد ...
انچه منسوب به ملت است اگر بخواهیم ریشه این واژه را پیدا کنیم باید به سراغ موالی که هم دوست است و هم نگهبان و مولا و ملا و مولانا برویم
خطرناک و سهمگین
با خطر روبرو شدن
خود را به خطر انداختن
جسد
پیکر بیجان
جسد جان باخته
حذف کردن چیز های غیر ضروری
بخار و گازی که از موتور های توربو جت و موتور های توربو شارژر تولیدمی شود
بخار و کاز حاصله از باتلاق
نوعی نگهداری کره در قدیم داخل مشک ماست مانند انار گلوله گلوله در وسط مشک در زمانی که یخچال نبود برای مهمان ها نگهداری میشد شاید نام مسکه از این عمل ه ...
مِسکَه =در اصل کره تلمب سنتی و مشک ماست و دوغ است امام به انواع کره های صنعتی هم گفته میشود
باید مشکه باشد یعنی از روی مشک ماست زده شده گرفته شده است
کره ای که از روی مسک یا مشک که همان تلمب ماست است میگیرند
مسک شادن باید مشک شادن باشد که مرور ایام انرا مسک نموده است
مَسکِ شادن=پوست سلاخی شده بره آهو مرغوبترین پوست برای ساز های کوبه ای مانند دف و تنبک و طبل و دهل می باشد
شادن=بره آهوی زیر یکسال و از ششماه عمر بیشتر که دارد شادن میگویند
فنی در کشتی که مخصوص ایران است و کشتی گیر مانند کسی که بار سنگین شتر را به روی شانه میبرد و با یک حرکت بلند شدن اورا بر زمین می اندازد این فن از قدیم ...
کالای رایگانی که فاسداست و انبار کالای مرغوب را فاسد میکند
کالایی که هزینه حمل و معدوم کردنش وبال گردن شود
کالایی رایگان که موجب زیان و اسیب فراوان شود
کاری که خراب انجام شود و هزینه ای باید صرف ان شود که باز مثل اول شود
هرچیزی که بهایی نداشته باشد
کاری که خراب انجام داده شود
داد خواست هیچ و پوچ
لایخه و اعتراض بی مورد
کارشناسی غیر اصولی
سخن بی ارزش و بی بها
نظر و عقیده سخیف و بی ارزش
کالای خیلی ارزان که با کنایه میگویند مفت ومجانی است
بلا عوض و رایگان بدون اجرت
در پارسی کهن مهوهبت وجود فراهم که وقتی میگوییم پیدا کردم بعنی ریشه و پی و بن او به وجود امد و مال من شد حال خواه گمشده خودش باشد یا غیرو لاغیر
بصل= پیاز. مثل پیاز مو پیاز زعفران پیاز اکثر گلهای زینتی پس پیاز پی یاز ریشه رشد و نمو است
پیاز=پی که به معنی ریشه است. و یاز که به معنی رشد است یعنی میوه ریشه مانندی که مایه یاز و رشد و نمو میشود
بصل هرچیز که مایه رشد شود مانند کَنبل گیاهان که غده ای غذایی در انتهای ریشه دارد که سنبل برگ از ان رشد میکند
یاز =رشد و نمو و قد کشیدن گیاه و انجم است
تجربه و راه چاره جستن و با اندیشه گشایش حلقه بسته یا محاصره سپه را تجربه اندیشه می پوخت. . . . به سرمغفر زره بر تن میدوخت مهرآشیان بیهقی ( مصیب مسکن ...
نضاجت تجربه پختگی در کار همه کس بهر غارت حیله می پوخت شه غازی بت و بتخانه میسوخت
هنری مورگان دریانورد انگلیسی در قرن هفدهم بود که بعدداز دزدان دریایی لاج و حق و حساب میگرفت و بعد فرمانداری جزبره پورت رویال را به او دادند وباااخره ...
پورت رویال شهری افسانه ای که تکرار قوم لوط در قران که پیش از قوم یهود و همزمان با ملت ابراهیمی بودند بر اثر فعل حرام و خشونت با بیگانگان نیست و نابود ...
کمانمو=آرشه قدیمی ساز ایرانی که از موی دم اسب بود ولی امروز با الیاف مصنوعی ساخته میشو الی ایحال چه مو چه الیاف مصنوعی باید کنافور به ان کشید تا با ت ...
کمان مو=مضراب و زخمه قیچک و کمانچه و ویلن همان آرشه است که غربی ها به احترام آرش کمانگیر ما چون ویلن کپی رایت قیچک است آن کمان مضراب را آرشه نامیدند ...
سنان و نیزه بلندی که سر ان دو نوک بلند داشت و برای پدافند بسیار مفید بود چون در هرجا گیر میکرو با یک پیچش سلاح از دست حریف بر زمین می افتاد اگر به سا ...
بااسب در جنگ بر دشمن حمله نمودن چه با شمسیر چه با حربه سرد دیگری مانند گرز و ژوبین و دوشاخ
اسب دوانیدن است
تاز=اسب به سرعت دوانیدن است
تیغ از نیام کشیدن وبلا فاصله به دشمن با اسب تاختن است و تاختن سوار کار اسب از این واژه گرفته شده است والا بدون جنگ باید تازیدن باشد
اخت= دست به ان رسیدن است مثل سوار رزمی بدون نگاه با یک جستجوی دست قبضه شمشیر را پیدا و بدست میگیرد که بلا فاصله آختن می نماید
یاخت= شکل گرفتن معادل یافتن است
بوختن=جستجونمودن و این از هنر مخفف کردن پارسیان کهن است که با یک حرف ن فعل نمودن را می اورد مثل تاخت و تاختن دوید دویدن
یوخت=جستجو
غذای در حال طبخ . . . . امروزه به هرجاکه روی دیگ به بار است آرای من و تو بیک لقمه نانی شکار است. . . مصیب مهرآشیان مسکنی طنز انتخابات
غذایی که در حال پختن روی اجاق بار شده است
کسیکه بار تجاری میخرد حال چه میوه باشد چه کالای دیگری
میوه فروش کالا فروش خشکه بار فروش هم جز بار فروش شده
بار مطاع و کالا مثلا بار فروش البته میوه فروش بوده ولی کم کم به کالاهای تجاری هم گفته شده بار خر
بهره اور شده مثلا کارخانه ای به بهره برداری رسیده و ثمر کارش خوب شده است
منزل محل نزول بار از اشترو چهار پایان
بار انداز مخصوص سفینه صحرایی بوده که بارش را از پشت شتر به زمین می انداخته اند چرا دوستان ما انحراف داده و به کشتی و دریا ربط می دهند بار کشتی را اگر ...
حمال حمل کننده بار
ثمربخش نتیجه بخس
ثمر کهربا و مغناطیس بار الکتریسته
نتیجه عمل مثلا رسوایی بار اورد یا نکویی بار آورد
ثمر دانش بار علمی
ثمر و میوه
محموله و آماد و مواد قابل حمل
پیشوند شاخص و مشخصه هم هست با این شاگردان با این افراد با آن فرد
پیشوند گزاره و یا گزارش هم هست با این طریق با این مشکل
با پیشوندی امری و دستوری است با اکبر برو با ماشین برو با موتور و یا هوا پیمابرو با احترام بگو پس اینجا علاوه بر همراهی دستوری و امری هم هست که باین ن ...
حرف همراهی اکبر با اصغرآمد ان مرد با اسب آمد
خامه ای که نرم و سفیدبر روی شیرجمع میشود و توی غلط است چون به خاطر قداستش طوی میگویند
سرشیری که از شیر جوشیده سرد شده که مانند یک سر پوش دومیلی تمام سطح شیر را میگیرند
چوب مشک باید باشد ولی در خراسان چوپشک میگویند که تلمبه مساست ودوغ جهت کره گیری است سر چهارپر ان چوب گردو است
چوبی با چهارپرهپهن به قطر بیست سانت ودسته عمودی 150سانتی که در تلمب ماست که مشکی سر گشاده برریک سه پایه آویزان است تلمبه می زنند و پابین بالا میکنند ...
بچه ای که تازه راه افتاده و خوب هنوز راه نمی رود
کسی که بد راه میرود و تلو تلو میخورد
جست زدن
مسابقه پرش و جست زدن است
پل کن یعنی از جو و نهر بپر شاید پر بوده در مرور زمان پل شده
بیایید مسافت را با قدم بزرگ برداریم و بشماریم چه وازه زیبایی که یک جمله را با دو واژه پل کنیم هنوزدر خراسان کاربرد دارد
گام و قدم بزرگ برداشتن
مقیاس فاصله است که هم حقیر در شعر محلی با لهجه خراسانی اورده ام کوشک بالا تا به کوشک ته به هم نزدیک بود گر میخواستی پَل کنی کمتر زیک جغوار داشت. پَ ...
مقیاس مسافتی است که حدود دویست متر کمتر است یعنی مسافتی که بانگ فریاد بلند یک فرد به فرد دیگر برسد
همان جیغوار است
جُغ =ماست ترش یا دوغ ترش مانده هروقت حباب بر روی ان نشسته باشد میگویند جُغ بر داشته است
جغ=جیغ است و مخفف شده و مازنی نیست بلکه سرتاسر خراسان ایران و خراسان بزرگ افغانستان جیغ را جِغ می نامند
بسم الله الرحمن الرحیم بنام آفریدگاری که پروردگار است و آمرزگار اینجانب مصیب مسکنی متخلص به مهرآشیان شاعر بیش از بیست هزار غزل و مسمط مسدس ومخمس و تض ...
خطف=همان اطفای حریق است
خطف همان اخطفای حریق است در منظومه عربی حاج ملاهادی اسرار میخوانیم یا من هواخطفی لفرط نوره معنی ای پرورگار نور تو پوشیده نیست بلکه چشم من زاقت نور ز ...
خطف پوشیدن نور و نار هم آمده
خطف بستن نورچشم بر نور زیاد هم هست
خطف پوشیدن آتش و حصار آن
خطف در محاصره گرفتن آتش
خطف خیره کردن برق بینایی را نمی باشد و این تعبیر غلط است بلکه پوشیدن دیده بستن چشم در نور زیاد می باشد مانند اخطفا النارپوشیدن نار و خواموش کردن آتش ...
رسول = سفیر خاص خداوند و فرستاده خاص است و حکم یا ایهالرسول بلغ بما انزل علیک ای رسول ابلاغ کن انچه بر تو نا ل شده است این حکم ماموریت خاص است و یعنی ...
نبی های الهی فقد صرفا برای نذیر و بشیر هستند ک فرق رسول با نبی در این است که رسول سفیر خداوند است و باید حتما حکم را ابلاغ و بیعت بگیرد. ودر ایات یا ...
نباء =خبر و نبی= خبر بر ودر قران محید تاکید می فرماید که یا محمد شما خاتم النبین مز باشید زیرا بعد از اسلام هیچ خبر مهمی که در ان شریعتی مانند شریعت ...
نبی های الهی
پیامبران پیغام بر از طرف خداوند بر بندگان
نگاه به هلی برن شود چون همان هلی برن است
جابجایی نیروی امداد با هلکوپتر در جنگ و در منطقه های سیل زده و زلزله زده که راه های ان منطقه تخریب شده است
جابجایی نیرو با هلکوپتر در مناطق تخریب شده راه زمینی
جابجایی نیرو با تجهیزات زمینی از راه هوا
پیاده کردن نیرو در عمق منطقه دشمن از راه هوا مانند نیروی هوا برد است ولی هولبرد نیست چون در هلی برن با تجهیزات زمینی اغلب به اعماق منطقه از راه هوا پ ...
کافه شیرینی
حلواکده شیرینی سرا
حلوا شده شیرینی سازی شیرینکده
حلواگری شیرینی پزی
حلوا شده عسلین شیرینی
نفرین شده جوف و گرسنگی
تک برگ برنده رو نشده در هال و قمارخانه
الحق در حق من اجحاف میشود که با این توضیحات کامل نام من در زیر نام افرادی باشد که هدفشان باز گو کردن نامشان در بالابردن تیراژ وازگان تکراری است که وا ...
کی =پادشاه که در شعر زره پوشی حر در نسخ میرعزا میخوانیم عرقچین کِی زیر مغفر نهم پس آنگه کله خود بر سر نهم ولی متاسفانه تعزیه خوانهای بیسواد اکثرا آ ...
کاید= کیقباد مخفف کی و قباد که لقب شاهان ساسانی بود
کیا به معنی اجداد و نیاکان
نام بزرگ و مهتر که از واژه کی که زیباترین نام پارسی است مانند کیخسرو یعنی شاه شاهان کیارش یعنی بزرگ کمانداران کیکاووس یعنی شاهنشاه بزرگ
گاو رانه است
خر رانه در خرمن می باشد
چوب بلندی که در سر ان یک نیش تیز فلزی دو سه میلی متری دارد که با ان گاو ها یا خر های زیر یوق کشاورزی را می رانند
دستره دست اره بریغ بر بغ بر باغ بر میم بر تاکبر شخبر و شاخبر است خوشه بر علف بر است
دستره یا دست اره است
همان شاخه بر و دستره یا دست اره است
همان دستره و دست اره است
همان باغ بر و دستره یا دست اره می باشد
بریغ یا بریق خوشه انگور و غوره است
همان دستره می باشد
چاقوی اضراس داری که تیغه ان مانند چاقو در دسته آن که از شاخ آهوو یا بز است میخوابد و اکثر روستاییان ان را در جیب خود دارند چون هم چاقو است و هم داس ک ...
تیغه فلزی مانند کفچه نانوایی اما با دم کوتاه که دم فلزی آن در دسته چوبی بشکل عددهشت پارسی تا انتها فرو رفته و اگر چندتا انگشت در جلو تیغه نصب شود درس ...
بایتی داس بزرگی که مردان دروگر چست و چالاک با آن در گندمزار درو میکنند و لذا بایتی برای درو جو مناسب نیست چون خوشه انرا می ریزد
داس کوچک زنانه و بچگانه است
بَشَلَه=باش اره است که از داس کوچکتر است و برای بریدن علفزار و تقریبا داس زنانه است
همان ورچک است که بر اثر لهجه های گوناگون در خراسان و افغانستان لام آن بدل ر شده است و همان دستبند می باشد
پدافند=دفاع نمودن و ضربه زدن به دشمن در حین دفاع لذا این واژه با پاتک فرق دارد چون در پاتک هم حمله دشمن گرفته میشود و هم حمله بدشمن ناکام میشود
پد آفند=پاد آفند پاد کردن آفند دشمن خنثی کردن هجوم دشمن و ناکام کردن او از حمله
آفند= تک زدن هجوم اوردن حمله کردن
آفندازک=آفنداک کوچک
قوس و قزح است چون مانند آفندازک خمیده و بزرگ دیده میشود او را آفنداک گویند و در اصل آفندازک مصغر آفنداک است
نوع کوتاه تر آن را دَرِّه میگویند چون به هرجا اصابت کند میدراند
آفندازک دو دم یعنی هم دم منحنی آن تیز و هم دم بیرونی و خمیدگی ان و با آن سر و دست دشمن را قطع میکردند
جنگ افزاری که در باغبانی کار برد دارد و با ان شاخ وبرگ زائد درخت را می زنند
قطعه فلزی داس مانند بسیار تیز و با ندازه یک ژوبین و تیر سنان و نیزه بلند است که از سلاح های سرد خطرناک ایرانی است ولی با آمدن سلاح آتشین از ان در باغ ...
پرفند=پردانش نبرد است ولی از آنجایی که نبرد در دیدگاه ایرانی لطف خوشی نداشته به شخص محیل ومکار هم پرفند میگویند
آ فند=مخفف آهنگ فنون نبرد است آغاز جنگ وستیز
توشیح= وشح و اوشاح
توشیح = همان تنفیذ حکم و انتخاب ان مقام توسط مقام بالاتر می باشد
توشیح=امضاء پادشاه که معمولا بر احکام برحسب بزرگ منشی بجای ذیل نامه بر حاشیه ان بود بحای توضیح بر حسب احترام توشیح گفته اند یعنی حاشیه زینت گردیده به ...
توشیح=زینت از زر و جواهر بر حاشیه پیکر مثل حمایل که یک تسمه بر دور کمر و دو تا تسمه از روی دوش تا تسمه کمر بود که درقرن حاضر تسمه روی دوش را فقد به ت ...
توشیح=توشیح= تزئین نامه و حکم منتخب آرایش حاشیه و تذهیب است ولی از بس این واژه را در دربار پادشاهان هنگام امضای پادشاه بر حکمی� نام بردند مردم فکر کر ...
یوشح =حاشیه آرا چه با قلم چه با گلدوزی و سوزن
یوشح=حاشیه پرداز تذهیب گر حواشح قران یا حدیث و یا تصویر
نضیج =در گردش ایام کسب تجربه کردن و پخته شدن است
نضیج=پخته در کار مانند خرمایی که بر اثر تابش خورشید ومکیدن شیره درخت خرما رسیده شده است و این واژه تحریف معنایی پیدایی کرد از وقتی که به گوشت پخته هم ...
نضیض=چکه چکه کردن یخ منجمد سخت بر اثر گرمی
چشمه ای که بعد از یخ بندان آب ان جاری شود
انکشاف=کشف دارویی مثل الکل رازی و یا کشف بیماری و میکروب مانند پاستور و یا کشف ستاره یا سیاه چال آسمان در کهکشانها
انکشاف=از دل آیات قرآن موضوع مهمی کشف کردن مثل اینجانب که سوره الطارق را کشف معنی نمودم و گفتم طارق طرق و راه های آسمانی است که امروز کریدور هوایی می ...
انکشاف=کشف کردن کاشف چیزی شدن
انکشاف= اورانیوم را غنی نمودن مثلا انیشتن هسته را انکشاف کرد
انکشاف=نوترون را از دل هسته بیرون آوردن
انکشاف=از غنچه در آمدن و قبای غنچه را شکافتن و گل شدن است
انکشاف=شکوفایی و تجلی و رشد و نمو مثلا انکشاف شهر سبزوار و بلد بیهق یا انکشاف تهران و یا انکشاف کابل و هرات
انکشاف زیبا ترین واژه که معلوم نیست در چه زمانی تحریف معنی شده زیرا شکفته شدن است و الا اصلا برهنگی و عریانی و بد نامی نیست
سرکتاب= واژه مرکب و ترکیبی نیست بدکه دو واژه سر و کتاب است. ولذا سر درپارسی علاوه بر اینکه عضو مهمی از حیوانات زنده چه گیاهی چه حیوانی سر آغاز و سر ...
کاج چوب مانند پنبه و قوزه را چوفلک می نامند که ارزش غذایی بسیار کمی برای دام دارد و دام از مجبوری ان را میخورد والا اشتهایی به ان نشان نمیدهد
پشتیبان دین یاور دین مدد رسان دین که در پست قبلی متوجه نشده ام ودناصرالین و دال از قلم تایپ افتاده است
پشتی بان دین یاور دین نصرت رسان دین
پیروز و یاور هم هست هلمن ناصر ایا کسی یاور من هست
پیروز و فاتح و نصرت یافته و یاور رسیده
در اصل نصرت یافت است ولی کسی هم که ناصر و یاور به او رسیده است منصور میگویند
همان حدف سده فنا شده پاک شده برداشته شده است
در علم عروضیان شعر وقتی رکن آخر تقطیع مفاعیلن فعولن شود یعنی چند حرف حذف شده و مفاعیلن شده مفاعی که بر حسب وزن عروض مفاعی را فعولن می نویسیم و میخوان ...
کنایه به عشاق هم گفته شده است
دیوانه خطرناک را هم بندی میگویند
مسجن در بند زندان
زمین دیمه ساری که اب بند دارد و با دیمه سار های دامن کوه فرق میکند چون در سال چند بار از اب باران ابیاری میشود و کاملا مهندسی شده از گذشته های دور به ...
اراضی دیمی که با خاک مهندسی شده است و از آب باران اتوماتیک وار پر میشود و اگر موش دیواره انرا سوراخ نکرده باشد باران زیاد هم سبب شکستن آن نمیشود چون ...
اب را در حصار خاکریز گرفتن
به نظم و نثر هم در خراسان میگویند مثلا فلانی طبع و نظم و نثر نضیجی داشت
اجرت مزد اسیابان که معولا از یک عشر بیشر نبود
اجرت ارد کردن گندم چون در روستاها که آسیاب بود و چون نیروی مکانیکی از اب قنات یا رودی بود که همه درآن سهیم بودند لذا مقدار گندمی که از گندم مشتری بر ...
درب تزریق گریس در وسایل مکانیکی که بدون روغن کارمیکند با گریس استحکاک انرا کم و لیز میکنند تا فرسودگی ان اندک شود و با یک ساچمه سوپاپ مانند هنگام دری ...
کُرُک=مرغی که تب عشق کرده و از جوجه درآمده است و روی تخم و یا هرچیزی به مثل تخم مرغ حتی پیاز سفید میخسبد چون هوس مادر شدن را دارد یا باید تخم مرغ در ...
کَرَک=بلدرچین کبک صحرایی پرنده گندمزار
کرک=کام است سقف دهن کرک نام دارد
شکاف بالای کام و حلق را کرک میگویند مثلا کرک گرفتگی یا کرکش افتاده است و خیلی خانم ها در قدیم تخصص گرفتن کرک و بالا دادن ان را از توی دهان شخص بیمار ...
پشمی بسیار نرم ولطیف که در زیز موی بز می روید و بسیار گران هم هست منتها باید مو و شعور ات انرا گرفته و کرک خالص باشد و کرک از پشم گرانتر است و گرمی و ...
عذوبت=عذاب الخاص بک عرب خودش عذاب خاص و مخصوص برای شخص خاص معنی کرده حال ان معنی جاهلیت ان را استعمار در فارسی ما رقم زده شیرینی و حلاوت که شرح ان د ...
عذوب=شخص معذب و در حال کشیدن عذاب
عذوب=عذاب ها
عذوبت=شیرینی و حلاوت برای عرب است چون اعراب جاهلیت مثل داعش دشمن را در عذاب داشتند برای آنها شیرینی و حلاوت از شکنجه و عذاب او بود لذا این واژه زشت ر ...
عذوب=معذب فتاده در عذاب اگر حیوان باشد در این حال از خوردن و آشامیدن خود داری میکند و فرقی نمیکند انسان هم در عذاب چیزی نمی تواند بخورد و تنها عذاب ت ...
گریس خور=ممه کوچک سوپاپ مانندی که با یک ساچمه و فنر پنجره یا سوراخ کوچک ارسال گریس را هنگام فشار از بیرون باز و هنگام فشار گریس از داخل وقت پرشدن آنر ...
تلمبه فلزی مخصوص گریس که به گریسخور های یک دستگاه و یا ماشین دیزل ویا بنزینی گریس تزریق میکند تا محل اصتحکاک دو جسم فلزی را لیز و چرب کند تا سودگی آن ...
مخفف گازوئیل پمپ است تلمبه دستی که با فشار گازوییل را بر فیلتر هوا که در روغن تصب است جهت شستشو می پاشد و وسیله ای جهت باز کردن لوله های سوخت یک ماشی ...
گریس داخل گریس خور های یک دستگاه با گریس پمپ ارسال کردن
تزریق=روغن و یا گاز و یا سوخت داخل دستگاه مکانیکی مداربسته بوسیله پمپ یا تلمبه یا زوئیل پمپ ارسال کردن
تزریق=فرستادن دارو و یا سرم غذایی ویا درمانی داخل شریانها داخل ورید یا داخل عضله ویا زیر جلد زیر پوست
تزریق=رقیق کردن مایعات مثلا پودر انتوبیوایک را در اب مقطر رقیق میکند میعات را داخل مداری که به مصرف منتهی میشود فرستادن و فشردن مثل دارو در ورید انسا ...
نخست=مبدا و آغاز نخستین= آغازین
نخست وزیر=اولین وزیر یعنی وزیری که مورد خواسته کشور است و وزیران دیگر را بوجود اورده یعنی گفتم در معنی اولی که اگر اولی نباشد دوم و دیگر اعدادی الی آ ...
نخستین=اولین خواسته میعین شده ترکیبی از نخست و این است که چون در وزن ضرباهنگی واژگان و جمله و شعر و غزل مخفف میگردد و الف ان حذف و حتی بیشتر از الف ه ...
انچه خواسته شما را رقم آغاز زند
اولیه =انچه خواسته شما بوده که در پارسی به آن نخستین میگوییم و مخفف ان نخست است
اوّل=دوستر مهمتر و این واژه اصلا یک تنها نیست و نمیتوان کسی که مقام اول را کسب کرده بگوییم مقام یکم شد اول یعنی انچه دوست داشت انچه اولا تر و بهتر بو ...
اولیه=اولویت داده شده است واین واژه از دوست =ولی است گرفته شده است یعنی انچه از همه بیشتر دوست داری که کم کم به مرور زمان اولا ها جای گزین نخستین ها ...
عرب تمام سازهایی که با آرشه نواخته میشود از کمانچه و قیچک و ویلن و ویلن باس و ویلن سن و ساغر همه را کمانجه به تقلید از ملت پارس که کمانچه گفته او فکر ...
عازف الارغن=نوازنده ارغنون سازی ذوالاوتار ایرانی که مانند قانون با پنجه نواخته میشود و مخفف آن ارغون است و لذا چون این ساز تشابهات زیادی با چنگ و سنت ...
مطربت=جمع مطارب است و در این واژه هم از نوازندگی خبر ی نیست
مطارب=ج طرب راهای نتفرقه کوچه های باریک پس در این واژه هم اثری از نوازندگی نیست و بیخود این ملت عرب خود را اهل تمدن و فرهنگ میدارند آنها هرچه امروز د ...
مطرب=کسیکه می خواند و می سراید و خال چه نوحه باشد و چه ترانه و اصلا عرب نوازندگی و رامشگری را نمیدانسته و حتی در واژه عازف و عزف و موسیقاریش صریح به ...
طرب=شادی تفسیر پارسیان است ولی عرب برای طرب تعریف خاصی ندارد چون لرز و خشم و ناراحتی را هم عرب طرب می نامد و مطرب که فاعل طرب است هم اواز خوان در شاد ...
فوج فوج یعنی هر گروه با یک بیدق مخصوص امده اند تیم تیم گروه گروه
الم درد و رنج و بیماری است و فوج فوج را علم علم گویند و براثر نوشتار غلط در مرور زمان ع را به الف داده اند والا ان الم الم دردی است که تیر میکشد و هن ...
درد میکند الم دارد
المنادارد=درد دارد
موئلم=دردمند بیماری که تالم دارد
دژم=خشمگین و دژ شکن است مانند شیردژم غضبناک و دلاور را هم گفته اند و این واژه پارسی است و بجای شجاع و دلاور و خشمگین و غضبناک عربی هم هست
نام پارسی مرداویج شهریار بزرگ ایران سر سلسله آل زیار است
مرداویج =معرب مرداویژ شهریار دلیر و دلاور ایرانی است که تاریخ در حقش ظلم نموده چون مرد افکن و شجاع بود در میدان با دلاوران گلاویز میشد اورا مرداویز ک ...
کیذقان=کیذگان است که در تاریخ بیهق ابن فندوق یادمرکز بیش از ۱۱ روستا یاد شده استو گ ان معرب شده و ج گردیده است و لذا عزیزان پارسی باید توجه داشته باش ...
کیذگان روستایی از توابع ششتمد بیهق یا سبزوار است که عرب نام ان را کیذقان نموده است
بژ= زمهریر . زرورق . ریزه برفی که باد از ارتفاعات بر دامنه می برد و بسیار سرد و کم آب می باشد
بژدن=بژ دان یعنی جایی که بژ زیاد می بارد
بژدن روداب روستایی کوهستانی از توابع روداب که در دهه های قبلی هردو بژدن َ شرقی و غربی از توابع کوه میش سبزوار بوده چون در زمستان پژ می باریده است بژد ...
نام روستایی سرد سیر از توابع ششتمد است که نام اصلی آن بژدان بوده یعنی زمستان ها برف ریزه یا زمهریر یا زرورق می باریده
سورچی=درشکه چی وکالسکه ران وشوفر و راننده رجال را میگفتند زیرا به هرجا ارباب خود را می برد سور فراهم بود و انرا میچرانید سورچران واژه ناپسندی بود لذا ...
تجسس=جاسوسی جستجو کردن غیرمحسوس در هر امری است که در قران شدیدا نهی گردیده است ولا تجسسو آ . ۱۲. س مبارک احزاب
کاویدن درون است حال خواه درون خانه بابستر یا درون مغز وعقیده کسی را کاوش کنی تا چیزی بر علیه او یا دیگران بدست اوری که این عمل در ایه دوازدهم سوره مب ...
اصابت است ودر ایه ششم سوره مبارک حجرات ان تصیبو را آسیب معناکرده درست نیست بلکه میفرماید همانا مصیبتی بر قومی براثر خبر دروغ فاسقی که در بین شما بیان ...
رب العالمین=ارب دو جهان این آیه چندان زیباست که پروردگار به ان افتخار دارد و ان را بدون ال الف ولام اورده یعنی من ارباب دوجهان شما هستم که مرا حمد و ...
بسم الله قاصم الجبارین اصلا ایه نیست ومن گفتم که خداوند خیلی بالاتر از ان است که بنام خود فخر کند که در هم شکننده است این واژه در دعای افتتاح سندی که ...
این واژه از صعد اشتقاق واقتباس گرفته و مانند سعد سعید و مبارک همه گونه ادات فعل خود را معنی می بخشد و لذا تصاعد نور و امواج هم هست چون آنها هم از پای ...
بالاترین مدرک علمی را گرفتن
به مقام بالایی دست یافتن
صعود به قله کوه
ترفیع یافتن
بر بلندی قرار گرفتن
ستارگان درخشنده مثل زهره
این واژه زیبا را اگر فارسی عربی کنیم همان سرازیری است
حالت سر پایین انداختن است و معمولن انسان وقتی از ستیغ و قله به پایین میرود سرش را پایین میندازد و به پاهایش نگاه میکند چون اگر به دامن نگاه کند حالت ...
سرازیری
از قله به دامن و شیبی رفتن است
سرازیری
کسیکه به مهر متوسل شده واز او حاجت می خواهد
میترائیان خورشید پرست
کسی که خورشید را عبادت میکند
نامی دخترانه
خورشید پدران و اجداد
نامی پسرانه که با یک پسوند آ یا الف نامی زیبای دخترانه باستانی ایران است به معنی خورشید پدران و آبا و اجداد و که نبی مکرم هم دختر صدیقه خود را با الق ...
وقتی تصویر خورشید در اب می افتد و لذا میترائیان انرا نوعی دعا و ذکر میخواندند
نامی پسرانه از عهد باستان
محراب عبادت محل اقامه نماز امام جماعت است
محراب= حربگاه میدان جنگ و نبرد و لذا چون نماز جنگ با نفس اماره است محل اقامه نماز امام جماعت
چره چوحرجهنده است به ترکش انفجار خم پاره و سلاح های انفجاری چره میگویند هنوز در افغانستان که فرهنگستان نداشته اند ترکش نمیدانند چیست چون ترکش جعبه چر ...
چره=جره به معنای جهنده چست و چالاک فرز
پارسی جره هست لذا جره هم واژه پارسی است منتها حرف ج ( جیم ) معرب شده و به معنای چست وچالاک است
انچه ترکش انفجار می نامیم پرزه = پرش گری که زاییده میشد ولذا در یک سلاح انفجاری صدها پرزه تولید میکند
ربایش و سرقت پول و زیورآلات به سرعت برق و کمتر از ثانیه
هلکوپتر وپرنده بالگردی که مترادف هواپیما می باشد ضمنا در بالا نوشته اند متضاد هواپیما اشتباه است بلکه مترادف هواپیما است و هیچ ضدیت با طیاره ها نداد ...
پروازگر چرخ بال پرنده بسیار مفیدی که امروز نقش ویژه امداد ی در سازمانهای خدماتی وامدادی دارد
نام پرنده عمودپرواز که نام لاتین آن هلکوپتر است ولی متاسفانه فرهنگستان سوم در دهه هشتاد شق القمر کرده که چنین نام نامناسب بالگرد یا چرخ بال را بر پرو ...
این نام زشت را فرهنگستان فعلی بر پرنده مفید ساخت دست بشر گذاشت که بهترین نام پارسی را می بایست نامش پروازگر باشد چون در همه جا قادر به پرواز است
برقی که چشم قدرت دیدن ان را ندارد در فلسفه فیلسوف مشرق زمین در منظومه عربی میخوانیم یامن هو اخطفی لفرط نوره الباطن و الظاهرو ظهوره که بعضی ها ظهو ...
کیف زنی یا جیب بری دریک طرفه العینی در یک چشم بر هم زدن
ابخسبداری=تعداد زیادی بند خاکی با مهندسی سنتی در دامنه کوه که زمین ان سنگ و ریگ است کشیدن است تا هم سیل مهار شود و هم اب باران در زمین تزریق شود که ج ...
ابخسبداری=همان طرح جهاد کشاورزی بود که به غلط نام آن را آبخیز داری نهاده اند بر اثر ابخسب داری میتوان گفت آبخیز داری در دراز مدت حاصل آید ولی آبخیز د ...
ابخیزداری=چشمه جوشنده اب داشتن است که از ان اب بر میخیزد وشرح بالا از تحفه های غلط فرهنگستان اخیر است که از سر گشاد سرنا را باد نموده و شرح حال آبخسب ...
بنام خداوندی که دهن و دندان میشکند
شیخ الرئیس رئیس بزرگتر ها رئیس مهتر ها رئیس پیر مردان
سر و راس اصناف مثل رئیس الشعرا شیخ الرئیس
کسی که در راس وجود دارد مدیر دایره و اداره و شرکت
رئیس=کسی که در راس امور است سرور قبیله را هم رئیس می نامند
سرور=نام خانمها در اهل تشیع ونام مردها در اهل سنت مثل سلطان
سرور=شخص سر وار است یعنی بر هم سر است که معنی عربی ان رئیس است چون رئیس از راس گرفته شده و همان سرور است
سلطان در مذهب تشیع نام مونث است ولی در اهل سنت نام مذکر می باشد
پادشاه و کسیکه سلطنترمیکند و بررمنطقه تسلط کامل دارد و از امیر یک کشور بالاتر است و لذا شاه مستعمره را به هیچ وجه نمی توان گفت سلطان مثل کشورهای عربی ...
سلطان= شخصی که بر سرزمین وکشوری تسلط یافته وبر مردمش حکومت میکند سلطان وسیله تسلط هم هست که در مسلط اوردم
مسلط= کسیکه توسطه ابزار یا ماشینی بر کار مسلط شده و تسلط دارد و جمع ماشین آلات را سلطان می نامند که در ایه سوره الرحمن میخوانیم یامعشر الجن والانس. . ...
اب دم دست آبی که در دست قرار داشت
آب دست=هنر هنر متدان خاتم کاری منبت کاری نگار گری نقاشی خطاطی ووووهمه اب دست نام داشت مثل کاری که یک بزرگتر به هنرمند میدادسفارش میکرد یک اب دست نشان ...
ابی که در آفتابه لگن های نگاره دار زیبا و گران قیمت پیش از خوردن غذا و بعداز خوردن غذا خدمتگذار مجلس به مهمانهای عمومی وخصوصی بدون اینکه از جای برخیز ...
پیشگام
سپاس=معادل اهدنا صراط المستقیم است یعنی برو که گمراه نگردی و همیشه پندار و رفتار و کردار تو نیکو باشد پس دعای زیبایی در اوستا میباشد که تقریبا برابر ...
سپاس =دعاخیر اوستایی است
از چهل گرفته شده یعنی چهل تا سنگ و کلوخ روی هم چیدن جهت اخطار و احذار و یا نشان دادن راهی که مسافر میرود در کویر لم یزرع تا وقت برگشت گم نگردد البه ک ...
مترسک داخل مزرعه که بیشتر برای احذار واخطار شبانان و هراس دزدان جالیزار در سر مزرعه نصب میکنند چونان از دور میدانند که زمین کشت شده وگوسفند نباید به ...
پارسی آن به چشم نیامده است
دیده ای مثل او ندیده است نظر کسی بر او نیفتاده است
بی مانندنیست ولی تا کنون نظر کسی بر او نیفتاده تا کنون مثل او دیده نشده بنظر نیامده است
کسیکه حکاکی و نگاره های نقش زده بر فلزات را آب طلا و یا نقره و یا برشو میدهد
زمینی که شکسته یا برق زده است و زیاد آب را میخورد خودمان دشتی داریم که درکودکی خودم رعد و برق زد مرحوم حلج شیخ ولی الله اسراری فیلسوف معاصر ونوه فیلس ...
به سفره آبی که در زیر زمین زیاد در ان آب خوابیده است آبخسب میگویند
ستوری که تا بنهر اب برسد از ان بترسد ودر ساحل نهربخسبد این عیب بزرگ را معمولا حمار دارد چون حیوانات دیگر کمتر از این ترفند ها استفاده میکنند
بنام افریدگاردر هم شکننده دندان جبارین و جبر کنتدگان است که جبار معنی جبران کننده هم هست ولی در این ایه شریفه جبار جبران کننده نیست چون وقتی میگوییم ...
تفنگ=انواع واقسام سلاحهای پرتابگر چه آتشین چه ارتجاعی چه بادی و انواع و اقسام بسیار زیادی دارد در هر قسمت
تفنگ=ابزار یا سلاح و جنگ افزار سبک و انفرادی که مانند فنگ خونخوار است و در اصل توش فنگ است ولی مخفف شده شده فنگ
فنگ=زالو است که خونخوار می باشد و هرچیزی که خونخوار باشد فنگ میگویند مثل تفنگ یعنی داخل ان گلوله خونخوار است
مجرم=گناهکار وکسی که جرمش محرز شده میباشد واتهامش براثر اقرار یا شهود یاکارشناسی پلیس محرز است ولی هنوز محکوم نیست وهر وقت که مدلعموم وقاضی وهیئت منص ...
متهم=کسیکه فعل خلافی باو نسبت داده شده و یا بر اثر جرمی تحت پیگرد قرار گرفته ولی هنوز جرم ثابت نشده چنانچه جرم ثابت ومحرز شود مجرم و متخلف است ولی کن ...
تضمین= گرو گذاشتن آبرو واعتبار چه در اسناد و چه در رهانیدن شخص متهم یا متخلف چون باز بین متهم و متخلف فرق بسیار است
تضمین=ضمیمه کردن اعتبار شخص معتبری در قباله یا سند و لذا ضمیمه کردن آیات حدیث شعر و غزل در شعر شاعر را هم تضمین میگویند و آن معانی فوق کاربرد تضمین و ...
طشتک=واحد مقیاس تقسیم آب رودخانه یا قنات
طشتک یا تشتک=پیاله ای است مسی که در وسط ته آن یک سوراخ تعبیه شده است که وقتی در یک طشت و یا لگن بزرگ آب میگذارند در مدت چنددقیقه پرشود و غرق شود که م ...
آبخانه=طشتکخانه و خانه ای که میراب در انجا اب قنات را به سهامداران تقسیم میکند و حکم مقیاس ساعت را دارد وهنوز در قانون و عرف و اسناد ما اکثر قنات ها ...
آبخانه = جاییکه سفره آب زیر زمینی اب زیاد است و مبدا قنات در ابخانه است و مغنی میگوید تازه به آبخانه قنات رسیده ام یعنی الان در جایی کار میکنم که محل ...
آب باز=کسی که اب را هرچه عمق داشته باشد دوست دارد وانرا به بازی میگیر مثل شناگر غاصی یا غواص یاسباح و لذا حیواناتی که با بار به آب میزنند مثل شتر اب ...
ملاقات در حال حرکت با حرکت دو طرفه بوده ولی ملاقات یکجانبه گذارا را هم تلاقی گفته اند و در است لق آن به معنای حرکت است مثلا چیزی که میجنبد یا به عربی ...
دستکش چیزی که با دست رسم میشوده و نقاشی میشود یا خط کشی میشود
دستکش= چیزی که با دست کشیده میشود و حمل میگردد
ارچک و پوششی بر پنجه دست است یا برای ارایش دست که مخفف ارایش شده ار که چکهم به معنی دست است شده ارچک واژه ناب پارسی است حال خواه برای بوکس و ورزش باش ...
ارچک= دستکش و در اصل پوشاکی است که مخصوص چک یا دست بافته شده است و این تحفه دستکش ارمغان فرهنگستان اول ایران است که هر واژه ای که ساخت ترکیب دوکلمه غ ...
چکنویس=دست نویس است حا قباله باشد برات باشد وصیت باشد هرنوشته ای که اصل سند دست نوشته یا دست نویس شده است
چک= دست ید کف و چون سندپرداخت به وجه روز و به معنی وجه دستی است به آن چک میگویند مثل چکنویس یعنی دست نویس و هارون رشیدمامون را چک یا صک نوشت به ولایت ...
زیور چک =که النگو و دستبند است و چک به معنی دست است و ور مخفف زیور است ولی امروز در خراسان و افغانستان دستبند پلیس که بر خطا کار میزند را هم میگویند ...
کتک کاری و زدن کسی که در اصل چوبینه کاری است که معنی چوب زدن دارد
چوبینه ای که برای تادیب بر خطاکار می زدند وکم کم رسمیت عام یافت و کتک کاری را هم چنبه میگفتند
کتک کاری که در اصل چوبینه زدن است
آب خیز همان آب زه است که ما در خراسان مخفف انرا ابخز میگوییم و اصلا طوفان نیست اگر مرحوم اوحدی به طوفان نوح اشاره کرده چون در ان طوفان در قران امده ک ...
هونه مخفف هاونه است که در آب انبار و یا چنبه استخر شرح داده ام
چنبه مخفف چوبینه ایپیستون مانند که بلندی ان به اندازه عمق استخر و یا کف آب انبار و قطر آن به اندازه حجم سیلندری که مانند هاون سنگی بی ته و بدون کف بو ...
انبار سرپوشیده اب را یا حوض سر پوشیده را آب انبار میگویند لذا در خانه های قدیمی رجال حوض جدا بود و آب انبار جدا و کسی به آب انبار دسترسی نداشت و سقف ...
حیوانی قوی مانند اسب و قاطر و گاو و شتر را که هماهنگ با دلو یا دول آب میکنند مثل سنگ پیاهنگ ترازو مثلا او یک ترف سنگ است و تا در کفه دیگر کالا میگذار ...
حقوق ارتفاعی= به سهمی گفته میشود که شخصی از زراعت و یا گیاه خود رویی مانند ریواس را از زمین حق دارد ببرد مالک زمین نیست ولی انچه از زمین برآید و ارتف ...
چون ف در عربی خودش یک واژه است و شل از فارسی به عربی رفته ولی در اینجا چون خطاب ندارد درست بنظر نمی رسد چون وقتی ف را بر سر شل میگذاریم باید یا فشلنا ...
از واژه فشلتم قران ارایش فارسی گرفته و معنی آن پس شما سست شدید
پس سست شدن است این واژه ترکیبی از عربی و فارسی می باشد ف به معنای پس و شل هم که سست است مانند فان پس همانا فویلا پس وای بر آنها فبای پس بکدامین
مرعوب شدن وتغیر اراده از هراس
منظور ایه نورانی بسم الله الرحمن الرحیم است =بنام آفریدگاری که پروردگاراست وآمرزگار ولی من در آیه شریفه بصورت جمله معنی نکردم که بر من ایراد نگیرند و ...
کرت کشاورزی که با زاله ای که با پنجه در قدیم و اکنون با اداوات کشاورزی که پلکش نام دارد مزرعه را کرت کرت یا خویر خویر میکنند
به ترازی که دهقانین در جلو اب به خویر که زراعت شده می بندند تا سرعت اب خاک را از زمین نبرد و مخفف ان اِسترو است
مخفف زمین رو و تراز اب یا استرو است
زمیرو=همان تراز و آهسترو یا استرو می باشد
استرو=تراز آب دهقانان در سرزمین که معمولا از هیزم یارسنگ چین درست میکنند در اصل آهسته رو است چون جلو سرعت ورود اب به زمین را کع سبب تخریب زراعت و زمی ...
تَعَیُّن=بدیده خاص نگریستن است نه خواص شدن و معنی خاصیت داشتن در فلسفه و عرفان است بیدل می فرماید آبم زخجالت زغرور و چه تَعَیُّن. . . بیدل مطلب جز ع ...
بنام آفریدگارِ پروردگار وآمرزگار متاسفانه در هزارو چهارصدسال این آیه شریفه مترجمان ما اشتباه ترجمه کرده اند تا اینه من در اوایل انترنت اننرا در وبلاگ ...
باتلاقق=پاتلاق است یعنی زیر پایت لق و خطرناک است این واژه اصلا معنی های بالا را در اصل وریشه خود ندارد و همان پات لق است که پ از ورود عرب مبدل به ب ش ...
لاق به معنی لق و لرزان و خطر ناک هم هست
ابادیس= تمام ابادی ها کل جهان تمام شهر هاوبلدها تمام ولایات
علاوه بر ان که نام خاص است ومعنی الگوی آبا یعنی پدران را میدهد معنی زیبای جمع آبادی ها را در لاتین میدهد چون ادات وادوات جمع فرهنگها هنوز مشترک است م ...
سلام نام آفریدگار هم هست چون او سلام و سلیمان مطلق است و سلیمان هم از این واژه اشتقاق یافته چون همه از جن و انس و حیوانات و باد تسلیم اوبود که نامش ش ...
آبگیر و تله اب است
شهری را که سپاه دشمن مسخّر کرده اند و اختیار خروج و ورود ان شهر را بدست گرفته اند
استخرمحیطی است که اب را تسخیر گرفته است و اختیار اب وردی را در دست ابزار های خود دارد بر خلاف ابگیر که اب را گرفته ولی راه خروج اب ندارد
فروداد خوردنی ها ولی واحد یک جرعه آشامیدنی هم هست مثلا در خراسان نمیگویند یک جرعه میگویند یک قورت اب به من بده ولذا بلعیدن تدخینات و دود کشیدن مواد م ...
صدای قورت دادن آب و فرودادن اب است
صدای شکستن شیشه
سلام=تسلیم این معنی هایی که در بالا برای سلام شرح داده اند اصلا در سلام وجود ندارد و خود قران این واژه را تفسیر نموده در ایه ۵۶ احزاب میفرماید یسلمو ...
مستدام=پایدار پارسی است و این واژه هرگز پاینده نمیباشد چون منوط به حیات است پس معنی هم خانواده خودش از عربی همان ادامه دار و دائم است و عزیزان فرهنگ ...
چیزی که بدون زحمت و مفت و مجانی بدست آید را گویند و تقریبا مثل باد اورده است و لذا خاشاکی که در کناره زاله یک بندسار خاکی که پرای کشت پر آب باران میک ...
صدای ضربه زدن یک جسم مسطح بر آب حوض یا استخر وصدای انداختن خود را در آب هم وقتی با سینه خود را در استخر یا حوض اب بیندازی صدای حاصله را شلپست گفته اند
صدای شکستن چوب خشک با یک ضرب یا زدن چوب بر زمین یا صدای ضربه سیلی خدای ناکرده بر کسی را هم میگویند چنان زد که شرقست صدایش بلند شد
صدای افتادن سکه ازبلندی بر زمین سنگ فرش یا فلز
صدای برخورد سکه بر هم
بخشندگی و از خود گذشتگی که از جود و احسان سرچشمه گرفته است. و لذا کوشا و ساعی در کار که از خود گذشتگی نشان میدهد جدیت است
جدّی=کوشا ودراصل این واژه از جواد اشتقاق یافته و کسیکه در کاری بخشندگی و ازخود گذشتگی نشان دهد جِدّی می نامند چون جواد یعنی بخشنده و دارای جود و اینگ ...
گُرُپَّستِ= صدای افتادن جسمی سنگین از ارتفاعات بلند ساخته های انسانی را گرپست میگویند
تُرُپَستِ=افتادن یک جسم نیمه سنگین زیر صد کیلو بر زمین از ارتفاع یک دومتری صدائی که از ان بر میخیزد ترپست میباشد
صدای انفجار وبرخورد جسمی فلزی با سرعت زیا بر جسم فلزی دیگر و همچنین صدای آتش گلوله در تفنگ که انهم نوعی انفجار کنترل شده است را تَرَقَستِ میگویند
رحمان= پروردگار که در معنی تفصیلی ان ر اخر پروردگار از قلم افتاده ومت متوجه نشده ام
الله = آفریدگار الله جل جلال نام اعظم آفریدگار است و تمام نام های دیگر خداوند از این سرچشمه میگیرند و به معنی بی همتا وربی مانند هم هست لدا معنی بسم ...
رحیم= آمرزگار پارسی و سومین نام اعظم خداوند است که بعداز الله و رحمان از تمام نام های دیگر خداوند بزرگتر و اعلا تر است که شرح کامل را در معنی رحمان د ...
رحمان=پروردگا . . . رحمن یا رحمان دومین نام اعظم خدا وند است که از الله کوچکتر و از رحیم بزرگتر است به همان سبب نمی توان گفت که رحمان الله است ولی می ...
بندک ساقه گندم و جو که بعداز دانه بعداز خرمن چهار شاخ زدن بر زمین میریزد چون از دانه سبک تر و از کاه سنگین تر است ولذا بعد جدا کردن دانه از کاه کشاور ...
بداخلاق کسی که دائما نق می زند نق نقو هم میگویند
خرّاص =شایعه ساز و شبهه افکن است این واژه زیباترین واژه قران است وخیلی بزرگتر از دروغگو است پس نمیشه گفت دروغگو =کذاب است
وقتی انسان گزینش و انتخاب دگری ندارد ناگزیر است و این واژه در اصل یک انتخاب تک گزینه ای می باشد انتخاب تحمیلی مانند ازدواج ناگزیر
میاق وسط موی فرق سر را وقتی یاق میزنی و بر چپ و راست میافکنی میگویند مویش را یاق زده و مخفف ان میاق گردیده واگر در سبزوار خراسان که شهر فرهنگاست و ما ...
به در ساقینامه ابن سینا میخوانیم به غیر می به مریضان دی دوایی نیست به ان خدای که جز ان خدا خدایی نیست خورم جرعه ای اعضای من کند تق تق
بیماری قلم سردی و پوکی استخوان را ابن سینا بیماری دی خوانده یعنی در گرمای تابستان هم مانند دیماه احساس قلم سردی و پادرد دارند
وق بی رنگ و بی جلا و فکر کنم از بی وقار گرفته شده مثلا در خراسان اگر رنگ لباسی جالب نباشد میگویند خیلی وق است و تو ذوق میزند و ِلذا در تضمین شعر ساقی ...
همان فرداست مثلا وجود خداوند علی اعلا تاق است وهمتایی نداردو لذا تاق تاق درست نیست و تق تق درست می باشد که در ساقینامه ابوعلی سینا میخوانیم که یک شاع ...
دوست دختر فکر کنم این واژه صد دلستان بوده که به مرور ایام مخفف شده و شده ستلی ستان
جوال ظرف بزرگ غلات و حبوبات است که از جنس گلیم پنبه ای ضخیم است و واحد ان هم چهل من معادل صدو بیست کیلو می باشد و کوچکتر ان را تاچه و یا تیچه میگویند ...
خسور در اصل خسارت دیده است ولی در خراسان به پاس احترام داماد ها به پدر زن خود میگویند البته هیچ کجا دیده نشده که عروس به پدر شوهر خود بگوید چون این و ...
جمع سمر که افسانه است می باشد ویک اشتباه تایپی من به جای دهنفره که معنی ان دهن حفره و مظهر قنات معنی نموده ام اشتباه و خزای رایانه ای است و اسمار دهن ...
در اصل دهن حفره قنات است ولی بر اثر تخفیف و گذشت زمان شده دهن فره جایی که مظهر قنات است و اولین جایی است که اب قنات از ان خارج میگردد.
کنده وا محل خروجی اب استخر است چون کانالی کنده شده تا آب استخر را تا کف استخر به راحتی خارج شود به ان کنده وا میگویند یعنی زمین کنده شده تا منفذ خروج ...
در اصل دهن حفره است ولی مخفف شده ان شده دهن فره که مظهر قنات است و اولین محلی است که اب قنات بروی زمین ظاهر میگردد که در خراسان خصوصا سبزوار دهن قلبه ...
در اصل سنگ وازد است ولی مخفف ان به سنگِ وِز معروف شده و آنهم الک و غلبری درشتر از غلبراست یعنی چندان درشت است که غله در داخل ان نمی ماند و انچه می ما ...
الکی است که از الک آرد درشت تر است و از روده تاب داده گوسفند صنعت گران بومی و سیار در قدیم برای کشاورزان می ساختند ویک دایری بزرگ کمی بزرگ تر از دف ب ...
غلبکن دری است که با تغلب و نیرنگ در جایی که حق تو نیست ان درب را نصب کنی و لذا به درب تغلبی که جهت مانع ورد حیوانات اهلی در فرای درب اصلی دهقانان روس ...
هرچیزی که جبرکن یا زورکن یا ضربه کن کنده شود مانند پنجره ای از یک دیوار ایجاد کردن به همین خاطر به پنجره ها هم در خراسان قلبکن میگفتند و قلبکن صحیح ا ...
یاجو یکی از ادوات کشاورزی است که از روده گاو یا پست بز بشکل نوار بریده خوب تاب میدهند و معمولا یاجوی روده گاو بهتر میشود و آنرا بشکل طنابی به قطر یک ...
قورچه یا قرچه زنگ کوچکی به مانند توپ تنیس مسی یا برنز که یک یا دو ساچمه آهنی داخل ان که با تکان دادن صدا میکند که معمولا سه عدد یا چهار عدد بگردن سگ ...
چی چینی چرا چنین یا چه چنین است و اشتباه گفته ام چرا چنان چون واژه چرا چنان را باز میگوییم چی چو نو و معنی چی چونو چرا چنان می باشد
قلبکن چیزی که منظم بریده و کنده نمیشود و قلب و ناجور کنده میشود قلب کن نام دارد که در قدیم سوراخ و خوخه و پنجره ای که از دیوار خوانه قلب با کلنگ کنده ...
کلکین در خراسان به پنجره کلکین میگویند این وازه از ایران باستان است و چند ابادی با نام کلکین داریم و چون منسوب به نی است وقلم هم که کلک میگویند یعنی ...
این واژه مخف چرا چنان چه چنان می باشد
همان مخفف چرا چنین است در پارسی دری
استادی که گل رس گولی را مانند تنور می مالد و بعد ان را در داش و یا کوره پخته و مانند سفال می نماید. و مانند کوزه گر تخصص خاصی دارد
حلقه های بیضی شکل که قطر بزرگ آن حدود یک متر وقطر کوچک از پنجاه سانت کمتر نیست تا یک نفر بتواند با یک دول چرمی پر بار داخل آن با کمر خم حرکت کند و ای ...
گشتاور همان چرخشگر خودمانی وپارسی ناب خودمان است واین واژه ارمغان فرهنگستان ما می باشد که برای خودش می بافد جهان مترقی دنبال واژگان زود فهم ودرک الاد ...
کول کمینگاه صیادان است که اصل ان چون در زمین کالیده شده و گود شده و با نی و هیزم مانندآلاچیق پوشیده شده است کول نام گرفته ولی در خراسان که مهد وخاستگ ...
واژگان عربی کلا پارسی میباشد چون اعراب بگواهی قران در جاهلیت محض بودند که شامل قوم کوچکی در شبه جزیره عربستان مابین سه تمدن ایران و روم و مصر در انزو ...
پارچه تمیز و ضخیمی که با کمی اب خیس میکنند و دیواره تنور داغ را با آن می روبند تا خاکستر نان های تنور قبلی که پخته شده بر نان هایی که میخواهندبپزندنچ ...
گلیمی که از پشم رنگین با نقش های زیبا با زمینه قرمز رنگی برای زیر زین اسب می بافند واز گردن اسب تا نزیک دم او را می پوشاند