یسر

/yosr/

مترادف یسر: آسانی، سهولت، یسیر، توانگری

متضاد یسر: عسر

معنی انگلیسی:
easy, black coral, [rare.] easy (circumstances), jet

لغت نامه دهخدا

یسر. [ ی َ ] ( ع اِ ) ثروت و دولت و توانگری ، مذکر آید. ( ناظم الاطباء ).

یسر. [ ی َ ] ( ع مص ) به سوی چپ آمدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). از جانب چپ کسی آمدن. ( ناظم الاطباء ). || به آسانی زادن زن. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || دست راست را به سوی خود درکشیدن. ( ناظم الاطباء ). || فرو رویه تافتن به اینکه دست راست را به سوی خود درکشی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || سوی روی خود نیزه زدن. || بخش بخش کردن شتر قمار را به جهت قسمت. || قمار باختن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

یسر. [ ی َ / ی َ س َ ] ( ع اِمص ) انقیاد و فرمانبرداری خواه در انسان باشد و یا در اسب. ( ناظم الاطباء ). انقیاد و فرمانبرداری. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || نرمی. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

یسر. [ ی َ / ی َ س َ ] ( ع مص ) آسان گردیدن. || نرم گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || فرمانبردار گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ).

یسر. [ ی ُ / ی ُ س ُ ] ( ع اِمص ) توانگری. ( دهار ). توانگری و فراخ دستی. خلاف عسر. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). فراخی. ( آنندراج ). فراخ دستی. میسرة. مقابل عسر، تنگدستی. ( یادداشت مؤلف ) :
همواره یمن باد ترا بر یمین
پیوسته یسر باد ترا بر یسار.
فرخی.
هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار
یمن باشد بر یمین و یسر باشد بر یسار.
فرخی.
یمن همه بزرگان اندر یمین اوست
یسر همه ضعیفان اندر یسار او.
فرخی.
گر یمن کسی طلب کند یمنی
ور یسر کسی طلب کند یسری.
منوچهری.
راه سفر گزینی هر سال یمن و یسر
با تو دلیل راه و رفیق سفر شود.
مسعودسعد.
به شب و روز یمن و یسر جهان
بر یمین تو و یسار تو باد.
مسعودسعد.
هست ترا ملک و دین تخت و نگین و قلم
هست ترا یمن و یسر جفت یمین و یسار.
خاقانی.
درد عسر افتاد و صافش یسر آن
صاف چون خرما و دردی بسر آن.
مولوی.
|| آسانی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( دهار ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ). مقابل عسر، سختی. ( یادداشت مؤلف ). || ( ص ) آسان و میسر. ( یادداشت مؤلف ) : و این طریقی محمود و سیرتی پسندیده است اگر یسر شود. ( کشف المحجوب هجویری ص 234 ). || ( اِ ) مقام. ( دهار ). || دست چپ. ( از مهذب الاسماء ). || سوی دست چپ. ( دهار ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

سهولت، آسانی، توانگری، فراخ دستی، ضدعسر، درختی بادانه های سخت وخوشبوبرای ساختن تسبیح
آسانی توانگری
سهل و آسان آسان

فرهنگ معین

( ~. ) (اِ. ) ۱ - درخت محلب (آلبالوی تلخ ) را گویند که از چوب آن سابقاً جهت ساختن مسواک برای شست و شوی دندان ها استفاده می کردند. ۲ - چوب درخت بان را گویند که چون محکم و تیره رنگ و معطر است از آن جهت ساختن تسبیح و در منبت کاری استفاده می کنند.
(یُ ) [ ع . ] (اِمص . ) آسانی ، فراخی مق عسر.

فرهنگ عمید

۱. سهولت، آسانی.
۲. توانگری، فراخ دستی.
درختی با دانه های سیاه، سخت، و خوش بو که از آن تسبیح درست می کنند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی یَسْرِ: پشت می کند و می رود - می گذرد (کلمه یسر مضارع از مصدر سری است ، که به معنای رفتن شب ، و پشت کردن آن است )
معنی یَسِّرْ: آسان کن
معنی یُسْرَ: آسان - آسانی
ریشه کلمه:
یسر (۴۴ بار)

«یَسْرِ» در اصل «یسری» بوده که فعل مضارع از مادّه «سری» است، سپس «یاء» آن برای تخفیف و هماهنگی با آیات قبل حذف شده است.

دانشنامه عمومی

یسر ( به عربی: یسر ) یک شهرداری در الجزایر است که در استان بومرداس واقع شده است. [ ۱] یسر ۲۷٬۹۹۰ نفر جمعیت دارد.
عکس یسر
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

سهولت

پیشنهاد کاربران

یسر= مرجان سیاه که با وآن زینت آلات مانند نگین های درجی و نگین انگشتر. و دانه یا مهره های سبحه، تسبیح ، می سازند
یُسْر آسایش که ضد عُسْر یعنی سختی است.
یُسر: سِعت معیشت دنیا وآخرت:
"فإنّ مع العُسر یُسراً"

یَسر: به آرامی حرکت میکند.
"و اللیل اذا یَسر"
سیر وسفر
مَسِیرة
مُسَیَّرة
مَسِیر
سیّارة
یسیر
سارَ
. . .
"فسنیسره للعسری"‏
...
[مشاهده متن کامل]

"و اما من آمن و عمل صالحا فله جزاء الحسنی‏ و سنقول له من امرنا یسراً
لا جرم ان الله یعلم ما یُسّرون و ما یعلنون انه لا یحب المستکبرین"
. . .
و اگه کلمه "کبد" به معنی سختی یا عُسر وضنک در این آیه
"لقد خلقنا الانسان فی‏ کبد"؛
با آیات قبلی در تضاد هست.
به واژه کبد رجوع کنید.
. . .

سمت چپ ولذا چون عرب دستش به آسانی به هرنقطه از سمت چپ بدن می رسید و آلرژی آن را با دست راست خارش میداد ان قسمت را یسر نامید چون آسان به آن دسترسی داشت و در سمت راست بدن اینکار میسر نیود مثل ناخن دست داست را نمی توانی به آن آسانی که ناخن دست چپ را میگیری بگیری ووو
یسر=یثر که معنی ثروت است و توانگری و مال و اموال می باشد.
بد بختی ما همین است که عرب هرگونه که ادا کرده همان را ثبت قاموس نموده است چون عرب بیان صاد با سین و ث متفاوت است ومانند ما پارسیان همه را یکنواخت ادا نمیکند چون سواد خواندن و نوشتن در آن سر زمین نبود پیام ها را پیک ها با دقت زیاد ادا میکردند و لذا شنونده هایشان هم همانگونه با دقت دریافت میکردند و هر حرفی که حلقی یا خیوشیم بینی یا سر زبانی یا ثنایایی بود همانگونه با دقت حتی خطیبانشان بالای منبر میخواست با قرائت موسیقاری آن را ادا کنند تا مردم متوجه شوند و این روضه خوانی مخصوص تشیع نبوده بلکه زبان تفهیم از قدیم می بایست با موسقی باشد. ولذا شیعیان که علاقه زیاد به اهل بیت دارند چه بهتر از اینکه مقتل امام حسین ع با ذکر مصیبتش مانند قرآن با قرائت گفتند که دروغ کسی به آن نبندد و جنایت بنی امیه و هرجنایت دیگری که بر اهل بیت روا شده بود کسی دروغ نه انگارد. و بدانند که چنین ستم هایی بر آل پیغمبر روا شده است. حال ما در بین این انبرگاز معنی و مفاهیم این حروف درگیر شده ایم حال یسر و یثر و یصر برای ما مشکل شده است
...
[مشاهده متن کامل]

سرایت کننده و مسری مثل کووید ۱۹ ( کرونا ویروس ) که به آسانی مردم را شکار می کند
ساری و روان
آسان راحت
معنی : آسان گردان

بپرس