هوو

/havu/

مترادف هوو: وسنی، هم شو

معنی انگلیسی:
rival wife

لغت نامه دهخدا

هوو. [ هََ ] ( اِ ) دو زن که در نکاح یک مرد میباشند، هریک مر دیگری را هوو خوانند. ( برهان ) ( غیاث اللغات ). ضرة. ( السامی فی الاسامی ). وسنی. بنانج. گولانج. هبو. هم شوی. ( یادداشت مؤلف ). انباغ. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ).
- امثال :
مثل هوو.
هوو هوو را خوشگل می کند، جاری جاری را کدبانو.
هوو هووست اگر همه سبوست .

فرهنگ فارسی

دوزن که یک شوهرداشته باشندهرکدام هووی دیگری است
( اسم ) زنی که با زن دیگر در شوهر مشترک باشند وسنی .

فرهنگ معین

(هَ ) (اِ. ) وسنی ، دو زن که یک شوهر داشته باشند.

فرهنگ عمید

دو زن که یک شوهر داشته باشند هرکدام هووی دیگری نامیده می شود، بناغ، همشوی، وسنی.

دانشنامه آزاد فارسی

هووْ (Hove)
شهر مسکونی و تفریحگاه ساحلی، و از ۱۹۹۸ مرکز اداری ناحیۀبرایتون و هووِ، نزدیک ساحلجنوبی انگلستان. از غرب با برایتون هم مرز است. ۹۳,۴۰۰ نفر جمعیت دارد (۱۹۹۶). از مراکز پیشتاز فیلم سازی جهان در ‎آغاز قرن ۲۰ و مقرّ گروه فیلم ساز بریتانیایی، موسوم به مکتب برایتون، بود. هوو در قرن ۱۹ به منزلۀ شهر تفریحی توسعه یافت و چندین پارک و باغ همگانی دارد.

جدول کلمات

اموسنی

پیشنهاد کاربران

حسنی درست است دوست عزیز نه وسنی در خراسان سی سال پیش اکثر مردان دوهمسری و سه همسری بودند و الان هم دوستان ما در منطقه سنی نشین چنان هستند سنت نبوی را رعایت میکنند وهمه هم میلیاردر شده اند یک حکمتی بوده
...
[مشاهده متن کامل]
که چنین حکمی در قرآن مجید آمده و انگار خداوند ابر رحمتش را بر سر آنها نازل کرده نه تنها کشورهای عربی غرق ناز ونعمت هستند بلکه تمام مناطق سنی نشین ایران هم معدن آهن و کروم و مس است که منطقه ای که پگنجاه سال پیش یک جهنم بود اکنون مانند بهشت است

میگن نظرت راجع به هوو بگو باعث میشه بفهمی شوهر ۲ چه جوریه فمینیسم وار درک می کنم واقعا من رای میدم به ازدواج و طلاق چندین باره به نظرم متضاد دوستی تازه ملتم کلی خر پول میشن ، دوستی فقط یه دوره خوبه ولی بهتره . . .
لولوخرخره، ، که با بی توجهی بیک انسان که هم شوهر و هم شوی زن دیگر شده است اتلاق میشود و بر گرفته از ضرب المثل عامیانه که مردم آمی و بیسواد میگویند،
چیست که همسر غرغرو را ادب کند.
حسنی بود که تسمه بگوش فلک کند،
به گیلکی هوو میشه اُءسی که به معنیه هم شو است
در بازی شهربانو بنج میشه
بنج
rivel wife
هوو ، ha woo , به دوزن که همسر یک مرد باشند در گویش شهر بابکی وبرخی مناطق دیگر ایران هوو گفته می شود وضرب المثل بقچه ی دو هوو در یک صندوق قرار میگیره ولی بقچه ی دو هم عروس ( جاری ) در یک صندوق قرار نمیگیره از اینجاست
وسنی . . . . هم شو . . . .
هبوغ در زبان ملکی گالی بشکرد
وسنی، دو زن ک شوهرشان یکی باشد.
هَوُو - نام سومین زن زرتشت ( هَوُوی، Hvovi )
هَووی، مادرِ هیچ یک از فرزندهای زرتشت نیست!
.
در بُندَهِشن ( بُندَهِش ) فَرگرد ( فصل ) 32 و همچنین وِجَرکَرد دینی، درباره خاندان و تبار زرتشت سخن رفته است:
نام دو زن دیگر زرتشت:
1. اورویج ( urvij ) : مادر چهار فرزند زرتشت:
یک پسر: ایسَت واستَرَ
سه دختر: فِرینی، ثِریتی، پوروچیستا
2. اِرنیج بیردا ( arnij - beyrda ) : مادر دو فرزند زرتشت:
دو پسر: اوروَتَت نَرَ، هورچیثزَه
.
( ( شش فرزند زرتشت:
سه پسر: 1. ایسَت واستَرَ 2. اوروَتَت نَرَ 3. هورچیثزَه ( خورشید چهر )
سه دختر: 1. فِرینی ( فِرِنی: نام نخستین دختر زرتشت! )
2. ثِریتی ( سِریتَک، تِریتی، گونه دخترانه تِریتا! )
3. پوروچیستا ( از نخستین ایمان آورندگان به دین مَزدَیَسنا ) ) )
.
هووی، دخترِ وزیر گُشتاسپ یا ویشتاسپ هخامنشی ( فَرَشوشتَر، فَراشستَر - از خاندان هَوُگوَ ) بود و از زنان دارا ( پولدار ) و بازرگان با نفوذ دربار کیانیان و هخامنشی به شمار می رفت!
.
در هنگامی که زرتشت در چهل و دو سالگی به پیشگاه پادشاه کیانیان ( گُشتاسپ، ویشتاسپ ) رفته بود تا او را به دین خود ( مَزدَیَسنا ) فرا بخواند، هَووی در دربار گشتاسپ بود و گفته های زرتشت را شنید و دلبسته او گشت!
"کَوَی ها" و "کَرَپان ها" هم در آنجا بودند!
( ( آن ها از پیشوایان و جادوگران دربار بودند و دستمزدهای کلانی می گرفتند و با دین و خرافه، پول های مردم را تلکه می کردند! ) )
.
سپس کَوَی و کَرَپان ها، از ترس چیرگی زرتشت بر آنان، دسیسه ای برای زرتشت می چینند و هنگامی که زرتشت سرگرم آشنا ساختن دین مَزدَیَسنا به پادشاه می شود، آدم های ( مزدوران ) کوی و کرپان ها در انبان ( کیسه ) زرتشت استخوان مرده می نهند که وانمود کنند زرتشت با دیوها و اهریمنان رابطه دارد و جادوگر هست
این نیرنگ آن ها می گیرد و گُشتاسپ، زرتشت را به زندان می اندازد ولی چندی نمی پاید که دست و پای شید ( اسب گشتاسپ ) فلج می شود
زرتشت هم با کمک دوست هووی یا همسر ( زنِ ) گشتاسپ ( hūtaosā یعنی آتوسا ) از زندان فرار می کند و با خوراندن گیاه هوم ( اِفدرا ) به شید ( اسب گشتاسب ) که یکی از ویژگی های این گیاه، درمان مفاصل و استخوان هاست، اسب را درمان می کند
سپس زرتشت به نزد هووی می رود و هووی از او می خواهد برای این که کشته نشود با او ازدواج کند
زیرا تنها راهی بود که کوی ها و کرپان ها نمی توانستند زرتشت را بکشند، چون دیگر شوهر هووی ( دختر وزیر گُشتاسپ ) شده بود و هووی به خوبی می توانست پادشاه را راضی کند
( ( در آن زمان: زن نخست زرتشت جان سپرده بود و زن دوم هم پذیرفت که برای کشته نشدن زرتشت و رواج دادن دین مَزدَیَسنا، هووی را بپذیرد ) )
.
سپس در مراسم زناشویی ( که در آن زمان به همانند آیین ازدواج هندی بود: آتش وَرجاوَندی برپا و داماد با روبند هفت قدم به دور آتش می زند )
هووی، زرتشت را به همسری می پذیرد و پس از مراسم بر همگان فاش می کند که او زرتشت هست و داستان فراری دادن او که بخاطر درمان شید ( اسب گُشتاسپ ) انجام گرفته بود را به پادشاه ایران می گوید
سپس گُشتاسپ به دین مَزدَیَسنا می گراید و دین او را گسترش می دهد
( ( این داستان شباهت اندکی با داستان ازدواج حضرت محمد"ص" با حضرت خدیجه"س" دارد! ) )
.
گاهی هوو داشتن هم، چندان بَدَک نیست گرچه امروزه یه زن هم از سَرِمان زیاد هست!
منابع• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/گشتاسپ
هوو درریشه هم ووی است ( wavi ) که درکردی به معنای عروس است درحقیقت هووی یعنی هم عروس
تعریف لغوی هوو و این که این لغت از کجا آمده مورد درخواست ارسال کنندگان میباشد یعنی تعریف ماهوی لغت . . آنچه را به عنوان معنا در لغت نامه میبینیم تعریف بدیهیات مشهود است
وسنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس