بوسلیک

/busalik/

لغت نامه دهخدا

بوسلیک. [ س ُ ل َ ] ( اِ مرکب ) نام مقامی از جمله دوازده مقام موسیقی. ( برهان ) ( از غیاث )( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ). رجوع به آهنگ شود.

بوسلیک. [ س ُ ل َ ] ( اِخ ) رجوع به ابوسلیک شود.

فرهنگ فارسی

نام یکی از آهنگهای موسیقی ایرانی
نام مقامی از جمله دوازده مقام موسیقی

فرهنگ معین

(سَ ) ( اِ. ) نام یکی از آهنگ های موسیقی ایرانی .

فرهنگ عمید

گوشه ای در دستگاه نوا.

پیشنهاد کاربران

از پرده های دوازده گانه اصلی موسیقی سنتی ایرانی که پس از تحول موسیقی سنتی بصورت گوشه ای در دستگاه نوا درآمد.
در آینه ی اشعار حضرت مولانا این چنین از آن یاد شده:
غزل ۴۵۷:
ای چنگ پرده های سپاهانم آرزوست
...
[مشاهده متن کامل]

وی نای ناله خوش سوزانم آرزوست
در پرده حجاز بگو خوش ترانه ای
من هدهدم صفیر سلیمانم آرزوست
از پرده عراق به عشاق تحفه بر
چون راست و بوسلیک خوش الحانم آرزوست
غزل ۲۴۷۲:
طبل فراق می زنی نای عراق می زنی
پرده بوسلیک را جفت حجاز می کنی
غزل ۲۹۶۳:
می زن سه تا که یکتا گشتم مکن دوتایی
یا پرده رهاوی یا پرده رهایی
بی زیر و بی بم تو ماییم در غم تو
در نای این نوا زن کافغان ز بی نوایی
قولی که در عراق است درمان این فراق است
بی قول دلبری تو آخر بگو کجایی
ای آشنای شاهان در پرده سپاهان
بنواز جان ما را از راه آشنایی
در جمع سست رایان رو زنگله سرایان
کاری ببر به پایان تا چند سست رایی
از هر دو زیرافکند بندی بر این دلم بند
آن هر دو خود یک است و ما را دو می نمایی
گر یار راست کاری ور قول راست داری
در راست قول برگو تا در حجاز آیی
در پرده حسینی عشاق را درآور
وز بوسلیک و مایه بنمای دلگشایی
از تو دوگاه خواهند تو چارگاه برگو
تو شمع این سرایی ای خوش که می سرایی

بپرس