حیطه

/hite/

مترادف حیطه: چهارچوب، حوزه، شمول، قلمرو، کادر، محدوده، محوطه، پهنه، میدان، گستره

برابر پارسی: گستره

معنی انگلیسی:
domain, gamut, provinces, realm, universe, reach, compass, range, enclosure

لغت نامه دهخدا

( حیطة ) حیطة. [ ح َ طَ ] ( ع اِمص ) و گاه بکسر حاء آید. هشیاری و حزم در کار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): یقال : فلان حیطة لک ؛ اَی تحنن و تعطف. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || اسم است احتیاط را. || ( اِ ) زن باعفت و بزرگوار. ( اقرب الموارد ).

حیطة. [ طَ ] ( ع مص ) حوط. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). دیوار گرد چیزی برآوردن. ( آنندراج ). رجوع به حوط شود. || جای احاطه کرده شده. ( آنندراج ) ( غیاث ). در حیطه تصرف درآوردن. || ( اِمص ) اسم است احتیاط را. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

نگهبان کردن، حفظکردن، درپناه خوددر آوردن
۱ - ( مصدر ) حفظ کردن در پناه گرفتن نگاهبانی کردن . ۲ - ( اسم ) هر جای احاطه شده زمینی فراخ که اطراف آنرا احاطه کرده باشند دیواربست .
حوط . دیوار گرد چیزی بر آوردن . حیعلتین نشان. ( حی علی الصلوه ) و حی ( علی الفلاح ). لکن ( حی علی خیر العمل ) تنها مردم شیعه راست .

فرهنگ معین

(طِ ) [ ع . حیطة ] ۱ - (اِ. ) احاطه شده . ۲ - (مص م . ) حفظ کردن ، در پناه خود درآوردن .

فرهنگ عمید

زمین، میدان، یا مکانی مشخص برای انجام عملی خاص.

مترادف ها

reach (اسم)
حصول، کشش، حیطه، رسایی، برد

gamut (اسم)
حدود، وسعت، حیطه، هنگام، گام

compass (اسم)
حوزه، دایره، قطب نما، پرگار، حیطه، گرد

فارسی به عربی

سلسلة

پیشنهاد کاربران

واژه "حیطه" برگرفته از واژه یِ اوستاییِ " هیتَ" به چمِ " بسته، مرز، جلوگرفته، نگهداری شده" می باشد.
چنانکه در رویه یِ 1574 از نبیگِ " فرهنگ واژه های اوستا" آمده است:
حیطه
حدود
حیطه یعنی مرحله ی چیزی
مثلن می توان گفت در حیطه عمل قرار دادن.
زمینه
محدوده مثل حیطه اختیارات محدوده اختیارات مشخص و شاخص
حیاط محوط و دارای مرز معین و مشخص
محیط و محدوده و محوطه حایط شده است
مکان کار
دامنه، بازه
واژه حیطه تقریبا با واژه حیاط ارتباط نزدیک و تنگاتنگی دارد و میتوان آنرا حوزه، دایره، زیر رشته و. . . معنا نمود.

بپرس