کاشانه

/kASAne/

مترادف کاشانه: آشیانه، بیت، خانه، سرا، عریش، کلبه، لانه، مقام، منزل

معنی انگلیسی:
abode, apartment, cabana, chalet, cottage, habitation, lodge, nest, shack, shanty, hearth, lodging

فرهنگ اسم ها

اسم: کاشانه (دختر) (فارسی) (تلفظ: kāšāne) (فارسی: کاشانه) (انگلیسی: kashane)
معنی: آشیانه ی جانوران، لانه، خانه، خانه ی کوچک و محقر، رواق
برچسب ها: اسم، اسم با ک، اسم دختر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

کاشانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) طرز. ( اقرب الموارد ). روق. ( منتهی الارب ). رواق. بیت کالفسطاط. ( اقرب الموارد ). کاشان. خانه زمستانی. خانه. || دارالشفاء. || خانه کوچک. خانه محقر :
آن کن که بدین وقت همی کردی هر سال
خزپوش و بکاشانه رو و صفه فروار.
فرخی.
نشان زندگی عقبی و مرگ جان ستان دنیا
اجل دروازه رحمت عدم کاشانه نیران.
ناصرخسرو.
در خانه تو موش به سوراخ درونست
او را چه بکار آید کاشانه و ایوان.
ناصرخسرو.
یارب خاقانی است بانگ پر جبرئیل
خانه و کاشانه شان باد چو شهر صبا.
خاقانی.
سرمست ز کاشانه بگلزار برآمد
غلغل ز گل و لاله بیکبار برآمد.
سعدی.
از بیابان عدم دی آمده فردا شده
کمتر از عیشی یک امشب کاندرین کاشانه ایم.
سعدی.
چو خلوت در میان آمد نخواهم شمع کاشانه
تمنای بهشتم نیست چون دیدار می بینم.
سعدی.
شمع شب افروزی کاشانه راست
نز پی آتش زدن خانه راست.
امیرخسرو.
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست ؟
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست ؟
حافظ.
|| این لفظ بر آشیانه مرغان نیز اطلاق کنند. ( جهانگیری ) :
از مزاج اهل عالم هر دمی کم جوی از آنک
هرگز از کاشانه کرکس همائی برنخاست.
خاقانی ( ازجهانگیری ).
ظاهراً در اصل بمعنی خانه ای است که شیشه ها را برای روشنی در تابدانهای آن تعبیه کرده باشند مرکب از کاش بمعنی شیشه و آنه که کلمه نسبت است و بعد از آن بمعنی مطلق خانه استعمال یافته حتی که بر آشیانه مرغان نیزآمده. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

خانه، خانه کوچک، خانه زمستانی، آشیانه، کاشان هم گفته شده
( اسم ) ۱ - خان. کوچک سرای محقر : [ گر بکاشان. رندان قدمی خواهی زد نقل شعر شکرین و می بیغش دارم ] . ( حافظ ) ۲ - خان. زمستانی : [ آن کن که بدین وقت همی کردی هر سال خز پوش و بکاشانه رو و صفه فرود آر ] . ( فرخی ) ۳ - ( مطلق ) خانه سرای . ۴ - آشیان. مرغان : [ از مزاج اهل عالم مردمی کم جوی از آنک هرگز از کاشان. کرکس همایی بر نخاست ] . ( خاقانی ) ۵ - رواق : [ در خانه. تو موش بسوراخ درونست او را بچه کار آید کاشانه و ایوان ? ] ( ناصر خسرو ) ۶ - دیوانخانه دیوان عام . ۷ - بالا خانه غرفه .

فرهنگ معین

(نِ ) (اِ. ) خانة خرد و کوچک ، خانة زمستانی .

فرهنگ عمید

١. خانه.
٢. خانۀ کوچک.
٣. خانۀ زمستانی.
٤. آشیانه، لانه.

فرهنگستان زبان و ادب

{apartment, appartement (fr. )} [عمومی] واحد مستقلی در یک ساختمان

واژه نامه بختیاریکا

شَو لیز؛ لیز وُ لانِه

مترادف ها

shack (اسم)
خانه، کلبه، کاشانه، خانه کوچک وسردستی ساخته شده

hut (اسم)
خانه کوچک، کلبه، خانه رعیتی، سپنج، کاشانه، الونک، خانه تابستانی

فارسی به عربی

کوخ

پیشنهاد کاربران

اپارتمان از پارت و پارچ و پاره آمده و در پرت / پارت ( قوم دور افتاده خراسانی ) نیز دیده میشود. پارتیشن / پارتیزان و . . . . ریخت های دیگری از آن می باشند
اما کاشانه باید برابر کاش آنه باشد = آنچه انسان در پی آن است = آرزوی آنرا دارد. کاش با کیش و ایش یکیست و ایش با wish و ویشه یا همان بیشه به چم انبوه و بعدها جنگل ( خود جنگل به چم تلاقی انبوده شده است و از جنگ = به هم رسیدن و گل ( یا گال ) به چم زیاد و عمیق آمده ) پس کاشانه میشود خواستگاه = آنچه انسان در پی آن است و ارزو دارد و کاش یعنی ارزو هم ریخت دیگر آن است.
...
[مشاهده متن کامل]

برابر پارسی واژه بیگانه آپارتمان کاشانه است.
باششگاه ، در تاجیکستان به معنی محل اقامت و مسکن
حضر
بساط پهن کرده، نشست کردن
اپارتمان

بپرس