پیشنهادهای عباس (٢٥٦)
a man's penis
باسن نمایی
بی ربط
چشم های پلاستیکی که درساخت اسباب باز ها استفاده می شود.
An erect penis
دو معنی متفاوت دارد: 1. در فلسفه و الهیات ( متافیزیک ) : به معنی اختیاری گرایی است در مقابل جبرگرایی ( hard determinism ) . 2. در فلسفه سیاسی، فلسفه ...
something that makes something that is already good even better, or perfect: نور علی نور کردن
در حساب دیفرانسیل، قضیه مقدار میانگین. با Intermediate Value Theorem به معنای قضیه مقدار میانی اشتباه نشود!
یکدستی، همگنی
سبقت گرفتن، جلو زدن
در ریاضیات: سِکانت با نماد sec: برابر 1/cos
ریاضیات: صفحه
فضولی کردن
پرسشگر: inquiring mind: ذهن پرسشگر
جلسه احضار ارواح
معنای این کلمه نامتعارف میشه. اما نکته اینجاست که این کلمه غالبا بار معنایی مثبت داره و اشاره به خلاقیت و نوآوری و مفاهیم از این دست داره.
بچه بی تربیت
"با موهبت" نزدیک ترین معادل این کلمه در زبان فارسی است. موهبت به معنای بخشش و دهش هست و به کلمه gift مرتبطه.
بعضی مواقع معنی باهوش، مستعد، نخبه و. . . میده. برای مثال an able child یعنی کودک مستعد
معنی بیمه نامه هم میده: You should check your policy to see if you're covered for flood damage.
سختگیرانه، سخت گیر ( بار معنایی مثبت دارد ) ؛ با دقت، دقیق: rigorous standards of accuracy ( استاندارد های سختگیرانه صحت سنجی )
به عنوان فعل، به معنای پهنه بندی است: The former dockyard has been zoned for industrial use.
a social organization for female students at some U. S. colleges انجمن ( کلاب ) "خواهری": متشکل از دانشجوهای دختر در بعضی از دانشگاه های آمریکایی. ...
غیر از معنی استخدام کردن کسی، معنی استفاده کردن از چیزی هم میده. این کاربرد رسمی است.
این کلمه در اصل از فعل لاتین facilis میاد به معنای "سهولت در انجام دادن کاری" است. یک معنی که کمتر بهش توجه میشه ( غیر از معنی "تاسیسات" که دوستان اش ...
به هر حال
فنلاندی. برخلاف Finnish این کلمه noun هست.
bartender همون جور که دوستان اشاره کردند، اشاره به متصدی یک بار ( میخانه ) دارد. basista ( باریستا ) از طرفی دیگر، اشاره به کسی دارد که در یک کافه کا ...
two - faced
میشه به جای at all ازش استفاده کرد. یعنی اصلا و به هیچ وجه. کاربردش بیشتر برای تاکید هست و حتما بعد از یک جمله منفی میاد. He has no respect for auth ...
گیاه کلزا ( Brassica napus ) . همچنین به آن oilseed rape، rapeseed و یا canola گفته می شود.
"a man who is the customer of a prostitute" به مشتری روسپی ها گفته می شود.
تلفظ این کلمه به صورت /هایست/ درست است.
مسکن دولتی خانه ها یا آپارتمان های ارزان قیمت ( و معمولا کوچک و بی کیفیت ) که از بودجه دولت برای قشر کم درآمد ساخته می شود.
part of speech
همان gym است.
دچار بیماری یا کسالت زده. در مورد ریشه این اصطلاح معروفه که دریانوردی که حالش بد می شد رو می فرستادن زیر عرشه کشتی از این رو " زیر آب و هوا" بالا قر ...
غیر از معنی معلول که دوستان قبلا اشاره کردند، معنای "ویژه معلولین" هم میده: disabled parking spot ( محل پارک ویژه معلولین ) The library does not hav ...
مطابق دیکشنری کمبریج، در انگلیسی بریتیش به معنای اتوبوس هست و از لحاظ معنایی هیچ فرقی با bus نداره.
قطع رابطه: The U. S. severed diplomatic relations with Cuba in 1961. ترجمه: آمریکا در سال 1961 روابط دیپلماتیک خود را با کوبا قطع کرد.
ملتهب کردن، ایجاد التهاب: Asthma is a chronic condition that inflames the inside walls of the airways. ترجمه: آسم یک بیماری مزمن است که باعث ایجاد ا ...
"چه اهمیتی برای تو داره؟" "Is your knee getting better from the accident?" "What do you care" ترجمه:"زانوت بعد از تصادف داره بهتر میشه؟" "چه اهمیتی ب ...
اگر به صورت جمع باشه ( hostilities ) ، به معنی جنگ، درگیری و. . . نظامی است: Both sides agreed to cease all hostilities. ( دو طرف توافق کردند به هر گ ...
کوتاه آمدن: Both sides involved in the conflict made some concessions in yesterday's talks. ( دو طرف درگیر نزاع در مذاکرات دیروز [از برخی از مطالبات ...
چرا که، چون: He was unusual as a supervisor in that he didn't try to control how the work was done. ( =او به عنوان یک سرپرست مشکوک بود چراکه برای کنت ...
اتاق زیرشیروانی. هم معنیش میشه attic. البته در انگلیسی آمریکایی به طبقه بالایی یک ساختمان هم گفته می شود. ( "an upper floor or room" )
Reading: شهری در انگلستان. تلفظ به صورت "رِدینگ".
چند تا معنی داره: 1. ساختن آبجو. رجوع کنید به brewery به معنای کارخانه آبجوسازی. 2. آبجو 3. دم کردن چای، قهوه، دمنوش و. . . : He brewed some tea for ...
حد و حدود تعیین کردن: Police powers are delimited by law. ( محدوده قدرت پلیس توسط قانون تعیین می شود. )
خونریزی، معادل bleeding
disability: معلولیت
استخدام کردن ( البته بیشتر در زمینه نظامی به کار میره ) ، سرباز گیری: Even young boys are now being recruited into the army.
طرد کردن، اخراج کردن، تبعید کردن: You're banished from out community! ( از جامعه ما طرد شدی! ) They were banished ( = sent out ) from the library fo ...
معتاد به الکل
کوکائین ( آمریکایی ) ماریجوانا ( بریتیش )
دوستان توجه کنید که جمع این کلمه radii می باشد. تلفظ به صورت 'رِی - دی - یای'.
احساس شادمانی ناشی از درد کشیدن دیگران. مثلا وقتی فردی اشتباها روی زمین سر می خورد و بقیه بهش می خندند. یا مثلا وقتی طرفداران یک نامزد در انتخابات ...
دفاعیات مسیحی، شبیه به علم کلام در اسلام. به کسی که این کار رو میکنه میگن apologist.
معنی "آخیش" می تونه بده. زمانی استفاده میشه که از یک موقعیت ناراحت کننده خلاص شدید: Phew! What a relief! ( =آخیش! خیالم راحت شد ) Phew! I'm so glad ...
به عنوان فعل معنی غرق شدن میده، به طوی مجازی به معنای ناموفق بودن، شکست خوردن و. . . : The ship foundered in a heavy storm. Plans for a new airport ...
click your tongue یعنی "نچ" گفتن.
دروغ شاخدار
یکی در میان adj: Private cars are banned from the city on alternate days. ( ماشین های شخصی یک روز در میان از تردد در شهر منع شده اند ) متناوب altern ...
1. گل گلی ( در تصویر ) . She went to the party in a little ditsy dress with colored tights and ankle boots. 2. یا ditzy احمق، خُل ( مخصوصا یک زن ) ...
سکان کشتی. اصطلاح at the helm به معنی در کنترل داشتن یک شرکت است: With Steve Lewis at the helm, we are certain of success.
نسیم، رایحه ای که در زمان کوتاهی حس می شود: He caught a whiff of her perfume.
به عنوان اسم: 1. پستان های زن ( همچنین رک به busty ) 2. سردیس 3. دستگیری مظنونان به عنوان فعل: 1. دستگیر کردن مظنونان یا حمله به یک ساختمان به منظور ...
قوی ماده: a female swan
به عنوان اسم، برای اشاره به یک زن استفاده میشه. این کلمه معمولا توهین آمیز محسوب میشه.
شیفته و دیوانه چیزی بودن، چشم و گوش بسته بودن در مورد کسی یا چیزی: He has always been a sucker for a thriller movie. She's a sucker for books about ...
گلوله
جای که خوک ها رو توش نگهداری می کنند ( رک pigsty ) . همچنین مجازا یک جای کثیف و بهم ریخته است.
تمام تلاشت رو بکن.
عمومی، عامه پسند ( در تقابل با" تخصصی" )
معنی قهر بودن میده: Lizzie and Tyler are on the outs again. ( با هم قهر ن دوباره )
در چیزی دخیل بودن، مشارکت داشتن در امری، مطلع بودن و. . . : If you are in on something, you are involved in it or know about it.
یال کوه. همان گونه که در تصویر زیر مشخص است، خط باریک نماینده که محل بر خورد دو شیب است.
روحانی، کشیش، عالم دینی و. . . به معنای clergyman: a Puritan divine ( روحانی پیوریتن )
دست کشیدن از انجام عملی، ترک کردن آن ( انجام ندادن آن ) : "forbearance is the intentional action of abstaining from doing something"
خونگرمی، مهمان نوازی. با کلمه hostility اشتباه نگیرید که دقیقا مفهوم برعکس داره به معنای دشمنی، کینه و ستیز است.
What are the odds یه اصطلاح هست و هنگام تعجب استفاده میشه. یه چیزی مثل "مگه داریم"، "امکان نداره" و. . . : 1. We both applied for the same job withou ...
مصالحه و آشتی ( معمولا بین دو کشور که در گذشته روابط تیره و تار داشتند. )
a person who stays at someone else's house for one or more nights مهمونی که یک یا چند شب توی خونه شما میخوابه
تفکیک کردن
an explanation of a text, especially from the Bible, after its careful study تفسیر کتاب های دینی ( اکثرا برای کتاب مقدس مسیحیان استفاده میشه )
relating to experience، تجربی. میتونه "عملی" هم ترجمه بشه، متضاد theoretical ( تئوری ) .
توطئه، دسیسه. هم معنی conspiracy.
پارچه شلوار جین. به عنوان مثال denim shirt پیراهنی که با این پارچه درست بشه.
وراجی کردن: She never stops yammering about that dog of hers.
مدال دادن، نشان به کسی دادن: The young soldier was decorated for bravery.
آرام، آهسته عکس loud مثلا در soft music
( رسمی ) به دست آوردن چیزی پس از سعی و تلاش، به چنگ آوردن: He'd procured us seats in the front row. همچنین procuring اشاره به عمل قوادی ( دلال محبت ...
striking example: نمونه بارز، مصداق بارز: The library is a striking example of modern architecture.
کسی که در نظام ارباب - رعیتی، رعیت محسوب می شد.
به عنوان فعل: وقت تلف کردن، هیچ کاری نکردن، to do nothing in particular: Stop loafing around/about and get on with cleaning the windows.
چارچوب فلزی در پارک ها برای بازی کودکان که ازش بالا برن. تصویرش رو در زیر ببینید:
فاحش ( عمل یا چیز بدی که آشکار و واضح باشد ) : a glaring injustice
استعلام کردن، پرس و جو کردن، جویا شدن، مطلع شدن و. . . املای آن به صورت enquire هم هست.
بی جنبه ( در مورد مسائل جنسی )
کسی که مقید به انجام دادن اعمال یک دین است: practicing Jew/Christian/Muslim
روشن ( در مورد مو یا پوست ) . هم معنی pale: Kate had dark hair and fair skin.
به صورت preposition ( حرف اضافه ) هم استفاده میشه. در این صورت به معنای در غیاب، بدون است. هم معنی without : Absent any objections, the plan will pro ...
مشمول، سرباز اجباری: کسی که از طریق سرباز گیری اجباری به عنوان سرباز وظیفه شناخته شده. هم معنی این کلمه: conscript ( n. )
a way of speaking English in which the "r" sound is more noticeable than usual: صحبت کردن به زبان انگلیسی به طوری که صدای r با وضوح بیشتر تلفظ بشه.
زناشویی. conjugal visit: ملاقات زناشویی. در زبان عامیانه ایران به آن "ملاقات شرعی" گفته میشود.
در اسطوره شناسی یونانی، موجودی خیالی دارای سر یک زن و بدن یک پرنده. به شکل مجازی یک لغت اهانت آمیز به یک زن دوست نداشتنی: سلیطه ترجمه خوبیه.
به معنی واگن قطار هم هست در انگلیسی آمریکایی. معادل carriage در انگلیسی بریتیش
دختروار؛ برای پسری به کار میره که رفتاراش شبیه دختراست.
به معنی پیشوند "هم" در فارسی: fellow student: همکلاسی fellow traveler: همسفر fellow citizen: هموطن
شیطنت یا شیطونی ( بچه )
مذکور، مزبور ( چون کلمه رسمی هست بهتر است معادل های فارسی آن هم رسمی باشند )
arbor day: روز درختکاری
به معنی دنبال کردن، دنباله گیری، تعقیب کردن، ادامه دادن و . . . هم هست: He seemed convinced that the U. S. would prosecute the war to its end.
زد و خورد، کشمکش: درگیری نظامی جزئی و برنامه ریزی نشده
قاچاق کردن: "She was caught trying to smuggle 26 pounds of heroin out of/into the country. "
برچسب هایی که روی ماشین می چسبونن و عموما طنز هستند.
ضروری، یا ذاتی، مربوط به essence که به معنای جوهر یا ذات هست.
عالم، تحصیل کرده the learned: افراد تحصیل کرده یا عالم
عصمت، حالتی که فردی یا چیزی عاری از هر گونه اشتباه باشد، بی اشتباه بودن، بی نقص بودن: His stubborn belief in his own infallibility kept him from list ...
نکته جالب: خیلی از native ها، f دومی رو تلفظ نمی کنن، تلفظش رو در لینک پایین ببینید
از شیر گرفتن بچه: ". She weaned her baby when he was 3 months old and started him on powdered milk"
غلبه ناپذیر
علّی، مربوط به علت
distant relative: فامیل دور
فرمان دادن، دستور دادن: Religion is only performed as their leaders dictate.
convert ( n. ) : نوکیش a Christian/Buddhist convert convert ( v. ) : تغییر دین یا تغییر عقیده، فکر، نظر، دیدگاه یا نگرش که لزوما هم مذهبی نیست: He co ...
جسمانی و جنسی: carnal desires carnal pleasure
اسلام گرایی یا همان اسلام سیاسی.
طبقه و قشر اجتماعی معادلش class هست: "the lower strata of society have been hit especially hard by this economic downturn. " توجه داشته باشید که جمعش ...
تربیت پدر و مادر
بر پایه مغالطه. رجوع کنید به کلمه fallacy
فهرست منابع نکته جالب: این کلمه با کلمه bible به معنای کتاب مقدس از کلمه biblion در یونانی میان به معنای کتاب.
( مرحله ) نوزادی. همچنین رجوع کنید به کلمه infant به معنای نوزاد.
1. رابطه جنسی با حیوانات 2. رفتار حیوانی و وحشی. مثلا: the bestiality of war ( وحشیگری جنگ ) رجوع کنید به کلمه beast به معنای حیوان وحشی.
تشدید کردن ( رجوع شود به پدیده تشدید در فیزیک )
کنده، هیزم
معنی because یا as هم میده البته در متون رسمی ( یا ادبی ) : She remained silent, for ( =because, as ) her heart was heavy and her spirits low.
1. تنه درخت 2. تن آدم ( تمام بدن وی بجز سرش ) 3. خرطوم فیل 4. صندوقچه 5. صندوق ماشین ( انگلیسی آمریکایی )
به احتمال زیاد. بر خلاف probably که صرفا یک احتمال و عدم اطمینان کافی رو نشون میده، presumably برای بیان یک احتمال قوی است: Presumably he just forgot ...
این دسری که توی فارسی بهش میگم ژله، در انگلیسی بریتیش بهش میگن jelly و در انگلیسی آمریکایی Jell - O که در واقع نام تجاریش هست. همچنین هم در انگلیسی آ ...
دستکشی که چهار انگشت غیر شست برن توی یه قسمت.
سزارین. به صورت caesarean هم می نویسند.
ذی شعور
تخلص. نام مستعار شعرا و نویسندگان در آثار خود. هم معنی pen name
چاپلوسی، تملق، مدح کردن، تعریف غیر صادقانه از کسی
ارث پدری، ارثی که از پدر فرد به او می رسد. به طور مجازی همعنای heritage هست به معنای میراث.
به معنای sleep ( چه verb و چه noun ) که به صورت ادبی استفاده میشه. مثل خفتن و خسبیدن در فارسی.
تصدیق کردن ( بیان اینکه گزاره ای درست است ) ؛ متضادش میشه deny یا reject.
مفهومی، انتزاعی، اسم هایی که شی قابل حس نباشند بلکه صرفا یک مفهوم یا یک ایده باشند مثل: love, heat, courage, hope, beauty, honesty, justice, freedom, ...
مغالطه، باور اشتباه ( و رایج ) : It is a common fallacy that women are worse drivers than men.
وقتی وارد یه خونه قدیمی میشید، اگر پاتون رو روی یکی از الوار های چوب بزارید و صداه بده به اون صدا میکن creak. یا مثلا صدای باز شدن یک در که خوب روغن ...
اثاث منزل مثل کتابخانه، میز، مبل، لوستر، کابینت و. . .
به صلیب کشیدن، مصلوب کردن: crucifixion of Jesus: مصلوب کردن عیسی می تونه صرفا به معنی مجازات سنگین باشه و به صورت استعاری استفاده بشه: He's going to ...
مخفف politician به معنی سیاست مدار.
همان use هست منتهی رسمی تر. برای همین انتفاع، بهره بردن و. . . می توان ترجمه کرد.
جعل اسناد، تحریف اسناد
شاهکار ادبی یا هنری معادل masterpiece: The Wealth of Nations is considered Adam Smith's magnum opus.
certainly or without any doubt یعنی یقینا و بدون شک، البته به صورت عامیانه: "What day is it? It's Sunday, all right. " ( بدون شک. . . )
فضل و رحمت خدا، کمک و لطف خدا: By the grace of God, the pilot managed to land the damaged plane safely.
به تلفظ دقت کنید، /پراورب/ درسته نه/پرو - /.
معنی تعلیم دیده، شاگرد هم میده
internecine war/warfare جنگ داخلی بین یک فرقه/مذهب/طایفه/کشور
غارت کردن، چپاول کردن، هم معنی loot: During the riot stores were plundered/looted.
رها کردن به روش وحشیانه و غیر قابل کنترل کلمه leash خودش به معنای قلاده هست شما یک سگ وحشی رو در نظر بگیرید که ناگهان از بندش رها داده میشه، دقیقا کل ...
پول توجیبی در انگلیسی بریتیش. در انگلیسی آمریکایی به جاش از کلمه allowance استفاده می کنن.
همونI think هست که به صورت شوخی گفته میشه.
pledge allegiance: بیعت کردن یا قسم وفاداری ( به کشورخود ) خوردن
فرض، پیش فرض هم معنی assumption
بیمار روانی
ویرانه، خرابه، نخاله ساختمانی
( رسمی ) بالا رفتن، صعود، ( در معنای دینی ) عروج یا معراج؛ متضادش میشه descend ( پایین آمدن ) : ascension to Heaven
لرزیدن به دلیل تصور یک مسئله ناخوشایند یا احساس کردن آن: She shuddered at the thought of kissing him. The sight of so much blood made him shudder.
acoustic یعنی مرتبط با صوت یا صدا، صوتی. حواستون باشه acoustics میشه صوت شناسی نه acoustic. acoustic صفته.
تفرقه بینداز و حکومت بکن. تحت اللفظی: تفرقه بینداز و فتح کن
غربی، مربوط به جهان غرب؛ occidental culture: فرهنگ غرب
سرخ شدن بخاطر خجالت: She always blushes when she speaks in public.
آزادسازی برده
مجازات اعدام؛ صفت capital در زبان لاتین به معنای "مربوط به سر " است. در ابتدا معنای capital punishment "مجازات سر بریدن" بوده و بعدا به معنای کلی "مج ...
1. انجمن: tennis club/ youth club 2. تیم ورزشی: The club has a lot of good hockey players. 3. باشگاه شبانه، رقاص خانه ( همچنین مراجعه کنید به strip ...
ملاقات، اجتماع، جلسه
pardon my French, but. . . : خیلی عذر می خوام ولی. . . ( قبل از استفاده کردن از کلمات غیر مناسب و شاید زننده استفاده میشه )
زودباوری
1. نون پیتزا، پای و. . . 2. پوسته سختتر نون تست در اطرافش: Little kids often like their sandwiches with the crust cut off.
مشکل دار ( dysfunctional family ) ، معیوب، ناکارآمد
نرخ مشارکت ( در انتخابات )
1. محکم ( کردن ) : The ladder doesn't look secure to me. Secure the boat to the dock. 2. امن، ایمن کردن یا محافظت کردن: Troops were sent to make th ...
توزیع کردن. معادل خودمونی ترش to hand out something
سوداگرایی؛ سیاستی اقتصادی مبنی افزایش صادرات و کاهش واردات
قرارداد اجتماعی
دادگاه استیناف یا تجدید نظر معادل appellate court
be subject to something: to be affected by something All flights are subject to delay. Prices are subject to change.
متعدد، فراوان، بسیاری؛ numerous با number هم ریشه هست. لذا "متعدد" ترجمه خیلی قشنگیه چون اون هم با کلمه "عدد" هم ریشه هست.
اراده، خواسته، میل: You were brought here against your will.
hive: کندو hives:کهیر ( نوعی بیماری پوستی )
یهودی ستیزی؛ تحت اللفظی سامی ستیزی
چیزی که وابسته به کلیسا یا روحانیت مسیحی باشه مثلا ecclesiastical Latin ( لاتین کلیسایی )
دستور کار؛ برنامه؛ لیستی از مواردی که در یک گفتگو مطرح می شوند: Human rights need to be placed high on the agenda.
تقدس collocation با sanctity of human life/marriage
معنای اصلیش تمایل و خم شدگی هست ولی با توجه به بافت متن معنای "عادت داشتن" استفاده میشود. ( ر. ک. به فعل tend ) : Dogs have a tendency to bark. ( =do ...
آرام کردن pacifier: پستانک؛ وسیله ای که بچه را ساکت و آروم میکنه.
contagion:سرایت contagious: مسری
مخفف government ( حکومت، دولت ) . به صورت gov't هم می نویسن
آخوند ( مسلمان ) ؛ ملا
علامت " که توی نوشتار برای جلوگیری از تکرار استفاده میشه. توی فارسی بهش میگن علامت ایضا. Black pens, box of twenty . . . $2. 10 Blue " " " " . . . $ ...
'un به معنای one هست که بیشتر در گفتار استفاده میشه و به صورت /ən/ تلفظ میشه: I love animals, especially the wild 'uns.
در گذشته برای دوم شخص جمع در انگلیسی اگر فاعلی بود از ye و اگر مفعولی از you. Ye cannot serve God and mammon.
توی انگلیسی وقتی از نام دریاچه ای نام ببرند اول Lake و سپس اسم اونرو میارن. مثلا: Lake Michigan Lake Urmia
شهر حلب در سوریه
تپل ( بیشتر برای اشاره به بچه های کم سن و سال )
برای نشان دادن مخالفت استفاده میشه؛ می تونه هم به صورت فعل استفاده بشه و هم به عنوان exclamation: "Boo, liar!" "The audience booed when he gave his s ...
حریص، طماع، آزمند، طمع کار: همچنین به صورت استعاری هم استفاده میشه: He is greedy for power. ( او طمع/عطش قدرت دارد ) همچنین رجوع کنید به greed ( =طم ...
غایب to vote absentee: غیر حضوری رای دادن
When is it due? تا کی وقت داره؟
خودمونی BMW
همون �تعرفه� است. ریشه کلمه عربی است
irreconcilable = ir reconcile able غیر قابل سازش، غیر قابل آشتی، سازش ناپذیر
deception یعنی فریب دادن، گول زدن. از فعل deceive میاد.
nay وyea به معنای خیر و آری هستند. در موقعیت های رسمی استفاده میشن مثلا آرای مجلس قانون گذار، رفراندوم و. . .
در عجب ام که چرا کسی اشاره نکرده. score به معنای عدد 20 هم هست: Scores of civilians were killed or wounded. ( بیست ها ( ! ) غیرنظامی مجروح یا کشته شد ...
دشمن. هم معنیش enemy متضادش friend یا ally.
سنباده
بی خبر، غافل هم معنی هاش unaware و oblivious
پریز برق معادلش میشه socket این کلمه در انگلیسی بریتیش استفاده میشه در انگلیسی آمریکایی میگن outlet.
quagmire به معنای لجن زار یا "گنداب" هست. مجازا به معنای ورطه یا موقعیت سخت و دشوار هست. همچنین اسم یکی از شخصیت های سریال Family Guy.
اگر به عنوان verb باشه، قیام کردن، انقلاب کردن: Nationalist revolted against the foreign authority and established their own government. اگر به عنوا ...
butter در butterface به معنی کره نیست! butterface در واقع مخفف "but her face" هست. برای توصیف دختری به کار میره که همه چیزش قشنگ و زیباست but her fac ...
به مبارزه طلبیدن؛ تحدی: Aaron Burr challenged Alexander Hamilton to a duel.
people جمع person هست ( persons رسمیه و هر جایی نباید ازش استفاده کرد ) ؛ برای همین علاوه بر "مردم"، "آدمها"، "افراد"، "اشخاص"، "انسانها" و. . . هم م ...
( انگلیسی آمریکایی ) : حتما؛ با کمال میل
فولکلور؛ باور های عامیانه * اولین l تلفظ نمی شه!
بادنمای کیسه ای که توی فرودگاه ها برای تعیین جهت باد ازش استفاده می کنن
معنی کلیش پایان دادن هست: 1. جمع بندی یا پایان دادن به یک مقاله، سخنرانی و. . . "He concluded the speech by dedicating his book to one of his best f ...
عمق؛ گودی؛ تقعر
فقط؛ برای تاکید کردن بر اینکه یک چیز اون قدر ها بزرگ یا مهم نیست: Her top cost her a mere 20 dollars. This'll take a mere 10 minutes of your time.
female معنی مونث میده. توی فارسی گاهی کلمه �زن� به عنوان صفت به کار میره مثلا �رئیس جمهور زن� در این مواقع توی انگلیسی به جای اینکه از woman - که nou ...
عصیان و سرکشی ( گروهی از مردم به ویژه سربازان یا خدمه کشتی از قدرت های ما فوق ) ؛ به هر یک از این افراد mutineer گفته می شود: " Participants of the u ...
انگلیسی آمریکایی: وثیقه
اگر دینی orthodox باشه، یعنی سنتی تره و سختگیرانه تر هست. همچنین اصطلاحات زیر رو در نظر بگیرید: Orthodox Christianity: مسیحیت ارتدکس Orthodox Judaism ...
یکی از معناهاش که به صورت noun استفاده میشه: راه حل، روش و هم معنی means یا step هست. توی فارسی "اقدام" هم میشه ترجمش کرد: The government took many ...
pejorative بیشتر برای توصیف کلامتی/اصطلاحاتی استفاده میشه که برای مخالفت کردن یا توهین کردن استفاده میشن: "Tree - hugger is a pejorative term for an ...
خبرچین، آنتن ( عامیانه )
از ریشه اش معنیش مشخص میشه: کسی که عشقی و از روی علاقه پی حرفه ای رو میگیره و شغل دائمی و اصلیش ش نیست. در نتیجه ممکنه بی تجربه هم باشه.
معافیت ( با حرف اضافه from استفاده میشه ) . مثال: Students with a high qualification in chemistry have an exemption from this course.
1. شرم و حیا 2. متواضع بودن، خاکی بودن، برای تعریف کردن از کسی استفاده میشه: You're being too modest. ( شکست نفسی می فرمایید. )
خوش منشی، راست کرداری، آدم حسابی بودن، صادق و راستگو بودن
ادرار کردن ( کلمات کودکانه ) : Do you need a wee - wee?
شکنجه ( n. ) : torture chamber He revealed the secret under torture. شکنجه کردن ( v. ) : The prisoner was tortured to death.
محروم کردن کسی از چیزی ( از حرف اضافه of استفاده میشه همراه با این فعل ) : The regime always deprived its own people of their fundamental rights.
دیونه عیسی مسیح، کسی که به شدت به دین مسیحیت اعتقاد داره و به شدت مذهبیه. این اصطلاح برای مسخره کردنش استفاده میشه. I didn't know Quagmire's mom is ...
so - called تحت اللفظی یعنی "آنگونه که گفته میشود". زمانی استفاده میشه که فرد می خواد از یک اصطلاحی/کلمه ای استفاده کنه که خودش قبول نداره یا مناسب ن ...
تعرض جنسی. معادل sexual abuse: She reported to the police that she used to be molested by one of her classmates.
قله کوه. هم معنی ها: top mountaintop summit
dub مخفف double هست به معنای دوبله کردن ( تحت اللفظی یعنی دوبل کردن، جفت کردن، دو تا کردن ) . در فارسی هم کلمه "دوبله" - که فرانسوی هست - با این کلمه ...
افتضاحی، بدرد نخوری.
As the saying goes, "Don't count your chickens before they're hatched. " یعنی به قول معروف. . .