پیشنهادهای m.javid (٣٣٦)
مالش پشت
مالش پشت
گیر دادن
بسیار عقب
قابل توجه قابل ملاحظه
مریوط به شکل و ساختار
دربرگیرنده در محدوده
شخص بسیار مشهور در دنیای سرگرمی یا ورزش
پرورش دادن، رشد دادن، بار آمدن ( مودب بار اومدن )
لازمه
vice versa برعکس
جایگاه حرفه ای
جایگاه
قابل تحمل مطابق
فکر کردن یا صحبت کردن طولانی درباره چیزی
تا ( این کار ) انجام شد، ( اون اتفاق ) پیش اومد It was not until I had finished my research that realized the answer to my question تا جستجو ام را ت ...
ناپدید شدن محو شدن
بسیار نزدیک به هم کار کردن
فرار کردن قال گذاشتن
محکم نگه داشتن
آب روی آتش ریختن
موفقیت تکرار نشدنی
اجرایی کردن
از آن به بعد
به دست آوردن دست یافتن
قرار بود
می شود
ارائه دادخواست طرح دادخواست
چون
تمدید اجاره یا رهن
داستانی افسانه ای ساختگی
مشروط منوط
پخش شدن مخابره شدن
یک گروه ( واحد خانوادگی ) از شیرها شامل ۲ تا ۴۰ شیر
پاکت با پوشش حباب دار
منتظر گذاشت
آخرین نفر
محوطه ( بدون سقف ) موقعیت سرنوشت
اجازه دادن مجاز بودن
پرداخت
پرداخت
در راه بودن
مورد استقبال قرار گرفتن
تا این حد
ترافیک سنگین
اهمیت دادن
بروز شیوع
پارازیت
ناهمواری
باتلاقی
شدید
پرهیز از مشارکت
سلطه گری
پاره کردن پاره شدن ترکیدن
علامت
کمبود
بهره پر سود
برجسته
که بدون آن
معتبر
عزم راسخ عزم جزم
نظافت
تضمین شده ضمانت دار
روابط خانوادگی/خویشاوندی
تاثیر پذیرفتن
بهره گیر
فزاینده
اعطا شده
در هم کشیدن brow furrowed
قانون گذاری
مورد توجه قرار دادن
justice system سیستم دادرسی سیستم دادگستری
سیستم دادرسی سیستم دادگستری
معتبر برجسته
11 نوامبر که مجردها در چین جشن می گیرند و به مجرد بودن شان افتخار می کنند روز مجردی
آزاد کردن
تیراندازی متقابل
مشاجره کردن
تحویل
بدهی
برخوردن کردن
سن بارداری
حرفه ای
قسمتی در ساعت، که برای افزایش دقت، به چرخ دنده های آن اضافه می شود.
مستلزم بودن فرض کردن، تصور کردن supposed : مُلزم
جَو هم سو بودن ارتباط برقرار کردن
سرکشی کردن
تحت هیجان زیاد قرار دادن
غالب شدن غلبه کردن
برگه اطلاعات برگه مشخصات
لغت اسپانیایی: آسیب دیده
danado در زبان اسپانیایی: آسیب دیده
مُلزم
رزیدنت مقیم
با غیر مغشوش موافقم اما اعوجاج نیافته خودش به ترجمه احتیاج داره
باعث صرف نظر کردن از . . . شدن
مبتنی بر ناموس ناموسی
در مورد
ناچار
شریک خودمانی
مواردی که
تک والد
مراقب کودک
بلند ( در زبان اندونزیایی )
روستا village جوامع شهری urban communities از تقسیمات کشور اندونزی
به صلاح for the child's good برای همیشهhe has gone for good
for good به صلاح for the child's good برای همیشهhe has gone for good
درس دادن درس عبرت دادن ادب کردن تربیت کردن تنبیه کردن
teach a lesson درس دادن درس عبرت دادن ادب کردن تربیت کردن تنبیه کردن
داخل چشم داخل چشمی
فضا
تعریق
به علت
باز بودن
in terms of از لحاظ
قسمت
depression صحیح است دپرسیون افسردگی، نارسایی، اختلال
تحت تاثیر قرار گیرد
استفاده کردن مصرف کردن
بیزاری از طعم ( طوری که ممکن است باعث حالت تهوع شود )
نارسایی
عدم تعادل
بازاریابی پس از بازاریابی
مقایسه کننده
افزاینده فشار خون
تکمیلی
یوتکتیک موادی که در یک دمای واحد ذوب یا منجمد می شوند که این دما پایین تر از نقطه ذوب هر یک از ترکیبات به صورت جداگانه است
سفید شدن
غیر اورژانسی
احاطه کردن
احاطه شده
شکلک
اوغ زدن
خود تنظیم
به کارگیری
لقاحی
پس از لقاح
شکل پذیری تغییر پذیری
به نظر می رسد
دندان در آوردن
ژله ای
تایید نشده
اکسید کننده
استفاده مصرف
اجرا استفاده مصرف
قرص های شیار دار
درمان بیش از حد
حل کردن حل کردنی
مقدار دیگری
غذای دریافتی همراه ( همزمان )
drug interaction تداخل دارویی
پیش ماده
زیاد
تصمیم
دیر رهش
محرومیت
از بین رفتن
با طعم . . . است
در
ترکیبی
بدون تجویز بدون نسخه
هدف
محدود اند
محدودیت
مهار کردن
مقدار
رونوشت بردار
مختص
تجویز شود لازم باشد
تجویز کردن لازم بودن
قطعی
احتمالی
اولیه
نشان دار
پاف ( در اسپری )
طولانی مدت مزمن
پیش شستشو
تجویز می شود
مجموع
وجود دارد قرار دارد
بیشتر استفاده کردن
منع
قابل مشاهده مشاهده شده قابل تشخیص تشخیص داده شده پی برده شده در نظر گرفته شده فرض شده محسوس
تایید کردن
استریل
استریل بودن
تعبیه جاگذاری
غیر حساس بدون واکنش
ناشی از
برگه راهنمای داخل بسته
خارج صفراوی
به عنوان آخرین گزینه
as a last resort به عنوان آخرین گزینه
پاک شدن
در دسترس نگه داشتن در دسترس گذاشتن دم دست گذاشتن
رقیق کردن بازسازی
برگشتی
رفع
آماده
دفعه دفعات
در ترکیب با در کنار
توسط در اثر
کُشندگی باکتری باکتری کشی
تعیین کننده
رونویسی
رقیق کردن خیس کردن آب اضافه کردن
اختلال
به مقدار
انجام ندادن
شدت یافته تشدید شده
اتساع
القا کننده تحریک کننده
تنظیم کردن
به دست آمدن
دوز اولیه
میزان حداقل کمترین
عاقلانه
در رفته دچار در رفتگی
منحنی
مرحله
منجر به، باعث ناشی از هر دو معنی را دارد ( بیانگر رابطه علت و معلولی )
ظهور
مشخص شدن
بهبود یافتن رفع شدن
ایجاد شدن
بروز
تجمع یافتن
دخیل در
کاهش
فاقد، بدونِ . . . oil free فاقد چربی، بدون چربی
به مرور دچار . . . شدن
کاسته شدن از شدت ( علایم )
اختلال
شیرخوارگی
تولید شده
سمت
در مقابل
واضح
مرحله ای مرحله بندی
محسوب شدن
مهار افسار بستن محدودیت
حرف تعریف اسامی مذکر در زبان آلمانی der mann مرد ( مشخصی )
پیچیدن
از جهات دیگر
جنبه زیبایی مربوط به زیبایی
بستن چسب
بی حرکتی
انعطاف پذیری
مربوط به انحنای مفاصل
انحنای مفاصل
پشت پا قسمت خلفی/عقب پا
به سمت داخل
تا شدگی خم شدگی
برگشت پذیری قابل برگشت بودن
قابلیت در رفتگی امکان/توانایی/ استعداد جا به جایی
دوره ای
عمیق شدن گود شدن
برگرداندن
واضح معتبر
درگیر
مشخص شدن
غیر قابل برگشت
قابل برگشت
فاقد فقدان
قطعی
دارای تقعر
تقعر
پایک پایه باریک/کوچک
پرش
در نتیجه
بی نظمی دندان
مرحله رشدی اصلی
جلو قرار گرفته
سلول محور
سازندگی سازنده
فشردگی
تشکیل دندان ساخت دندان
کمانی
آبی پر رنگ
نرم a painful and boggy mass on the head
عامل مرگ
ایجاد کننده عامل علت دلیل
همبند مانند بافت همبند
بارز
غیر طبیعی
رو به پایین
رو به بالا
به دلیل
پارگی جدا شدگی شکاف
تحت تاثیر قرار می گیرد
نمایان با مشخص با بارز با
مختل
دست و پا چلفتی بودن ناشی گری بی دست و پایی بی عرضگی بی لیاقتی خامی بی دقتی
پشت خلف dorsa of hands
is missing وجود ندارد
رویان جنین
روانی
بیش از حد قابل کشش بیش از حد کشش پذیر
قابل کشش کشش پذیر
کش آمدن
عقب رفته
مشابه
متفاوت
حرکات
علت است علت محسوب می شود
ایجاد کردن مشخص شدن
هزینه
نا محلول
تالوس ( استخوان مچ پا ) عمودی، که با پاشنه پا برجسته مشخص می شود
جمع calcaneus استخوان پاشنه
جدا از صرف نظر از
بروز دادن مشخص کردن مشخص شدن
تلاش
بررسی
طبق اگر در It should be started as children باید در بچه ها شروع شود
اختصاص دادن
اختلالات
شامل شدن
واکنش
شاغل شاغل حرفه
امکان پذیر ساختن
بی جلوه
آلوده شده با
با جزئیات کامل
ایجاد
ایجاد شدن
فزونی
فزونی
these unions این موارد
تغییر یافتن تغییر ساختمانی یافتن
جدا نشدن عدم جدایی عدم جدا شدگی
توقف
ایجاد کننده عامل
هدف قرار قرار گذاشتن در نظر گرفتن مقدر کردن
ریختن
اختلال حرکت