immobilization

/ɪˌmoʊbɪlaɪˈzeɪʃn̩//ɪˌməʊbɪlaɪˈzeɪʃn̩/

معنی: عدم تحرک
معانی دیگر: عدم تحرک

جمله های نمونه

1. Immobilization of nitrogen occurs in both types in both sites but phosphorus is immobilized only in the fern litter.
[ترجمه گوگل]تثبیت نیتروژن در هر دو نوع در هر دو محل اتفاق می افتد اما فسفر فقط در بستر سرخس بی حرکت می شود
[ترجمه ترگمان]Immobilization نیتروژن در هر دو نوع در هر دو مکان رخ می دهد، اما فسفر تنها در زباله fern immobilized می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Rejecting immobilization techniques relying on braces, Sister Kenny urged activities that would force victims to use and exercise their affected areas.
[ترجمه گوگل]خواهر کنی با رد تکنیک‌های بی‌حرکتی متکی بر بریس‌ها، از فعالیت‌هایی خواست که قربانیان را مجبور به استفاده و ورزش از مناطق آسیب‌دیده خود کنند
[ترجمه ترگمان]خواهر کنی با رد کردن تکنیک های بی حرکت کردن با اتکا به داربست های کمکی، فعالیت هایی را ترغیب کرد که قربانیان را وادار به استفاده و اعمال مناطق متاثر از آن ها کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Immobilization produces increased bone resorption resulting in hypercalcemia and hypercalciuria, and is particularly severe in young persons.
[ترجمه گوگل]بی‌حرکتی باعث افزایش جذب استخوان می‌شود که منجر به هیپرکلسمی و هیپرکلسیوری می‌شود و به ویژه در افراد جوان شدید است
[ترجمه ترگمان]Immobilization باعث افزایش resorption استخوان در نتیجه in و hypercalciuria می شود و به ویژه در افراد جوان بسیار شدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Immobilization is a usual method to treat the injury of skeletal muscle system and plays an important role in rehabilitation of diseases.
[ترجمه hossein] بی تحرکی یک روش معمول در درمان سیستم عضلانی اسکلتی است و نقش مهمی در بازتوانی بیماری دارد.
|
[ترجمه گوگل]بیحرکتی روشی معمول برای درمان آسیب سیستم عضلانی اسکلتی است و نقش مهمی در توانبخشی بیماری ها دارد
[ترجمه ترگمان]Immobilization روشی معمولی برای درمان آسیب های سیستم ماهیچه های اسکلتی است و نقش مهمی در توان بخشی بیماری ها دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The better separability is a good advantage for immobilization of molecular catalysts. The immobilized systems have an improved activity and regioselectivity compared to the homogeneous system.
[ترجمه گوگل]تفکیک پذیری بهتر مزیت خوبی برای تثبیت کاتالیزورهای مولکولی است سیستم‌های بی‌حرکت در مقایسه با سیستم همگن، فعالیت و گزینش‌پذیری بهتری دارند
[ترجمه ترگمان]تفکیک پذیری بهتر، یک مزیت خوب برای تثبیت کاتالیست های مولکولی است سیستم های immobilized دارای فعالیت و مکان گزینی شدید نسبت به سیستم همگن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Immobilization of TiO 2 photocatalyst has a substantial interest in industrial application.
[ترجمه گوگل]تثبیت فوتوکاتالیست TiO 2 علاقه قابل توجهی در کاربردهای صنعتی دارد
[ترجمه ترگمان]Immobilization of ۲ photocatalyst به کاربرد صنعتی علاقه قابل توجهی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Maximum immobilization occurs when crop residues and fertilizer are incorporated into the soil.
[ترجمه گوگل]حداکثر بی حرکتی زمانی رخ می دهد که بقایای محصول و کود در خاک گنجانده شود
[ترجمه ترگمان]حداکثر عدم ثابت زمانی رخ می دهد که باقی مانده های محصول و کود در خاک گنجانده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Results showed that the immobilization of Dstrain to produce the lactobacillin is possible.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که تثبیت Dstrain برای تولید لاکتوباسیلین امکان پذیر است
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که بی حرکت کردن Dstrain برای تولید the ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The applications of microbial cell immobilization, enzymatic catalysis in nonaqueous solvents and mixed culture in pharmaceutical industry were highlighted.
[ترجمه گوگل]کاربردهای تثبیت سلول میکروبی، کاتالیز آنزیمی در حلال‌های غیرآبی و کشت مخلوط در صنعت داروسازی برجسته شد
[ترجمه ترگمان]کاربردهای تثبیت سلول میکروبی، کاتالیز آنزیمی در حلال های آلی و فرهنگ مخلوط در صنعت داروسازی برجسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Cyclic voltammetry was used to characterize the ssDNA immobilization and hybridization with its complementary DNA sequences by using methylene blue as indicator.
[ترجمه گوگل]ولتامتری چرخه ای برای مشخص کردن تثبیت و هیبریداسیون ssDNA با توالی های DNA مکمل آن با استفاده از متیلن بلو به عنوان نشانگر استفاده شد
[ترجمه ترگمان]ولتامتری Cyclic برای مشخص کردن تثبیت ssDNA و hybridization با توالی های DNA مکمل آن با استفاده از متیلن آبی بعنوان شاخص مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The postoperatie external immobilization was abandoned.
[ترجمه گوگل]بیحرکتی خارجی پس از عمل رها شد
[ترجمه ترگمان]بی حرکت بی حرکت خارجی رها شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The key of immobilization cell technology is the characteristic of used carrier material.
[ترجمه گوگل]کلید فناوری سلول بیحرکتی، ویژگی مواد حامل استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]کلید فن آوری سلول بی حرکت، مشخصه از مواد حامل مورد استفاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The results are as follows:Immobilization and water immersion stress could induce stress ulcer and decrease of GRP nerves in oxyntic area .
[ترجمه گوگل]نتایج به شرح زیر است: بی‌حرکتی و استرس غوطه‌وری در آب می‌تواند باعث ایجاد زخم استرس و کاهش اعصاب GRP در ناحیه اکسینتیک شود
[ترجمه ترگمان]نتایج به شرح زیر هستند: تنش غوطه وری و غوطه وری آب می تواند باعث ایجاد زخم فشار و کاهش اعصاب GRP در ناحیه oxyntic شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The immobilization of laccase is important for the fiber optic biosensor based on enzyme catalysis.
[ترجمه گوگل]تثبیت لاکاز برای بیوسنسور فیبر نوری بر اساس کاتالیز آنزیم مهم است
[ترجمه ترگمان]بی حرکت بودن of برای the فیبر نوری مبتنی بر کاتالیز آنزیمی، مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The immobilization of prostaglandin synthetase from microsomes of sheep vesicular glands by means of covalent binding to carrier is described.
[ترجمه گوگل]بیحرکتی پروستاگلاندین سنتتاز از میکروزوم های غدد وزیکولی گوسفند با استفاده از اتصال کووالانسی به حامل شرح داده شده است
[ترجمه ترگمان]بی حرکت کردن prostaglandin synthetase از microsomes از غدد vesicular به وسیله اتصال کووالانسی به حامل توضیح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عدم تحرک (اسم)
immobility, immobilization

تخصصی

[خاک شناسی] آلی شدن

انگلیسی به انگلیسی

• act of making immovable, act of fixing in place, restriction of movement; prevention of mobilization; withdrawal of coins or bills from circulation (also immobilisation)

پیشنهاد کاربران

۱. از کار ایستادگی ۲. عدم تحرک. رکود
مثال:
Your power lies somewhere between immobilization or being a puppet pulled by someone else's Strings
قدرت شما جایی بین عدم تحرک یا عروسک خیمه شب بازی بودنی قرار گرفته که توسط نخ های فرد دیگری کشیده می شود.
همچنین به معنای : "مهار کردن"، کنترل کردن و جلوی حرکت و پیشروی چیزی را گرفتن
( در کشاورزی ) تبدیل مواد غیر آلی به آلی توسط میکروارگانیسم ها یا گیاهان
بی حرکتی
[خاکشناسی]غیرمتحرک شدن
تثبیت

بپرس