پیشنهادهای طاهر شریعتپناهی (٢١١)
[شخص] حرمت نشناس
وصله پینه کردن
طلسم بخت و اقبال
به قیافه/به ظاهر کسی نیامدن که چیزی باشد ( که ادعایش را می کند ) ، معرف خوبی/درستی/دقیقی برای چیزی نبودن
من که سر درنمی آرم، واللا اگه سر دربیارم، من که عقلم قد نمی ده
روی کسی انگشت گذاشتن
( درمورد نوشیدنی گازدار ) گازش پریدن
معادل های فرهنگی تقریبی ایرانی برای سورچرانیِ پیش از ایام پرهیز و روزه داری: کلوخ اندازان، بَرغَندان [از اصلِ ارمنی]
قلب کسی از جا درآمدن
قلب ( ش ) از جا درآمد
سر به راه شدن
بر خلاف معمول
سالیک، تور پرتابی
زیرزیرکی
ضبط و ربط کردن
خُرده ریزه ها، خُرده پُرده ها، تکه پاره ها
[چیزی ( دست کسی/دستگیره ) ] را چسبیدن
تا این حد به خفّت افتادن، این قدر به خواری افتادن
[فعل] بار زدن و بردن
پُر چین و چروک؛ چین و چروک دار
keep something off something چیزی را از گزند چیزی حفظ کردن/مصون داشتن
توجیه سازانه، توجیه گرانه، با درست کردن کلاه شرعی
( با ) کلاه شرعی ( درست کردن ) ؛ توجیه گرانه؛ توجیه سازانه
کلاه شرعی ( گذاشتن )
بازگماری
بازگماشتن، بازگماردن
شیرینِ جان؛ عزیزِ جان
دست و دل ( کسی ) لرزیدن؛ دچار تردید شدن
جملۀ معترضه؛ میانجمله
به حال عادی برگشتن؛ بازگشتن به حالت عادی
forest جنگل grove; wood بیشه؛ بیشه زار jungle جَک وجنگل؛ سیاه جنگل
سرهای ( مان/تان/شان ) را توی هم کردن، دور هم حلقه زدن
چُغُلی کسی را کردن
( حالت ) جان کندن، سکرات موت
( سیمِ ) گردن بُر
نظر . . . را دربارۀ چیزی جویا شدن
عوارض طبیعی زمین، عوارض طبیعی کرۀ زمین
ردیف بودجه
از دنیا طلبکار بودن
بی تنازل، تنازل ناپذیر
be humbling به [کسی] درس تواضع دادن
[فرهنگ، سبک پوشش، آهنگ/ترانه] کوچه بازاری
( میزان چیزی را ) یک پله افزایش دادن/تقویت کردن/بالا بردن
هول و ولا به جان کسی انداختن
مرگ یک بار شیون هم یک بار
راه راست
بگیروببند کردن، سرِ [مجرمان] خراب شدن
به ضرب و زور انجام دادن/پیش بردن، به هر ضرب و زوری که هست تمام کردن، به صورت مکانیکی به انجام رساندن
بر درستی چیزی صِحّه گذاشتن
طرحی نو درانداختن
تخس و آتشپاره
double down on something توان مضاعفی را صرف کاری کردن
از دنیا طلبکار بودن، از همه طلبکار بودن
لطف آمیز
لطف آمیز
تغییر رَویه/تغییر هدف/تغییر وظیفه/تغییر مأموریت دادن، رَویۀ دیگری در پیش گرفتن
[مجازاً] تغییر رَویه/تغییر هدف/تغییر وظیفه/تغییر مأموریت دادن، رَویۀ دیگری در پیش گرفتن
elegantly simple به طرز دلنشینی ساده
دوچندان
جامِگانی، خیاطتی، دوزندگانی، درزی گرانه، جامه ورانه
جَنَم
آموخته سازی
معادل انگلیسی در اشعار کهن فارسی: winemaster، toastmaster، winebringer، wine steward/ stewardess
قوارۀ پارچه ( توپ پارچه: roll )
حجم نقدینگی
[گربه] بیدانجیری
گربۀ بیدانجیری ( بیدینجیلی )
[public - private [enterprise [pseudo - private [enterprise
مغلطه
بیانگر/مُبیّن چیزی بودن، معرف چیزی بودن، به منزلۀ چیزی بودن
متداوم، تداوم دار، باتداوم
spill" the beans" صحیح است.
مُرغ نیش [در زبان پهلوی: مُروْنیش] نیشیدن: مشاهده کردن، رصد کردن ( ستارگان، نشانه ها را دیدن ) نیشان، نیشانَگ = نشان، نشانه َaugur در روم باستان کسی ...
به غایت
سدشکنی، سدشکنانه
دروبام را قفل کردن/دروبام را بستن
هرچه زور می زنم، هر کار می کنم
شلوغ بازی درآوردن؛ شلوغش کردن
پا روی دُم کسی گذاشتن
نهایت استفاده را بُردن، نهایت استفاده را کردن، نگذاشتن که چیز ی به هدر رود
سه بُرده
حرص درآور، که کُفر ( آدم ) را درمی آورد
کارِ کارستان، کاری کارستان، کارستان
شاکی
مات ومبهوت
مزه چش، چاشنی گیر
چاشنی گیر، پَتَشخوار، پتَشخوارگر، پیشخوار، پیشمرگ خوراک
سروگوش آب دادن
سنجیده گویی
سنجیده گویی
زجرآور
اهل مساعدت، اهل همراهی، کمک حال
پرشتاب، شتاب ناک
کوچه راه
( در ترکیب opposable thumb ) تقابل پذیر، متقابل، متقابله
شست تقابل پذیر، شست متقابل، شست متقابله
get/have a crush on someone خاطرخواه کسی شدن
دل وروده
نسخۀ استنسیلی، استنسیل گرفتن
دستگاه استنسیل، نسخۀ استنسیلی
کیف رودوشی، کیف دوش انداز
گوشه رفته، مُستعمل
اقلام اهدایی، مبالغ اهدایی
[صفت] اتاق مانند
بی اندازه ارزشمند
throw out of kilter ( نظم/توازن/روال/عادت/زندگی ) . . . را به هم ریختن
کله پا شدن
1. همین شد که. . . 2. بی هیچ شک و شبهه ای
به صرافت
رنگ ولعاب
موی باریکه، موباریکه، سرِ مویی، یک سر مو
ختم مقال، خاتمه، خاتمۀ مقال
گذاشتن دنبال ( کسی/چیزی )
( خوراکی ) خانه پز، خانه پزی، خانه سازیده، خانه ساز، خانه ساخته
اشاعه یافتن، شیوع یافتن، شیوع پیدا کردن، شایع شدن، همه گیر شدن، شیوع ویروسی پیدا کردن
[محتوای اینترنتی] اشاعه پذیر، شیوع یابنده، همه گیرانه اشاعه یافته، شیوع یافته، شیوع ویروسی یافته، شایع شده، شایع go viral: اشاعه یافتن، شیوع یافتن، ش ...
[محتوای اینترنتی] اشاعه پذیری، شیوع یابندگی، همه گیرانگی
علم جرم کاوی، علم کشف جرم، علوم قانونی
جرم کاوی، کشف جرم، علوم قانونی
جرم کاوانه، ( مربوط به ) کشف جرم، علمیِ قانونی
از روی هیجان، هیجانی
نیماسب
نیماسب
گُل پریان، گُل پری ها [برگرفته از دوبلۀ کارتون قدیمی "باغ گل ها"]
گُل پری [برگرفته از دوبلۀ کارتون قدیمی "باغ گل ها"]
( در کارزار انتخاباتی یا تحقیقات محلی پلیس ) مراجعۀ خانه به خانه، مراجعۀ حضوری
کاناپۀ تخت شو، مبل تخت خواب شو
مایۀ اتلاف، عامل اتلاف، اتلاف کننده
ندیده، ندید
[اقتصاد و کسب وکار] بازار متروکه، بازار بی رونق، سرزمینی/فعالیتی/صنعتی ازرونق افتاده
همه شمول، همگان شمول
همسان دوستی، شبیه دوستی، مشابهت دوستی، همسان گزینی، شبیه گزینی
سرشناس
از جان و دل مایه گذاشتن [با تأکید کمتر] به آب و آتش زدن
ترقّی ارزش سرمایه/سرمایه گذاری
بالغ بر
خرابی به بار آوردن، آسیب به بار آوردن
اولین حضور
[در داستان های ابرقهرمانی] قدرت فوق بشری
ای وای
ناقض غرض، نقض کنندۀ غرض، نقض غرض
( چیز یا شخص ) حلقة اتصال ( مکان ) قُطب
به سزا
بی جاروجنجال
رو به انحطاط گذاشتن، به انحطاط کشیده شدن ( معمولاً با into ) به ورطۀ چیزی افتادن/درغلتیدن
بیرق جالی راجر؛ پرچم سیاه رنگ دزدان دریایی ( که هنگام حمله برافراشته می شد )
( شخص ) کهنه کار
اقلام/اجناس کلکسیونی
داو، مبلغ داو، رقم شرط بندی ( مجازاً ) میزان ریسک، رقم ریسک، ریسک کار
[معنی فعلی دوم] نقش مهمی در چیزی/انجام کاری داشتن، نقش پررنگی در چیزی/انجام کاری ایفا کردن/داشتن، به انجام بهتر کاری کمک کردن، بر انجام بهتر کاری تأث ...
زیردست مستقیم
دورۀ مأموریت ( نظامی ) ، مأموریت کاری
به تازگی باب شده، تازه باب شده، جدیداًباب شده
رشک انگیز، حسرت انگیز، رشک آور
[کسب وکار] شرط بندی تجاری
[کسب وکار] ارائۀ ایده ( محصول ) [پیشنهاد واژۀ نو:] پیش داشت، فراپیش داشت، پیش داشت کردن
تنظیم دقیق ( کردن )
( محصول ) رقیب کُش
موضوعیت مندی، موضوعیت داری
موضوعیت
رصدکننده ( امور/اوضاع و شرایط )
زبردستانه
مرکز پردازش سفارشات، مرکز پردازش کالا
فراهم آوردن، جمع وجور کردن
از اهرم . . . استفاده کردن، ( اهرم ) . . . را به کار گرفتن
( معنی دوم ) تصرف کردن
[فیلم/ایدة فیلم] آسان فهم
خلاف اندیش ( ـی ) ، خلاف گرا ( یی )
ردۀ جهانی، در ردۀ اول دنیا
قدرنادیده، ( که ) قدروقیمتش شناخته نشده
ناچیزانگاشته ( شده ) ، ناچیزشمرده شده
ناچیز انگاشتن، ناچیز داشتن
نوآفریدگان، نوآفرینان
نوآفرینی
نوآفریده، نوآورده
بنابه نیاز، بنابرتقاضا، به درخواست، به شرط نیاز، به شرط تقاضا، تقاضابنیان، نیازبنیان، درخواست بنیان
کلیک مؤثر
منطق گریزی
خلل ناپذیر
مقالۀ وارده
جزو/جزء جدانشدنی
پودمانی، پیمانه ای، پیمانه مند، بخش مند، جزء مند، جزءجزء، دارای استقلال اجزا [در زبان شناسی] حوزه ای
آماد، آمادوپشتیبانی
آمادی، مربوط به آمادوپشتیبانی
پودمانگی، پیمانه مندی، بخش مندی، جزء مندی، مجزابودگی، استقلال اجزا [در زبان شناسی] ( رویکرد ) حوزه ای
عاقبت، فرجام، سرانجام، پیامد قطعی
پرحاصل
( skip ( stones/rocks ( سنگ ) پر دادن
سنگ پر دادن ( فِر دادن، سُر دادن )
کُلیچۀ نان ( مرتبط با کلوچه )
[استعاری] هیولا
سهیم، مشارکت کننده
[مدیریت] حد تکافو، حد بس بود، حد بسندگی
اضطراب آور
دامنه دار
بلاموضوع، بلاموضوعیت be irrelevant: بلاموضوع بودن، موضوعیتی نداشتن
موضوعیت دار، دارای موضوعیت، موضوعیت مند، موضوعیت یافته be relevant: موضوعیت داشتن
یک شبه [با نیم فاصله]
پای [چیزی] در میان بودن
دوزاری
هوشمندانه تر/زیرکانه تر از . . . تغییر موضع دادن زیرکانه تر/استادانه تر/حرفه ای تر عمل/حرکت کردن
پرسروصدا، پرغوغا، پرهیاهو، ابَرموفق
سفت سر جایت بنشین؛ صندلی ات را سفت بچسب.
[مایۀ] سلب آرامش، رامش زدا، رامش گَزا، آرامش گَزا، سالب آرامش، آرام گزا، آرام زدا، آرامش زدا، بی رامش، رامش سوز
منطق ستیز؛ شمّ ستیز، خلافِ منطق
خیز برداشتن ( بازار ) ، باعث خیز برداشتن ( بازار ) شدن؛ scramble to به تقلا افتادن؛ به دست و پا افتادن
کارشناسی ارشد مدیریت کسب وکار ( کامکوک؟ )
در عرضۀ همگانی، در معرض رقابت همگانی [محاوره] صاحاب نداشتن
[در مدیریت] تحول آفرین
فناوری تلفن تلفن گری، تلفن کاری
کُلیچه ( هم ریشه با کُلوچه ) [دهخدا]