splitting

/ˈsplɪtɪŋ//ˈsplɪtɪŋ/

معنی: فتق
معانی دیگر: (درد) شدید، سرشکاف، شکافنده، شکافگر، کافتگر، سرشکاف a splitting headache سردرد شدید

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: liable to cause a split or rupture; acute.

(2) تعریف: producing a painful sensation of being split or rent.

- a splitting headache
[ترجمه گوگل] سردرد ویران کننده
[ترجمه ترگمان] سردرد شدیدی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- an ear-splitting scream
[ترجمه Hasan] جدا جدا شده جداکننده
|
[ترجمه گوگل] یک فریاد گوش شکن
[ترجمه ترگمان] و صدای جیغ گوش خراشی در گوشش پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a splitting headache
سردرد شدید

2. They went into the room by splitting the door.
[ترجمه گوگل]با شکافتن در وارد اتاق شدند
[ترجمه ترگمان]با هم وارد اتاق شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was splitting logs with an axe.
[ترجمه گوگل]داشت با تبر کنده ها را می شکافت
[ترجمه ترگمان]با تبر هیزم می شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I have a splitting headache.
[ترجمه ترجمه ترگمان] من سردرد شدیدی دارم
|
[ترجمه گوگل]من یک سردرد تقسیمی دارم
[ترجمه ترگمان]سرم درد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Women priests are accused of splitting the church.
[ترجمه گوگل]زنان کشیش متهم به تقسیم کلیسا هستند
[ترجمه ترگمان]زنان نیز متهم به تقسیم کلیسا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We heard an ear - splitting scream from the terrified girl.
[ترجمه گوگل]صدای فریاد شکافته ای از دختر وحشت زده شنیدیم
[ترجمه ترگمان]صدای جیغ گوش خراشی از دختر وحشتزده شنیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I suppose you're splitting hairs.
[ترجمه اکرم دیواندری] من فکر میکنم شما موشکاف هستید
|
[ترجمه گوگل]فکر می کنم داری موها را می شکافی
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم تو از هم جدا شدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Any thought of splitting up the company was unthinkable they said.
[ترجمه گوگل]به گفته آنها، هرگونه فکر در مورد تجزیه شرکت غیرقابل تصور بود
[ترجمه ترگمان]هر یک از آن ها فکر می کنند که این شرکت ممکن است از هم جدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Splitting the price six ways had still cost them each a bundle.
[ترجمه گوگل]تقسیم قیمت به شش روش هنوز برای هر کدام یک بسته هزینه داشت
[ترجمه ترگمان]تقسیم قیمت شش راه هنوز برای هر یک از آن ها هزینه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Regular buffing helps prevent nails from splitting.
[ترجمه گوگل]صاف کردن منظم به جلوگیری از شکافتن ناخن ها کمک می کند
[ترجمه ترگمان]ورزش منظم به جلوگیری از اسپلیت کردن ناخن ها کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many single cell organisms reproduce by splitting in two.
[ترجمه گوگل]بسیاری از موجودات تک سلولی با تقسیم به دو قسمت تولید مثل می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ارگانیزم های تک سلولی با تقسیم کردن در دو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Instead of splitting hydrogen sulphide, they developed the ability to split water by first trapping solar energy in green pigments.
[ترجمه گوگل]آنها به جای تقسیم سولفید هیدروژن، توانایی شکافتن آب را با به دام انداختن انرژی خورشیدی در رنگدانه های سبز توسعه دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها به جای جدا کردن سولفید هیدروژن، توانایی تجزیه آب را با اولین بار به دام انداختن انرژی خورشیدی در رنگدانه های سبز توسعه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When he woke up he had a splitting headache and his vision was blurred.
[ترجمه گوگل]زمانی که از خواب بیدار شد، سردرد دوشاخه داشت و دیدش تار شده بود
[ترجمه ترگمان]وقتی بیدار شد سردرد شدیدی داشت و رویایش محو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Married couples will have the option of splitting the married couple's allowance between them as they choose.
[ترجمه گوگل]زوج های متاهل این امکان را خواهند داشت که کمک هزینه زوجین را به دلخواه بین خود تقسیم کنند
[ترجمه ترگمان]زوج های متاهل امکان تقسیم حق ازدواج بین آن ها را هر چه که انتخاب می کنند، به دست خواهند آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This is just splitting hairs.
[ترجمه گوگل]این فقط شکافتن موهاست
[ترجمه ترگمان] این فقط داره از بین میره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فتق (اسم)
rupture, opening, breaking, hernia, splitting

تخصصی

[شیمی] چند دسته ای شدن، شکافتن، شکافتگی
[عمران و معماری] ترکاندن - شکافته شدن
[ریاضیات] تفکیک، تجزیه، تجزیه کننده

انگلیسی به انگلیسی

• causing to split; cleaving; separating; very loud, deafening; very fast; extremely painful
act of splitting, cleaving, separating, dividing
a splitting headache is a very severe one.

پیشنهاد کاربران

splitting ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: شقه کردن
تعریف: فرایند نصف کردن لاشه از قسمت تیرۀ پشت
زجرآور
splitting headache:سردرد شدید
در متون روان شناسی اشاره به مکانیسم دفاعی جدا سازی دارد.

شکافت و دوپاره سازی
روانشناسی
فتق
معانی دیگر: ( درد ) شدید، سرشکاف، شکافنده، شکافگر، کافتگر، سرشکاف a splitting headache سردرد شدید

تکثیر کردن
ترک خوردن - شکاف خوردن
[مهندسی شیمی] جداسازی

LTE Splitting = جداسازی ( تفکیک ) ترکیبات برش سبک

بپرس