considerate

/kənˈsɪdərət//kənˈsɪdərət/

معنی: مواظب، بافکر، با ملاحظه
معانی دیگر: (رعایت کننده ی حال دیگران) با ملاحظه، دلسوز، پایمرد، محتاط

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: considerately (adv.), considerateness (n.)
• : تعریف: showing regard for the feelings and needs of others.
مترادف: attentive, regardful, thoughtful
متضاد: careless, inconsiderate, insulting, thoughtless
مشابه: accommodating, benevolent, careful, charitable, compassionate, decent, delicate, devoted, friendly, gracious, kind, mindful, nice, obliging, respectful, sensitive, solicitous, sweet, sympathetic

- The policeman was very considerate of the man's widow and asked his questions very gently.
[ترجمه گوگل] پلیس به بیوه مرد بسیار محتاط بود و با ملایمت سوالات او را می پرسید
[ترجمه ترگمان] پاسبان بسیار محتاط بود و خیلی آرام از او سوال می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was very considerate of you to do all the cleaning up after the rest of us went to bed.
[ترجمه Pb] - پس از اینکه بقیه ما به رختخواب رفتیم ، تمام نظافت را انجام دادید.
|
[ترجمه هستی] این از باملاحظگی شما بود که بعد از اینکه بقیه ما به رختخواب رفتیم همه ی کارای تمیزکاری و انجام دادین
|
[ترجمه گوگل] از شما بسیار محتاط بود که بعد از اینکه بقیه به رختخواب رفتیم، تمام تمیز کردن را انجام دادید
[ترجمه ترگمان] خیلی لطف کردی که بعد از اینکه بقیه ما رفتیم بخوابیم، خیلی با ملاحظه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he is always considerate of others
او همیشه رعایت حال دیگران را می کند.

2. Be considerate towards the poor.
[ترجمه پگاه] همیشه ملاحظه فقرا را بکن
|
[ترجمه گوگل]نسبت به فقرا توجه داشته باشید
[ترجمه ترگمان]نسبت به فقرا مهربان باش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I think he's the most charming, most considerate man I've ever known.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم او جذاب ترین و با ملاحظه ترین مردی است که تا به حال می شناسم
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم او جذاب ترین مردی است که تا به حال دیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's a real gentleman, always kind and considerate.
[ترجمه گوگل]او یک جنتلمن واقعی است، همیشه مهربان و با ملاحظه
[ترجمه ترگمان]او یک آقا واقعی است، همیشه مهربان و با ملاحظه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Humane people are considerate of animals.
[ترجمه گوگل]انسان های انسان دوست نسبت به حیوانات توجه دارند
[ترجمه ترگمان]انسان ها نسبت به حیوانات محتاط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You were considerate not to disturb us.
[ترجمه گوگل]احتیاط کردی که مزاحم ما نشو
[ترجمه ترگمان]شما خیلی با ملاحظه هستید که مزاحم ما نشوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was always kind and considerate.
[ترجمه گوگل]او همیشه مهربان و با ملاحظه بود
[ترجمه ترگمان]همیشه مهربان و محتاط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Be considerate toward the poor.
[ترجمه گوگل]نسبت به فقرا توجه داشته باشید
[ترجمه ترگمان]نسبت به فقرا محتاط باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It wasn't very considerate of you to drink all the milk.
[ترجمه مهدی] این خیلی عادلانه نبود که تو همه ی شیر را بخوری
|
[ترجمه گوگل]خیلی احتیاط نکردی که تمام شیر را بنوشی
[ترجمه ترگمان]این قدر لطف نکرده بودی که همه شیر را بخوری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was very considerate of you to send me a postcard.
[ترجمه گوگل]خیلی با ملاحظه بود که برای من کارت پستال فرستادی
[ترجمه ترگمان]خیلی لطف کردی که برام کارت پستال می فرستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He is always considerate to old people.
[ترجمه گوگل]او همیشه مراقب افراد مسن است
[ترجمه ترگمان]همیشه با آدم های پیر مهربان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As a motorist, I try to be considerate towards cyclists.
[ترجمه گوگل]من به عنوان یک موتورسوار سعی می کنم نسبت به دوچرخه سواران توجه داشته باشم
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک راننده، من سعی می کنم نسبت به دوچرخه سواران محتاط باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She is always polite and considerate towards her employees.
[ترجمه گوگل]او همیشه نسبت به کارمندانش مودب و با ملاحظه است
[ترجمه ترگمان]همیشه با کارکنان خودش مودب و محتاط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It stands to reason that if you are considerate and friendly to people you will get a lot more back.
[ترجمه گوگل]منطقی است که اگر با دیگران با ملاحظه و دوستانه رفتار کنید، به مراتب بیشتر به شما باز خواهد گشت
[ترجمه ترگمان]این به این دلیل است که اگر با مردم مهربان باشید و نسبت به افراد مهربان باشید، زمان بیشتری خواهید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I've always understood one should try and be considerate of other people.
[ترجمه گوگل]من همیشه فهمیده ام که باید تلاش کرد و مراقب دیگران بود
[ترجمه ترگمان]من همیشه درک می کردم که انسان باید تلاش کند و با دیگران محتاط باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مواظب (صفت)
careful, alert, trim, advertent, attentive, cautious, watchful, mindful, solicitous, heedful, tidy, attent, surveillant, considerate, dutiful, forethoughtful, overwarm

بافکر (صفت)
thoughtful, brainy, considerate

با ملاحظه (صفت)
tender, wary, thoughtful, considerate

انگلیسی به انگلیسی

• thoughtful, respectful
a considerate person pays attention to the needs, wishes, or feelings of other people.

پیشنهاد کاربران

لطف آمیز
متضادش میشه inconsiderate
Considerate
جوانمرد
One who is careful about orhers' feelings
با ملاحظه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : consider
اسم ( noun ) : consideration
صفت ( adjective ) : considerable / considerate
قید ( adverb ) : considerably / considerately
به فکر کسی بودن
مثلاً "ممنون که به فکرمی. "
باپروا
باملاحظه، ملاحظه گر، کسی که مراعات و ملاحظه حال دیگران را میکند و مراقب احساسات اوناست
🌠 CONSIDERATE :
( adjective )
[more considerate; most considerate] : thinking about the rights and feelings of other people : showing kindness toward other people
...
[مشاهده متن کامل]

◀️She is one of the most considerate people I know
◀️
He was considerate and turned down the stereo when we asked him to.
— often of
◀️He is always considerate of other people's feelings.
◀️It was very considerate of you to offer to help.
— opposite inconsiderate
🌠 CONSIDERATLY :
( adverb )
◀️He always treats people considerately
🌠 INCONSIDERATE :
( adjective )
[more inconsiderate; most inconsiderate] : not thinking about the rights and feelings of other people : not considerate
◀️an inconsiderate [=thoughtless] remark
◀️He was rude and inconsiderate to the waiter.
◀️There is no excuse for such inconsiderate behavior.
— often of
◀️It was inconsiderate of you to keep me waiting.
◀️She is very inconsiderate of her neighbors.
🌠 INCONSIDERATELY :
( adverb )
◀️He treats people inconsiderately.

با شعور
thoughtful, kind. . . .
با فکر
با ملاحظه
Someone that is aware of other people's needs
با ملاحظه
باملاحظه - بافکر - کسی که رعایت حال دیگران را میکند - مراعات گد
Discreet
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس