underrate

/əndərˈreɪt//ˌʌndəˈreɪt/

معنی: ناچیز شمردن، دست کم گرفتن
معانی دیگر: کمتر از میزان واقعی برآورد کردن، کم تخمین زدن، چیزی را کمتر از قیمت واقعی نر  گذاشتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: underrates, underrating, underrated
• : تعریف: to value or appreciate insufficiently; underestimate.
متضاد: overrate
مشابه: belittle, underestimate

- The guidebook certainly underrated this excellent hotel by giving it only two stars.
[ترجمه گوگل] کتاب راهنما مطمئناً با دادن تنها دو ستاره به این هتل عالی دست کم گرفته است
[ترجمه ترگمان] کتاب راهنما قطعا این هتل عالی را با دادن تنها دو ستاره به حداقل می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The company has consistently underrated the importance of a well-trained workforce.
[ترجمه گوگل]این شرکت همواره اهمیت نیروی کار خوب آموزش دیده را دست کم گرفته است
[ترجمه ترگمان]شرکت به طور مداوم اهمیت نیروی کار آموزش دیده را دست کم می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He underrated the seriousness of William's head injury.
[ترجمه گوگل]او شدت جراحت سر ویلیام را دست کم گرفت
[ترجمه ترگمان]او جدی بودن سر ویلیام را دست کم گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As an actor, he's seriously underrated.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک بازیگر، او به طور جدی دست کم گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک بازیگر او جدا دست کم گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is a very underrated poet.
[ترجمه گوگل]او شاعری است که بسیار دست کم گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]او یک شاعر خیلی دست کم گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was underrated as a writer by the literati.
[ترجمه گوگل]اهل ادب او را به عنوان نویسنده دست کم گرفته بودند
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک نویسنده از طرف the دست کم گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I fear that I underrate the difficulty of the task.
[ترجمه گوگل]می ترسم سختی کار را دست کم بگیرم
[ترجمه ترگمان]از این می ترسم که به دشواری این کار غلبه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In my opinion, fennel is an underrated vegetable - few people realize how delicious it is.
[ترجمه گوگل]به نظر من، رازیانه یک سبزی دست کم گرفته شده است - تعداد کمی از مردم متوجه خوشمزه بودن آن می شوند
[ترجمه ترگمان]به نظر من، رازیانه چیزی است که از سبزیجات گرفته می شود - تعداد کمی از مردم درک می کنند که چقدر خوش مزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's seriously underrated as a writer.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک نویسنده به طور جدی دست کم گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]او جدا به عنوان یک نویسنده دست کم گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I have to admit that I underrated the difficulty of the task.
[ترجمه گوگل]باید اعتراف کنم که سختی کار را دست کم گرفتم
[ترجمه ترگمان]باید اعتراف کنم که مشکل این کار را دست کم گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That too, despite its popularity, had been underrated, in a way that this recording ought to correct once and for all.
[ترجمه گوگل]آن هم، با وجود محبوبیتش، دست کم گرفته شده بود، به گونه ای که این ضبط باید یک بار برای همیشه تصحیح شود
[ترجمه ترگمان]آن هم با وجود محبوبیت آن، دست کم گرفته شده بود، به نحوی که این ثبت باید یکبار و برای همیشه درست باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Purple Heart is the most underrated decoration given by the military.
[ترجمه گوگل]قلب بنفش دست کم گرفته شده ترین تزئینی است که توسط ارتش داده شده است
[ترجمه ترگمان]قلب بنفش مهم ترین تزئینات داده شده توسط ارتش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The hawthorns are a greatly under-rated family and several are ideally suited for small gardens.
[ترجمه گوگل]زالزالک ها یک خانواده بسیار کم رتبه هستند و چندین مورد ایده آل برای باغ های کوچک مناسب هستند
[ترجمه ترگمان]خانواده hawthorns خانواده بسیار تحت امتیاز هستند و به طور ایده آل برای باغ های کوچک مناسب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Shelley Winters also stars in this underrated thriller, tautly directed by Robert Wise.
[ترجمه گوگل]شلی وینترز نیز در این تریلر کم ارزش به کارگردانی رابرت وایز بازی می کند
[ترجمه ترگمان]شلی وینترز در این فیلم مهیج، به کارگردانی رابرت وایز، ستاره های این فیلم را کارگردانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the circumstances, it seems odd that Hrabal's importance to cinema has been severely under-rated.
[ترجمه گوگل]در این شرایط، عجیب به نظر می رسد که اهمیت هرابال برای سینما به شدت دست کم گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]در این شرایط، به نظر عجیب می رسد که اهمیت hrabal نسبت به سینما به شدت تحت رده بندی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Radio is an underrated medium because everything we do evaporates into thin air.
[ترجمه گوگل]رادیو یک رسانه دست کم گرفته شده است زیرا هر کاری که ما انجام می دهیم به هوای رقیق تبخیر می شود
[ترجمه ترگمان]رادیو یک وسیله دست کم گرفته شده است چون هر کاری که ما می کنیم در هوای رقیق تبخیر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناچیز شمردن (فعل)
slight, cheapen, vilipend, underrate, misprize

دست کم گرفتن (فعل)
downgrade, underrate, underestimate, minimize, understate

انگلیسی به انگلیسی

• underestimate, undervalue, belittle
if you underrate someone, you do not recognize how clever, important, or significant they are.

پیشنهاد کاربران

underrate = underestimate = undervalue = belittle
underrate ≠ overrate
underrate player
Overrated player
اولی میشه بازیکنی که دست کم گرفته شده
دومی میشه بازیکنی که دیگه زیادی بزرگش کردن دو اصطلاحیه که فوتبالیا واسه کل کل زیاد بکار میبرن
ناچیز انگاشتن، ناچیز داشتن

بپرس