unassailable

/ˌənəˈseɪləbl̩//ˌʌnəˈseɪləbl̩/

معنی: بی تردید، غیر قابل بحث، یورش ناپذیر، غیرقابل حمله
معانی دیگر: غیر قابل انکار، انکار ناپذیر، ارندان ناپذیر، تک ناپذیر، ایمن، غیر قابل بحک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unassailably (adv.), unassailableness (n.)
(1) تعریف: not open to attack, doubt, or denial.
متضاد: assailable, vulnerable
مشابه: invulnerable

- She proved her point with unassailable logic.
[ترجمه شان] او نظرش را با منطق غیر قابل تردیدی، ثابت کرد.
|
[ترجمه گوگل] او حرف خود را با منطق غیرقابل انکار ثابت کرد
[ترجمه ترگمان] دلیل او را با منطق موجه ثابت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not vulnerable to physical or military attack.
متضاد: assailable, defenseless
مشابه: impregnable, invulnerable

- They believed the fortress to be unassailable.
[ترجمه گوگل] آنها معتقد بودند که قلعه غیرقابل نفوذ است
[ترجمه ترگمان] آن ها عقیده داشتند که دژ غیرقابل حمله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. her reputation is unassailable
شهرت او حرف ندارد (قابل تردید نیست)

2. That was enough to give Mansell an unassailable lead.
[ترجمه گوگل]همین کافی بود تا منسل یک برتری غیرقابل انکار باشد
[ترجمه ترگمان]همین کافی بود تا به Mansell حمله کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The result gave the team an unassailable lead .
[ترجمه گوگل]این نتیجه به تیم برتری غیرقابل نفوذی داد
[ترجمه ترگمان]این نتیجه باعث شد که تیم به طور غیرقابل کنترلی رهبری را به دست گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She replied with what she thought was unassailable logic . . .
[ترجمه گوگل]او با منطقی غیرقابل انکار پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]اون با چیزی که فکر می کرد منطقی و منطقی بود جواب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The party's position looked unassailable .
[ترجمه گوگل]موضع حزب غیرقابل انکار به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]وضع حزب موجه جلوه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For the girls it is an unassailable tradition.
[ترجمه گوگل]برای دختران این یک سنت غیرقابل انکار است
[ترجمه ترگمان]برای دخترا این یه رسم غیرقابل unassailable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Its editorial integrity ought to be unassailable, at least in its hard news sections.
[ترجمه گوگل]یکپارچگی ویراستاری آن حداقل در بخش های اخبار سخت آن باید غیرقابل نفوذ باشد
[ترجمه ترگمان]انسجام سرمقاله این کتاب باید دست کم در بخش های سخت خبری آن امکان پذیر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her position/argument is unassailable.
[ترجمه گوگل]موضع / استدلال او غیرقابل انکار است
[ترجمه ترگمان]موقعیت \/ بحث او غیرقابل شکستن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The result gives Walsall Kipping an unassailable lead with one round of matches left.
[ترجمه گوگل]این نتیجه باعث شد تا والسال کیپینگ با یک دور باقی مانده از مسابقات یک برتری غیرقابل انکار باشد
[ترجمه ترگمان]این نتیجه باعث می شود که Walsall حمله ای غیر مجاز به یک دور از مسابقات باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Traditionalists had always enjoyed unassailable dominance in politics and business.
[ترجمه گوگل]سنت گرایان همیشه از تسلط غیرقابل انکار در سیاست و تجارت برخوردار بودند
[ترجمه ترگمان]The همیشه از نفوذ unassailable در سیاست و تجارت لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His legal position is unassailable.
[ترجمه گوگل]موقعیت حقوقی او غیرقابل انکار است
[ترجمه ترگمان]موقعیت قانونی او در حال بررسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He offers the unassailable proposition that without money there can be no inflation.
[ترجمه گوگل]او این گزاره غیرقابل انکار را ارائه می دهد که بدون پول تورم وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]او پیشنهاد غیرقابل انکاری دارد که بدون پول هیچ تورم وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The logic of the Japan - boosters is unassailable.
[ترجمه گوگل]منطق تقویت‌کننده‌های ژاپنی غیرقابل نفوذ است
[ترجمه ترگمان]منطق of - تقویت کننده ها مورد حمله قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This, then, was an unassailable position to take: contempt poured on heathenism as such, c Comp.
[ترجمه گوگل]پس این موضعی غیرقابل انکار بود: تحقیر بت پرستی به این صورت، ج Comp
[ترجمه ترگمان]در این صورت، وضع غیرقابل تحملی نیز به نظر می رسید: تحقیری که نسبت به من نسبت به چنین اعمالی انجام می داد، ج Comp
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی تردید (صفت)
doubtless, unmistakable, unerring, unassailable

غیر قابل بحث (صفت)
unassailable

یورش ناپذیر (صفت)
unassailable

غیر قابل حمله (صفت)
unassailable

انگلیسی به انگلیسی

• not able to be assailed, not able to be attacked or assaulted, not able to be refuted
if something is unassailable, nothing can alter it or destroy it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

خدشه ناپذیر
غیر قابل نفوذ، ایمن ، غیر قابل انکار
خلل ناپذیر
رسوخ ناپذیر

بپرس