تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

گمنام

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

be held منعقد شده، نگاهداشته، محسوب، برگزار [ باش / شو نگهداشته / پاس داشته ]

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Although the modem circus has been around for a few centuries - اگرچه سیرکهای مدرن ( نوین / امروزی ) یک چند قرنی است که بوجود آمده اند be around Ve ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمیدونم چی چی، ماسماسک "Thingamajig" is an informal term used to describe something whose name is unknown or forgotten.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چه این وری، چه اون وری درهرصورت/ درهردوصورت/ درهرحال [یک ره/ طریق یا آ / موجود دیگری]

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فاقد، فقدان، فقد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

off تو ترکیب بعنوان قید معنی معادل وضعیت، موقعیت و شرایط هم می ده ( می دونم وضعیت و موقعیت و شرایط اسم هستن ولی بهترین معنی معادل تو ترجمه است. ) مثل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

a brief rephrasing of an earlier report; summary. To recap on what has been said so far, . . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

من حیث المجموع، روی هم رفته، علی ایحال، مجموعا، با درنظر گرفتن تمامی جوانب [ همه چیزها/ مسائل منظور / منظور شده]

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمله واره های صفتی، کلازهایی که مانند صفت عمل می کنند Relative clauses ( also called adjective clauses ) are dependent clauses that add more informa ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

integer ( n. ) "a whole number" ( as opposed to a fraction ) , 1570s, from noun use of Latin integer ( adj. ) "intact, whole, complete, " figurative ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هر آینه هم معادل خوبیه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به یاد . . . بودن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحریر دادن صدا، نت زینت دادن در انتهای اداکردن، پیچ و قوس دادن و لحن دادن هم معنی می ده Read the text naturally; don't strain after effects.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The meaning of BILLY CLUB is a heavy usually wooden club; specifically : a police officer's club. A billy club is a short, thick stick that's mainly ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

newsagent ( UK ) newsstand ( US ) In American English, the synonym for "newsagent" is typically "newsstand" or "newspaper stand. " A newsagent re ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متاع، جنس، مال التجاره، کالای اساسی، کالای تجاری اساسی The term "commodity" broadly refers to basic goods used in commerce that are interchangeable ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

تابع محور، عملکرد محور هم معنی می تونه بده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A serenade is typically a musical performance given in someone's honor, often in a romantic or festive setting. سرنید معمولاً یک اجرای موسیقی است که ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلید سوالات، جواب سوال ها [ پاسخ / جواب کلید ]

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انباره، ذخیره گاه، اندوخته

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Arrested development, defined as a condition where an individual's emotional or psychological growth halts or stagnates at a certain stage, can manif ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

from ad "to, toward, up to" ( see ad - ) sumere "to take ریشه: به / به جانب بر / برگیر معانی فارسی - به خود بستن / گرفتن ( در دست گرفتن، به عهده گر ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریشه: نزد / نزدیک ایست ( به ایست ) from in - "in" ( from PIE root *en "in" ) stare "to stand, " from PIE root *sta - "to stand, make or be firm. " ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

velocity سرعت جهت ( سرعت برداری ) : سیر speed سرعت ( فقط مقدار سرعت اهمیت داره و نه جهت سرعت ) acceleration شتاب ( سرعت تغییرات سرعت یا جهت سرعت نسب ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همین چای لب سوز و هات چاکلات و قهوه و . . . و آب جوشِ کتری و سماور.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

All the performers did a good job. همه اجرا کنندگان کارشان را خوب انجام دادند. به نحو احسنت کار را انجام دادن، کار را به خوبی انجام دادن [ کن / ان ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

All the performers did a good job. همه اجرا کنندگان کارشان را خوب انجام دادند. به نحو احسنت انجام دادن، کار را به خوبی انجام دادن / به انجام رساندن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The correct sentence is: "Repeated yawning was a demonstration of her fatigue. " Explanation: "Demonstrative" is an adjective, often used to descr ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی شک، بی اغراق/ بدون اغراق، بی گمان، اساسا، از اساس، ضرورتا، بطور تام، بی شبهه / بدون شبهه، بی قید و شرط، یکسر، مسلما، بطور مسلم، بطور قطع/ به قطع، ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

modus operand : MO عبارت لاتین ( مودوس اُپِرَندی ) way of working روش کار، روال

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

mid - 14c. , prompten, "to incite to action, urge, " from the adjective or from Latin promptus, past participle of promere "to bring forth, " from pr ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

For if" is a conjunctional phrase. Most native English speakers would likely opt for simpler constructions like "because if, " "since if, " or just ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قشر حرکتی تکمیلی ( به انگلیسی: Supplementary Motor Area ) یک ناحیه حیاتی برای برنامه ریزی حرکتی است. این ناحیه با قشر حرکتی اولیه که مسئول اجرای حرکا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صورتک هایی که با حروف و علائم نقطه گذاری کیبرد ساخته میشه و بازگو کننده احساسات فرده و مال دوران قبل از شکل گیری و توسعه اموجی هاست هرچند هنوزم گاهی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درتضاد، متضاد، متمایز Contrasting court backgrounds, adequate lighting, non - confusing uniform color combinations, and less off - court motion all ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

پسوند اسم ساز ship: به معنی کیفیت، قوه، قدرت، دوستی با ریشه: کندن، خردکردن، برش زدن مثال: Craftsmanship دست آفرینی، صنع دستی Craftsman: one skilled ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Craftsman: one skilled in a manual occupation فردی که در شغلی که با دست صورت می گیرد مهارت دارد Craftsman صنع کار، دست آفرین ship: پسوند ( کیفیت، قوه ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دامنه دید ( جانبی )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

تصریح

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مایل از خارج به داخل، مایل از دو به یک

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مفرط

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

the action of diversifying something or the fact of becoming more diverse. عمل تنوع بخشیدن به چیزی یا متنوع تر شدن مقوله ای.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

موعد، موقع، زمان، دوره، زمان چرخه periods of heavy rainfalls زمان چرخه بارندگی های شدید/ سنگین

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

Word Coach ➕ 21 attitude طرز برخورد، رویکرد، واکنش، خلق، خو، مشرب، حالت و فرم بدن در هنگام مواجهه، صراحت، سبک، هر واکنش یا نگرش بسیار مستقل و فردی، ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

اونجا رو ببین/ اونجا رو ببینید!، ببین/ ببینش! ( از سر هشدار، و انزار و هشیار و باخبر کردن ) تماشا / مراقبت برون/ خارج/ پیدا/ پدیدار

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چهره داخلی/ رخ اندرونی، رابط کاربری/ پوسته کاربردی، فضای کاربری، پوسته کاربری، رونمای صفحات و محیط داخلی یک اپلیکیشن، وب سایت یا برنامه The company ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلمه یا عبارت کامل، فصیح، دارای وضوح و قوام و استحکام "Hello" is a full word, whereas "Hi" is an abbreviation. "Computer" is a full word, whereas " ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

c. 1200, o cros, "in the shape of a cross; " c. 1300, a - croiz, "in a crossed position; " early 14c. , acros, "from one side to another; " a contrac ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

با این حال/با این وجود/ معذلک هم معنی می ده The boat’s wood looked no stronger than cardboard, and the equipment was old. Still, there were several ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

a group of hospital doctors working as a team, headed by a consultant. an organized group of football supporters known for their aggressive attitude ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریش خاکستری/ ریش سفید کرده، مرد سن دار، باتجربه، مرد کهنه کار، کهنه سرباز، کوزه ارواح

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیوانه، جانی کسی که معلوم الحال بودنش تو دادگاه اثبات شده ست

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

استعداد/ نیروی مستعد/ قوای مستعد، قابلیت، عطیه، درون نهاد، هدیه خدادادی، موهبت، نابغه، ستاره، نخبه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مورد ظن، محتمل، مفروض، مظنون، درمظان اتهام، دانسته، شمرده، قلمداد کرده، قلمداد شده، انگاشته، پنداشته، متهم، حدسی، زعمی، گمانی، احتمالی، فرضی، خیالی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درختی، درخت زی، نیمه - زمینی، نیمه - زمین زی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

competence ( n. ) 1590s, "rivalry" ( based on compete ) , also "adequate supply, " both senses now obsolete; 1630s as "sufficiency of means for livi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Administrative Segregation ( Ad Seg ) سلول انفرادی، تفکیک اداری، تفکیک اجرایی، جدایی در عمل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Don't ghost me. You disappear. منو غال نذار. یکهو غیببت می زنه. خالی از لطف نیست معنی غال رو تو فارسی هم بدونیم. غال متبدل شده غار هست. به معنی شک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

And we don't do conjugal visits. So, who knocked her up, Lina?! و اینکه ما اجازه ملاقات های زناشویی صادر نمی کنیم. پس، کی حامله ش کرده، لینا؟!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

And we don't do conjugal visits. So, who knocked her up, Lina?! و اینکه ما اجازه ملاقات های زناشویی صادر نمی کنیم. پس، کی حامله ش کرده، لینا؟! Knock ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آنچه گذشت در، آنچه رفت بر، آنچه دیدید در ( معمولا جایی که با این عبارت برخورد می کنیم اول اپیزود جدید یک سریاله که خلاصه ای از قسمت های قبل و اونچه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

که از خلال آن، که به واسطه آن، که از میان آن، که از طریق آن، که از مسیر آن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گرفتار شدن هم معنی می ده. Goddamn engulfed in this nonesense. توی این وضعیت مزخرف گرفتار شدیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

These two words have almost the same meaning. Can you cut it fine? In this context, "Can you cut it fine?" is a playful way of asking "Are these two ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

fine back - formation from finire or else from Latin finis "that which divides, a boundary, limit, border, end" ( see finish ( v. ) ) ; hence "acme, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به وضوح گفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به وضوح بر زبان آوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Let's practice with some real - life examples of conversations that use the phrase "time served" in a literal sense. Here are a few: Example 1: Pris ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"Time served" is a common phrase used in legal contexts, especially in criminal cases. It refers to the time a person has already spent in custody or ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

not entirely but mostly : largely.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

کاربردی مثل بلکه تو فارسی هم داره.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در درجه نخست، از بدو امر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قید ( قید شده ) ، منظور شده، درج گردیده، گرد آورده/ گردآمده، ( محصور، . . . ) c. 1300, "restrain ( someone ) , control ( oneself ) , behave ( in a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

آموزه، آورده، برگرفته، برداشت، داده، یافته، غنیمت، تحفه، ره آورد، دست آورد، نکته، نکته مهم، نکته قابل استخراج، نکته قابل برداشت take بر/ برگرفتن awa ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

utilize ( v. ) 1794, from French utiliser, from Italian utilizzare, from utile "usable, " from Latin utilis "usable, " from uti "make use of, profit ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

cuff ( n. ) "bottom of a sleeve, " mid - 14c. , cuffe "hand covering, mitten, glove, " perhaps from Medieval Latin cuffia, cuphia "head covering, " ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

forfeit ( n. ) late 14c. , forfet, "misdeed, offense against established authority, " also "something to which the right is lost through a misdeed, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

consistent نامتناقض

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Mac a form of address for a man whose name is unknown to the speaker. "haven't seen you for a while, Mac" origin early 17th century ( originally a f ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

first نخست، اول/ اولی/ اولین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جز معنی عینی، معنی معکوس هم داره This expression is commonly used to describe a job well done or a successful accomplishment. It can also be used sar ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Bed and Breakfast ( B & B ) , Hotel هتل/ متل/ مسافرخونه هم معنی می ده، جای خواب و صبحانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

avail origin c. 1300, availen, "to help ( someone ) , assist; benefit, be profitable to; be for the advantage of; have force or efficacy, serve for a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

there's no wiggle room فضایی برای مذاکره/مانور وجود نداره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناهیه/نانگهیثیه : دشمن ایزدبانو سِپَنت اَرمَیتی یا سپندارمذ یا اسپند ( اسفند ) است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معنی بریده بریده و بریده بریده حرف زدن هم می ده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

hostel اقامتگاه ارزان، مسافرخانه hostile دشمن، متخاصم، عدو، خصم/خصمانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

do something up fasten, close Do your coat up before you go outside. It's snowing!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

do away with something discard It's time to do away with all of these old tax records.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

do something over do again ( AmE ) My teacher wants me to do my essay over because she doesn't like my topic.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

do somebody/ something over beat up, ransack ( BrE, informal ) He's lucky to be alive. His shop was done over by a street gang.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

a contemptible, socially inept person. "they're all dressed like complete dorks" dork ریشه dick یک فرد حقیر و از نظر اجتماعی ناتوان "همه آنها مثل ام ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

old - fashioned

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

a unit of liquid or dry capacity equal to one eighth of a gallon, in Britain equal to 0. 568 litre and in the US equal to 0. 473 litre ( for liquid m ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

no skin off one's back in American English no skin off one's nose of no interest or concern or involving no risk to one فاقد اهمیت، یا ارزش نگران شدن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

no skin off one's back in American English no skin off one's nose of no interest or concern or involving no risk to one فاقد اهمیت، نگران شدن/ضرورت ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

: "'What about you?' requests a statement about you in general, while 'How about you?' requests a response about your manner, means, or condition. "

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Bed and Breakfast ( B & B ) , Hotel هتل/ متل/ مسافرخونه هم معنی می ده، جای خواب و صبحانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

If you describe something or someone as high - maintenance, you mean that they require a lot of attention, time, money, or effort. Small gardens ca ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Common Era ( or Christian Era ) عصر حاضر/ رایج/متداول/ عمومیت دار/ مرسوم ( یا دوره/دوران/عهد/عصر مسیحی: عهد جدید )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Geas یا geis یک تابوی خاص، اعم از تکلیف یا نهی، شبیه به نذر یا نفرین، اما رعایت اون می تونه قدرت و برکت نیز به همراه داشته باشه. همچنین به معنای خاص ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

It is believed to be derived from the word artos, meaning "bear. " As experts differ on its precision origin, the name can also mean "Thor", "the eag ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

لغت نامه مریام وبستر این واژه را چنین تعریف می کند: چارچوبی فلسفی و نظری از رشته یا مکتبی علمی همراه با نظریه ها، قوانین، کلیات و تجربیات به دست آمده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریشه stroll رو بررسی کنیم stroll ( v. ) c. 1600, "roam, wander without a home" ( a sense now obsolete ) ; 1670s, "walk in a careless way, saunter; ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

aquatic آبزی terrestrial خشکی زی، زمینی extraterrestrial فرازمینی، ماورائی، ماورای دنیای خاکی celestial سماوی fossorial نقب زن، حفار، دالان ساز، زیرز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

even as used to emphasize that something happens at the same moment as something else He realized, even as he spoke, that no one would ever believe ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسته به Context معنی همگانی/ عمومی/ اشتراکی یا قشری/گروهی/جمعیتی/استانی می ده. shared by all members of a community; for common use. a communal bat ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قشری، توده ای 1792, in a French context, "a community organized and self - governed for local interest, subordinate to the state, " from French commu ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

play a trick on phrase of play behave in a deceptive or teasing way towards. "she played a trick on me by not telling me what to expect"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

صرف نظر از/ صرف نظرانه in spite of, despite [نی/ نا با/بهمراه به ایست درانه]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

adjective. agreed, assured or undertaken to be given, done or take place. the promised delivery dates. the Promised Land. Collins English Dictionary. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریشه مشترکی با mission داره. ریشه لاتین و هند و اروپائی شون به معنی گسل/گسلان/گسیل هست. O ابتدای Omit از [ob] که احتمال می دن برای تشدید واژه بعدی آو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

to treat someone specially, usually by showing respect: رفتار بطوری ویژه با کسی، معمولاً با نشان دادن احترام: [ two objects ] The massed crowds of su ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

phrasal verb dined on; dining on; dines on. somewhat formal. : to eat ( something ) for dinner. A خوردن ( چیزی ) برای شام At dinner, he dines on a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معنی کمد [ پوشان آند / پشتیبان اید/ محاط] هم می ده. Ice covered: کمد یخی [یخ پوشآند] Erik stores his belongings in an ice covered and lays out a sl ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

جمعیت/ جامعه /جامعه کوچک ( گروه/ تیم/ دسته/ اقلیت/دسته مردمی/ گروه مردمی ) ریشه ( قرن 14 ) دسته ای از مردم که یک جا گرد می آیند و ساکن می شوند، و هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تراوش، فروزش، انتشار، برآمد/ برآور ( ریشه سطع )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

an alphabetical list of terms or words found in or relating to a specific subject, text, or dialect, with explanations; a brief dictionary. فهرست ال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Jerk [Verb] 1 [intransitive, transitive] to move with a quick sudden movement, or to make part of your body move in this way [لازم] جابجایی با یک حر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Why is it "my Lady" but "your Grace, your Majesty, your Higness"? When you address someone as 'my Lady' or 'my Lord', you are saying "you are the pe ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

لوا، تامین، ظل، پوشش، نظارت، حفاظت، محارست، محافظت، پوشش ریشه: بُز، پوست بُز، بدن بُز، بُز زِئوس Greek Aigis, the name of the shield of Zeus a word ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در این مقطع از زمان ( همچویی از امروز ) [چو/همچو اِ/یِ/ای از/ازبرا/ ازبرای/درتعلق امروز] as of از as of now از هم اکنون as of today از امروز، تا به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Chuck پرت کردن، دور انداختن، چوب خرد کردن، ضربه ملایم زدن زیر چانه، گیره نگه درنده مته دریل، شانه یا فک نگهدارنده قطعه در دستگاه های چرخان، گوشت کتف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

The term "low sky" usually refers to a cloudy or overcast sky that appears close to the ground or horizon. It suggests that the clouds or mist are ha ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

over ور، ورا، ورای ( آنور، آن طرف، اینور، این طرف )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرندگان آب کنار، پرندگانی که در حاشیه سواحل و کناره های رودها در آب راه می روند و به جستجوی غذا می پردازند یا مانند اردک برای آب تنی و تغذیه به آب می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پناهگاه، حرم، مکان امن، مامن [ریشه: قدوسی/ مکان مقدس] Instagram Adress: @504_Essential_Word

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

utility خدمات facility تسهیلات، امکانات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مناطق وفور خوراک، اراضی متنعم، مناطق غنی از غذا، بسترهای آبخوان/ آبریز [خوراک دهی بسترها]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درواقع می شه لغات هم خانواده - word family - لغات هم خانواده ( خانواده لغت ) [لغت خانواده/ بطور فامیل] A word family is a group of words that may ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

لغت هم خانواده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به گیره هایی که در لبه های قایق و کشتی برای بستن و گیر دادن و گره زدن طناب تعبیه شده هم می گن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ریشه crumb خرده نان/ تکه نان. late 15c. , kremelen, "to break into small fragments" ( transitive ) ( قرن 15 ) خرد شدن، شکستن به صورت قطعات کوچک. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

وفق، منضم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بازی، بازی مورد استفاده، بازی رایج، اجرای موجود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

آ/ای/آن/این/موجود "موجود" معادل مناسبی برای حرف "the" هست. موقع ترجمه لغت به لغت می شه متوجه این تناسب شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

The phrases "better off" and "well - off" are commonly used in both American and British English. They are considered more formal than casual but are ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Origin The origins of the phrase "better off" can be traced back to the Middle English phrase "bettre of, " which means "more advantageous. " It is ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

درکاررفته درکار داشته به کار آورده به کار برده به کار گرفته ( سابقا، سابق بر این، عادتا، بطور رایج پیش از این، رایجا پیش از این، برحسب منوال پیش از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دارای مزایای افزون تر/بیشتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همچنان که هم به معنی هنوزه هم به معنی ولی و اما و با این حال. هنوز هم همین کارکرد رو داره ولی ما خیلی تو فارسی ازش اینطور استفاده نمی کنیم. در آخر ج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

امروز، تو این چند ساعت، تازه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

vice versa "the order being changed, " c. 1600, Latin, from vice, ablative of vicis "a change, alternation, alternate order" ( from PIE root *weik - ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

scan ( v. ) late 14c. , scannen, "to mark off حد مشخص کردن verse in metric feet, analyze verse according to its meter, " from Late Latin scandere "t ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

The kids at school would play tricks on her all the time. بچه های مدرسه تمام وقت او را سرکار می گذاشتند [آ/موجود بچه ها برسر/در مدرسه خواست/میل/می ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

He tackled ( 19 ) important issues and amended ( 2 ) unfair laws in the city’s charter ( 5 ) . او پرداخت ( رسیدگی/عهده کرد ) [آویخت/گلاویز شد/قرقره ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

He tackled ( 19 ) important issues and amended ( 2 ) unfair laws in the city’s charter ( 5 ) . او پرداخت ( رسیدگی/عهده کرد ) [آویخت/گلاویز شد/قرقره ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

He tackled ( 19 ) important issues and amended ( 2 ) unfair laws in the city’s charter ( 5 ) . او پرداخت ( رسیدگی/عهده کرد ) [آویخت/گلاویز شد/قرقره ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

He even censored ( 4 ) newspapers that tried to disseminate ( 8 ) information about his inability to help the people. حتی سانسور کرد ( 4 ) روزنامه ه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

The citizens of Sherman didn’t care about what the politicians had to say. شهروندان شرمن توجهی نشان نمی دادند [نمی کردند توجه] درخصوص آنچه سیاستمدار ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بعد از ساعت کاری، بعد از مدرسه، خلوت گاه، پاتق برای توصیف کارهای بعد از ساعت مقرر کاری یا تحصیلی به کار می ره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بالادست، مقدم بر، و به خاطر هم معنی می ده Environment over convenience محیط زیست مقدم بر رفاه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

A gourmet ( 9 ) dinner was necessary for such a party. شامی لذیذ [خوش طعم، باکیفیت، مزه دار/ مزه کن، خبره خوراک] ( 9 ) برای چنین مهمانی ای لازم بود. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

intransitive verb To run or strike against each other; to encounter; to clash; to jostle. مواجه شدن، برخورد کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

قاراش میش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

حیف/ چه حیف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گونه گون، متلون، جورواجور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بی راحت، ناراحت/ ناراحت کننده، غیرراحت ( خستگی آور، خشن، زمخت، بدفرم، نامناسب، آزاردهنده )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مستقر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریشه این واژه لاتینه ( uti ) و معنی سودمند useful می ده. و وسیله، وسائل، اسباب، آلات . . . می تونه معادلش در برگردان به فارسی باشه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

filled with اندود/انباشت با، لبریز کرد با، سرشار ساخت با filled with hapiness از مسرت سرشار ساخت، از خوشحالی لبریز کرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به آب زدن در زمستان ( غوطه خرس قطبی ) Noun. polar bear plunge ( plural polar bear plunges ) An outdoor plunge or swim in the middle of winter, often ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

برپایه وقایع، براساس داده های واقعی/رخ داده داده ای/ داده محور/رخدادنگار/گزاره ای

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

عوارض زمین، عوارض سطح زمین، زمین چهر، شکل زمین، ریخت سطح زمین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

استوا گذر، دو نیم کره ای، دو نیمکره زیست trans فرا، ورا، ترا equatorial استوایی آدرس اینستاگرام 504ewords

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

of از، ازبرای، اززمره، در زمره، از گروه، از طبقه، از دسته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مسرف/اسرافی، اسرافکار waste هدر، هرز ful پر، سرشار، ناک، آکنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

قطعا، بطور قطع، مسلما، بی چون و چرا، بی شبهه absolute مطلق، قطعی absolutly مطلقا، بطور مطلق، بطور قطع/قطعی آدرس اینستاگرام 504ewords

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیکشنری لانگمن: 1. the opinions and feelings that you usually have about something, especially when this is shown in your behaviour نظرات و احساساتی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

merriam - webster 1: EXPLODE 2: to burst forth or break out suddenly or noisily 3: to go forth, out, or away : LEAVE 4: to undergo decline or deteri ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Grammar is a set of rules about the structure of language. Grammer is a proper noun that refers to a surname, or the name of a person. Many people u ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

aquatic آبزی terrestrial خشکی زی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحول/تحویل، عوض شدن، متغیر در تغییر ( chang ing )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

at one's own risk used to indicate that if harm befalls a person or their possessions through their actions, it is their own responsibility. برای ن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

filibuster فیلی باستر 1. an action such as a prolonged speech that obstructs progress in a legislative assembly while not technically contravening th ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

prosecution: 1. when a charge is made against someone for a crime, or when someone is judged for a crime in a court of law زمانی که اتهامی علیه شخصی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

وقوع، ظهور، پیدایش ( رخ دهی ) آدرس اینستاگرام: 504ewords

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

troop ( n. ) 1540s, "body of soldiers, " 1540s, from French troupe, from Old French trope "band of people, company, troop, crowd" ( 13c. ) , a word ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

حقوق و مزایا و . . . سالیانه آدرس اینستا گرام 504ewords

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Digestants مواد هضم کننده، هاضوم اینستاگرام: 504ewords

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

اینکه که چرا هم مجازی معنی واقعی ریشه تو این داره که ما تو فارسی درک درستی از کلمه واقعی نداریم و واقعی و حقیقی رو به جای هم و در یک معنا استفاده می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مشهود، هویدا، قابل توجه، قابل تشخیص، مشخص، دارای علامت، دارای علائم، دارای ذکر ( نشان/علامت ) اید/آند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

ریشه این واژه به پیکان های کوتاه، چاق و سنگین کمان در گذشته برمی گرده بخاطر همین هم معنی جهیدن و برجهش می ده مثل برق رعد و برق هم معنی پیچ می ده. ی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

معنی �سوار شدن� هم می ده on board a ) on a ship, plane, or spacecraft b ) involved with something or working for an organization بخشی از یک قضیه شدن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

late 15c. , "an example, a model, " from Late Latin paradigma "pattern, example, " especially in grammar, from Greek paradeigma "pattern, model; prec ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

1. arrive. رسیدن، از راه رسیدن، پدیدار شدن، سروکله پیدا شدن "a chance like this doesn't come along every day" 2. make progress; develop. پیشرفت کرد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

رسیدن هم معنی می ده getting to school in time به موقع به مدرسه رسیدن آدرس اینستا 504ewords

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

for the purpose ( برای/بمنظور آ/موجو هدف/مقصود ) برای این منظور، بمنظور لازمه کار، به منظور، به مقصود، برای مقصودی، برای یازیدن، به قصد، از روی من ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Secretary of State ( in the UK ) the head of a major government department. ( در انگلستان ) رئیس یک وزارت خانه ( اداره/ارگان/سازمان بزرگ/عمده/اصلی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

خیلی معانی داره. یکیش هم معنی برقرار نگه داشتن/نگه داشتن هست. It wasn't easy to get the drunken man into a vertical position. سرپا نگه داشتن مرد مس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

throwing beside: a juxtaposition پیش هم گذاشتن/انداختن: پهلوی هم نشینی/مجانبت اینستا: 504ewords

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

proportion بصورت مفرد تناسب، درجه از مقایسه ریشه: pro ( for ) به معنای درازاء، درمقابل، مقابل، پیش partio ( division, a part ) به معنای بخش، سهم p ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Bull گاو نر، گاوی که برای ازدیاد نسل در مزرعه نگهداری می شود. OX گاو کاری، گاو باری، گاوی که به منظور کار در مزرعه نگهداری می شود. این گاوها غالبا ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

A Youth worker is a person that works with young people to facilitate their personal, social and educational development through informal education, ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ریشه: ( یونانی ) sympathies ( having a fellow feeling ) ( دارای یک هم نوع احساس ) From ( sympatheia ) syn - ( together ) pathos ( feeling ) ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

( 1520 م ) to recount برشمردن ( فرانسوی ) relater ( refer, report ) ( ارجاع، گزارش/انتشار ) ( لاتین ) referre ( bring back, bear back ) ( به خ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

people who come from families that have had a lot of money for a long time, which gives them a high social position افرادی که از خانواده هایی می آیند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

1. in a relaxed and informal way. خیلی راحت، 2. without commitment or permanence; بدون هیچ قید وبندی، بی هیچ تعهدی، 3. occasionally or irregularl ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تادیه، تاوان ( درون مایه ضبط و ربط مسائل مالی ) ریشه: ( 1827 م ) Sense of to manage money ( با ایجاد حس رسیدگی به مسائل پولی ) ( قرن 15 م ) to r ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Only to do something - used to mention something that happens immediately afterwards, especially something that causes surprise, disappointment, etc. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

from a - "down, aside" ( see a - ( 1 ) ) lihtan "get off, make light" ( see light ( v. ) ) a - دون، پایین، جدا، یکسو lightan پیاده کردن، سبک ساختن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

grading system a system of classifying or ranking something on a particular scale. یک سیستم طبقه بندی یا رتبه بندی چیزی در یک مقیاس خاص. آموزش و پر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ریشه یابی etymology from Latin impressus, past participle of imprimere "press into or upon, stamp, " also figurative, from assimilated form of in - " ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

There has been a massive shift to coeducational schools. اقبال ( رجوع ) بسیار بزرگی نسبت به مدارس مختلط پدید آمده است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ریشه: ( لاتین عامیانه ) abuti ab - ( off, away from ) uti ( use ) ( دک/در، یکسو ) ( صرف/استفاده/بکاربری ) کژ صرف، سوء صرف اینستاگرام @504ewords

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به ته رساندن، به انتها رساندن، تمام کردن، ته درآوردن، سوء مصرف/استفاده کردن، بیش ازحد مصرف کردن، abuse USE UP ( مصرف اعلی ) اینستاگرام: @504ewords

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

( رسمی ) سخنرانی ایراد کردن، خطابه، وعظ یا درس گفتن، سخن گزیده به سمع جمع/عموم رساندن ( تحویل دادن ) تحویل یک خطابه ( سخن گزیده ) ( formal ) If yo ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

نغزگفتار، شیرین سخن، شوخ طبع، کسی که توانائی بکارگرفتن ماهرانه و ظریف کلمات را برای بیانی خوش دارد، خردمند، مشعری ریشه: wit ( هوش، خرد، مشعر، درک ) ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

همه چیز دان all ( همه ) witty ( هوشی، درکی ) witty شوخ، شوخ طبع، کسی که از کلمات را به شکل ماهرانه ای به خدمت می گیرد، دارای هوش درخشان ریشه: wit: ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Are you aware that a red - suited gentleman with a jolly twinkle in his eyes is stuck in the chimney? خبرداری که یه آقای قرمزپوش با چشم هایی پر از بر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

از روی احساسِ/حسِ، از رویِ، از سرِ، به خاطرِ Instagram: @504ewords

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

mid - 14c. , dispensen, "to dispose of, deal or divide out, " from Old French dispenser "give out" ( 13c. ) , from Latin dispensare "disburse, admini ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

پدر غایب، پدری که فرزند خود را رها کرده یا پدری که از نظر قانونی نمی تواند حضانت فرزند را داشته باشد و تنها سرپرست مادی اوست.